نگرانی های شهید مطهری درباره نسل جوان

0 320

تهاجم فرهنگی و انحراف نسل جوان در ممالک اسلامی

در قرون اخیر با کمال تأسّف در میان جوانان‏ و به اصطلاح طبقه روشنفکر مسلمان، تمایلاتى در جهت غرب‏گرایى و نفى اصالت هاى اسلامى و تسلیم و تقلید دربست از مکاتب غربى پدید آمده است و بدبختانه این گرایش در حال گسترش است، ولى خوشبختانه احساس مى‏شود که طلیعه یک بیدارى و آگاهى در برابر این گونه تمایلات کورکورانه و خواب‏آلود آشکار مى‏شود. ریشه این گمراهى خواب‏آلود، تصوّر غلطى است که این گروه، از مقرّرات اسلامى در اذهان خویش دارند. عدم تحرّک اجتهاد در طىّ قرون به این تصوّرات غلط کمک کرده است. وظیفه مسئولان و هادیان قوم است که هر چه زودتر به شکل منطقى در برابر این قبیل گرایش هاى ناصواب بایستند. علل و عوامل این جریان بر کسى پوشیده نیست؛ چیزى که نباید کتمان کرد این است که جمود و رکود فکرى که در قرون اخیر بر جهان اسلام حکمفرما شد و مخصوصاً بازایستادن فقه اسلامى از تحرّک، و پیدایش روح تمایل و نگرش به گذشته، و پرهیز از مواجهه با روح زمان یکى از علل این شکست به شمار مى‏رود. امروز جهان اسلام بیش از هر وقت دیگر نیازمند به یک نهضت قانون‏گذارى است که با یک دید نو و وسیع و همه جانبه از عمق تعلیمات اسلامى ریشه بگیرد تا این ریسمان استعمار فکرى غربى از دست و پاى مسلمانان باز شود.[۱]

به عنوان یک دغدغه جدی در اندیشه، گفتار و تقریرات شهید مطهری می توان دریافت که انحراف نسل جوان به وسیله ابزارهای فرهنگی از طریق کشورهای معاند نظام اسلامی نیز خیلی خطرناک است و دشمنان همواره از عناصر و نیروهای وابسته و منحرف داخلی برای دست یابی به اهداف خود بهره می گیرند و از آنها به مثابه بازوی اجرایی خود در انحراف فکری و فرهنگی جوانان استفاده می کنند و همانطور که اشاره شده است؛ «در عصر ما به تقلید از اروپائیان و به علل دیگر، نویسندگانى بدبین پیدا شده‏اند که زهرهایى از این راه به جان جوانان‏ مى‏ریزند و آنان را بى‏علاقه به زندگى و احیاناً وادار به خودکشى مى‏کنند و از طرف عوامل مرئى و نامرئى مورد تشویق قرار مى‏گیرند و روز به روز بر عددشان افزوده مى‏گردد.»[۲] از این رو، جریان استعمار فرهنگی از نویسنده ها و ابزار فرهنگی برای انحراف نسل جوان بهره می گیرد. به عنوان نمونه، در یکی از نوشته های شهید مطهری تاکید شده است که، «در عین حال جوانان‏ خام  را مى‏توان با تحریک احساسات و تعصبات قومى و نژادى و وطنى علیه اسلام برانگیخت و رابطه آنان را با اسلام قطع کرد؛ یعنى اگرچه نمى‏شود احساسات مذهبى دیگرى به جاى احساسات اسلامى نشانید، ولى مى‏شود احساسات اسلامى را تبدیل به احساسات ضد اسلامى کرد و از این راه خدمت شایانى به استعمارگران نمود. لهذا مى‏بینیم افرادى که بکلى ضد دین و ضد مذهب و ضد خدا هستند، در آثار خود و نوشته‏هاى پوچ و بى‏مغز خود از اوضاع ایران قبل از اسلام حمایت مى‏کنند. هدفشان روشن و معلوم است.» [۳]  از منظر شهید مطهری، «نسل جوان‏ ما مزایایى دارد و عیب هایى؛ زیرا این نسل یک نوع ادراکات و احساساتى دارد که در گذشته نبود و ازاین‏جهت باید به او حق داد. در عین حال یک انحرافات فکرى و اخلاقى دارد و باید آنها را چاره کرد. چاره کردن این انحرافات بدون در نظر گرفتن مزایا یعنى ادراکات و احساسات و آرمانهاى عالى که دارد و بدون احترام گذاشتن به این ادراکات و احساسات میسر نیست. باید به این جهات احترام گذاشت. رودربایستى ندارد؛ در نسل گذشته فکرها این اندازه باز نبود، این احساسات با این آرمانهاى عالى نبود. باید به این آرمانها احترام گذاشت. اسلام به این امور احترام گذاشته است. اگر ما بخواهیم به این امور بى‏اعتنا باشیم محال است که بتوانیم جلو انحراف هاى فکرى و اخلاقى نسل آینده را بگیریم. روشى که فعلًا ما در مقابل این نسل پیش گرفته‏ایم که روش دهان‏کجى و انتقاد صِرف و مذمّت است و دائماً فریاد ما بلند است که سینما این طور، تئاتر این طور، مهمانخانه‏هاى بین شمیران و تهران این طور، رقص چنین، استخر چنان، و دائماً واى واى مى‏کنیم درست نیست. باید فکر اساسى براى این انحرافها کرد. درد این نسل را باید درک کرد فکر اساسى به این است که اول ما درد این نسل را بشناسیم، درد عقلى و فکرى، دردى که نشانه بیدارى است، یعنى آن چیزى را که احساس مى‏کند و نسل گذشته احساس نمى‏کرد.»[۴]

بعد از این طرح مسئله، مطهری در مقدمه کتاب عدل الهی به بر این موضوع اشاره می کند که عصر ما از نظر دینى و مذهبى خصوصاً براى طبقه جوان‏، عصر اضطراب و دودلى و بحران است. مقتضیات عصر و زمان، یک سلسله تردیدها و سؤال ها بوجود آورده و سؤالات کهنه و فراموش شده را نیز از نو مطرح ساخته است.[۵] علاوه بر اینها، دشمنان برای رسیدن به اهداف خود سعی در تهاجم به فرهنگ اسلامی جوانان دارند و مترصد هستند از هر ابزاری برای انحراف جوانان بهره بگیرند و همانطور که مطهری به جامعه ایرانی هشدار می دهد؛ «فعالیتهایى که عناصر ناپاک مى‏کنند که از طرفى کوشش مى‏کنند به هر وسیله که هست طبقه جوان را به سوى فساد بکشانند و از این راه میان آنها و مفاهیم عالى و مقدس دینى جدایى بیندازند و از طرف دیگر فعالیتهاى دیگرى مى‏شود که یک تضاد مصنوعى میان دین و مذهب از یک طرف و علم و دانش از طرف دیگر به وجود بیاورند.»[۶] به عنوان یک نمونه تاریخی در خصوص نقش فساد اخلاقی در فروپاشی تمدن، شهید مطهری به اندلس اشاره می کند و در این زمینه تاکید می کند که تهاجم فرهنگی دشمنان منجر به سقوط فرهنگی و سیاسی این سرزمین شد؛ «اندلس را که یکى از کشورهاى قدیمى و متمدن عظیم بود در نظر بگیرید. خیلى از حکما و ادبا و فلاسفه اسلامى از این سرزمین بوده‏اند و هنوز مسجدهاى تاریخى باعظمتى در آن وجود دارد.

بی توجهی به مسائل جوانان و گرایش آنها به اندیشه های الحادی و مکاتب انحرافی از تهدیداتی است که جوان مسلمان را تهدید می کند و به تعبیر مطهری؛ «نسل جوان افکار و ادراکات و احساساتى دارد و انحرافهایى. تا به دردش یعنى به افکار و ادراکات و احساساتش رسیدگى نشود، نمى‏شود جلو انحرافاتش را گرفت. اتفاقاً دیگران از راه شناختن درد این نسل، آنها را منحرف کرده‏اند و از آنها استفاده کرده‏اند. مکتبهاى ماتریالیستى که در همین کشور به وجود آمد و اشخاصى فداکار درست کرد براى مقاصد الحادى، از چه راه کرد؟ از همین راه. مى‏دانست که این نسل احتیاج دارد به یک مکتب فکرى که به سؤالاتش پاسخ بدهد؛ یک مکتب فکرى به او عرضه کرد. مى‏دانست که این نسل یک سلسله آرمانهاى اجتماعى بزرگى دارد و درصدد تحقق دادن به آنهاست؛ خود را با آن آرمانها هماهنگ نشان داد. در نتیجه‏ افراد زیادى را دور خود جمع کرد با چه فداکارى و صمیمیتى! بشر همین قدر که به چیزى احتیاج پیدا کرد چندان در فکر خوب و بدش نیست. معده که به غذا احتیاج پیدا کرد به کیفیت اهمیت نمى‏دهد، هرچه پیدا کند با آن خود را سیر مى‏کند. روح هم اگر به حدى رسید که تشنه یک مکتب فکرى شد که روى اصول معین و مشخصى به سؤالاتش پاسخ دهد و همه مسائل جهانى و اجتماعى را یکنواخت برایش حل کند و جلویش بگذارد، اهمیت نمى‏دهد که منطقاً قوى است یا نیست. بشر آن قدرها دنبال حرف محکم و منطقى نیست، دنبال یک فکر منظم و آماده است که یکنواخت در مقابل هر سؤالى جوابى بگذارد. ما که کارمان فلسفه بود مى‏دیدیم که آن حرفها چقدر سخیف است، اما چون آن فلسفه در یک زمینه احتیاجى عرضه شده بود و از این حیث یک خلئى وجود داشت، جایى براى خود باز کرد.»[۷]

مطهری بعد از ذکر مصادیق تاریخی در خصوص نقش دشمنان در اضمحلال فرهنگی نسل جوان، تاکید می کند باید فرهنگ زدایی غربی را مورد توجه قرار دهیم و در مقابل تلاش دشمنان برای ترویج فرهنگ فاسد غربی ایستادگی نمائیم تا از این طریق بتوانیم از جوانان حراست نمائیم؛  «نوعى، استعمار فرهنگى زدایى، و نوعى رُفت و روب و خانه تکانى لازم است. به عنوان مثال؛ اشاعه فساد به عنوان آزادى و تمدن، قلب و مسخ و تحریف فرهنگ‏ اسلامى به عنوان فرهنگ ایرانى، مبارزه با ادبیات فارسى اسلامى، تفکیک اسلام از روحانیت و تز اصلاح روحانیت و به اصطلاح تز آمریکایى اسلام منهاى روحانیت و… . ثانیاً دستهایى در کار است براى بازگرداندن اوضاع به حال سابق و ثالثاً گروه هاى چپگرا هستند که اساساً مى‏خواهند نهضت را به سوى کمونیسم سوق دهند. رابعاً گروه هاى لائیک هستند که مى خواهند مانند نهضت مشروطه و نهضت استقلال عراق و نهضت ملى ایران پس از آنکه با قدرت روحانیت مرحله اول را که مرحله نفى و طرد دشمن است پشت سر گذراندند، کنار بزنند و بد نام کنند و خود به اصطلاح ثمر را بچینند.» [۸]

[۱]. مرتضی مطهری، ختم نبوت، پیشین، ص۱۰۱٫

[۲]. مرتضی مطهری، مجموعه آثار شهید مطهری، جلد‏۱، ص۱۰۱٫

[۳]. مرتضی مطهری، مجموعه آثار شهید مطهری، جلد‏۱۴، ص۵۷٫

[۴]. مرتضی مطهری، مجموعه آثار شهید مطهری، جلد‏۲۴، صص۵۲۹-۵۲۸٫

[۵]. مرتضی مطهری، عدل الهی، پیشین، ص۱۳٫

[۶]. مرتضی مطهری، مجموعه آثار شهید مطهری، جلد‏۲۵، ص۱۸۴٫

[۷]. مرتضی مطهری، ده گفتار، تهران، انتشارات صدرا،۱۳۸۹، صص۲۲۴-۲۲۳٫

[۸]. مرتضی مطهری، یادداشتهای شهید مطهری، جلد۱۰، ص۱۵٫

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.