مکتب حاج قاسم را به خانه بیاوریم/نقش مادران در ترویج مکتب حاج‌قاسم چیست؟

0 33
مکتب حاج قاسم را به خانه بیاوریم/نقش مادران در ترویج مکتب حاج‌قاسم چیست؟

گروه خانواده: در همه جوامع بشری، ارزش هایی وجود دارد که بنیان اصلی فرهنگ آن جامعه را شکل می‌دهند. اهمیت و جایگاه این ارزش ها به گونه‌ای است که هر ملتی، هویت و حیات اجتماعی و سیاسی خود را در معتقد بودن بدان ها و احترام و انتقال کامل آن به نسل های آینده می داند. فرهنگ ایثار و شهادت یکی از ارزش هایی است که هم زمان با تاریخ ایران شکل گرفته و همیشه از جایگاه ویژه‌ای برخوردار بوده و از دیرباز، الهام دهنده­ مؤمنان و مسلمانان در مسیر تعالی آموزه ­های انسانی و الهی بوده­ است. در آستانه اولین سالگرد شهادت سردار حاج قاسم سلیمانی؛ مرد میدان مقاومت، باز هم به یاد نشر فرهنگ دفاع و حماسه آفرینی ایثارگران و گسترش آن بین اعضای جامعه به ویژه جوانان می افتیم. بانوان نیمی از اقشار جامعه هستند که نقش تأیین کننده ای در این زمینه و در ترویج فرهنگ مقاومت در نسل بعد را بازی می کنند.

درباره راهکارهای نهادینه کردن فرهنگ مقاومت در بچه ها و از همه مهمتر نقشی که بانوان جامعه در این رابطه دارند، با خدیجه حسین زاده پژوهشگر علوم قرآنی و استاد دانشگاه به گفت وگو نشستیم که در ادامه می خوانیم:

*خانم حسین زاده در ابتدا بفرمایید چگونه و چرا باید در مسیر ترویج فرهنگ مقاومت در نسل بعد قدم برداریم؟ 

در راستای نهادینه سازی فرهنگ مقاومت؛ مادران باید سعی کنند که مکتب سردار سلیمانی را به عنوان الگوی عینی برای خود و فرزندانشان نهادینه کنند. گام اصلی و مهم در این راستا آشنایی با مولفه‌های فردی این بزرگوار است؛ چرا که این مؤلفه­‌ها وقتی فراگرد هم می­‌آیند جامعیت یک شخصیت را به تصویر می­‌کشند و او را به عنوان یک مکتب و یک چراغ راه و یک مدرسه درس‌­آموز معرفی می‌­کنند؛ بنابراین ایجاد مولفه‌های فردی حاج قاسم و همرزمانش راهکار نهادینه سازی فرهنگ مقاومت به دست مادران است.

*منظور چه مولفه هایی از شخصیت سردار است؟

از جمله مولفه‌های شخصیتی حاج قاسم که مادران باید به آن توجه ویژه داشته باشند : نخست ایجاد و تقویت روحیه سلحشوری و شجاعت در فرزندان است. 

یکی از ویژگی های سردار شجاعت ایشان بود؛ ایشان در جنگ­ ها علاوه بر هدایت مقاطع مختلف عملیاتی از طریق استقرار در قرارگاه‌­ها، در نهایت شجاعت و بی‌­باکی در خطوط مقدم حضور می­‌یافت. او عاری از هرگونه ترسی در مواجهه با دشمن در معرکه‌­ها و میادین نبرد بود. او این جملات امیرمؤمنان حضرت علی(ع) را با همه وجود دنبال می کرد که فرمود:

« تَزُولُ الْجِبَالُ وَ لَا تَزُلْ عَضَّ عَلَى نَاجِذِکَ أَعِرِ اللَّهَ جُمْجُمَتَکَ تِدْ فِی الْأَرْضِ قَدَمَکَ ارْمِ بِبَصَرِکَ أَقْصَى الْقَوْمِ وَ غُضَّ بَصَرَکَ وَ اعْلَمْ أَنَّ النَّصْرَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ؛ اگر کوه‌ها متزلزل شود تو تکان مخور، دندان هایت را به هم به فشار و جمجمه خویش را به خدا عاریت ده، قدم هایت را بر زمین میخ کوب کن، و نگاهت به آخر لشگر دشمن باشد، چشمت را فرو گیر(و مرعوب نفرات و تجهیزات دشمن ­مشو) و بدان که نصرت و پیروزی از سوی خداوند سبحان است» خطبه ۱۱ :از سخنان آن حضرت است به وقتى که در نبرد جمل پرچم را به دست فرزندش محمّد حنفیه داد

که نتیجه آن  کسب روحیه شهادت طلبی و عشق به شهادت خواهد شد.   پیامبر خدا (ص)  فرمود :قسم به آنکه جانم به دست اوست(اگر نبود اینکه جمعی از مومنین خوش ندارند) دوست داشتم که در راه خدا نه یکبار و دوبار، که چندین بار زنده گشته و بار دیگر کشته شوم.(صحیح بخاری، ج۴، ص۲۱، باب تمنی الشهاده )

شهید سلیمانی نیز عاشق شهادت بود؛ او در داغ فراق یاران همرزمش می ­سوخت و در نجواهای شبانه‌­اش پیوسته از حضرت حق طلب شهادت می‌­کرد. او از مغز استخوان و بن‌دندان و با ذره ­­ذره­ وجودش خواهان شهادت بود، او با شهدا سخن می­‌گفت و از آنان ملتمسانه می­‌خواست که او را به سوی خویش برکشند و به بزم معنوی خود فراخوانند. بزرگ­‌ترین آرزوی او که هیچگاه در آن سستی و کاستی پدید نیامد، همانا شهادت بود و سرانجام به این آرزو که به دست شقی‌­ترین انسان روزگار به شهادت برسد، رسید.

*متأسفانه خیلی از این مواردی که می فرمایید درباره شخصیت سردار شناخته شده نیستند فکر می کنم ایشان اصلا اهل خودنمایی و تظاهر نبودند…

همینطور است ، مولفه دیگری که می خواهم اشاره کنم اتفاقا همین ایجاد و تقویت اخلاص در فرزندان است. یکی دیگر از ویژگی های سردار سلیمانی اخلاص ایشان بود. او به شدت از ریا و خودنمایی پرهیز می­‌کرد. بود و نمود او یکی­ بود، آن­گونه می‌­نمود که بود. ظاهر بی‌­آلایش و مؤمنانه­ او خبر از باطن صاف و پالوده‌­اش می­­‌داد، ایشان را می توان مصداق آیه شریفه «سِیمَاهُمْ فِی وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ» دانست. هیچ گاه به دنبال مطرح کردن خود نبود و آنچنان به غنای درون رسیده بود که مستغنی از ذره­ای جلوه‌­گری بیرونی شده بود. زلال چون آب بود و شفاف چون آئینه.

باید توجه داشت که نگاه او به دنیا و فانی بودن آن، رفتار او را به گونه‌­ای شکل داده بود که گویی از اهل دنیا نبود. او پیوسته احساس می­‌کرد که در این دنیا مسافری است که دیر یا زود بایستی به جهان آخرت شتافت. او دنیا را به عنوان یک مجاز ناپایدار و آخرت را به عنوان حقیقتی ماندگار یافته بود. او عمیقاً به این آیه باور داشت که: «وللآخره­ خیر لک­من الدنیا» او آخرت­ گرا بود و بدین­ لحاظ عبد صالح خدا و بنده مبارک او شد.

**تقویت ارادت و تمسک به اهل‌بیت علیهم السلام در فرزندان

سردار دل ها شخصیتی داشتند که با عمق جان  خود شیفته اهل بیت عصمت و طهارت بودند. اعتقاد و ارادت و عشق به خاندان رسالت در اعماق وجودش رسوخ  کردند. پیوسته متوسل به آن اختران تابناک آسمان امامت و ولایت بود. هرگاه به زیارت مضجع شریف یکی از معصومین علیهم السلام تشرف می‌­یافتند.  سکر و نشئه حلاوت حضور در جوار مرقد مطهرشان، روح آسمانی او را جلا می‌­بخشید و به پرواز در می‌­آورد و بهجت و سروری تام و تمام جان شیفته او را فرا می­‌گرفت. مجلس عزای حسینی (ع) را برپا می کرد و خدمت در روضه سیدالشهدا (ع)را برای خود افتخاری بس بزرگ می‌­دانست.

*در زمینه ولایتمداری ایشان چه ویژگی هایی داشتند که می توان به جوانان آموزش داد؟

خب دیگر مولفه تقویت روحیه‌  ولایت‌مداری در فرزندان است.  او به غایت ولایت مدار بود و به رهبر و مقتدای خویش عشق می‌­ورزید. نگاه او به عنوان یک افسر رشید لشکر اسلام به ولی­‌امر مسلمین و فرماندهی معظم کل قوا تنها از حیث رعایت سلسله مراتب نظامی نبود بلکه نگاهی بس فراتر داشت و از جنبه اعتقادی بدین ­امر می‌­نگریست. سخن او، نوشته او، نگاه او، تصمیمات، فعالیت­‌ها و اعمال او همه و همه تعقیب کننده خط ولایت بود. بی­‌جهت نیست که عبارت مالک اشتر ولایت در وصف او به کار برده می­‌شود.

خداوند متعال نیز بر این مطلب تاکید دارد و می فرماید: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنکُمْ. . . : ای کسانی که ایمان آورده اید! اطاعت کنید خدا را! و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولوالأمر [= اوصیای پیامبر] را! و آیه ۴۴ .

در عصر غیبت که ما دسترسی به امام معصوم(ع) نداریم،  دستور علمای دینی مرجع و مقتدای مایند و حرف شان حرف دین است و فتوای آنان حلال و حرام و تکالیف شرعی را برای روشن می کند و چون به عنوان «حجت شرعی» تعیین شده اند، بر ما لازم است که در امور دینی از نظر آنان پیروی کنیم.

امام زمان(عج) فرموده است: «أَمَّا الْحَوادِثُ الْواقِعَهُ فَارْجِعوُا فیها إِلى رُواهِ حَدیثِنا، فَإِنَّهُمْ حُجَّتی عَلَیْکُمْ وَأَنَا حُجَّهُ اللّهِ عَلَیْهِمْ؛ در حوادثی که پیش می آید، به راوایان حدیث ما رجوع کنید، همانا آنان حجت من بر شمایند و من حجت خدا بر آنانم».

**تقویت تعبد و معنویت در خود و فرزندان

 سردار شهید علاوه بر انجام واجبات عبادی به مستحبات نیز توجه ویژه­‌ای داشت. از هر فرصتی برای تلاوت آیات قرآن و دعا و مناجات بهره می­‌جست. مقید به تهجد و نماز شب بود. گریه­‌ها و راز و نیازهای او در دل شب به روشنی تصویری از یک عارف واصل به دست می‌­دهد عرفان و حماسه هرچند دو رفتار متفاوت است اما وقتی عرفان، وصول به حقیقت از طریق شریعت و حماسه از جنس جهاد فی ­سبیل­ الله باشد جان­مایه آن‌ها یکی می­ شود.

به یاد بیاوریم دوران دفاع مقدس را که رزمندگان عزیز ما در اوج داشتن روحیه جنگندگی و سلحشوری و رزم و ستیز با دشمنان، سنگرهای خویش را به نیایش­گاه­‌هایی بس نورانی و معنوی تبدیل کرده بودند که در آن عاشقانه به ذکر و دعا و مناجات و راز و نیاز با حضرت حق جل و علی می­‌پرداختند، گویی آنان عرفایی بودند که در طریق سیر و سلوک معنوی، منزل به منزل ره­ ­پیموده‌­اند. قاسم از جنس همان بچه­‌ها بود. «وَمِنَ اللَّیلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَهً لَّک»

*با توجه به مولفه های قابل آموزش درباره شخصیت سردار شهید سلیمانی ، آیا می توان روحیه سختکوشی را هم به فرزندانمان در این باره آموزش دهیم؟

بله، سردار مردی نستوه و خستگی­‌ناپذیر بود، از هیچ مشکلی نهراسید و هیچگاه دچار رخوت و سستی و رکود نشد، به غایت ساعی و تلاش­گر بود و به آسایش خویش نمی‌­اندیشید. علیرغم اینکه در چند عملیات مجروح شد اما همچنان بر بازگشت به جبهه پای می­‌فشرد و در کوتاه‌ترین زمان ممکن به خطوط مقدم عملیاتی باز می‌گشت. برای کسی که عمر پر برکت خویش را در جنگ و جهاد گذرانده باشد شاید توجیه در پیش گرفتن یک زندگی آرام و بی دغدغه کاملاً پذیرفتنی باشد. اما روح بی‌قرار او از راحتی و آسایش گریزان بود و او می­‌خواست تا پایان عمر و تا آخرین نفس سخت‌کوشانه و مجاهدانه به پیش رود.

الإمامُ علیٌّ (ع): علیکم بالجدّ والاجتهاد والتأهّب والاستعداد. (نهج البلاغه: خطبه ۱۳۰) امام علی (ع): بر شما باد به تلاش و سخت کوشی و مهیا شدن و آماده گشتن.

**آموزش نظم و انضباط و دقت در امور به فرزندان

 سردار سلیمانی دقیق و منضبط بود، در جلسات به موقع حضور می­‌یافت، گاه برای شرکت در جلسه‌­ای مهم از دمشق به تهران می­‌آمد و پس از شرکت در آن مستقیماً به فرودگاه می­‌رفت و عازم دمشق می­‌شد، دقیق بود و وظیفه­‌شناس. «اوصیکما و جمیع اهلی و ولدی و من بلغه کتابی بتقوی الله و نظم امرکم» شما را (ای حسن و حسین) و همه خانواده و فرزندانم و هر کس را که نوشته من به او می رسد، به تقوای الهی و نظم در کارهایتان سفارش می کنم. (نهج البلاغه، فیض، نامه ۴۷، ص ۹۷۷)

**آموزش ساده زیستی به فرزندان

ویژگی دیگر سردار ساده زیستی ایشان بود. زندگی ساده‌­ای داشت با حداقل امکانات. می­‌توانست از راه مشروع بسی بیش‌تر داشته باشد. اما نمی‌­­خواست، از تجملات به دور بود و از تشریفات بیزار. به راحتی در مجالس مختلف حضور می­‌یافت رسم خاکساری پیشه کرده بود در وجود با صفا و نورانی­اش هیچ نشانه­ ای از تکبر و تبختر و خود بزرگ­‌بینی یافت نمی­‌شد.  ای فرزند آدم! اگر از دنیا به قدری که تو را کفایت کند می خواهی، بدان که کمترین بهره دنیا تو را کفایت می کند و اگر از دنیا بیش از اندازه کفایت بخواهی، بدان که همه دنیا برایت کافی نخواهد بود.(میزان الحکمه؛ ص ۵۰۵۹، ح ۱۷۱۷۷).

**آموزش خوش­خویی:

مصداق بارز یک انسان خوش­خو و خوشرو بود و لبخند ملیح و دل­نشینش، جذابیت چهره‌­اش را دو چندان می­‌کرد. با مغناطیس اخلاق نیکوی خویش، دل­‌های انسان­‌های بی‌­شماری را به سوی خود جلب نموده بود. دوست­ داشتنی بود و به همان میزان که در برابر دشمن با صلابت بود و لرزه بر اندام او می­‌افکند در مقابل آحاد مردم متواضع و فروتن بود او مصداق بارز آیه ۲۹سوره فتح قرآن بود که می­‌فرماید: «محمد رسول ­الله­ والذین­ معه ­اشداء­ علی ­الکفار ­رحماء­بینهم»

*و در نهایت؟

مادران باید با مطالعه زندگی نامه سردار سلیمانی و همرزمان و شهداء و در ضمن ارتقای بینش و رشد اخلاقی خودشان آن ها را در عمل به کار گرفته و در قالب داستان جهت الگوسازی مکتب حاج قاسم استفاده کنند . تا ان شاء الله هر چه بیشتر در تحقق جمله‌ «کارسازتر بودن شهید سلیمانی از سردار سلیمانی» کوشا تر باشیم؛ چرا که موج جهانی مقاومت پس از شهادت سردار سلیمانی برخاسته و روز به روز توفنده‌­تر می‌­شود این سنت الهی­ است  که خداوند متعال به آن وعده داده است: «یرِیدُونَ لِیطْفِؤُا نُورَ الله بِأَفْواهِهِمْ وَاللهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ کرِهَ الْکافِرُونَ»: ‏ می خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش کنند و حال آنکه خدا گر چه کافران را ناخوش افتد نور خود را کامل خواهد کرد.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.