اشاره: منظور از شعر آئینی شعری است که پای بند به اصول اخلاقی وضرورت توجه به رشد فرهنگی جامعه باشد و منظور از شعر بی آئینی شعری است که به هنجار و ضوابط اخلاقی بی اعتنا است و در پی ترویج فساد در جامعه است در این زمینه توجه به نوشته زیر از سید احمد شهریار جالب و ارزنده است:
طبقِ یکی از تعاریف شعر، کلمه “شعر” از “شعور” آمده است و هیچ شاعر با شعوری هرگز تن به گمراه کردن بقیه نمیدهد. هرچند شعر در قالب هجو و هزل در شعر فارسی بیسابقه نیست و شاعران بزرگی مانند سعدی و غیره نیز هزلیاتی نوشتند و درمیان دیگر نویسندگان هجو و هزل میتوان از عبید زاکانی، ایرج میرزا، خاکشیر، ملا رجب و غیره نام برد، اما هجو این شاعران اکثرا هدفش تنها یک شخصِ خاصی بوده که از روی خصومت با او این کار را میکردند و یا در هزلیات، صرفا برای تفنن طبع این کار را انجام میدادند و هرگز هدفشان به بیراهه کشاندن مردم عامه نبوده است. مثلا سعدی شیرازی که چند تا از هزلیاتش هنوز در دسترس است، با مقایسه با حجم کلِ اشعارش اصلا به شمار نمیآیند و سعدی آنها را صرفا برای مزاح گفته است، چرا که در غیر اینصورت هرگز لقب “مصلح دین” را به خود نمیگرفت و ابیات درخشان و ماندگارِ او بیتهایی هستند پر از پند و اندرز مانند:
بزرگش نخوانند اهل خرد
که نامِ بزرگان به زشتی برد
.
عاقبت گرگزاده گرگ شود
گرچه با آدمی بزرگ شود
چو آهنگِ زفتن کند جانِ پاک
چه بر تخت مردن، چه بر روی خاک
و یا ابیاتی که از ارادت او به خاندان پاک رسول گرامی اسلام (ص) میگویند، مانند:
سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی
عشق محمد (ص) بس است و آل محمد (ع)
و از این قبیل ابیات هم در گلستان و بوستان و هم در غزلیاتش فراوانند و باعث شهرتِ اصلی او.
شاعرانِ کلاسیک بیشتر از عشق حقیقی صحبت میکنند تا عشق مجازی مانند حافظ که میگوید:
ما در پیاله عکسِ رخِ یار دیدهایم
ای بیخبر ز لذتِ شربِ مدامِ ما
و حتی هنگامی که از عشق مجازی صحبت میکنند، برای معشوق و محبوبشان حرمتی قائل هستند و هرگز از او طوری صحبت نمیکنند که دیگران را نیز در لذت بردن از حسنِ ظاهری او شریک کنند. بعضی از شاعران آنقدر غیرتی بودند که حتی نامِ محبوبشان را هم کسی از دهانشان نشنیده است. این بیت از عرفی شیرازی را ببینید:
غیرتم بین که برآرندهی حاجات هنوز
از لبم نامِ تو هنگامِ دعا نشنیدهست
شاعران کلاسیک ما حتی برای نگاه کردن به روی معشوق هم حرمتی قائل بودند. مثلا این بیت که میگوید:
سالها تربیتِ دیدهی بینا کردم
تا تورا یک نظر از دور تماشا کردم
و هنگامی که روی معشوق را به تماشا مینشستند، آن را چنان موفقیت بزرگ برای خود میپنداشتند که ادعایی عجیبی میکردند:
فارغ ز خیرگی نگرد روی آفتاب
کاین دیده آزمودهی نظارهی کسیست
این ادب و احترام برای معشوق ریشه در مشرق زمین داشته است و اسلام که مظهر آرمان و شخصیّت فرهنگی ماست، هرگز از هتکِ حرمتِ هیچ کسی حمایت نکرده است و نمیکند.
عشق شرقی عشق لیلی و مجنون است و عشق شیرین و فرهاد که وصل در آن بسیار کمرنگ و هجر و جدایی اصل ماجرا است که داستان عشق را از هرگونه هوس بازی به دور داشته و عاشق را در نهایت به سمت عشقِ حقیقی و عشق به خداوند متعال سوق میداده است، نه عشق شاعرانِ امروزی به اصطلاح “پست مدرن” که به نامِ عشق از جمله اعضای معشوق طوری صحبت میکنند که حتی مخاطبان هنگامِ مطالعه آن خجالت میکشند و نمیتوانند مجموعههای شعرشان را به خانم، خواهر یا دخترانشان هدیه بدهند یا برایشان بخوانند. شعر پست مدرن را میتوان از دو جنبه بررسی کرد: جنبه فرمی و جنبه محتوایی. از نظر جنبه فرمی، هیچ قباحتی در این نیست که تغییراتی شایسته و مورد پسند در قالبهای کلاسیک صورت بگیرد، چرا که این قطعا باعث رشد و پیشرفت شعر خواهد بود و البته نیازمند شاعران چیرهدست. اما از نظر محتوایی گاهی خواندن اشعارشان بیش از اینکه مخاطب را در مسیر تعالی قرار بدهد، سعی میکند به بیراهه بکشاند. در واقع شعرِ شرق هیچوقت نمیتواند از شعرِ غرب الگوبرداری بکند و نیازی هم به این کار ندارد، چرا که آن قدمت و تمدن و فرهنگی که کشورهای شرقی دارند، آنها را از هرگونه الگوبرداری از کشورهای غربی بینیاز میکند.
حالا باید دید که چرا عدهای از جوانان امروز ما به نام شعر پست مدرن چنین چیزهایی را مینویسند و یا میخوانند؟ یکی از دلایل اصلی این کار را باید فضای مجازی دانست که شعرهای چنین شاعرانی را به راحتی در اختیار مخاطبان قرار میدهند، چرا که اگر قرار باشد این شعرها مسیر درستی را طی بکنند تا به دستِ مخاطبان برسند، هرگز اجازه چاپ و انتشار پیدا نخواهند کرد. و این حقیقت نیز بر کسی پنهان نیست که فضای مجازی یکی از مهمترین سلاحهای دشمن است که با آن جوانهای ما را هدف قرار میدهند و متاسفانه باید گفت که تا حدودی در این کارشان موفق هم عمل کردهاند.
شعر پست مدرن به بیراهه کشیده شده یا همان شعر اروتیک عمدتا توسط کسانی سرپرستی و اداره میشوند که در کشورهای اروپایی و خارج از کشور ایران زندگی میکنند و به نامِ شعر اعتراض شعرهایی را تحویل جامعه فرهنگی کشور میدهند که پر است از فحش و بیحیایی و تبلیغ خودکشی و علنی کردن رابطههای جنسی؛ چیزی که با فرهنگ اصیل ما و اسلام به هیچ وجه سنخیت ندارد. جای تأسف است که امروز در بعضی از جلسات شعری که حتی داخل کشور برگزار میشوند، برخی از شاعرههای نوجوان شعرهایی میخوانند که اصلا و ابدا با تاریخ و فرهنگ ما همخوانی ندارند. مثلا یکی از اساتید میگفت که من در جلسهای حضور داشتم که یکی از شاعرههای جوان روی سن آمد و شعری خواند که با عبارت ” پورنو میبینم…” شروع میشد!
البته این تمام ماجرا نیست. هستند شاعرانِ جوانی که با الگوگیری از قرآن و اهلبیت (ع) و شعر فاخر کلاسیک ما شعرهای بسیار خوبی میگویند و امیدواریم به زودی شاهد حمید سبزواری ها و قیصرامینپورها و مشفق کاشانی ها و سلمانها و سید حسین حسینیهای دیگری باشیم.
در نهایت باید گفت که امروز دشمن از هر دری وارد میشود که به ما و فرهنگ ما لطمه بزند و ما وظیفه داریم هشیار باشیم؛ چه هنگامی که تفنگ در دست داریم و در سنگرهای علیه دشمنان ایمان و اسلام میجنگیم و چه هنگامی که کتابی در دست داریم و پای مطالعهی آن مینشینیم!