خبرگزاری فارس، البرز – طیبه جواهری: بیش از یک سال است که یاد سردار بیشتر از همیشه در قلب و ذهن ما جای گرفته است؛ هر روز و هرلحظه در فضای مجازی و تلویزیون ومحل زندگی خود چشم چرخاندیم تا نشانی از یار گمشده خود بیابیم، در این میان تنها عکسها و فیلمهای کمتر دیده شده از او به دست ما میرسید که درس مهربانی، اقتدار و مرد خدا را بودن را برای ما تداعی میکند.
اینکه چه یادگاریهایی از حاج قاسم برای دنیای ما به جا مانده است را تاریخ قضاوت خواهد کرد، اما کمی دقیق شدن در گروههای مردمی انقلابی میتوان سیره و روش زندگی او را دریافت و یادگاریهای بسیاری که شاید از نظر خیلیها هم پنهان باشد.
یادگاری سردار حاج قاسم سلیمانی تنها انگشتر دستش نبود؛ مردانگی، شجاعت، غیرت، اقتدار، خداشناسی و خداترس بودن، تحت امر ولی بودن، شیوهزندگی و نگرش او و حتی تصویر مهربانش از پشت شیشه سنگی تلویزیون برای ما درسی بود که امروز به یادگاری یار تبدیل شده است.
و چه بسا افرادی که ساده از کنار این یادگاریها نگذشتند و شیوه زندگی خود و نوع نگرششان نسبت به جهان هستی متحول شده است.
در این گزارش، پای درد و دل دو دختر البرزی نشسته ایم که پس از شهادت سردار حاج قاسم سلیمانی مسیر جدیدی را برای ادامه زندگی خود انتخاب کرده اند؛
مریم قوچ پور، جوان ۲۰ ساله فعال حوزه فرهنگی و جهادی و از اهالی شهرستان نظرآباد-البرز است که در خانواده معمولی بزرگ شده و در رابطه تغییر مسیر زندگی اش برای ما میگوید: خاله ام از کودکی داستانهای قرآنی برایم تعریف میکرد و با گذشت زمان در این مسیر و خواندن کتاب داستانهای قرآنی هر روز علاقه مند تر به این مباحث بودم اما زمانی که به سن تکلیف رسیدم با روسری درگیر بودم تا بتوانم حجاب کامل داشته باشم.
این دختر جوان فعال فرهنگی ادامه میدهد: برخی مواقع سعی میکردم چادر بپوشم و براین باور بودم که برای این چادر و حجاب خونهای زیادی ریخته شده، پس باید قدر چادر را بدانم و درست از آن استفاده کنم.
او میگوید: سال ۹۷ حاجتی در دل داشتم و تصمیم گرفتم با نذر حجاب به خواسته ام برسم، در این مسیر از ائمه خواهش کردم به من کمک کنند تا در این مدت ادای نذر ارزش واقعی چادر را درک کنم.
نذر حجاب داشتم تا به حاجت ام برسم، اما بعدش نتونستم دیگه چادر رو در بیارم، نمیدونستم دقیقا چرا باید حجاب داشته باشیم، اما بعد از شهادت سردار در مورد مکتب حاج قاسم و مذهب شیعه بیشتر تحقیق کردم و الان با درک و آگاهی کامل حجابم رو حفظ میکنم.
مریم ادامه میدهد: همیشه برای حفظ حجاب احترام خاصی قائل بوده اما هیچ وقت درکی از چرایی لزوم رعایت و حفظ حجاب نداشته ام.
این جوان دیار نظرآباد در ادامه به خاطراتی از شنیدن سخنرانیهای سردار دلها و ابعاد شخصیتی این شهید گریزی میزند و میگوید: پس از شهادت سردار این جرقه در ذهن من زده شد که در مورد دین، مذهب، مکتب و شخصیت سردار تحقیق کنم.
او در ادامه به دلایل دشمنان انقلاب اسلامی برای ادامه دشمنیها اشاره ای میکند و میگوید: من متوجه شدم مشکل دشمنان با ما مسائل علمی نیست بلکه پیشرفت علم برای ما از نظر آنها زنگ خطر است، در اصل جمهوری اسلامی و شیعه ها خار چشم دشمنان شده اند.
مریم در حالی چشمان خیسش خیره به عکس سردار سلیمانی شده بود، ادامه میدهد: بعد از شهادت سردار حاج قاسم سلیمانی مسیر زندگی ام تغییر کرد و متوجه شدم برای چه باید چادر و حجاب داشته باشم.
سردار تحت امر ولی فقیه بود، این به من میآموزد تحت فرمان رهبر باشم
این جوان پیرو خط انقلاب در ادامه با به چند بند وصیت نامه سردار سلیمانی اشاره میکند و میگوید: چنین شخصیتی که دل همه ایرانیها داغدار کرد تحت فرمان مقام معظم رهبری بود و آقای خامنه ای عزیزدل خود مینامند؛ این بخش از وصیت نامه به من میآموزد که باید تحت فرمان ولی فقیه باشم.
او میگوید: دشمنان سعی دارند با هجمه گسترده فرهنگی قشر جوان و نسل آینده کشور را به بیراهه بکشانند، به نظر من باید برای پیروزی در جنگ نرم باید نوجوانان و جوانان را آگاه کنیم تا مسیر درست قدم بردارند؛ با ادامه دادن مسیر این شهید والا مقام برای رسیدن به دین و رستگاری تلاش کنیم.
مریم در آخرین جملاتش در پاسخ به این سوال که اگر سردار سلیمانی را ببیند به او چه خواهد گفت، میگوید: هر روز سردار در کنار خودم میبینم، با او درد و دل میکنم و از او برای ادامه مسیر زندگی ام کمک و یاری میخواهم، او همیشه برای من یک راهنما و امداد خواهد بود.
اما سارا پناهی، دیگر دختر نوجوان نظرآبادی است که ۱۵ سال سن دارد و در رشته علوم انسانی تحصیل میکند، او دوران کودکی خود به دور از دغدغههای دیگر، شیطنت کرده و به گفته خودش دنبال رو مد روز بوده.فیلم|مصاحبه دو دختر البرزی که پس از شهادت سردار مسیر زندگیشان تغییر کرده است
این دختر نوجوان که در ۱۵ سالگی با پوشش معمولی بود و پس از شهادت سردار زندگی اش متحول شده است، میگوید: پیش از شهادت سردار هیچ شناختی از ایشان نداشتم و حتی عکس او را نیز ندیده بودم؛ روزی که خبر شهادت سردار سلیمانی را شنیدم از اتاقم بیرون آمدم و عکس او را در قاب تلویزیون برای اولین بار دیدم، همان لحظه نور و مهربانی چهره سردار زندگی من را متحول کرد و تصمیم گرفتم در مسیر ایشان گام بردارم.
قبل از شهادت حاج قاسم، او را نمیشناختم اما پس از شهادت ایشان و بادیدن عکس او مهربانی و نورانی بودن چهره اش باعث شد جرقه ای برای آغاز زندگی جدید در ذهن ام زده شود و شروع کردم در رابطه با ایشان تحقیق کردن.
سارا از تحقیقات در مورد مسیر زندگی سردار میگوید و ادامه میدهد: با انجام یک سری تحقیقات و دیدن سخنرانیهای سردار سلیمانی چادر را به عنوان پوشش برای خودم انتخاب کردم.
او میگوید: حاج قاسم در یکی از سخنرانیهایش خطاب به دختران بدحجاب میگوید: «من اصلاً قبول ندارم در بین بچهحزباللهیها بگیم این آدم با اون شکل و قیافست…! همان دختر کمحجاب، دختر منه، دختر ما و شماست؛ نه دختر خاص من و شما، اما جامعه ماست.» این جمله سردار دلها خیلی مرا تحت تأثیر قرار داد و با خود گفتم حالا که مردی به این بزرگی به ما لطف دارد چرا در مسیر او قدم برنداریم؟
این نوجوان نظر آبادی تغییر نظر و سوق دادن نگرش قشر جوان به سمت و سوی دیگر را کاری دشوار میداند و میگوید: نمیتوان کسی را اجبار کرد که چگونه پوشش داشته باشد اما با درک رست موقعیت و شرایط و تبیین مسائل روز میتوان آنها را آگاه کرد تا مسائل این چنینی راحت تر مورد قبول واقع شود.
او در رابطه با بر خورد دیگران پس از تغییر نگاه و عوض شدن پوشش خود اینگونه میگوید: رفتار دوستانم با من تغییر کرد چه بسا بعضی از آنها دیگر با من در ارتباط ندارند ولی درون خود احساس رضایت داشتم و دوستان جدیدی پیدا کردم که طرز نگرش و حال درونی امروز من نزدیک تر هستند.
بعد از چادری شدنم رفتار دوستانم با من تغییر کرد و سعی کردم دوستان جدیدی را برای خودم انتخاب کنم، هر شب برای جای خالی سردار اشک میریزم و از او میخواهم مرا در مسیری که به من نشان داده است کمک کند.
سارا در پاسخ به این سوال که اگر روزی سردار سلیمانی را ببینی به او چه میگویی؟ گفت: در خلوت خودم در هنگام نماز همیشه با سردار درد و دل میکنم و از او تشکر میکنم که مسیر زندگی ام تغییر کرد؛ شبی نیست که قبل از خواب برای جای خالی سردار در کشور، اشک نریزم؛ من زندگی امروزم را مدیون این بزرگوار میدانم و قول دادم که از مسیری که در پیش گرفته ام منحرف نشوم.
سردار قاسم سلیمانی دیدگاه باز و پدرانه ای نسبت به مقوله حجاب داشت. او دیدگاه های تنگ نظرانه و تقسیم جامعه به بی حجاب و باحجاب و کم حجاب را بر نمی تافت و می گفت همه این ها خانواده ما هستند. او معتقد بود که این تقسیم بندی ها خلاف منافع ملی است و مردم را از انقلاب می راند.
دو نمونه از دیدگاه های آن شهید را مرور میکنیم:
اینکه در جامعه مدام بگوییم او بیحجاب و این باحجاب است یا اصلاح طلب و اصولگراست، پس چه کسی میماند؟ اینا همه مردم ما هستند. آیا همه بچههای شما متدیناند؟ آیا همه مثل هم هستند؟ نه. اما پدر، همه اینها را جذب میکند و جامعه هم خانواده شماست.
اینکه بگوییم من هستم و بچههای حزب اللهی خودم، اینکه نمیشود حفظ انقلاب.
دعای خیر مرد میدان داستان ما همیشه و همه جا برای همه مردم بود؛ او انسانها را فارغ از سن و جنسیت، دین و مذهب، دختری یا پسر بودن، پیر یا جوان بودن، با هر نگرش سیاسی و در هرجای دنیا میدید. و چه زیباست که دعای این مرد خدا برای زندگی تکتک ما مستجاب شود.
سردار حاج قاسم سلیمانی که در طول زندگی پر مهرش مسیرهای سختی را طی کرده بود برای بهتر شدن، رفاه و آسایش مردم تلاش کرد و همواره درصدد بود تا به فرزندان شهدا مهر و محبت هدیه کند. حالا که جای او خالیست نوبت آینده سازان این مرز و بوم است که با الگوگیری از مسیر زندگی او برای امنیت و دفاع از کشور تلاش کنند.