در مقایسه با شعر فارسی، قدمت شعر اردو زیاد نیست. با اینکه شعر اردو همه داروندار اولیهاش از شعر فارسی مستعار بوده است، با گذرِ زمان فاصلههای قابلِ ملاحظهای بین شعر اردو و فارسی ایجاد شده است و امروز بسیاری از نکاتی که در شعرِ اردو موردِ قبول واقع شدهاند، به صورت اعمال در شعرِ فارسی اشکال محسوب میگردند و بالعکس.
در این مختصر به تفاوتهای شعر فارسی و اردو با ذکر مثال اشاره خواهم کرد تا مخاطبان فارسی زبان تا حدودی با این تفاوتهای جزئی آشنا شوند.
بیتمحور بودن:
مانند غزلهای فارسی سبک هندی، غزل اردو هم غزل بیتمحور است و هر بیتش به تنهایی معنای جداگانهای را به مخاطب ارائه میدهد و قابلیت این را دارد که به طور مجزا در هر کجا استفاده شود. هرچند شعر کلاسیک فارسی هم همینطور بوده است. اما امروز در ایران بیشتر غزلها منسجم بوده و انسجام عمودی دارند. حتی غزلهایی که موضوعاتِ مختلفی در آنها گنجانیده شدهاند، و در نگاه اول غزل بیتمحور به نظر میآیند، یک انسجام کلی موضوعی در خود دارند. مانند غزلِ معروف فاضل نظری که میگوید:
از باغ میبرند چراغانیات کنند
تا کاجهای سبزِ زمستانیات کنند
پس در شعر اردو خبری از آن غزلِ منسجمی که در شعر معاصر ایران داریم و کلِ غزل از مضمون واحدی صحبت میکند، نیست. نه اینکه اصلا نداشته باشیم، داریم و آن را “غزلِ مسلسل” مینامیم ولی زیاد رائج نیست و بیشتر غزلها بیتمحورند. بنابراین شعر اردو هنوز بر سنّت قدیم غزل فارسی وفادار است.
اوزانِ هندی:
درکنار بسیاری از اوزانِ عروضی که شعر اردو مستقیما از شعر فارسی گرفته است (که البته این اوزان در فارسی از طریق شعر عربی ورود پیدا کرده و مورد استقبال قرار گرفتهاند)، در شعر اردو چیزی به نام وزن هجایی وجود ندارد، مانند آن غزل حسین منزوی که میگوید:
شب است و ره گم کردهام در کولاکِ زمستانی
که به گفته دوستی باید این غزل را به صورت زیر بخوانیم تا وزنش درست شود:
شب/ است و/ ره/ گم/ کر/ ده/ ام/ در/ کو/ لاکِ/ ز/ مس/ تا/ نی
که البته آن دوستمان برای بنده غزل را به این صورت قرائت کرد و بنده سعی کردم با گذاشتن “ممیزها” قرائت درست غزل را با مخاطبان درمیان بگذارم. غزل مذبور با وزن هجایی نوشته شده است که باز به گفته آن دوست عزیز، از شعر ترکی وارد شعر فارسی شده است و در شعر ترکی چنین وزنهای هجایی زیاد داریم.
البته به جای وزن هجایی، شعر اردو چند تا وزن هندی دارد که در فارسی کمنظیرند و شاعری هم اگر به سراغِ این اوزان رفته است، بیشتر از روی تفنن بوده تا اینکه واقعا آن شعر با آن وزن در ذهنش خطور کرده باشد.
مانند:
فعلن فعلن فاعلن فعلن فعلن فاعلن
فعلن فعلن فاعلن فعلن فعلن فاعلن
که مانند بسیاری از شاعران اردو بنده هم چند غزل با این وزن دارم:
خود سے ڈر جاتا ہوں میں، جیسے چڑیا ناگ سے
جیسے بادل دشت سے، جیسے جنگل آگ سے
(تلفظ فارسی: خود سِی دَر جاتا هو مِی، جِسِی چِریا ناگ سِی. جِسِی بادَل دشت سِی، جِسِی جنگل آگ سِی)
بنده یادم هست که برای شرکت در بزرگداشت فردوسی و خیام با چند تن از اساتید و شاعران دیگر به مشهد دعوت بودم و هنگامی که داشتیم به طرف نیشابور و آرامگاه خیام میرفتیم، یکی از اساتید زبان فارسی و شاعر بسیار خوب مصرعی را از از حسین منزوی خواند و از آقای دکتر اسماعیل امینی سوال کرد: “استاد این وزنش چیه؟”
دکتر امینی یکی دو ثانیه مکث کردند و بعد وزنش را گفتند. من دیدم که این وزن در شعر اردو هم کاربرد دارد و بسیاری از شاعران مثل ظفر اقبال و عباس تابش و غیره با این وزن اشعاری دارند و خود من هم دو سه غزل با همین وزن داشتم که به دکتر امینی گفتم و ایشان هم مشتاقانه خواستند یکی دو بیت از یکی از غزلهایم را برایشان بخوانم که بنده بیتی که چند سطر بالا ذکر شد را که در حافظه داشتم، برای ایشان خواندم و با تعجب تأیید کردند که همان وزن شعرِ منزوی است که در زبان فارسی هم به ندرت استفاده میشود.
علاوه بر این چند تا اوزان هندی هم در شعر اردو به کار میروند که بنده در شعر فارسی ندیدم. مثلا:
فعلن فعلن فعلن فعلن فعلن فعلن فع
فعلن فعلن فعلن فعلن فعلن فعلن فع
دیواروں سے باتیں کرنا اچھا لگتا ہے
ہم بھی پاگل ہوجائیں گے ایسا لگتا ہے (قیصر الجعفری)
(تلفظ فارسی: دیوارُ سِی باتِی کَرنا اچا لَگتا هِی. هَم بی پاگَل هُ جایِن گِی اِسا لگتا هِی)
که در شعر اردو بسیار رائج بوده است.
رباعی:
رباعی در شعر فارسی یکی از بهترین قالبها بوده و هست که بخاطر شاعرانی مانند عمر خیام، ابوسعید ابوالخیر و دیگران به جاودانگی دست یافته است. حتی امروز در میانِ شاعران فارسی شاعرانی را میتوان یافت که تنها در زمینه رباعی کار کردهاند و نامشان پرآوازه شده است از جمله بیژن ارژن، ایرج زبردست و جلیل صفربیگی. شاید جالب باشد که زمانی که بنده به ایران آمدم و دیدم که شاعران بسیار جوان و نوپا هم به راحتی رباعی مینویسند، بسیار تعجب کردم، چرا که در زبان اردو بیشتر شاعران و مخاطبان باور دارند که تنها اساتید فن از عهده رباعی بر میآیند و همین اعتقاد غلط باعث شده است که امروز رباعی در زبان اردو تقریبا کاملا از بین برود و دیگر کسی آنطوری که باید و شاید به رباعی روی خوشی نشان ندهد. هرچند در گذشته نه چندان دور، شعر اردو هم رباعیسراهایی بسیار موفق از جمله جوش ملیحآبادی و غیره داشته است که اگرچه تنها به سرودن رباعی اکتفاء نکردهاند، اما در این قالب کوتاه کارهای بسیار درخشان و ارزشمندی را ارائه دادند.
مسدس (مربع ترکیب):
ما همه با سرودهی معروف محتشم کاشانی آشنا هستیم که میگوید:
باز این چه شورش است که در خلقِ عالم است
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است
و اینکه این سروده در قالب مربع ترکیب – که در شعر اردو به اسم عربی آن یعنی مسدس خوانده میشود – سروده شده است و یکی از آثار ماندگار شعر فارسی بوده است. در شعر اردو هم هرچند در اوائل مرثیه معصومین (علیهم السلام) در قالبهای دیگر هم سروده میشده است، ولی پس از دو شاعر نامدار و بسیار زبردست به نام های میر ببر علی انیس و میرزا دبیر بعنوان بزرگترین مرثیهسراهای تاریخ شعر اردو، تنها قالبی که به مرثیه سرایی اختصاص پیدا کرد، همین قالب مسدس یا مربع ترکیب بوده است. تنها میرانیس حداقل بیش از صدوپنجاه مرثیه سروده است و هر مرثیهاش حد اقل پنجاه بند دارد. و شاید نادرست نباشد اگر بگوییم که در زمینه مرثیه سرایی شعر اردو از شعر فارسی سبقت گرفته است.
در زبان اردو مرثیهای که در قالب غزل سروده شود را “سوز” و “سلام” میگویند.
وزنهای مختصر:
یکی از دیگر از نکات قابل ذکر در مقایسه شعر اردو با شعر فارسی این است که در شعر اردو وزنهای مختصر بسیار رواج داشته و دارد. این استقبال از وزنهای مختصر به حدی بوده است که چندین شاعر بعنوان شاعران وزنهای مختصر شهرت دارند، از جمله جون ایلیاء، انور شعور، رسا چغتایی و باقی صدیقی و غیره.
کربلا در شعر اردو:
از آنجا که غزلهای اردو بیشتر بیتمحورند، این اجازه را به شاعر میدهند که مضامین دلخواهِ خودشان را در هرکجای غزلشان که بخواهند به کار گیرند. به همین خاطر است که گاهی حتی در یک غزلِ کاملا عاشقانه و یا اجتماعی به طور ناگهان ابیاتی در باره شهدای کربلا میآید و چه بسا همان یک یا چند بیت باعث ماندگاری شاعر میشوند. مثلا مولانا محمد علی جوهر یک غزل اجتماعی دارد که در آخرین بیت آن میگوید: شهادت امام حسین (ع) باعث نابودی یزید نیز شده است، چرا که هر باری که کربلایی برپا گردد، اسلام حیات دوبارهای را تجربه خواهد کرد.”
که باز این روش در شعر فارسی آنقدر عمومیت نداشته است.
مجموعههای شعر آیینی مجزا:
در شعر اردو، جدایی از اینکه اکثر مجموعههای غزل با حمد و ثنای پروردگار، عرض ارادت به ساحت مقدس رسول الله (ص) و سلام – مرثیه در قالب غزل – شروع میشود و این فارغ از شیعه یا سنی بودن شاعر یک روش معمول بوده و هست، برخی از شاعران هم بوده و هستند که هر کدام مجموعه شعرهای مجزا با موضوعات “حمد” (اشعار توحیدی)، نعت (اشعار نبوی) وغیره داشتهاند. حتی برخی از شاعران امروزی بالای چهل مجموعه شعر نبوی هم چاپ کردند. ولی از طرفی هم مجموعه شعرهای علوی، مهدوی و فاطمی هنوز جایشان در شعر اردو تقریبا خالی است! این همان سنّتی است که در شعر فارسی سابقه دیر پائی دارد.
سکته:
سکته در شعر فارسی از قدیم رائج بوده و امروز هم بسیاری از شاعران برای حفظ مفهوم و وزنِ شعرشان گاه عمدا و گاهی هم از سرِ ناچاری به آن روی میآورند که انصافا گاهی هم این سکتهها در شعر شاعری بسیار هنرمندانه بوده و به رساندن حرف و پیامِ شاعر کمک میکنند. اما در شعر اردو هیچگاه چیزی به نام سکته وجود نداشته است و هرکجا سکتهای ایجاد شود، اشکال وزنی محسوب میگردد.
استفاده از حرفِ “ع”:
امروزه در شعر فارسی گاهی حرف عین را “الف” تلفظ کرده و به حرفِ ماقبلِ آن وصل میکنند که البته اساتید سخن این روش را نمیپسندند و آن غلط می دانند و حق هم با آنان است ولی آنهایی که این کار را انجام میدهند، ادعایشان این است که چون مخرج “ع” در فارسی با عربی یکی نیست، لذا این کار جایز است. اما در شعر اردو با اینکه حرف “ع” دقیقا مثل زبان فارسی تلفظ میشود، با تلفظ “الف” استفاده نمیشود و اگر شاعری بخواهد این کار را انجام بدهد – که شاعران به ندرت انجام هم دادهاند – برای این کار از مخاطبان عذرخواهی میکند. مثلا افتخار عارف در بیتی اسم خودش را به کار برده و “ع” را مانند “الف” به حرفِ ماقبل آن وصل کرده و در پاوقی نوشته است: “برای چنین استفاده از حرف “ع” از صاحبان علم عذرخواهم.”
تغییر وزن:
همانطور که میدانیم که امروز در شعر فارسی به طور دلخواه وزن “مفتعلن مفاعلن” را میتوان به وزن “مفاعلن مفاعلن” تغییر داد و بیت را کامل کرد. مثلا در این بیت حسین جنتی که میگوید:
چه کردهای تو با دلم که از تو پیشِ دیگران
گلایه هم که میکنم، شعر حساب میشود
در شعر اردو شاعر این اجازه را ندارد و با هر یک از این دو وزن که شعر را آغاز کند، باید تا آخر با همان وزن ادامه بدهد.
غزل شطرنج:
بازی شطرنج بخاطر سنخیتی که با سیاست دارد، دستمایه بسیار خوبی برای اشعار اجتماعی-سیاسی است و شاعران زیادی از این بازی در اشعارشان کار کشیدهاند که بعضا غزلهای کاملی را با همین موضوع شطرنج نوشتهاند. مثلا محمد کاظم کاظمی و غلامرضا طریقی که غزل آقای کاظمی بسیار غزل زیبا و کاملا اجتماعی-سیاسی است. در حالیکه شعر آقای طریقی هم با اینکه بسیار زیباست، کاملا یک غزل عاشقانه است.
در شعر اردو اولین غزل شطرنج را بنده گفتم که غزل اجتماعی-سیاسی بوده و مورد استقبال دوستان در پاکستان و هند قرار گرفته است و قبل از غزل بنده هیچگاه کسی با موضوع شطرنج یک غزل کامل نگفته است.
هایکو:
در شعر فارسی شاید هیچگونه وزنِ عروضی برای هایکو تعریف نشده است، در حالیکه در شعر اردو مرحوم محسن بوپالی وزن
فعلن فعلن فع
فعلن فعلن فعلن فع
فعلن فعلن فع
را بعنوان وزن عروضی برای هایکو تعریف کرد که مورد استقبال شاعران هایکوسرا قرار گرفت و امروز کم نیست تعداد شاعرانی که مجموعههای مجزای هایکو با همین وزن دارند مانند محسن شکیل و غیره.
عشره:
مانند ثلاثی، رباعی، مخمس، مسدس و غیره، عشره سبکِ جدیدی از شعر اردو است که توسط ادریس بابر، شاعر توانمند و جوان پاکستانی معرفی شد و مورد استقبال شاعران بسیاری در هند و پاکستان قرار گرفت. عشره دارای ده مصراع است و هم میتواند در قالب غزل باشد، هم نو و هم سپید. ولی تفاوت اصلی آن با غزل و رباعی و غیره این است که در عشره شاعر به ناهنجاریهای سیاسی و مذهبی با رویکرد طنز شدید، نقد میکند و حرف خودش را در ده مصراع میزند. از آنجا که این شعر به برخی از افراد سرشناس جامعه هم نقد میکند، برخی از شاعران عشره با تهدیدهایی هم روبرو شدهاند!
غزل مثنوی:
قالب جدیدی که به اسم غزل-مثنوی در شعر امروز ایران رواج پیدا کرده است در شعر اردو دیده نمیشود.
استفاده از حرف “و”:
در شعر امروز ایران گاهی مصراعها با “واو” شروع میشود و گاهی هم “واو” در وسط مصرعی طوری میآید که باید با فتح خوانده شود تا به وزن شعر لطمهای وارد نشود که در شعر اردو اینگونه نیست.
قوافی صوتی:
همانطور که در شعر فارسی گاهی “اتاق” بعنوان کلمه همقافیه “باغ” استفاده میشود، در اردو هم در برخی از مناطق مانند ایالت پنجاب “اتاق” را با “خاک” قافیه میگیرند، چرا که مردم برخی از مناطق پاکستان “ق” و “ک” را به طور یکسان تلفظ میکنند، هرچند اساتید هر دو زبان این استفاده را درست نمیدانند.
استفاده از “ی” و “الف”:
در شعر اردو گاهی حروف “ی” و “الف” را طوری استفاده میکنند که از نظر عروض فارسی ایراد وزنی محسوب میشود ولی در اردو ایراد وزنی نیست بلکه از اختیارات شاعری محسوب میگردد. به همین دلیل است که شاعران اردوی فارسی گو گاهی با ایراد وزنی روبرو میشوند. مثلا بنده غزلی نوشتم که مصرعی از آن چنین بود:
حر تویی یا علی بگو، فاصله نیست تا حسین
که “ی” دوم در “تویی” خارج از وزن است ولی در شعر اردو شاعر اجازه این کار را دارد.
وزن برخی از کلمات:
برخی از کلمات مانند آسمان، زمان وغیره به تنهایی و نه وقتیکه با استفاده از کسره باشد، الفشان به صورت کشیده تلفظ میشوند مثلا آسمان بر وزن احترام و زمان بر وزن دوام که در فارسی به تنهایی چنین استفاده نمیشود.