در روز هائی بسر می بریم که باید بیاد روز شهادت دانشمند شهید مصطفی احمدی روشن باشیم.
سایت بصیرت به نقل از شمیم نوشت مصطفی احمدی روشن در ۱۷ شهریور ۱۳۵۸ به دنیا آمد.
در سال ۱۳۷۷ در رشته مهندسی شیمی وارد دانشگاه صنعتی شریف می شود.
از بسیجیان فعال بود و در دوران دانشجویی به عنوان معاون فرهنگی بسیج دانشجویی دانشگاه شریف فعالیت می کرد.
ولایت مدار و از شاگردان آیت الله خوشوقت، استاد اخلاق تهران بود.
در سال ۱۳۸۱ در رشته مهندسی شیمی موفق به دریافت مدرک کارشناسی شد.
شهید احمدی روشن، عضو هیئت مدیره یکی از شرکت های تأمین کالای نیروگاه هسته ای نطنز اصفهان بود که در زمینه تهیه و خرید تجهیزات هسته ای فعالیت داشت.
هنگام شهادت، معاون بازرگانی سایت نطنز بود.
شهید احمدی روشن، صبح چهارشنبه ۲۱ دی ماه ۹۰، بر اثر انفجار بمبی مغناطیسی در خودروی خود در میدان کتابی، ابتدای خیابان گل نبی تهران، به دست عوامل استکبار به شهادت رسید.
از شهید روشن، فرزندی به نام «علی» به یادگار مانده است.
شهید روشن از زبان همسر
خیلی مخلص بود. از مهم ترین ویژگی اش همین بود که می توانستی بفهمی هفت جلد از فلان کتاب را خونده یا فلان کار را کرده. هر کاری که می کرد، فقط برای خدا بود و اصلاً دوست نداشت کسی متوجه شود، حتی من که همسرش بودم.
* علاقه شدید به امام زمان (عج) داشت. علاقه فوق العاده زیاد. ما مشکلمان این است که فکر می کنیم امام زمان قراره است ده سال، بیست سال، ۵۰سال دیگر بیاید. انگار هنوز باور نکردیم امام زمانمان را، اما مصطفی این طور نبود. این عشق شدیدش به امام زمان باعث می شد که با انگیزه و فشرده کار کند و سختی ها را تحمل کند. دعای فرج را هم خیلی دوست داشت. خیلی مهم فکر می کرد، خیلی زیاد. یکی از ویژگی هایش هم همین فکر کرده بود.
* مصطفی هیچ وقت تک بعدی نبود. نمی گفت فقط درس یا فقط یک چیز خاص. خیلی ابعاد زیادی داشت. به همه چیز با هم توجه داشت. به خاطر همین هم بود که هیچ وقت دل زده نمی شد. آخر آدم های تک بعدی خلاصه تو یک ای خسته و دل زده می شوند، اما مصطفی با این همه ابعادی که داشت و یاد من تازه الان دارم خیلی هایشان را درک می کنم و با عشقی که به امام زمان داشت، هرگز خسته نمی شد. همیشه با انگیزه مشغول بود.
* خیلی خنده رو بود. خیلی شوخ طبع بود. همه مصطفی را با همان حالت شوخی و خنده هاش می شناختند. حتی همان وقت ها هم که خوابگاه بود، می گفتند هر اتاقی که می رفت پر از خنده و شوخی می شد. در عین حال سر کارش با هیچ کس شوخی نداشت. با هیچ کس. هرگز به زیر دستش زور نمی گفت، شاید به رئیسش و بالا دستیاش زور می گفت، اما به زیر دستانش هرگز. این ها را که خودش نمی گفت، دوستانش تعریف می کردند. نسبت به خانواده اش، شدیداً عاطفی بود، در حدی که اگه یک وقتی علیرضا مریض می شد و سرفه ای می کرد، من اول باید آقا مصطفی را جمع و جور می کردم تا علی رضا رو.
* دوران دانشجویی اش شدیداً فعال بود. تو کارهای فوق برنامه خیلی فعال بود.
خیلی سر کلاس ها نمی رفت، ولی خیلی باهوش بود و خوب از پس امتحان ها بر می آمد. در عین حال با استادها خیلی ارتباط خوبی داشت و استادان خیلی دوستش داشتن. خیلی فعال بود. خیلی. مثلاً تو آن برهه که هنوز اینترنت و سایت به این شکل در اختیار نبود، می رفتند و ایمیل استادان خارجی را پیدا می کردند و عکس های فلسطین را برایشان می فرستادند.
بیشتر مطالعه شان برای دوران دبیرستان و دانشگاه بود، چون بعدش اصلاً وقت برای این کارها نداشتند.
کتاب های شهید مطهری را خیلی مطالعه می کردند مخصوصاً مطالعه تاریخ اسلام.
* مصطفی بدون هیچ پارتی، وارد سایت شد. وقتی که فارغ التحصیل شد، آزمون داد و نه ماه منتظر شد برای ورود به سایت. در واقع، یک رونمایی کاملاً هدفمند داشت، برای زندگی و آینده اش، کاملاً برنامه ریزی شده، حاج خانوم هم همیشه به مصطفی می گفت: «تو کلفت ترین پارتی را داری، به نام خدا».
* مصطفی خیلی متواضع بود، خیلی شاید باور کردنی نباشد. اما تو خانه همیشه کف خانه را دستمال می کشید. همیشه می خواست با نفس خودش مبارزه کند هرگز اهل غرور نبود. هرگز خودش را بزرگ نمی دید.
* سهم من از «مصطفی» شدنش، فقط این بود که جلویش را نگرفتم خیلی سخت بود. خیلی. مصطفی فقط آخر هفته خانه بود و دیگر از این شغلش خیلی خسته شده بودیم. آخر بار دیگه گریه کردم و گفتم: خسته شدم… . دیدم جدی شد و به من گفت: «آیت الله خوشوقت به من گفت که این کارت تأثیر زیادی در ظهور آقا دارد..» منم دیگر هیچی نگفتم. هیچی. سهم من فقط همین بود، و گرنه دیگه من هیچ کار دیگه ای نکردم. مصطفی هر چی که دارد، هشتاد- نود درصدش از مادرش هست… خیلی مشغله داشت. خیلی کارش سنگین بود. دوستانش می گفتند که حتی چندین روز شده که پای دستگاه خوابش برده بود. حالا اگر من و مادرم هم می خواستیم همراهی اش نکنیم و جلویش را بگیریم و نگرانی از این طرف را هم داشته باشد، دیگه خیلی کارش سخت تر می شد.
* من از خودم هیچی نداشتم که خدا به خاطرش مصطفی را سر راهم قرار داد. نه، من لیاقتش را نداشتم. خدا به من داد،… خدا داد،… و گرنه من هیچی نداشتم، هیچی. خدا به من داد، اگر الان هم چیزی شدم از برکت خون مصطفاست، و گرنه من هیچی نبودم و نیستم.
* مصطفی شدیداً تودار بود. خیلی حرف ها را نمی زد. حالا فکر می کنم که اگر آن موقع خیلی از این حرفها را می زد، شاید من هیچی متوجه نمی شدم. اما حالا بعد شهادتش تازه دارم خیلی چیزها رو درک می کنم و تازه با رفتنش من را به راه کمال کشاند.
* آرام بودنم برای شهادت است، فقط شهادت. مصطفی نمرده، شهید شده و بین شهید با یک آدم عادی خیلی فرق هست. خیلی زیاد مصطفی واقعاً پیش ماست، فقط جسمش نیست.
* شهدا هیچ کدام از کره مریخ یا راه های خیلی دور نیامدن. از بین خودمان بودن. آنها هم گاهی دچار خطا و گناه می شدند. اما یک سیری را داشتن. با نفسشان جنگیدند و تلاش کردند. فقط تلاش کردند تا سیم شان وصل شد. مصطفی هم مثل آدم های عادی زندگی می کرد. گاهم هم دچار گناه می شد، البته نه گناه کبیره، ولی وزن کارهای خویش آن قدر زیاد بود که در مقابل گناهانش به حساب نمی آمد.
هیچ وقت خودش را از چیزایی که خدا داده، محروم نمی کرد، مثل همه زندگی عادی داشت، اما در عین حال خیلی هم تلاش می کرد تا خلاصه آن سیم وصل بشود. مطمئن باشید حساب و کتاب فرق می کند، به شرط اینکه همه چیز خالص برای خدا باشد. فقط برای خدا، مهم فقط آن سیم هست که خلاصه وصل شود.
* به حاج احمد متوسلیان ارادت و علاقه خاصی داشت. به شهدا ارادت عجیبی داشت. یادم است اولین گردش دو نفرمون گلزار شهدا بود.
* آقا (رهبری) را خیلی دوست داشت. البته هیچ وقت اهل حرف و فقط «آقا آقا» گفتن نبود. این علاقه اش به آقا را تو عمل واقعاً نشان می داد.
* آقا که آمدند، با خودشان نور آوردند و وقتی هم که رفتند نور را بردند.
علی رضا به زور بغل مامان بزرگ و بابا بزرگش می رود و این که چه جوری آن طور بغل آقا نشسته بود را دیگر خدا می داند. خودمان هم تعجب کرده بودیم.
* علی رضا هم مثل بابایش شدیداً تودار است. از آن وقت تا حالا فقط حدود ده بار سراغ پدرش را گرفته که مادر بزرگش به او گفت: «بابا برای چه مأموریتی رفته پیش خدا. هر وقت که لازم باشد، ما هم می رویم پیشش…» منم هر وقت که از پدرش بپرسد همین را گویم.
* مصطفی فقط دانشگاه شریف را قبول داشت. فقط همین جا را. منم بعد اذیت هایی که تو دوره کارشناسی شدم، دیگر نمی خواستم شریف بیایم، اما به اصرار مصطفی بود که دوباره آمدم اینجا. می گفت شریف را استادهایش شریف نکردند، دانشجوهایش شریف کردند.
* دلیل اینکه تو امام زاده چیذر دفن کردیم، خواست خودش بود! من شب قبلش به مصطفی گفتم امامزاده چیذر خیلی باصفاست. تا حالا نرفتیم. بیا فردا بریم اینجا. مصطفی هم گفت: «آره! فردا حتماً می رویم اینجا…» فردا هم که این اتفاق افتاد، احساس کردم که باید مصطفی را همان جا ببریم. و همان یک دانه جا مانده بود که برای مصطفی شد.
* مصطفی از چند جا پیشنهاد برای رفتن داشت، اما نرفت. می گفت باید همین جا خدمت کرد. پس اگر خواستید برای ادامه تحصیل خارج بروید، حتماً برگردید و اینجا خدمت کنید.
* طبق معمول هفت و نیم صبح بود که داشت می رفت. همیشه قبل رفتن حمام می رفت و این برایم جای سؤال داشت که چرا همیشه مصطفی قبل رفتن سرکار، این کار را می کرد و تازه این روزهاست که می فهمم حتماً همیشه قبل رفتن، غسل شهادت می کرد و اصلاً منتظر بود. آن روز هم آماده رفتن بود که من بهش گفتم: آخر چه قدر مشکی می پوشی! هنوز سه روز تا اربعین مونده. بسه دیگر، این قدر مشکی نپوش مصطفی هم گفت: من این برای امام حسین می پوشم، و این شد دیدار آخر و رفت.
شهید روشن از زبان یک دوست
<<مصطفی می دانست شهید می شود>>
دوست شهید روشن می گفت: مصطفی می دانست شهید می شود. تقریباً مصطفی هیچ وقت تهدید نشد و من به او می گفتم که فکر می کنی زرنگ هستی که تهدیدت نمی کنند؟ ولی مصطفی همه چیز را می دانست. مصطفی را تهدید نمی کردند، چون آن کسی را که می خواهند بکشند، تهدید نمی کنند. وقتی زنگ می زنند و مرا تهدید می کنند قطعاً جایگاهم از آن کسی که می خواهند از بین ببرندش پایین تر است.
مصطفی هر چه می توانست و از دستش بر می آمد، برای هر کس که می توانست کار انجام می داد. من دوست ندارم پشت سر کسی که الان نیست، غلو کنم و بی دلیل از مصطفی تعریف نمی کنم، اما مصطفی واقعاً اهل خدمت به مردم بود.
پیش هر کسی که بروید و در مورد مصطفی بپرسید، خصوصیات اخلاقی او را می داند؛ حتی بچه های بسیج دانشگاه شریف هم به خوبی مصطفی را می شناسند.
مصطفی جسور بود، شجاع بود، باهوش بود، باسواد بود و با ایمان بود. مصطفی را هیچ وقت تهدید نکرده بودند؛ در حالی که خیلی های دیگر بودند و هستند که تهدید می شوند. مصطفی از خیلی از همکارانش یک سر و گردن بالاتر بود. مصطفی اگر می خواست یک کار پیش برود، به هر طریقی می نشست و نقشه می کشید. کار سازمان برای مصطفی خیلی مهم بود و همیشه می خواست که کار سازمان پیش برود.
شرط مصطفی برای ازدواج با همسرش
شرط ازدواج مصطفی با همسرش این بوده که اگر یک روز ازدواج کردیم و من خواستم به لبنان بروم و شهید شوم، حق نداری جلوی مرا بگیری. مصطفی یک عموی شهید داشت که برایش اسطوره بود.
بیت المال و حق الناس برای مصطفی مهم بود
مصطفی همیشه رشد می کرد و دلیل این مسئله آن بود که تا آنجا که می توانست مبارزه می کرد و برای پیشبرد اهدافش می جنگید و هیچ وقت عقب نشینی نمی کرد. مصطفی می گفت باید تا آنجا که می شود، صرفه جویی کرد. بیت المال برای مصطفی خیلی مهم بود، اما پیش از بیت المال، حق الناس برایش مهم بود. مصطفی می گفت که نباید مدیون کسی باشد. برخی مدیران دولتی برای پیشرفت خود، حق مردم را نمی دهند، ولی مصطفی هرگز این کار را نمی کرد و همیشه می خواست حق مردم را بدهد. مصطفی وقتی می دید حق با کسی است، یک لحظه هم غفلت نمی کرد. مصطفی برای همه ما مثل یک کوه بود. مصطفی واقعاً جنگجو بود و وقتی می خواست هدفش را به سرانجام برساند، هیچ چیز جلودارش نبود.
پشت تمام افکار مصطفی منطق وجود داشت
مصطفی این طور نبود که کورکورانه مسئله ای را قبول کند. مثلاً اگر به ولایت فقیه اعتقاد داشت، اعتقادش روی تفکر بود و همواره در حال استدلال برای مسائل بود. مصطفی همیشه با اعتقاد پیش می رفت و برای
پیشرفت شغلی، مسائل را مثل بعضی ها مطرح نمی کرد و آگاهانه نسبت به این مسائل اعتقاد داشت. مصطفی برای کارهایش فکر می کرد و پشت فکرش منطق داشت.
همیشه به فکر نابودی امریکا و اسرائیل بود
خیلی به مصطفی اصرار کردم از سازمان بیرون بیاید. می دانستیم که بالاخره یک بلایی سر مصطفی می آورند، ولی فکر مصطفی چیز دیگری بود و همیشه می گفت باید کاری کنیم که امریکا و اسرائیل نابود شوند. می گفت اگر ما نباشیم، چه کسی این کار را انجام دهد؟ مصطفی ارزش خودش را خوب می دانست.
خیلی به پدر و مادرش علاقه داشت و همیشه می گفت: دوست دارد آن قدر کار کند که پدرش دیگر کار نکند. پدر مصطفی، راننده مینی بوس بود، یعنی از فقیرترین اقشار جامعه.
مصطفی در کودکی در مینی بوس پدرش شاگردی می کرد
می گفت زمانی که کوچک بود، کنار پدرش شاگردی می کرد. مصطفی می گفت مادرش همه چیز اوست. مصطفی الان به آن آرزویی که داشت، رسیده است.
مصطفی خوار چشم دشمنان بود. به او می گفتم که از این کار بیرون بیاید، چرا که همه چیز را می دانستیم. حتی یک بار پیشنهاد معاون استانداری به وی داده بودند و این مربوط به زمانی بود که یک کارشناس معمولی بود و هنوز مدیر نشده بود.
مصطفی جزء چند نفری بود که اولین بار غنی سازی را انجام دادند.
مصطفی جزء ۵-۶ نفری بود که اولین بار توانسته بودند غنی سازی را انجام دهند، ولی اسمش برای جایزه ای که به ریاست جمهوری داد، نرفت.
مصطفی می خواست پست بگیرد تا کار انجام دهد
مصطفی کاری که فکر می کرد درست است، انجام می داد هیچ کس نیست بگوید مقام را دوست ندارد. مصطفی هم دوست داشت پست بگیرد، ولی پست را برای این می خواست که کار انجام دهد. البته مصطفی به خاطر پست و مقام حاضر نبود با هیچ کس ببندد.
پدر شهید احمدی روشن میگوید: مصطفی میگفت: «دوست دارم سه تا بچه داشته باشم و اسم دومیاش را بگذارم عباس.»
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، الگو گرفتن از نهضت حسینی(ع) و واقعه عظیم عاشورا یکی از بزرگترین دلایل رزمندگان و شهدای بزرگ ما برای گام نهادن در مسیر جهادگری بوده است. خواه این جهاد از نوع جهاد در میدان نبرد باشد یا جهاد در میدان علم و عمل. همین امر موجب میشود در خاطرات و نحوه برخورد شهدا با ماه محرم و صفر اندکی بیشتر تأمل کنیم تا با توسل به سیره شهدا راه رستگاری در مسیر اهل بیت(ع) را بشناسیم.
مصطفی احمدی روشن در ۱۷ شهریور ماه ۱۳۵۸ در بیمارستان بوعلی شهر همدان به دنیا آمد. در سال ۷۷ وارد دانشگاه صنعتی شریف شد و تحصیلات خود را در رشته مهندسی شیمی آغاز کرد. در سال ۸۱ در رشته مهندسی شیمی موفق به دریافت مدرک کارشناسی شد و در همین رشته در مقطع کارشناسی ارشد ادامه تحصیل داد و پس از آن وارد مرحله دکترای رشته نانو بیوتکنولوژی شد. در دوران تحصیل در دانشگاه در پروژه ساخت غشاهای پلیمری برای جداسازی گازها که برای اولین بار در کشور انجام شد، همکاری داشت و چندین مقاله ISI به زبانهای انگلیسی و فارسی در مجلات معتبر علمی جهان به چاپ رساند.
شهید مصطفی احمدی روشن یکی از پایه گذاران سایت هستهای نطنز بود. تاثیر بسیار مطلوبی در بخش تامین کالاها و خرید تجهیزات هستهای در حوزه غنیسازی در زمان تحریمها داشت. سرانجام ۲۱ دی ماه ۱۳۹۰، مصطفی احمدی روشن در حالیکه عازم محل کار خود بود، دو تروریست موتورسوار با چسباندن یک بمب مغناطیسی به خودروی وی که یک دستگاه خودروی پژو ۴۰۵ بود، او را به شهادت رساندند.
پسری به نام عباس
پدرش میگوید: مصطفی میگفت: «دوست دارم سه تا بچه داشته باشم و اسم دومیاش را بگذارم عباس.» بعد میگفت: «ابوالفضل بذاریم یا عباس؟» کمی مکث میکرد و دوباره میگفت: «نه عباس بگذاریم.» بعد بغضی ته گلویش مینشست. به حضرت عباس(ع) علاقه ویژهای داشت.
آخرین محرم مصطفی
مادرش میگوید: مصطفی اهل این نبود که کل ۴۰ روز را مشکی بپوشد، ولی محرم سال ۹۰، آخرین محرمش، همه ۴۰ روز را مشکی پوشید. دهه اول محرم بود. وقتی به صورتش نگاه کردم به نظرم خیلی قشنگ و نورانی شده بود. ریش بلند خیلی به او میآمد. گفتم: «مصطفی برو یکم ریشهایت را کوتاه کن. چشمت میکنند. صورتت خیلی قشنگ شده است.» گفت: «خودت یادم دادی توی محرم نروم اصلاح. نورانی شده بود و من نمیدانستم قرار است که شهید بشود و برود پیش مولا.» بعدا در گوشیاش دیدیم از خودش چند تا هم سلفی گرفته که انگار آخرین چهرهاش که تغییر هم کرده بود، برایمان بماند. مصطفی از همه چیز خبر داشت.
نذر علی اصغر(ع)
دلش میخواست که یک پسر داشته باشد. اما مثل نوزادان تازه متولد شده زشت نباشد. میگفت: «اگر بچهام زشت باشد به هم میریزم.» از ما خواست که برایش نذر کنیم.
همدان رسم است که گهواره علی اصغر درست میکنند. کسانی که آرزویی دارند به این گهواره نذر میکنند و یک تکه پارچه امانت از این گهواره برمیدارند. ما هم به امام حسین(ع) و حضرت علی اصغر(ع) توسل کردیم. پیش از تولد پسرش گفت که: «در خواب دیدهام که یک نوزادی را به من دادند و سربندی داشت که رویش نوشته بود علی اصغر احمدی روشن.»
بیشتر بخوانید
مهدیه همدان
سال سوم دبیرستان سهشنبه صبحها و روزهای محرم میرفتیم مسجد مهدیه همدان، زیارت عاشورا. اگر دو تا مداح بودند، دنبال مداحی بودیم که بچه جبههای باشد و وسط زیارت عاشورا از جنگ هم حرف بزند. از شجاعت و جنگ امام حسین(ع) که برایمان میخواند، بیشتر گریهمان میگرفت. عشقمان این بود که برای امام حسین(ع) گریه کنیم. فکر میکردیم هر کس بیشتر اشک بریزد خوشبختتر است. اگر یک روز کم گریه میکردیم، تا فردا از غصه دق میکردیم. بعضی وقتها مصطفی میگفت «تو نمیذاری من گریهام بگیره، بیا از هم جدا بشینیم» هر کدام میرفتیم یک گوشه مینشستیم که حال همدیگر را خراب نکنیم.
مادرش در مورد دوران دانش آموزی شهید احمدی روشن می گوید:
در دوران دانش آموزی در درس و مشق خیلی اهل این نبود که حتماً بالاترین نمره را بگیرد. در حدی تلاش میکرد که بگذراند. من هم در دوره ابتدایی خیلی حساسیت نشان نمیدادم. ۱۷ یا ۱۸ میگرفت، میآمد… گاهی ۲۰ هم میگرفت. من نه میگفتم چرا ۱۸ گرفتهای، نه خیلی از ۲۰ استقبال میکردم. کلاً از این که به درسهایش رسیدگی میکرد، راضی بودم. هم به درسهایش میرسید، هم جلسات قرآن مسجد را میرفت.
در دوران ابتدایی خیلی حساس نبودم، اما در راهنمایی و دبیرستان حواسم بود خدایی نکرده طوری افت نکند که در کنکور آن چیزی را که میخواهد، نشود. یکبار با او صحبت کردم، فکر میکنم دوم دبیرستان بود. گفتم: «ببین! فلانی این تعداد پسر دارد، یکی این کار را کرده، دیگری به اینجا رسیده… اما شما یک پسر بیشتر نیستی. من خیلی آرزوها برایت دارم.»
گفت: « قول میدهم بیشتر از کسی که ۱۰ تا پسر دارد، برایت کار کنم و هر آرزویی داری برآورده کنم.» واقعاً این کار را کرد. چه از لحاظ درسی و چه در حوزههای غیر درسی بیشتر از یک پسر انجام وظیفه کرد.
***
دبیرستان ابن سینای همدان درس میخواند. ابن سینا حرف اول را در استان میزد. دوستان دبیرستانیاش اغلب دوستان جلسات قرآنی هم بودند. تعدادی از مصطفی بزرگتر، تعدادی همسن او بودند. سه نفرشان رفاقت ویژه با مصطفی داشتند. یک شب که دیر آمد، به پدرش گفتم. رفت سرکشی کرد و آمد و گفت: « نگران نباش. با بچههای خیلی خوب مسجدی دوست شده است.» آن موقع مصطفی کلاس اول دبیرستان بود. با دوستانش هیئت میرفتند، مراسم شب احیا میرفتند و حتماً در مسجدِ به خصوصی نماز میخواندند.
***
میگفت سر کلاس فیزیک بودیم، دبیر فیزیک خیلی سختگیر بود و خیلی هم حواسجمع. به هیچوجه نمیگذاشت که بچهها کلاس را ترک کنند. بچهها کیفهایشان را به ترتیب پشت پنجره چیده بودند. هر کس میخواست اجازه بگیرد، برود بیرون، دبیر اجازه نمیداد کیف را با خودش ببرد. اینها یکی یکی کیفها را از بالا پرت میکردند پایین، بعد اجازه میگرفتند، میرفتند. دبیر وقتی برگشت، دید کیفها نیست و بچهها هم نیستند. مصطفی میگفت فقط من ماندم و حسن. خود مصطفی هم اهل شوخی و شیطنت بود، اما به معلمها خیلی احترام میگذاشت.
***
همراه یکی از دوستانش با خدا سر درس خواندن قرار گذاشتند که آنها درس بخوانند و خدا هم برکت درسشان را بدهد.
همکلاسی اش می گوید:
سال دوم راهنمایی با مصطفی آشنا شدم. من میز دوم مینشستم، مصطفی جای دیگر. میزها سه نفره بود. یکی از بچهها که سر میز ما بود، جثه بزرگی داشت و بیشتر جای میز را میگرفت. من اعتراض کردم یا جای مرا عوض کنید یا جای او را. سر همین جابهجایی، مصطفی شد هم میزیِ من. جزو شاگردهای متوسط بودیم. چه من و چه مصطفی. خیلی درس نمیخواندیدم. اما ریاضیمان خوب بود. بقیه درسها مخصوصاً حفظ کردنیها را متوسط بودیم. مصطفی شیمیاش خوب بود.
برای کنکور یک سال باهم درس خواندیم. قرار گذاشته بودیم روزی ۱۰ ساعت داخل کتابخانه درس بخوانیم. طوری برنامهریزی میکردیم که هرطور شده مطالعهمان از ۱۰ ساعت کمتر نشود. به ازای هر ۲ ساعت که درس میخواندیم، نیم ساعت استراحت میکردیم. آن موقعها که برف بود، برفبازی میکردیم. موقعی که هوا خوب بود، شوخی و خندهمان به راه بود. میرفتیم توی صف نانوایی و نان میخریدیم و همراهش چیزی میگرفتیم و میخوردیم. هر روز نوبتی یک نفر پولش را میداد. بیشترین تلاشی که سال پشت کنکور داشتیم، در ماه رمضان بود. چون دیگر منزل نمیرفتیم. اول صبح تا نزدیک افطار باهم بودیم.
***
هر سهشنبه صبح زیارت عاشورا داشتیم. بچهها محصل بودند و باید ۷:۴۵ به مدرسه میرسیدند و درس میخواندند. ساعت ۷ میآمدند مسجد. دعا شروع میشد و تا ساعت ۷:۲۰ طول میکشید. ۱۰ دقیقه هم صبحانه میخوردند. مصطفی داوطلبانه میرفت صف نانوایی که وقتی دعا تمام شد، بچهها نان تازه بخورند. پاتوق ما مسجد بود. هر وقت میخواستی مصطفی را پیدا کنی، وقت نماز باید میرفتی مسجد.
سایت ویکی پدیا در مورد ترور شهید احمدی روشن نوشت:
صفرعلی براتلو دبیر شورای تأمین استان تهران ترور را منسوب به صهیونیستها دانست.[۶] خبرگزاری فارس هم در تحلیل شباهت این ترور با ترورهای سابق و همچنین اظهارات و دیدارهای مقامات نظامی اسرائیل و انگلیس یک روز قبل از ترور را مد نظر قرار دادهاست.[۷][۸] به ادعای خبرگزاری فارس ترور احمدی روشن نتیجه همکاری سازمان موساد اسرائیل و سازمان مجاهدین خلق ایران بودهاست. اشپیگل این مطلب را بیان کرده و منبع ابن مطلب خبرگزاری فارس را تیکون اولام دانستهاست که همواره اطلاعات دست اولی از فعالیتهای موساد داشتهاست.[۹]
فیگارو نیز گزارش داده بود که اسرائیل به وسیلهٔ برخی اپوزیسیون ایرانی در کردستان عراق به جمعآوری اطلاعات از دانشمندان هستهای ایران پرداختهاست.[۱۰]
سایت ایران هستهای نیز در تحلیلی این ترور را به سازمان موساد با همکاری بقایای پژاک و سازمان مجاهدین خلق منتسب کرد که توسط تامیر پاردو رئیس موساد از ایستگاههای این سازمان در مالزی، استانبول و باکو انجام شدهاست.[۱۱][۱۲]
به دنبال این ترور سخنگوی ارتش اسرائیل در اینباره گفت «ما برای این قتل اشکی نمیریزیم». به نوشته اورشلیم پست، فرمانده ارتش اسرائیل، روز قبل از این حمله گفته بود، سال ۲۰۱۲ سالی بحرانی برای ایران خواهد بود و اتفاقاتی غیرطبیعی برای این کشور رخ خواهد داد.[۱۳]
شبکه انبیسی یک ماه پس از این حادثه در مقالهای که منقش به تصویر خودروی حادثه سوء قصد به احمدی روشن بود از ترور ۵ دانشمند هستهای از سال ۲۰۰۷ نام برد و به نقل از یک مقام رسمی آمریکایی، بدون فاش کردن هویت او، نوشت که حملات علیه دستاندرکاران برنامه اتمی ایران توسط اعضای سازمان مجاهدین خلق و با حمایت مالی، آموزشی و تسلیحاتی سرویس اطلاعاتی اسرائیل انجام شدهاست. مقام آمریکایی مذکور به انبیسی گفتهاست که دولت آمریکا از عملیات ترور مطلع است، اما نقشی در آن ندارد.[۱۴][۱۵]
رونن برگمن نویسنده اسرائیلی در کتاب «برخیز و بیدرنگ او را بکش» ترور احمدی روشن توسط موساد را تأیید میکند. به گفته وی این ترورها به قصد ایجاد رعب و وحشت در میان دانشمندان هستهای ایران انجام شده بودند. به علاوه برگمن بیان میدارد که تصویر احمدی روشن چند ماه قبل از ترور در تلویزیون ایران در ضمن بازدید هستهای احمدی نژاد نشان دادهشده بود.[۱۶]
دستگیری عوامل ترور
وزارت اطلاعات طی بیانیهای رسمی اعلام کرد که نیروهایش طی یک سلسله عملیات سنگینی توانستند عوامل اصلی ترور مصطفی احمدی روشن و قشقایی را در مکانهای مختلف شناسایی و طی عملیاتی به سرعت آنها را دستگیر کنند .[۱۷]حیدر مصلحی، وزیر اطلاعات وقت، ادعا کرد این افراد به صورت مستقیم زیر نظر و با حمایتهای آمریکا، انگلیس و اسرائیل فعالیت میکردند.
رهبر ایران با تسلیت این حادثه، سازمانهای سیا و موساد را عاملان اصلی ترور دانست و گفت این کار نشانه ناتوانی و درماندگیشان است.
او گفت: «ما به کوری چشم سران اردوگاه استکبار و نظام سلطه، این راه را با قوت و ارادهٔ راسخ دنبال خواهیم کرد و پیشرفت رشکآور ملت بزرگ خود را به رخ دشمنان عنود و حسود خواهیم کشید، و البته از مجازات مرتکبان این جنایت و عاملان پشت صحنهٔ آن هم هرگز چشمپوشی نخواهیم کرد.»
همچنین در تاریخ ۲۹ دی ۱۳۹۰ وی به دیدار خانوادهاحمدی روشن رفت و سخنانی در ستایش او و حرکت علمی ایران گفت.
کاظم جلالی سخنگوی کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس گفت که ترور با درز اطلاعات از سازمانهای بینالمللی صورت گرفته.
دبیرکل سازمان ملل متحد نیز این ترور را محکوم کرد.
- آژانس بینالمللی انرژی اتمی در پی متهم شدن توسط مقامهای ایران به درز اطلاعات احمدی روشن از این آژانس، اعلام کرد «آژانس نام این فرد را فاش نکرده.
- سایت فارسی وزارت خارجه اسرائیل، در خبری که به سرعت آن را از سایت حذف کرد، از قول رئیس ستاد کل ارتش اسرائیل نوشت: با ترور دانشمندان ایران میتوان از تبدیل شدن ایران به یک قدرت منطقهای جلوگیری کرد.
دیگر کشتگان این ترور
رضا قشقایی (۱۳۵۷–۱۳۹۰) راننده مصطفی احمدی روشن بود که در حادثه سوء قصد به مصطفی احمدی روشن در تاریخ ۲۱ دی ۱۳۹۰ به همراه او کشته شد. وی در پی این اقدام مجروح شد و به بیمارستان رسالت تهران انتقال پیدا کرد اما علیرغم تلاش پزشکان درگذشت.
وی متولد ۱۳۵۷ و از اهالی شهر ری بود و هنگامی که کشته شد فرزندی ۱۰ ساله داشت. پیکر وی در در صحن باغ طوطی شاهعبدالعظیم به خاک سپرده شد.
اما قاتل اصلی دانشمندان هسته ای ایران که شهید شدند کیست او بنیامین نتانیاهو است.
ویکی پدیا در مورد اونوشت بنیامین «بیبی» نتانیاهو زاده ۲۱ اکتبر ۱۹۴۹ در تل اویو) نخستوزیر کنونی اسرائیل (از ۱۸ ژوئن ۱۹۹۶ تا ۶ ژوئیه ۱۹۹۹ و از ۱ آوریل ۲۰۰۹ تاکنون) و رهبر کنونی حزب لیکود است. وی تنها نخستوزیر تاریخ اسرائیل است که پس از تأسیس این کشور، در آن به دنیا آمدهاست.[۳]
نتانیاهو در اوت سال ۲۰۰۵ در اعتراض به طرح خروج شهرکنشینان اسرائیلی از غزه از پست خود در وزارت دارائی اسرائیل استعفا داد و از کابینه آریل شارون خارج شد. او در اوت ۲۰۰۶ دوباره به ریاست حزب لیکود رسید.
بنیامین نتانیاهو در سال ۱۹۴۹ میلادی در شهر تل اویو متولد شد. مادر او زیلا و پدر او پروفسور نتانیاهو است. او در اورشلیم بزرگ شدهاست، و خانواده او بین سالهای ۱۹۵۶ تا ۱۹۵۸، و دوباره بین ۱۹۶۳ تا ۱۹۶۷، مدتی در ایالت متحده آمریکا زندگی کردند.[۴]
در سال ۱۹۶۷ به اسرائیل بازگشت و به عضویت در یگان تکاوری فوق ویژه ستاد کل فرماندهی و عملیات ارتش اسرائیل به نام یگان سایرت متکل پیوست. او دوباره در سال ۱۹۷۲ به آمریکا بازگشت و تحصیلات خود را در مؤسسه فناوری ماساچوست آغاز کرد.[۴]
هنگامی که یوم کیپور در سال ۱۹۷۳ آغاز شد، او به اسرائیل بازگشت و به نیروهای جنگنده کانال سوئز و ارتفاعات جولان پیوست. پس از اتمام جنگ، به بوستون بازگشت و کارشناسی خود در رشته معماری را به پایان رساند، کارشناسی ارشد در رشته مدیریت اجرایی دریافت کرد، و سپس به تحصیل علوم سیاسی در دانشگاه هاروارد پرداخت.[۴]
در طی سالهایی که در بوستون تحصیل میکرد، با زنی بنام میریام ملاقات کرد و با او ازدواج کرد و فرزند اول خود به نام «نوا» را به دنیا آوردند. پس از فارغالتحصیلی از هاروارد، در یک دفتر مشاوره مالی مشغول به کار شد، و همچنین به فعالیتهای اطلاعاتی اسرائیل در آمریکا پرداخت.
مواضع نسبت به اختلاف اسرائیل و فلسطین
بنیامین نتانیاهو، وعدههای انتخاباتی متعددی را در راستای انتخابات سراسری اسرائیل (۲۰۰۹) داد. از آنجمله، وی در دیدار از شهر اشکلون وعده داد که در صورت دستیابی به مقام نخستوزیری اسرائیل، حکومت حماس در نوار غزه را سرنگون خواهد کرد.[۶]
شهرکهای یهودینشین
بنیامین نتانیاهو همچنین وعده دادهاست تا «رشد طبیعی شهرکهای یهودینشین در کرانه باختری رود اردن را ادامه دهد، با برچیدن شهرکها مخالفت کند، از دادن امتیاز دربارهٔ تقسیم اورشلیم به فلسطینیها خودداری ورزد و سرانجام اینکه به توافقات پشتپرده دولتمردان سابق اسرائیل با حکومت خودگردان فلسطین تعهدی نداشته باشد».[۷]
اظهار نظر درباره امکان بازگشت به مرزهای ۱۹۶۷
در ویدئویی که از نتانیاهو در سال ۲۰۰۱ بدون آگاهی خودش ضبط شدهاست، دربارهٔ معاهده اسلو میگوید: «قبل از انتخابات از من پرسیدند که آیا به معاهدات اسلو پایبند خواهم بود. من گفتم که خواهم بود، ولی … معاهدات را طوری تفسیر خواهیم کرد که از پیشتازی به سمت مرزهای ۶۷ جلوگیری کنم.»[۸]
در سال ۲۰۱۱ در سخنرانی که دربارهٔ کنگره آمریکا انجام داد، نتانیاهو بازگشت به مرزهای ۱۹۶۷ را رد کرد.
کشور مستقل فلسطینی
در تاریخ ۱۴ ژوئن ۲۰۰۹ میلادی، بنیامین نتانیاهو، در سخنرانی در دانشگاه تلآویو با تشکیل کشور مستقل فلسطینی بهطور مشروط موافقت کرد. او بازگشت آوارگان فلسطینی را منتفی و اورشلیم را پایتخت واحد و ابدی اسرائیل دانست و غیرنظامیشدن مناطق فلسطینی و به رسمیتشناختن اسرائیل، به عنوان یک دولت یهودی از سوی فلسطینیها را پیششرط موافقت با تشکیل کشور فلسطینی دانست.
مواضع نسبت به ایران
بنیامین نتانیاهو از مخالفین سرسخت دستیابی پیشرفت دانش هسته ای ایران است و آن را مهمترین تهدید برای موجودیت و امنیت اسرائیل قلمداد میکند و این در حالی است که اسرائیل برای تحقق برنامه هایش تسلیحات اتمی خود را توسعه داده است.
اتهامات فساد مالی
در سال ۲۰۱۷ وی به همراه تعدادی از وزراء، بازرگانان و روزنامهنگاران اسرائیلی متهم به فساد مالی شد که تظاهرات صدها نفری را در اسرائیل رقم زد. برخی معترضان این اعتراضات را «تظاهرات ننگ» نامیدند و در خیابانهای تلآویو تظاهرات کردند.
نتانیاهو دربارهٔ موضوع اتهام رشوهخواری در معامله زیردریایی با آلمان مورد سؤال قرار خواهد گرفت اگر چه در حال حاضر وزارت دادگستری چندین تن از نزدیکترین دستیاران وی را در این قضیه دخیل میداند و هنوز خود نتانیاهو را متهم نکردهاست.[۳۸]
دادستانی کل اسرائیل همچنین بنیامین نتانیاهو را به مشارکت در یک پرونده فساد تازه متهم کردهاست. یودیت تیروش از دفتر دادستانی کل اسرائیل در دادگاهی در تلآویو گفتهاست، نتانیاهو مظنون است که به یک شرکت مخابراتی وعده داده در صورت بازکردن «یک صفحه اینترنتی و گزارشدهی بهتر» میتواند از طریق وزارت ارتباطات مزایای حقوقی دریافت کند. دادستانی کل اسرائیل مورد جدید اتهامی نتانیاهو را از «موارد بسیار سنگین» در زمینه «رشوه و رشوهخواری» نامیدهاست. گفته میشود، تسهیلاتی که شرکت مخابراتی بِزِک دریافت کرده به یک میلیارد شِکِل (حدود ۲۳۳ میلیون یورو) میرسد.[۳۹]
به گزارش رسانههای اسرائیل، پلیس این کشور بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر را به رشوهخواری متهم کردهاست و میگوید شواهد کافی برای طرح این اتهامها در دادگاه در دست دارد؛ بنابراین گزارشها، پلیس ماه گذشته در همین رابطه با آقای نتانیاهو رو در رو گفتگو کرده و از او سوالاتی پرسیدهاست. به گزارش رسانههای اسرائیل، اکنون پلیس میگوید شواهد و مدارک کافی برای طرح دو پرونده جداگانه در دادگاه در دست دارد هر چند روز سهشنبه (۱۳ فوریه – ۲۴ بهمن) تصریح کرده: «فعلاً اتفاقی نخواهد افتاد چون هنوز چیزی به اثبات نرسیده». در اتهام نخست، گفته شده آقای نتانیاهو از یک انتشارات اسرائیلی خواسته از او جانبداری کند و در برابر به این انتشارات در رقابت با نشر رقیبش کمک کردهاست. در اتهام دوم هم نخستوزیر اسرائیل متهم است که از سال ۲۰۰۹ تاکنون از آرنون میلشان، از نامهای بزرگ صنعت سینمای هالیوود و دیگر حامیان خودش، در قالب هدیه حدود ۱۰۰ هزار دلار دریافت کردهاست. آقای میلشان هماکنون ممکن است به اتهام پرداخت رشوه به دادگاه احضار شود. روزنامه اسرائیلی هاآرتص میگوید آقای نتانیاهو پس از دریافت این هدایا که در قالب اقلامی چون شراب یا سیگار گرانقیمت بوده به تصویب قانونی که آقای میلشان خواستار آن بوده اقدام کردهاست؛ قانونی که به موجب آن یهودیانی که برای اقامت به اسرائیل بازمیگردند را برای ۱۰ سال از پرداخت مالیات معاف میکند. این مصوبه اکنون به «قانون میلشان» در اسرائیل شهرت یافتهاست.
بنیامین نتانیاهو نخستوزیر اسرائیل هفت بار به اتهام فساد مالی تحت بازجویی قرار گرفت. سارا نتانیاهو، همسر نخستوزیر اسرائیل نیز متهم است از خزانه دولت برای مقاصد خصوصی بهرهبرداری کردهاست.
از سوی دیگر
تظاهرات برای برکناری نتانیاهو در سرزمین های اشغالی ادامه دارد
بگزارش ایرنا بق روال هفتههای گذشته فلسطین اشغالی شاهد تظاهرات علیه بنیامین نتانیاهو نخست وزیر رژیم صهیونیستی است و معترضان خواستار کنارهگیری وی از قدرت شدند.
به گزارش ایرنا، رسانههای فلسطینی به نقل از منابع اسرائیلی گزارش دادند که هزاران تن از ساکنان سزرمینهای اشغالی در قدس، تل آویو و برخی مناطق دیگر علیه نتانیاهو تظاهرات کردند.
این تظاهرات بیست وششمین راهپیمایی اعتراضی ساکنان سرزمینهای اشغالی علیه نتانیاهو و در اعتراض به ناکارآمدی دولت وی بویژه درباره شیوه مدیریت مبارزه با کرونا و پروندههای متعدد فساد وی انجام میشود.
قرار است تجمع دیگری نیز در برابر محل اقامت «بنی گانتس» وزیر جنگ رژیم صهیونیستی و رهبر حزب آبی و سفید به عنوان رقیب انتخاباتی نتانیاهو برگزار شود.
معترضان نیز با سردادن شعارهایی با هرگونه سازش و انعطاف از سوی گانتس نسبت به ادامه نخست وزیری نتانیاهو مخالفت کردند.
بر اساس این گزارش، تجمع کنندگان از گانتس خواستند تا در صورت عدم پذیرش نتانیاهو برای کنارهگیری از قدرت، به برگزاری انتخابات پارلمانی متوسل شود.
معترضان همچنین بنیامین نتانیاهو نخست وزیر رژیم صهیونیستی را به فساد متهم کردند که صلاحیت ادامه نخستوزیری را ندارد.
پیش تر برخی منابع گزارش داده بودند که گانتس موافقت اولیه خود را با تمدید دوره نخستوزیری نتانیاهو اعلام کرده است. گانتس نوامبر ۲۰۲۱ نخست وزیر بعدی رژیم صهیونیستی خواهد بود.
نمایندگان پارلمان رژیم صهیونیستی پیش تر با اکثریت آرا به کلیات طرح انحلال خود رای دادند؛ اما تحرکاتی برای جلوگیری از انحلال پارلمان از سوی برخی احزاب در جریان است.
برای درک عمق فساد در رژیم صهیونیستی که دست به ترور رهبران مقاومت فلسطینی و دانشمندان هسته ای ایران می زند خوب است نگاهی به زندگی لیونی وزیر خارجه اسبق اسرائیل داشته باشیم.
بگزارش عصر ایران وزیر خارجه اسبق اسرائیل گفت:
با حکم خاخام بزرگ اسرائیل با دو مقام فلسطینی رابطه نامشروع داشتم و فیلمش را هم دارم.
وزیر خارجه سابق رژیم صهیونیستی درحالی به داشتن روابط نامشروع و غیراخلاقی با “صائب عریقات” و “یاسر عبدربه” اعتراف کرد که توضیح داد، دوربینهای مداربسته رژیم صهیونیستی نیز از برقراری این روابط نامشروع، فیلمبرداری کردهاند.
به گزارش گروه بینالملل مشرق، در رسوایی جدید که آینده سیاسی دو رهبر ارشد فلسطینی را تهدید میکند «زیپی لیونی» وزیر خارجه سابق رژیم صهیونیستی اعتراف کرد که با «صائب عریقات»، دیپلمات ارشد فلسطینی و رئیس هیأت فلسطینی مذاکره کننده عضو ساف به رهبری محمود عباس با اسرائیل و «یاسر عبدربه»، دبیرکل کمیته اجرایی سازمان آزادیبخش فلسطین روابط نامشروع و غیراخلاقی داشته و دوربینها نیز از روابط ایشان فیلمبرداری کردهاند.
روزنامه الدیار لبنان در این ارتباط نوشت که این نماینده سابق کنست اسرائیل گفته است که در این ارتباط از خاخام بزرگ اسرائیل طلب اذن و اجازه کرده وخاخام بزرگ نیز درباره وی فتوا داده که زیپی میتواند با بیگانگان روابط نامشروع داشته باشد به شرط آنکه این امر به منافع اسرائیل خدمت کند.
اما لیونی در این ارتباط میگوید اتاقی که با شخصیتهای فلسطینی از جمله صائب عریقات و یاسر عبدربه در آنجا روابط نامشروع داشته مجهز به دوربینهایی بوده که از این روابط فیلمبرداری کرده و این مسؤولان ارشد فلسطینی را نشان میدهد که بدون لباس با لیونی روابط نامشروعی دارند.
پس از آن لیونی شماری از شخصیتهای عربی را تهدید کرد که اگر نخواهند دستورات وی را به اجرا بگذارند، اقدام به انتشار فیلمهای غیر اخلاقی آنها در یوتیوب میکند.
این درحالی است که روزنامه صهیونیستی «یدیعوت آحارونوت» اقدام به انتشار مصاحبه لیونی با روزنامه انگلیسی تایمز کرد که در آن لیونی اعتراف کرده بود، هنگام فعالیت در سرویس اطلاعات و جاسوسی رژیم صهیونیستی موسوم به «موساد» در چندین عملیات ویژه مشارکت داشته است که مهمترین آنها ساقط کردن و سرنگون کردن شماری از شخصیتهای مهم و برجسته به خاطر داشتن روابط نامشروع با وی بوده است تا به این ترتیب از آنها به سود منافع موساد بهرهبرداری کند.
لیونی در ادامه گفته بود که وی از انجام هیچ قتل و یا ارتکاب جنایتی یا داشتن چنین روابط نامشروعی واهمه ندارد، به شرط آنکه تمام این اقدامات برای اسرائیل سودمند باشد.
براین اساس گفته شده است، لیونی هنگامیکه در موساد فعالیت میکرده، دست به جنایات بیشماری زده است که از جمله آنها قتل و داشتن رابطه نامشروع است و طی آن شماری از فلسطینیان و دانشمندان عرب را به قتل رسانده است و بارها توسط دستگاههای قضایی کشورهای اروپایی تحت پیگرد قرار گرفته که توسط لابی صهیونیستی از این پیگردها جان سالم به در برده است.
وزیر سابق خارجه اسرائیل این اعترافات را پس از آن انجام داد که یکی از بزرگترین و معروفترین خاخامهای اسرائیل به زنان این رژیم اجازه داد، با دشمنان روابط نامشروع داشته باشند و در این ارتباط به این گفته استناد جست که آیین یهودیت به زنان یهودی اجازه میدهد، رابطه نامشروع داشته باشند، به شرط آنکه در پس این رابطه گرفتن اطلاعات مهم از دشمن به سود اسرائیل نهفته باشد.
آحارونوت در ادامه به نقل قول خاخام «آری شوات» پرداخت که گفته بود: آیین یهودیت داشتن رابطه نامشروع با تروریستها را برای گرفتن اطلاعی از آنها که منجر به بازداشت و دستگیری آنها میشود را حلال میداند و این فتوا پس از آن صادر شد که ارتش رژیم صهیونیستی اعلام کرد که از زنان در ارتش به عنوان یک سلاح رسمی و اداتی تبلیغاتی برای طرح صهیونیسم استفاده میشود و لیونی یکی از معروفترین رهبران اسرائیلی است که از رابطه نامشروع برای دستیابی به یک سری اطلاعات استفاده کرد.
لیونی در این اواخر گفت که تصمیم به بازگشت مجدد وی به زندگی ممکن است بهزودی صورت گیرد و اگر تصمیم به چنین کاری کند، ترجیح میدهد، بار دیگر وارد حزب «کادیما» شود و پرونده تهی از فساد، وی را در این امر یاری خواهد کرد، به ویژه آنکه در این اواخر شماری از مسؤولان ارشد رژیم صهیونیستی از جمله «ایهود اولمرت» رئیس سابق این رژیم به دلیل فساد به زندان محکوم شد.
پیش از این نیز لیونی در نشریه آمریکایی «تایم» اعتراف کرده بود که در دوران فعالیت خود در موساد به عنوان جاسوس با شیخ حمد بن خلیفه آل ثانی امیر قطر که در آن دوران در دربار فعالیت داشت رابطه داشته است. لیونی علاوه بر اعتراف به داشتن روابط با پادشاه کنونی قطر به برقراری ارتباط جنسی با «حمد بن جاسم» نخست وزیر قطر نیز اذعان کرد.
وی داشتن روابط با این دو مقام قطری را نمونه ای از بهترین موفقیت هایش در دوران تصدی مسئولیت وزارت خارجه رژیم صهیونیستی عنوان کرد.
این در حالی است که بسیاری از سیاستمداران عرب و رسانه های جمعی جهان از روابط نزدیک پادشاه قطر با لیونی به هنگام تصدی سمت وزارت امورخارجه خبر داشتند.
لیونی کیست؟
بگزارش جوان آنلاین تزیپوراه مالکاه (Tziporah Malkah) معروف به تزیپی لیونی (Tzipi Livni) در ۸ جولای ۱۹۵۸ در تل آویو در سرزمینهای اشغالی متولد شد. او فرزند ایتان لیونی مهاجر یهودی لهستانی و سارا روزنبرگ بوده است که هر دو عضو گروهک تروریستی ایرگون بودهاند. ایرگون گروهکی تروریستی و شبه نظامی برای سرکوب فلسطینیان در طول دوره اشغال فلسطین به دست انگلیسیها بین سالهای ۱۹۱۷-۱۹۴۸ بوده است.
زیپی لیونی دختر کسی است که بر روی سنگ قبرش (پدر زیپی لیونی) نقشه ساختگی اسرائیل (نیل تا فرات) را نقش کرده است.[۴]
لیونی از زمان نامعلومی تا سال ۱۹۹۶ رسما در موساد فعالیت میکرده است. ماهیت فعالیتهای او در موساد البته در ادامه این متن مورد توجه قرار خواهد گرفت. اما از سال ۱۹۹۶ او به عرصه سیاست وارد شد. ابتدا تلاش کرد که در فهرست حزب لیکود در انتخابات سال ۹۶ قرار گیرد که موفق نبود. اما در سال ۱۹۹۹ از سوی حزب لیکود به عضویت کنیست اسرائیل درآمد. در سال ۲۰۰۱ به وزارت همکاری های منطقه ای منصوب شد. و از آن به بعد در کابینه اسرائیل پست های متعددی مانند وزارت جذب مهاجران و وزارت کشاورزی و توسعه روستایی و … را داشته است. او در سال ۲۰۰۵ به تبعیت از شارون از حزب لیکود جدا شده و به حزب کادیما پیوست. او در سال ۲۰۰۶ به پست جانشینی نخست وزیری اسرائیل که یکی از مهمترین پست های اجرایی رژیم صهیونیستی است رسید. همچنین او از سال ۲۰۰۶ تا ۲۰۰۹ وزیر خارجه اسرائیل بوده است.
لیونی و همسرش تافتالی اشپیتزر
وی همسر یک مدیر اقتصادی اسرائیلی به نام «نافتالی اشپیتزر» است و از او دو فرزند به نامهای «اومری» و «یوآل» دارد.
لیونی قبل از آغاز فعالیتهای سیاسی، همچنین از اعضای بخش عملیات ویژه سازمان اطلاعات و وظایف ویژه (موساد) بود.
مسئولیت های لیونی در رژیم صهیونیستی
زیپی لیونی در سال ۱۹۹۹ عضو کنیست پارلمان رژیم اسرائیل شد و برای نخستین بار در مارس سال ۲۰۰۱ وزیر “همکاری منطقهای” شد و در سال ۲۰۰۳ توانست دومین پست وزارتی خود را بدست بیاورد. لیونی در سال ۲۰۰۵ و در زمان نخستوزیری “آریل شارون” و پس از کنارهگیری “بنیامین نتنیاهو” وزارت امورخارجه، دومین وزیر خارجه زن در اسرائیل شد. وی در همین سال در تاسیس حزب “کادیما” در کنار شارون و “ایهود اولمرت” نخستوزیر بود.[۵]
در ۱۷ سپتامبر ۲۰۰۸ به رهبری حزب کادیما انتخاب شد پس از آن شایع شد که به عنوان نخست وزیر اسرائیل انتخاب خواهد شد اما بخت با او یار نبود و رهبری حزب را نیز از دست داد.[۶]
پس از کنارهگیری ایهود اولمرت از مقام نخست وزیری رژیم اسرائیل در پی رسواییهای مالی سیاسی، رقابت میان لیونی که در آن زمان وزیر خارجه این رژیم بود و شائول موفاز، وزیر حمل و نقل این رژیم برای ریاست بر حزب کادیما شدت گرفت.
در ۱۲ دسامبر ۲۰۰۹ وقتی قرار بود که لیونی به سفری به انگلستان برود یک حکم بازداشت به علت جنایت علیه بشریت و کودکان در غزه علیه او صادر شد که البته لیونی سفر خویش را کنسل کرد و حکم نیز در ۱۴ دسامبر باطل گردید.[۷]
لیونی در زمان معاونت نخستوزیر اسرائیل، ریاست هیئت اسرائیلی در مذاکرات صلح با فلسطینیان را نیز به عهده داشت.
او در سال ۲۰۱۲ از حزب کادیما نیز خارج شد و به تشکیل یک حزب جدید با نام هاتنواه به معنی حرکت دست زد: Hatnuah The Movement
جاسوس موساد
لیونی فعالیت خود را به عنوان یک عامل ممتاز موساد در پاریس آغاز کرد. وی در اوایل دهه ۸۰ میلادی، بخشی از “گروه پوششی” در پاریس بود.
لیونی از اعضای بخش ویژه موساد بوده است
لیونی در مصاحبهای از فشارهای ناشی از کار کردن به عنوان یک عامل مخفی موساد و نقشش در مأموریتی مخفی در طول جنگ با لبنان گفته است. او حتی نمیتوانسته به اعضای خانوادهاش بگوید که یک جاسوس است. وی میگوید که کار کردن برای موساد مانند “زندگی همزمان در دو دنیای متفاوت” بود. از یک سو، بسیار به فعالیتهایی که انجام میدادم افتخار میکردم و احساس میکردم دارم به امنیت اسرائیل کمک میکنم. از سوی دیگر، باید دهانم را بسته نگه میداشتم و در این باره کلمهای حرف نمیزدم.”. او به گفته خودش، حاضر بود در این راه دست به قتل بزند. به گفته لیونی، “کشتار و ترور، با اینکه اقدامی قانونی نیست، اگر در راه هدفتان باشد، کاملاً مشروع است.”[۸]
لیونی در دهه هشتاد میلادی نیز عامل موساد در اروپا بود و با اسم رمز “اسپارو” (گنجشک)، با استفاده از روابط جنسی، اطلاعات درخواستی موساد را از شخصیتها و سیاستمداران اروپایی جمعآوری میکرد.
جاسوس تمام عیار
آن گونه که یکی از ماموران سابق اطلاعاتی رژیم اسراییل عنوان کرده، لیونی در سن ۲۲ سالگی و بعد از آنکه دوره خدمت سربازی خود را به اتمام رساند به استخدام موساد درآمد. لیونی در سال ۱۹۸۰ به موساد پیوست؛ در آن زمان این سرویس جاسوسی سرگرم شناسایی و ترور مبارزان فلسطینی بود.
تاکنون موساد جزئیات زیادی درباره لیونی منتشر نکرده است.
به گفته «افراهیم هالوی» رئیس سابق موساد، لیونی در یک واحد ویژه خدمت می کرد. او یک مامور قابل اعتماد بود که تمامی ویژگی های یک مامور ایده آل را داشت. هالوی به دلایل امنیتی از بیان جزئیات درباره واحد تخصصی که لیونی از سال ۱۹۸۰ تا ۱۹۸۴ در آن خدمت می کرد خودداری کرد. او در اداره حقوقی موساد استخدام شده و بعد از مدتی به پاریس اعزام شد. در آنجا لقب ”خوشگل موساد” را به او داده بودند.
مصاحبه ای که ۱۴ سال منتشر نشد
هنگامی که لیونی ماموریت خود را در پاریس پایان یافته دید، با روزنامه ساندی تایمز مصاحبه ای کرد که این مصاحبه تا ۱۴ سال اجازه انتشار نیافت. لیونی در مصاحبه ای در سال ۱۹۸۵ شرکت کرد و در آن مسائلی را گفت که بعدها در زندگی صهیونیستی او آن موارد به عینه دیده شد. در این مصاحبه که در سال ۲۰۰۸ منتشر شد لیونی به فعالیت خود در موساد اعتراف کرده و گفت حاضر است برای کشورش دست به روابط جنسی با دیگران بزند!
او در این مصاحبه گفت: « جوان و زیبا بودم و مردان زیادی از دیپلماتهای مختلف و نیر فرانسویها دوست داشتند به من نزدیک شوند تا جایی که به خوشگل موساد معروف شده بودم».
لیونی در این مصاحبه که یدیعوت آحارنوت هم آن را منتشر کرد درباره جاذبههای جنسی میگوید:« حاضرم …حتی از رابطه جنسی هم استفاده کنم.
تزیپتی لیونی ضمن اعلام این که هیچ چیز شرمآوری در رابطه جنسی نیست که با کمک آن بتوان اطلاعات به نفع… اسرائیل را بدست آورد تایید میکند که ارتباط جنسی بخشی از کار در موساد است.
وی که در جوخه ترور مشغول به فعالیت بود، در ادامه اعتراف میکند: حاضر بودم هر کسی را بکشم یا ترور کنم. اگرچه این کارها همهاش(!) قانونی نیست، اما اگر در راه کشورت باشد اشکالی ندارد.
لیونی نشان داد به خاطر منافع رژیم صهیونیستی حاضر است هر کاری بکند! از همجنس بازی گرفته تا ارتباط نامشروع با سران برخی کشورها!
لیونی؛ یک همجنس باز
پیروزی لیونی در انتخابات حزب کادیما شایعات و برخی حرفها را دوباره بر سر زبانها انداخت. از جمله این حرف و حدیثها میتوان به آنچه “گلن کاسلر” روزنامهنگار آمریکایی در کتاب خود ذکر کرده است، اشاره کرد . پایگاه خبری “ایلاف” نوشت: که “گلن کاسلر” در کتاب خود از “همجنسباز” بودن لیونی پرده برداشته بود.
رابطه لیونی و رایس برای بسیار مشکوک بود
بر اساس این گزارش، خبرنگار مذکور آمریکایی در این کتاب مینویسد، زیپی لیونی با دوستدختر خود که “ریندی بین” نام داشت معاشرت جنسی داشته است.[۱۰]
لیونی هم از حامیان سرسخت همجنسبازان در اسرائیل بوده و هم متهم به همجنسبازی و داشتن ارتباط جنسی با سیاستمداران زن است. مهمترین این اتهامات علاوه بر مورد مذکور فوق، ارتباط لیونی با کاندولیزا رایس وزیر خارجه پیشین آمریکاست. براساس اخبار منتشر شده، وزیر پیشین آموزش کابینه رژیم صهیونیستی و عضو کنست (مجلس) این رژیم “لیمور لیونات”، لیونی را به داشتن رابطه با رایس و رابطه جنسی این دو مقام سیاسی با یکدیگر متهم کرد.[۱۱]
لیمور لیونات (نماینده کنست): لیونی یک همجنسباز است و با رایس روابط جنسی دارد
از سوی دیگر کاندولیزا رایس نیز هیچ گاه وجود چنین رابطه ای با لیونی را تکذیب نکرد و حتی اعتراف کرد که همجنس باز است و برای شریک جنسی اش نیز یک آپارتمان در نیویورک خریده است.
بدکاره ای در دنیای سیاست
روابط نامشروع با هدف تامین منافع اسرائیل در پرونده شرم آور زندگی تزیپی لیونی به کرات دیده می شود. روابط نامشروع متعدد لیونی در راستای اهداف رژیم صهیونیستی به حدی بود که وی با عنوان دیپلمات روابط جنسی (Sex diplomat) مشهور شده است.[۱۲]
بی شرمی لیونی در بحث های مربوط به ارتباطات نامشروع به حدی است که خود وی بارها و بارها بر وجود این روابط تاکید کرده است. لیونی در مقاطع مختلف و مصاحبه های گوناگون مهر تاییدی بر روابط نامشروع جنسی خود با سران دیگر کشورها زده است.
لیونی به صراحت عنوان کرده که هنگام فعالیت در موساد چندین عملیات ویژه از جمله برقراری روابط جنسی با شخصیت های مهم برای باج خواهی از آنها داشته است. او عنوان می کند هنگام جاسوسی برای سازمان جاسوسی این رژیم ( موساد ) مرتکب قتل شده و برای فریب شخصیت های خارجی با آنها روابط جنسی برقرار کرده بود.[۱۳]
برای نمونه به برخی اعترافات خود لیونی در این موضوع اشاره می کنیم:
رابطه با چندتن از شخصیت های فلسطینی
لیونی به صراحت اعتراف کرده است که با صائب عریقات و یاسر عبد ربه از مذاکره کنندگان فلسطینی ارتباط نامشروع برقرار کرده است.
لیونی که مدتی به عنوان مذاکره کننده ارشد رژیم صهیونیستی با مذاکره کنندگان سازشکار فلسطینی به مذاکره پرداخته بود، اعتراف کرده است با دو تن از اعراب فلسطینی مذاکره کننده، یعنی «صائب عریقات» مذاکره کننده ارشد فلسطینی و «یاسر عبد ربه» دبیر کمیته اجرایی جنبش آزادیبخش فلسطین ارتباط برقرار کرده است. البته این مساله تاکنون مورد تائید و یا تکذیب مقامهای عرب قرار نگرفته است.[۱۴]
البته این ادعای لیونی مبنی بر اینکه اتاقی که وی با این دو در آن رابطه جنسی برقرار کرده، مجهز به دوربین مدار بسته بوده و جزئیات تصاویر ضبط شده است،[۱۵] کافی بود تا مذاکره کنندگان سازشکار فلسطینی جرأت تکذیب به خود راه ندهند.
این تنها یکی از اقدامات این دیپلمات روابط جنسی با یکی از دشمنان خود بوده است که نشان از خیانت این دو سازشکار فلسطینی نیز دارد. نکته قابل ذکر دیگر در این ماجرا آن است که او در زمانی اقدام به این رابطه جنسی حداقل با این دو مقام عرب کرده است که تشکیل خانواده داده و دو فرزند نیز دارد.
لیونی چندین بار ادعا کرد که با برخی از سران عرب رابطه بر قرار کرده و اگر آنها به منافع رژیم صهیونیستی توجه نکنند، فیلم مربوط به این رفتار نامشروع را در یوتیوب منتشر خواهد کرد. لیونی این بار اما نام طرف های مقابل خود را به مانند دو سازشکار خائن فلسطینی فاش نکرد!
گفته می شود که لیونی با شماری از مسئولان عرب و در صدر آنها حمد بن خلیفه آل ثانی امیر و حمد بن جاسم نخست وزیر قطر روابط بسیار نزدیک دارد. خود لیونی روابط خود با این دو مقام قطری را نمونه ای از بهترین موفقیت هایش در دوران تصدی مسئولیت در رژیم صهیونیستی می داند .
بسیاری از سیاستمداران عرب از روابط نزدیک امیر قطر با رژیم صهیونیستی به هنگام تصدیگری سمت وزارت خارجه توسط لیونی ابراز تعجب می کردند، اما به علل حقیقی آن در دوران لیونی پی نبرده بودند.
روابط قطر با رژیم صهیونیستی در آن هنگام دارای عالی ترین هماهنگی و همکاری سیاسی و امنیتی بود.
تزیپی لیونی در مصاحبه با مجله تایمز به صراحت بیان داشته است که او در موارد متعددی برای کشاندن سران عرب و حتی علمای کشورهایی که با اسرائیل رابطه دارند به مسائل جنسی تلاش کرده است و در ترور برخی از فعالان فلسطینی نیز دست داشته است و برای این کارها بارها و بارها در کشورهای اروپایی مختلف به دادگاه احضار شده است اما به مدد لابی صهیونیستی توانسته است از این پیگیریهای قضایی بگریزد.[۱۶]
لیونی درباره قتل و روابط نامشروع جنسی می گوید چنین کارهایی در دیانت یهود مشروع است .
وزیر سابق امورخارجه رژیم صهیونیستی اذعان کرده است، قتل شماری از فلسطینیان و دانشمندان عرب از مهم ترین عملیات وی در دوران حضورش در موساد بود.[۱۷]
البته باید اشاره کرد که لیونی هنوز هم در برخی از کشورهای اروپایی با نامهای مختلفی به خاطر جرائمی مانند قتل و باج خواهی تحت تعقیب است ولی به مدد لابی های صهیونیسی تا کنون برای او مشکل خاصی بوجود نیامده است.
شرم آورتر از همه این مسائل آن است که با تلاش لابی صهیونیستی و در جهت ایجاد محبوبیت هر چه بیشتر برای این زن بدکاره، نیوزویک در سال ۲۰۰۱ او را جزو برترین زنان دنیا که باعث رشد عالم و حرکت رو به جلو شدهاند قرار داد.
شمار زندگی نامه دو طرف مبارزه را نگاه کنید. یک طرف شهدای مقاومت و دانشمندان هسته ای هستند که با پاکی و فداکاری زندگی می کنند و هدفشان خدمت به محرومین است و طرف دیگر تروریست ها و جنایتکاران اسرائیلی و آمریکائی که هدفشان سرکوب ملّت های تحت ستم است.