اعلام اخیرگروه عراقی جدید التاسیس و ناشناس “وعد الحق” در حمله با یک پهباد انتحاری به کاخ ولیعهد سعودی “یمامه” در ریاض به عنوان انتقام خون قربانیان عملیات انتحاری اخیر در بغداد بحران دیگری بر بحرانهای بیشمار سعودی افزود. رژیم سعودی که همواره منکر انجام عملیات نظامی در پایتخت خود می شود این بار و به سرعت اعلام کرد که انصار الله یمن دست به حمله موشکی علیه ریاض زده که سامانه موشکهای این کشور آن موشک! را هدف قرار داد و منهدم کرد.
شاید این خبر به دور از صحت و سقم آن در ظاهر عادی باشد و چنین حملاتی قبلا نیز انجام گرفته است و به گفته سعودیها هیچگونه خسارات یا تلفاتی هم به همراه نداشت، اما در واقع تحول جدیدی است که عمق بحران سعودی را نمایان می سازد. عربستان سعودی که از یک دهه پیش و با آغاز موج بیداری اسلامی به دستور امریکا سیاست دخالت در سوریه و تلاش برای براندازی نظام بشار اسد را کلید زد، اکنون هزینه های اینگونه سیاست ها را می پردازد. ریاض که مست اصل امکان انجام هر اقدام با پرداخت پول بود، نه تنها سیاست براندازی در سوریه را دنبال کرد که حذف شیعه از راس ساختار سیاسی در عراق، اعلام جنگ بر ضد یمن برای از بین بردن انصار الله و تغییر معادلات داخلی این کشور ، کودتا علیه اخوان المسلمین در مصر و سرنگونی محمد مرسی منتخب مردم مصر، و تلاش برای ایجاد محدودیّت برای حاکمان قطر از طریق محاصره این کشور را در اولویت سیاست منطقه ای خود قرار داد. این کشور در این یک دهه نه تنها سیاست تهاجمی و دخالتگرانه ای را در منطقه زیر چتر حمایت امریکا دنبال کرد که با همان سیاست ریخت و پاش مالی رضایت سازمانهای بین المللی را نیز با ارائه رشوه های گوناگون خریداری کرد و مانع از هرگونه برخورد با آن تجاوزات فاحش و نقض مقررات بین المللی شد. اظهارات بان کیمون دبیر کل سابق سازمان ملل در اینکه سازمان ملل به سبب نیاز به کمک های مالی عربستان سعودی نمی تواند ریاض را به علت جنایات جنگی در یمن در لیست ننگ قرار دهد یکی از چندین شاهد این مدعاست.
اینکه چرا ادعا می شود ریاض اکنون در نتیجه این سیاست ها دچار بحران شده و ناگزیر است به سرعت این رفتار در آینده نزدیک تغییر دهد، به علت تحولات جدیدی است که در منطقه و جهان رخ داده است. حمله اخیر پهبادی به ریاض این واقعیت را نمایان ساخت که دوره دخالت بدون هزینه عربستان به پایان رسیده و دوره پرداخت هزینه متقابل آغاز شده است. این تغییر از زمانی آغاز شد که انصار الله اهدافی در عمق سعودی در ریاض، ارامکو و تبوک را مورد حمله قرار دادند. ریاض در عراق سیاست اعزام انتحاریها را در بیش از یک دهه دنبال کرد و بیش از سیصد هزار عراقی بیگناه به دست انتحاریهای تکفیری و وهابی سعودی کشته شده و بیش از یک میلیون عراقی دیگر در نتیجه این حملات تروریستی زخمی گردیدند. علیرغم انکار هرگونه دخالت رسمی ریاض در این فرآیند اما این عملیات نمی تواند به سادگی انجام شود و دولت سعودی نمی تواند ارتباط خود را با این فرآیند انکار کند. این فرآیند به یک سازمان نیاز دارد که تنها در سعودی وجود دارد. روحانیون وهابی که فتوا می دهند و شیعه را کافر و مهدور الدم اعلام می کنند و امکانات مالی وسیعی را جمع آوری و به تروریستها تقدیم می کنند و آموزش و تقدیم سلاح همگی در خاک سعودی جریان دارد. حیدر عبادی نخست وزیر سابق عراق چند سال پیش اعلام کرد که بیش از پنج هزار انتحاری سعودی خود را در محل های تجمع مردم عراق منفجر کردند. همچنین وجود بیش از شش هزار زندانی سعودی دیگر در زندان حوت ناصریه که همگی قبل از انجام عملیات بازداشت و طبق قانون مبارزه با تروریزم محکوم به اعدام شدند شاخص دیگری بر سیاست های سیستماتیک جنایتکارانه رژیم سعودی بر ضد مردم عراق است. در باره عملیات تروریستی اخیر در بغداد تلویزیون عراق اعلام کرد فردی که راهنمای افراد انتحاری بود از طریق دوربین های مدار بسته شناسایی شد و اعلام کرد که انتحاریها را از مرز سعودی تحویل گرفته و به محل انجام جنایت در میدان طیران در بغداد انتقال داده است. تلاش سعودی در نسبت دادن حمله اخیر به ریاض به انصار الله یمن تلاشی آگاهانه از سوی رهبران سعودی برای فرار از تعدد جبهه هاست و وانمود سازی در اینکه مشکل عربستان تنها با یمن است. جالب است در این حمله بر خلاف سابق، انصار الله این عملیات را برعهده نگرفته و این ریاض است که تلاش می کند این عملیات را به انصار الله نسبت دهد. آغاز سیاست پرداخت هزینه در منطقه تحول بزرگی است که می تواند سیاست های تروریستی با اهداف سیاسی را محدود کند و آرامش را تاحدی به منطقه برگرداند.
البته همزمان با تحولات اجتماعی در منطقه سقوط ترامپ در واشنگتن در نتیجه انتخابات اخیر و به قدرت رسیدن بایدن و حزب دمکرات نیز چالشی جدید برای ریاض است. این چالش به علت سرمایه گذاری سعودی بر روی ترامپ بود که حزب دمکرات و بایدن را عصبانی کرد و وعده داد که در صورت انتخاب شدن سیاست های امریکا در قبال سعودی را تغییر خواهد داد و سیاست های سختگیرانه تری را در پیش خواهد گرفت. دوم اینکه اساسا رویکرد این دوحزب برای دفاع از منافع جهانی امریکا متفاوت است. حزب جمهوری معمولا در پیگیری اهداف امریکا از قدرت سخت افزار استفاده می کند و به همین دلیل از جنگ جنایتکارانه در یمن کاملا حمایت کرد. ولی حزب دمکرات از سلاح نرم افزار بهره می گیرد و به همین علت بایدن با سیاست های جنگ افروزی آشکار سعودی نمی تواند همراه باشد. همچنین سیاست دمکراتها همواره با چاشنی ادعاهای حقوق بشری همراه است و طبیعی است که این سیاست با کشتن مخالفان آل سعود مانند جمال خاشقچی و تکه تکه کردن وی در ترکیه نمی تواند با همراهی روبرو گردد. واقعیت این است که دمکرات های امریکا با پیچیدگی خاص و با پنبه سر می برند و این اقدامات وحشیانه آشکار حاکمان سعودی را بر نمی تابند. آقای بایدن در مناظره های انتخاباتی با حمله به سیاست های ترامپ اعلام کرد که در صورت انتخاب به سرعت به جنگ یمن و این بحران انسانی پایان خواهد داد. اکنون این اراده بایدن برای ریاض یک چالش جدی است چراکه پایان دادن به جنگ یمن یعنی شکست عربستان در تحقق اهداف این جنگ است و این می تواند برای ریاض دردسر ساز باشد. البته در اینجا نباید فراموش کرد که این جنگ شش سال پیش در دوره ریاست آقاب اوبامای دمکرات و حضور آقای بایدن در قدرت در امریکا آغاز شد.
به هر حال امروز منافع و ژست امریکا ایجاب می کند که جنگ یمن پایان یابد اما این اقدام پرستیژی امریکا برای ریاض هزینه زیادی در بر خواهد داشت چراکه محمد بن سلمان ولیعهد سعودی با “طوفان خشم”( نام اصلی این جنگ) قرار بود مقتدرانه به قدرت برسد و اکنون به علت تفاوت منافع گویا باید هزینه این ماجراجویی را به تنهایی بپردازد و پاسخ ملت شبه جزیره عرب بدهد که چرا در این شش سال یک ملت برادر قتل عام شد و چرا بیش از چهارصد میلیارد دلار از اموال عربستان از بین رفت.