آگاهان جهان، عیب اساسى که بر فرهنگ و تمدّن غربى گرفتهاند این است که این فرهنگ، فرهنگ طبیعتآگاهى و خود فراموشى است. انسان در این فرهنگ به طبیعت آگاه مىگردد، و هر چه بیشتر به طبیعت متوجه مىگردد بیشتر خویشتن را از یاد مىبرد. راز اصلى سقوط انسانیّت در غرب همینجاست. انسان آنگاه که خود را، به تعبیر قرآن، ببازد (خسران نفس)، به دست آوردن جهان به چه کارش مىآید.[۱] بنابراین، دوری از قرآن کریم و غفلت از یاد خدا عامل سقوط انسان و یک تهدید جدی برای استحکام جامعه اسلامی خواهد بود. در این زمینه، آسیب شناسی دینی یکی از ویژگی های شهید مطهری در عالم نظری و عملی بوده است[۲] و ایشان می گوید که «نسل قدیم قرآن را متروک و مهجور کرده، آنوقت از نسل جدید گله دارد که چرا با قرآن آشنا نیست. قرآن در میان خود ما مهجور است و توقع داریم نسل جدید به قرآن بچسبد. الآن ثابت مىکنم که چگونه قرآن در میان خود ما مهجور است. اگر نسل کهن از قرآن منحرف نشده بود قطعاً نسل جدید منحرف نمىشد. هم نسل قدیم و هم نسل جدید به قرآن جفا کردند و مىکنند. اول نسل قدیم جفا کرد که حالا نسل جدید جفا مىکند. در رهبرى نسل جوان، بیش از هر چیز دو کار باید انجام شود: یکى باید درد این نسل را شناخت و آنگاه در فکر درمان و چاره شد. بدون شناختن درد این نسل هرگونه اقدامى بىمورد است. دیگر اینکه نسل کهن باید اول خود را اصلاح کند. نسل کهن از بزرگترین گناه خود باید توبه کند و آن مهجور قرار دادن قرآن است. همه باید به قرآن بازگردیم و قرآن را پیشاپیش خود قرار دهیم و در زیر سایه قرآن به سوى سعادت و کمال حرکت کنیم.»[۳]
جامعهاى که کتاب آسمانى خود، آن هم کتابى مانند قرآن را طرد کند و آن را به دست فراموشى بسپارد، هرگز در مسیر قرآن حرکت نخواهد کرد و طبیعى است که این شیوه برخورد با قرآن خیلى زود باعث انحراف و گمراهى مىشود. در مقابلِ گروهى که اساساً قرآن را رها کرده اند، گروهى دیگر پیدا شدند که آن را وسیله رسیدن به هدفها و اغراض خود قرار دادند. اینان در هر زمینهاى که منافعشان اقتضا مىکرد به تأویل آیات قرآن می پردازند و مسائلى را به قرآن نسبت دادند که اساساً روح قرآن از آنها بىخبر بود.[۴]
به اعتقاد مطهری، «قرآن کریم یاد خدا را مساوى یاد انسان مىداند (برخلاف یاد انسان که یاد خدا نیست، زیرا ناقص در برگیرنده کامل نیست ولى کامل در برگیرنده ناقص هست) و از همین جهت است که قرآن مىگوید غفلت از خدا و عدم آگاهى به خدا مستلزم غفلت و عدم آگاهى از خود است (نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ). فراموشى خدا مستلزم فراموشى خود است، باختن خدا مستلزم باختن خود است، فروختن خدا مستلزم فروختن خود و از دست دادن خدا مستلزم از دست دادن خود است. و از همین جهت است که عرفاى ما حال عبادت را حال گسترش شخصیت انسانى مىدانند و این نکته را برخى علماى جدید نیز درک کردهاند.»[۵]
این توضیحات نشان می دهد که فراموشی خداوند و مهجوریت ارزش های قرآنی در جامعه اسلامی منجر به فروپاشی هویت حقیقی مسلمانان خواهد شد و نوعی سرگشتگی و ازخودبیگانگی در انسان ها به وجود خواهد آمد؛ «فراموشى و غفلت از خدا جبراً موجب غفلت از خود و گم کردن خود است.»[۶]
[۱]. مرتضی مطهری، مجموعه آثار شهید مطهری، جلد۲، ص۳۰۵٫
[۲]. سیدمهدی جهرمی و محمد باقری، آسیبشناسی دینی از منظر شهید مطهری (قدس سره)، تهران، نشر تاویل،۱۳۸۹٫
[۳]. مرتضی مطهری، ده گفتار، پیشین، صص۲۲۷-۲۲۵٫
[۴]. مرتضی مطهری، مجموعه آثار شهید مطهری، جلد۲۶، ص۳۸٫
[۵]. مرتضی مطهری، یادداشتهای شهید مطهری، جلد۴، ص۵۱۹٫
[۶]. مرتصی مطهری، یادداشتهای شهید مطهری، جلد۴، ص۵۰۴٫