خیلی ها معتقدند که به قدرت رسیدن جو بایدن در ایالات متحد امریکا شرایط بحران یمن را تغییر خواهد داد زیرا او بر این باور است که جنگ ائتلاف آمریکائی – سعودی بر ضد یمن شکست خورده و باید پایان یابد و از این رو تصمیم گرفت اقدام سلفش یعنی ترامپ را در قرار دادن انصار الله درلیست تروریسم را تغییر دهد و آن را از این لیست بردارد و همکاری نظامی در عملیات جنگی بر ضد یمن را متوقف کند و قراردادهای فروش تسلیحات را به ریاض تا اطلاع ثانوی به تعلیق در آورد و با تعیین یک فرستاده به یمن موضوع پایان جنگ یمن را در اولویت اعلام کند.
گرچه تمامی این شرایط فوق، واقعیت دارد اما برداشت از این واقعیت درست نیست. این جنگ در دورانی آغاز شد که بایدن معاون اوباما رئیس جمهوری وقت امریکا بود و دولت اوباما و حزب دموکرات دو سال از این جنگ کاملا حمایت داشتند و دو قطعنامه برای حمایت از جنگ سعودی در شورای امنیت تصویب کردند اما پایداری و مقاومت بی نظیر مردم یمن به رهبری انصار الله در شش سال گذشته و موفقیت آنها درانتقال دادن جنگ به داخل سعودی، موجودیت این نظام وابسته به امریکا را تهدید کرد و شرایط جدیدی پدید آورد و معادلات را تغییر داد و امریکا را وادار کرد تا موضع جدیدی برای حفظ نظام آل سعود در ریاض و بازتولید تسلط خود بر یمن و منطقه اقدام کند. تاکید اخیر امریکا بر اینکه کاخ سفید همچنان خود را به دفاع از خاک عربستان سعودی متعهد می داند نشان می دهد که به علت تغییراتی که انصار الله در معادلات جنگی پدید آورده این تغییر صورت گرفته هرچند که اولویت حفظ رژیم درعربستان و این گاو شیر ده به گفته ترامپ همچنان در اولویت امریکا باقی مانده است.
آنچه مسلم است اعلام اخیر بایدن در توقف مشارکت امریکا در عملیات نظامی بر ضد یمن خود نشان می دهد که امریکا در طول شش سال گذشته جنگ و تجاوز مشارکت جدی و عملی داشته است و از این رو نمی توان ژست و چهره جدید صلح طلبانه امریکا را پذیرفت. اعلام وزارت دفاع امریکا در توقف کامل همکاری نظامی در این جنگ از جمله ارسال تصاویر ماهواره ای، سوخت رسانی هوائی به جنگنده های عربستان سعودی و خدمات زمینی به جنگنده ها و بمب افکن های سعودی در همه پایگاه های نظامی به خوبی نشان می دهد امریکا در تمامی جنایات سعودی در شش سال گذشته مشارکت داشته و جنایات جنگی سعودی در بمباران مراسم عروسیها ،عزاداریها ، بازار و کوی و برزن دستپخت مشترک این دو جنایتکار بوده است.
حال پرسش اصلی اینکه چه شرایطی این رفتار امریکا را به ظاهر از جنگ طلبی کامل به سمت صلح طلبی تغییر داد و رفتار و تصورات بایدن شش سال پیش را تا این حد دچار تغییر ساخت ؟ آنچه مسلم است این جنگ بر اساس تحقق اهداف تعیین شده ای اغاز شد و همانطور که از نام انتخابی این جنگ یعنی “طوفان قاطعیت” معلوم است امریکا و ریاض در آن دوره نیاز به پیروزی قاطعی داشتند که از این طریق پیگیری شد. بازخوانی شرایط منطقه در شش سال پیش می تواند علل آغاز این جنگ و اهداف آن را نمایان سازد.
در فروردین شش سال پیش که جنگ یمن آغاز شد، طرح براندازی نظام بشار اسد در سوریه که از چند سال پیش کلید خورده بود با دخالت ایران با شکست مواجه شد و حضور نظامی ایران در این بحران، روسیه را تشویق به حضور ساخت و شاخص های تغییر معادلات به نفع دمشق آغاز گردید. در آن دوره نیروهای تکفیری تا اطراف دمشق پیش رفته بودند و حتی کاخ ریاست جمهوری اسد را با خمپاره مورد حمله قرارمی دادند و همه شاخصها در جهت امکان سقوط نظام و حتی تقسیم سوریه قرار داشت ولی دخالت غافلگیر کننده مدافعان حرم تمامی این معادلات را تغییر داد و شکست نظامی نیروهای تکفیری درجبهه های حلب، اطراف دمشق، دیر الزور و رقه نمایان شد.
همچنین در عراق نیروهای تکفیری داعش با اشغال سه استان غربی این کشور و تسلط بر یک سوم خاک آن، بغداد پایتخت عراق را نیز به محاصره درآورده و امکان سقوط دولت منتخب این کشور دور از تصور نبود. در عمیات تصرف آستانهای نینوی، صلاح الدین و الانبار شش لشکر از ارتش تشکیل شده امریکا در عراق در اختیار داعش قرار گرفته و بیش از پانصد تانک در اختیار داعش قرار گرفت. همچنین اموال لازم برای اداره دولت خود خوانده داعش قبلا به بانک مرکزی موصل منتقل شده بود تا ابو بکر بغدادی خلیفه به اصطلاح داعش در اداره امور دچار مشکل نباشد. در چنین شرایط سختی، همه کشورهای غربی دولت نوپای عراق را تنها گذاشتند و حاضر به کمک و یا تقدیم سلاح خریداری شده برای دفاع در برابر تکفیری ها خودداری کردند. امریکا که پیمان استراتژیک دفاع از عراق را امضا کرده بود به دولت عراق پشت کرد و حتی به تلفن های مسئولین عراقی پاسخ نمی داد. در چنین شرایطی ایران به درخواست دولت عراق ترتیب اثر داد و با فتوای مرجعیت، داوطلبان جهاد دفاعی را آموزش و مسلح کرد تا از خاک و ناموس و موجودیت خود دفاع نمایند. شکل گیری نیروهای حشد الشعبی در عرض یک هفته انجام شد و در اولین نبرد با داعش در شمال بغداد آنان را شکست داد و همه متحدان عملی داعش مخصوصاً را غافلگیر کرد. آزادی و پاکسازی استانهای دیالی، صلاح الدین، و نینوی از دست داعش در مراحل بعدی نشان داد که سناریوی بازگرداندن بعثیها با لباس تکفیر ئ داعش به قدرت به سنگ خورده است. در چنین شرایطی امریکا و همپیمانانش در منطقه نیاز به یک پیروزی داشتند تا آبروی از دست رفته خود را بازگردانند و از این پیروزی شرایط معادلات از دست رفته منطقه را تغییر دهند. انتخاب جبهه ضعیف و دور افتاده یمن یک انتخاب مشترک امریکایی سعودی بود که قرار بود همه متحدین امریکا در این سناریوی جنایتکارانه شرکت کنند. از آغاز این جنگ همه شیخ نشین های شورای همکاری خلیج فارس بجز عمان در این جنگ شرکت کردند. امریکا برای تضمین پیروزی به مصر، موریتانی، سودان و مغرب نیز دستور داد تا با اعزام واحدهای نظامی در این تجاوز بی سابقه شرکت کنند. کارشناسان فرانسوی و انگلیسی از پیش در کنار مستشاران امریکایی در سعودی بوده و در معادله جدید فعال شدند و ظاهر معادله به گونه ای بود که همه عوامل استکبار بر ضد ملت مظلوم یمن بسیج شده و با توجه به فقر و بحران زدگی سیاسی یمن امکان مقاومت نبود و پیروزی در این جبهه ضعیف تا حد زیادی تضمین شده بود. در چنین اوضاعی محور مقاومت به کمک ملت ستمدیده یمن شتافت و با پایداری این ملت قهرمان، حماسه ای بزرگتر از عراق و سوریه آفریده شد که تمامی معادلات را تغییر داد. ایستادگی افسانه وار مردم یمن در برابر ماشین جنگی بیش از ده کشور جهان، محور امریکا را که خود را ائتلاف عربی- اسلامی می خواند، دچار ریزش کرد و هم پیمانان عربستان یکی پس از دیگری از پیرامون آن پراکنده شدند.
قطعا موفقیت مقاومت یمنی ها در تغییر شرایط نظامی با سعودی علت اصلی تغییر معادلات نظامی بود که ابتدا همپیمانان سعودی را از جبهه های نبرد فراری داد و در نهایت امریکا را نیز وادار به تغییر رفتار کرد. این پیروزی نظامی یک پیروزی سیاسی به دنبال دارد که امریکا با تغییر چهره می کوشد عملیات نجات عربستان را بر عهده گیرد و از حجم پیروزی نظامی یمنی ها بکاهد. آنچه مسلم است پیروزی یمن یک پیروزی بزرگی برای محور مقاومت است که تحولات منطقه را تحت تاثیر قرار خواهد داد و قطعا خاورمیانه پس از پیروزی یمن با قبل از آن متفاوت خواهد بود و دستاورد سید یمانی عبد الملک حوثی در تعیین شرایط وترسیم معادلات آینده کارکرد خواهد داشت. امروز در شرایطی آمریکا قرار دارد که می توان گفت بحران یمن و جنگی که بنام طوفان قاطعیت آغاز شد سیاست آمریکا در این منطقه از جهان را شکسته است.