به ثمر نشستن عقلانیت و فرهنگ اسلامی در صورت الگوی رفتاری توسعه اقتصادی مبتنی بر اقتصاد مقاومتی مستلزم سه مرحله خواهد بود:
الف) سامانبخشی نظری،
ب) فرهنگسازی اجتماعی،
ج) سیاستگذاری عمومی.
در مسیر فراهمآوردن بسترهای توسعه اقتصادی براساس چارچوب اسلام و تحقق اقتصاد مقاومتی، دو دسته از نهادها باید بهصورت بسیار جدی و کارآمد دست اندرکار تحقق این الگو باشند. دسته نخست نهادهای حوزه دینشناسی و فرهنگ اجتماعی است و دیگر نهادهای حوزه سیاستگذاری و حوزه مدنی؛ از اینرو است که تعامل دو نهاد دین و دولت ضرورت خواهد یافت تا بتوانند بار شناختی ـ فرهنگی ـ سیاسی این تحول را سلامت به منزل برسانند. البته همانگونه گه در بخش های قبلی ذکر گردید تعامل دین و دولت باید در پرتو نظام ولایی صورت گیرد. [۱] به هر روی، اگر فلسفه اجتماعی بخواهد کارگر افتد، باید به اندازه همان نیروهایی که میخواهد کنترلشان کند، واقعبینانه و پویا باشد و بار اصلی این مسأله بر دوش دو دسته نخبگان حوزه دین و فرهنگ و همچنین عرصه سیاسی خواهد بود. گروه اول در پی ارائه صورتهای انسانی، روزآمد و راهگشا برای روح راستین دین (و فرهنگسازی از پایین) بوده و دسته دوم تولید مفاهیم، نظریهها و چارچوبهای مناسب سیاست گذاری را برعهده دارند. بر این اساس، الگوی توسعه اقتصادی اسلامی (با فرض محتوایی اصیل و کارآمد) مرتبط با سیاست های اقتصاد مقاومتی با دو شرط به کامیابی دست مییابد: نخست دقت در مراحل فرهنگسازی و انتقال ارزشهای رفتاری اسلامی به سطح گروههای اثرگذار و مرجع و سرانجام توده مردم؛ دوم هماهنگکردن نهادهای سیاسی و اقتصادی با نگرش نخبگان دین و فرهنگ جهت پشتیبانی سیاستی و کلان از الگوی پیشرفت اقتصادی سازگار با آموزههای اسلامی و بسترهای اخلاقی.
از این بخش دوم میتوان به «سیاستگذاری عمومی» فعال و هماهنگ میان نخبگان نام برد. شایان ذکر است که این سیاستگذاری عمومی نباید اهداف اولیه نظام سیاسی (امنیت، آزادی و عدالت) یا نظام اقتصادی (رفاه، عدالت و سلامت) را نادیده بگیرد. نخبگان (ضمن اثربخشی) گاه بیش از هر چیز از نیروهای اقتصادی متاثر هستند و در مقابل میتوانند اثرگذاری قابل ملاحظهای بر عناصر سیاسی و گروههای اجتماعی و مدنی داشته باشند. بنابراین اگر نخبگان سیاسی بهطور کامل از نیروهای اقتصادی و فرهنگ مؤید روح سرمایهداری متأثر باشند، روشن است که هنجارهای نظام، اهداف و به تبع سیاستها همه در خدمت اقتصاد سرمایهداری خواهد بود که با اهداف و سیاست های اقتصاد مقاومتی مغایرت دارد. در مقابل بهطور مثال غلبه هدف رفع محرومیت اقتصادی و فرهنگی متأثر از روح انسانی دین اسلام که از نخبگان مذهبی در رفتار اجتماعی اثر میگذارد و به رأس هرم نیز صادر میشود، به اجماعی سیاسی و هنجارهای متناسب آن در نهادهای سیاسی ـ مدنی خواهد انجامید؛ از اینرو چهار اصل برای حفظ پویایی نظم اجتماعی برخاسته از دین عبارت است از:
- حفظ مؤلفههای محوری اخلاق دینی از سوی عالمان
- قوت انتقال اخلاق و فرهنگ دینی که پاسخگوی نیازهای زمان باشد، به توده مردم؛
- حفظ تعامل مستمر نخبگان دینی و فرهنگی با سیاستگذاران؛
- قوت سیاستگذاری عمومی برای عملیاتیکردن اهداف دین در سطح نظام سیاسی و اقتصادی.[۲]
در این مسیر، رهبر معظم انقلاب اسلامی اعتقاد دارند که فرهنگ نیازمند برنامه ریزی است و دست یابی به قله های رفیع اقتصادی، سیاسی و اجتماعی نیازمند توجه به لوازم فرهنگی است: «مسئلهى اول مسئلهى اهمیت موضوع فرهنگ در جامعه است…فرهنگ هویت یک ملت است. ارزش هاى فرهنگى روح و معناى حقیقى یک ملت است. همه چیز مترتب بر فرهنگ است. فرهنگ حاشیه و ذیلِ اقتصاد نیست، حاشیه و ذیلِ سیاست نیست، اقتصاد و سیاست حاشیه و ذیل بر فرهنگند؛ به این باید توجه کرد. نمىتوانیم فرهنگ را از عرصههاى دیگر منفک کنیم؛ مسائل اقتصادى و مسائل گوناگون مهم پیوست فرهنگى داشته باشد، معناى آن همین است؛ معناى آن این است که یک حرکت اساسى که در زمینهى اقتصاد، در زمینهى سیاست، در زمینهى سازندگى، در زمینهى فناورى، تولید، پیشرفت علم مىخواهیم انجام بدهیم، ملتفت لوازم فرهنگى آن باشیم.
گاهى اوقات انسان در یک کارى وارد مىشود، یک کار اقتصادى انجام مىدهد، اما لوازم آن و تبعات فرهنگى آن را توجه ندارد. بله، کار کار بزرگى است؛ کار اقتصادى بزرگى است، منتها بر آن مترتب مىشود لوازمى و تبعاتى که براى کشور ضرر دارد؛ فرهنگ اینجورى است. باید در همهى مسائل آن نکتهى فرهنگى را در نظر داشت و نگذاریم که این از یاد برود. فرهنگ، برنامهریزى هم لازم دارد؛ نباید انتظار داشت که فرهنگ کشور- چه فرهنگ عمومى؛ چه فرهنگ نخبگانى، دانشگاهها و غیره و غیره- به خودىِ خود خوب بشوند و پیش بروند؛ نه، این برنامه ریزى مىخواهد.»[۳] بر اساس بیانات فوق، مقوله فرهنگ در اقتصاد مقاومتی از ارزش و اهمیت زیادی برخوردار است به گونه ای که اقتصاد، سیاست و اجتماع در خدمت فرهنگ اصیل اسلامی قرار دارند و این فرهنگ است که روحیه جهادی و مقاومتی را برای اقتصاد به ارمغان می آورد. به همین دلیل، برای دست یابی به اهداف ترسیم شده در اقتصاد مقاومتی، لازم است کارهای محتوایی و اصیل در حوزه فرهنگ صورت گیرد تا ضمن مدیریت هجمه های فرهنگی علیه آموزه های اصیل اسلامی، اقدامات عملی در عرصه اقتصاد ملی را سامان بخشد. به یک معنا؛ «سیاست در خدمت فرهنگ است، اقتصاد در خدمت فرهنگ است، هنر در خدمت فرهنگ است، براى فشار آوردن به فرهنگ داخلى ملت ما. آنها مىدانند که اگر فرهنگ را عوض کردند، دیگر مبارزهاى باقى نمىماند. اگر مبارزهى با استکبار هست، اگر میل به ایستادگى و مقابلهى با دخالت اجنبى هست، به خاطر فرهنگ است. انسان یک فرهنگى دارد، همین فرهنگ را بیایند عوض کنند، همه چیز مىشود مال خودشان؛ لذا همهى فشار روى فرهنگ است. در مقابل این حرکت فرهنگى و این تهاجم عظیم فرهنگى که مىخواهند روح انقلاب را، روح استقلال را، روح دین را از ما بگیرند، اولویت فرهنگى ما این است که…دنبال کارهاى تشریفاتى و ویترینى نباشید. نمایش دادن کار فرهنگى، نه اینکه فایدهاى ندارد؛ ضرر هم دارد. در زمینهى فرهنگ باید دنبال کارهاى محتوائى و اصیل و واقعى رفت، که امروز نیاز عمدهى کشور هم این است.»[۴]
در حوزه اقتصاد مقاومتی باید توجه داشت که پذیرفتن الگوهای اقتصادی غرب زمینه های پذیرش فرهنگ اقتصادی مادی گرا و سبک زندگی مصرفی که مکدونالدیسم از نمودهای عینی آن است را فراهم می آورد که این ارزش ها در تضاد با مولفه های فرهنگی اقتصاد مقاومتی قرار دارند و به همین دلیل، جلوگیری از نفوذ فرهنگ غربی لازمه حرکت به سوی ارزش های اقتصادی اسلام در جامعه ایرانی است و به اعتقاد رهبر معظم انقلاب اسلامی؛ «اگر این روشى که الآن بعضی ها غافلانه دنبال مىکنند و آن، الگو گرفتن از زندگى غربى است، رواج پیدا کند، روز به روز این حالت بدتر خواهد شد. علاج این است که ما خودمان را از دنبالهروىِ فرهنگ غربى در زمینهى مسائل اقتصاد کاملًا خلاص کنیم و نجات ببخشیم…ما نباید دنبال این زندگى برویم. ما نباید دنبال این اقتصاد برویم. شکوفایى اقتصاد معنایش این نیست.
شکوفایى اقتصاد این است که به دولت امکان بدهد تا فقر را از میان جامعه بردارد؛ این اقتصاد خوب است. ما بایستى نه فقر یک گروه خاصى را، بلکه فقر عمومى را از بین ببریم. اقتصاد، اقتصاد اسلامى است و همین بایستى تحقّق پیدا کند.»[۵] می توان بیان کرد که اقتصاد مقاومتی بیش از آن که بر مولفه های اقتصادی تکیه داشته باشد بر عناصر فرهنگی تاکید دارد و ناظر بر آموزه های فرهنگ اقتصادی اسلام است و از آن جمله می توان به موارد زیر اشاره کرد: زندگی ساده و بی آلایش، پرهیز از مصرف گرایی و فرهنگ ساده زیستی، فرهنگ کار جهادی، فرهنگ مصرف تولید کالاهای ملی، فرهنگ دوری از تجمل گرایی در نهادهای دولتی، فرهنگ اهمیت کار و تلاش همگانی و دوری از تن پروری، فرهنگ تبعیت از ولایت فقیه و اجرای فرامین اقتصادی ایشان در جامعه، فرهنگ مشورت و انتقاد پذیری در سطح مسئولین و بهره گیری از آراء صاحب نظران در حوزه های اقتصادی و فرهنگی، فرهنگ نوآوری، فرهنگ اعتماد به ارزش های اسلامی، فرهنگ دوری از رخوت و کاهلی در امور جامعه، فرهنگ استقلال اقتصادی و سیاسی، فرهنگ علم گرایی و تلاش برای دست یابی به علوم کاربردی، روحیه اعتماد به نفس و اتکاء به سرمایه های ملی و درونی، فرهنگ خیرخواهی عمومی در مقابل روحیه منفعت طلبی و غیره.
[۱]. سیّداحسان خاندوزی، «نقش بسترسازی اخلاقی در توسعه اقتصادی»، فصلنامه اقتصاد اسلامی، سال ششم، شماره۲۱، بهار۱۳۸۵، صص۱۵۰-۱۴۶٫
[۲] . همان، صص۱۵۲-۱۵۰٫
[۳]. بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار اعضاى شوراى عالى انقلاب فرهنگى در تاریخ ۱۹/ ۰۹/ ۱۳۹۲٫
[۴]. بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار رئیس جمهور و اعضاى هیئت دولت در تاریخ ۰۸/ ۰۶/ ۱۳۸۹٫
[۵] بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در جلسهى پرسش و پاسخ با مدیران و سردبیران نشریات دانشجویى در تاریخ ۰۴/ ۱۲/ ۱۳۷۷٫