فانوس دریایی اسکندریه یکی از عجایب هفتگانه جهان است و به شکل برجی بود که در اسکندریه مصر قرار داشت.
فانوس اسکندریه برجی بود که برفراز آن آتشی بود تا شبها راهنمای ملوانان برای رسیدن به بندر اسکندریه باشد. این برج در جزیره کوچک فاروس بنا شده بود و از همین جاست که کلمه فاروس (و با تلفظی دیگر: فانوس) به معنای چراغ دریایی را برای این نوع ساختمانها و منارههایی که چراغ دریایی بر فراز آن است به کار میبرند. برج دریایی اسکندریه در زمان پادشاهی جانشین اسکندر، یعنی «بطلمیوس دوم» (۲۴۷ – ۳۰۴ پیش از میلاد) به وسیله معماری به نام «سوستراتوس» ساخته شد.
آنچه تاریخ درباره ارتفاع برج ذکر کردهاست باورکردنی نیست. میگویند در حدود ۲۷۲ متر ارتفاع داشته، ولی گزارش های بعدی گفتهاند بلندای ویرانه برج دریایی اسکندریه به ۱۶ متر میرسید. این برج روی پایهای چهارگوش که ۶۹ متر ارتفاع آن بوده از دیواری ۸ ضلعی و ۳۸ متری بالا رفتهاست که برج ۹ متری دیگری روی آن بنا شدهاست که بر فراز برج اخیر فانوس دریایی قرار داشت. فانوس دریایی اسکندریه برفراز برج عظیم آن روشن بوده و این برج تا سده ۱۲ جایگاه فانوس دریایی بودهاست. در سال ۱۳۷۵ میلادی بر اثر زمینلرزه شدیدی که در اسکندریه و سایر نقاط اطراف آن روی داد، برج دریایی اسکندریه زیر و رو شد و از ویرانههای آن هم چیزی به دست نیامد.
یک سال پس از آنکه اسکندر مصر را تسخیر کرد و در پایتخت قدیمی مصر به نام «ممفیس» به عنوان فرعون مصر تاج بر سر نهاد یعنی در ۱۶ آوریل سال ۳۳۱ پیش از میلاد، این فرمانروای جوان که آن هنگام تازه ۲۵ سال سن داشت، طی مراسم جشن و سروری، چهار گوشی به ابعاد (۱۲۵۳×۵۳۷۰ متر) را با قدم، اندازهگیری کرد. پشت سر او یک روحانی در جای قدمهای او آرد جو میپاشید. درست در غربیترین نقطه دلتای نیل، قرار بود «اسکندریه»، نخستین بنیان شهری به نام اسکندر (که بعدها باید شهرهای متعددی در خاور نزدیک از پی آن ساخته میشدند) تأسیس شود. شاه مقدونی میخواست با تأسیس اسکندریه فرهنگ و اقتصاد یونان را در مصر رواج دهد. این شهر باید یک کانون بازرگانی و بندر عمده و مهم میشد.
نقشههای شهر جدید را اسکندر خود طرحریزی کرده بود. او مکان میدان گردهمآیی و مرکز بازرگانی را خود انتخاب کرد. و بالاخره او دستور داده بود که بر فراز یک صخرهٔ دریایی در کنار جزیرهٔ «فاروس» که در جلوی شهر اسکندریه قرار گرفته بود، یک برج روشنایی بسازند که بزرگتر و بلندتر از تمام برجهای دریایی باشد که تا آن زمان ساخته شده بود.
اسکندریه آن شد که اسکندر به هنگام بنیادگذاری آن با خود عهد کرده بود. طی مدت کوتاهی اسکندریه تبدیل به شهری شکوفا و پررونق با ۶۰۰،۰۰۰ تن جمعیت شد. اسکندریه مهمترین شهر در دریای مدیترانه شد. اسکندر خود به دیدار «فانوس دریایی» نائل نشد و در سال ۳۲۳ پیش از میلاد یعنی ۲۳ سال پیش از ساختن برج درگذشت.
ایجاد برج، کار ساختمانی عظیمی بود. بر زیربنایی به طول و عرض ۳۰×۳۰ متر ساختمان چهار گوشهای با زاویههای قائم به ارتفاع ۷۱ متر که به سمت بالا، قطر آن کمی کاهش مییافت، برافراشته شد. بر روی سکوی فوقانی دومین بخش برج قرار داشت که ساختمانی هشت گوشه به ارتفاع ۳۴ متر بود. بر روی این قسمت باز ساختمانی استوانهای قرار داشت که در آن تأسیسات روشنایی استقرار یافته بود. بر فراز این قسمت استوانهای روی ستونهایی، سقفی گنبدی شکل قرار داشت.
قسمت زیرین برج به ۱۴ طاق منحنی که همدیگر را میپوشانید، تقسیم میشد. به دور دیوارهای داخلی سطح شیبداری به طرف بالای برج امتداد داشت. این سطح دارای پهنایی بود که روی آن دو حیوان بارکش به راحتی میتوانستند پهلوی هم بالا بروند. در میان برج تونلی وجود داشت که از زیرزمین تا اتاق تأسیسات روشنایی امتداد داشت. یک بالابر طنابی میتوانست مواد و تجهیزات را تا بالاترین طبقه برج حمل کند.
نمای خارجی برج از سنگ مرمر سفید بود. برای ساختمان برج حدود ۸۰۰ تالنت (معادل ۲۰۸۰۰ کیلوگرم نقره) هزینه شده بود. برج اسکندریه احتمالاً مانند تمام نشانههای دریانوردی آن زمان در ابتدا به عنوان یک برج دریانوردی برای استفاده در «روز» ساخته شده بود. کشتیها در آن دوران، عصرها پیش از غروب آفتاب همه روزه بندری را مییافتند و در آن پهلو میگرفتند تا شبها بر روی آب نباشند. به هر حال بندر اسکندریه خارج از انتظار و خیلی سریع شکوفا و پر رفتوآمد شد. در بندر داخلی که در دهانه رود نیل واقع میشد، غلات و انواع سبزی از دره پربار نیل تخلیه میشد؛ در بندر رو به دریا کشتیهای بزرگ از نقاط گوناگون جهان پهلو میگرفتند و بارهای خود را تخلیه میکردند. آنها مسافر هم با خود میآوردند: دانشجویانی که در دانشگاه پیشرفته و نوپای اسکندریه میخواستند به آموزش ستارهشناسی و فلسفه بپردازند؛ بیمارانی که تندرستی خود را از پزشکان نامدار اهل اسکندریه طلب میکردند؛ سیاستمداران و بازرگانان و نیز جهانگردانی که میخواستند شهر جدید کنار رود نیل را ببینند و آن را تحسین کنند، نیز به آنجا میآمدند.
از اسکندریه در آن زمان بیش از هر چیز دیگر، شیشه، پاپیروس (نوعی الیاف گیاهی که از آن کاغذ میساختند) و کتان صادر میشد. چون آمدوشد کشتیها در بندر اسکندریه پرحجم و پرتراکم شد، کشتیها میبایست در شب نیز وارد بندر میشدند و پهلو میگرفتند یا اینکه از بندر خارج و بادبان میکشیدند. برای این منظور یک تأسیسات روشنایی قوی در برج ایجاد شد که در آن صمغ درخت و روغن سوزانیده میشد. چوب، گران بود و باید وارد میشد و فقط برای ساخت خانه و کشتی از آن استفاده میشد. این تأسیسات روشنایی، نخستین تأسیسات هدایت نوری در تاریخ کشتیرانی و دریانوردی بود. بنابراین برج اسکندریه به معنای واقعی نخستین «برج روشنایی» بود که پدید آمد. نور ایجاد شده را آینه کاو یا مقعری بازمیتاباند. گفته میشود این نور آنقدر قوی بودهاست که انسان میتوانست آن را «تا انتهای جهان!» ببیند. این نورافکن قوی نیز به همراه ساختمان عظیم برج، یکی از دلایلی بودهاست که فانوس دریایی را بلافاصله پس از پایان ساخت آن در سال ۲۷۹ پیش از میلاد، جزو شگفتیهای هفتگانه جهان قرار دادهاست.
گذشته از فانوس دریائی که از عصر اسکندر بوسیله استراتوس ساخته شد و یکی از عجایب جهان در معماری نامیده شد و جغرافیای نیل را روشن می ساخت و یک فانوس تاریخی نیز بوسیله فاطمیان در مصر بوجود آمد که نور آن قلوب مردم مصر را روشن می نمود و این فانوس دوّم فانوس تشیّع است. فانوس استراتوس از بین رفت ولی فانوس تشیّع دوباره در اسکندریه در حال روشن شدن است. این فانوس بصورتی در حال پرتو افکنی است که صدای خفاشان سلفی را در آورده است.
بگزارش خبرگزاری اهل بیت(ع) سلفی های تکفیری از تجدید حیات تشیّع در مصر اظهار نگرانی کرده اند.
در حالی که مذهب تشیع از دیرباز و از زمان فاطمیون در مصر بوده است. حتی نام دانشگاه الأزهر برگرفته از نام حضرت فاطمهالزهرا علیهاالسلام است. تا اینکه بعدها اهل تسنن بر مصر غالب شدند.
در مورد خطر گسترش و نفوذ شیعه به مصر برای منافع غرب حتی «احمد الطیب» شیخ الازهر در گفتگو با یک روزنامه اماراتی با بیان اینکه با هیچ کدام از مسلمانان دشمنی ندارد گفت: اجازه گسترش تشیع در کشورهای عربی به ویژه مصر را نمی دهیم.
وی ادامه داد: گسترش تشیع به معنای بازی با آتش در منطقهای است که در تنش و مشکلات به سر می برد.
از سوی دیگر به تازگی اعضای کمیسیون فرهنگی مجلس شورای مصر در اظهار نظری سخیف در خصوص ایرانیان و تشیع، ورود گردشگران ایرانی به مصر را خطرناک توصیف کرده و مدعی شدند که این امر میتواند منجر به توسعه تشیع در مصر شود.
اعضای این کمیته که عموما از نمایندگان سلفی مجلس شورای مصر هستند از «هاشم زعزوع» وزیر جهانگردی مصر برای بحث و بررسی در خصوص این موضوع دعوت کردند.
در ضمن این دیدار، «ثروت عطاءالله» نماینده سلفی عضو حزب النور در سخنی بسیار سخیف مدعی شد که خطر شیعیان برای مصر از زنان عریان بیشتر است. منظور وی از زنان عریان جهانگردان غربی بوده است که به سواحل مدیترانه در مصر میآیند.
در حالی که اخوان المسلمین، اندیشمندان و اکثریت مردم مصر با از سرگیری و عادی سازی روابط مصر و ایران موافق هستند گروههای سلفی و مرتجع مصر با الهام گرفتن از عربستان سعودی و قطر با راه انداختن نشستهایی مثل “مارگیرها” در شهرهای مختلف مصر این سو و آن سو می روند و در صدد القاء این موضوع هستند که از سرگیری ارتباط مصر با ایران خطر نفوذ تشیع به این کشور را به همراه دارد.
سلفیهای امروز همان عوامل اسرائیل هستند که نگرشی سطحی و بدون به کارگیری عقل به دین و مسائل اجتماعی دارند و گروههای تروریستی را در سوریه و عراق به جان مردم مسلمان انداختند.
از سوی دیگر با تمام تلاشهایی که سلفیهای مصر علیه شیعیان صورت می گیرد خبرگزاری براثا در خبری اعلام کرد که “۲۰ هزار نفر از مردم مصر در اسکندریه شیعه شدند”. تا فانوس هدایت محمدی را در دریای بشریّت پرتو افکن کنند.
خدا نور هدایت را بر می افروزد هرچند خفاشان کفر پیشه از آن اکراه داشته باشند. نظر شما چیست؟
تشیع آئین مردم مصر در عصر فاطمیان بوده
ولی من با نظر احمد طیب موافقم حفظ امنیت را باید در نظر گرفت
امنیت کی؟ مردم یا حکومت؟
قطعا امنیت حکومت
تحلیل جالبی است. استفاده کردم
اسرائیل تمام تلاشش رو میکنه تا ایران رو کاملا منزوی کنه
گسترش تشیع مساوی با نابودی اسرائیل