زورق: بسم الله الرحمن الرحیم! انتخابات ایران از نظر شرایط بینالمللی به مسائل منطقه گره خوردهاست. وقتی از شرایط بینالمللی صحبت میکنیم به نظر میآید که بحران روابط آمریکا و چین هم درون آن است. ولی من فکر میکنم آن روابط خیلی به انتخابات ایران بستگی ندارد. انتخابات ایران هر نتیجهای داشته باشد آن بحران مستقل از نتایج این انتخابات به سیر خودش ادامه خواهد داد. چیزی که خیلی به انتخابات ایران بستگی پیدا میکند مسائل منطقه است. بنابراین پیشنهاد میکنم روی مسائل منطقه تأمل کنیم. یکی از مسائل منطقه که خیلی روی سرنوشت ما اثر دارد مسئلۀ عراق است.
مسئله این است که نخست وزیر کنونی عراق یعنی کاظمی چه مسیری را میرود. چون مسئلۀ امنیت عراق مهم است و روی امنیّت تمام کشور های همسایه آن اثر می گذارد.
مسئلۀ دیگری که در این شرایط بینالمللی وجود دارد وضعیت انقلاب یمن است. آقای گریدیف به ایران آمد. از موضع ایران تشکر کرد. طبق آنچه در اخبار آمده بود به او گفته بودند ما طرفدار دولت فراگیر با مشارکت همه طرفهای یمنی هستیم. مفهوم این حرف چیست؟ آیا منظور از تمام طرفها، طرفهای صالح است یا شامل گروههای نا صالح مزدور در عربستان و امارات هم می شود؟ اگر این حرف تاکتیکی باشد یک وجه دارد و اگر استراتژیکی باشد وجه دیگری خواهد داشت. اگر استراتژیکی باشد یعنی ملّت یمن و انصارالله که این همه قربانی داده ثمره زیادی از این قربانی دادنها نخواهد برد. در ایران چند ماه بیشتر به پایان کار دولت نماندهاست. اگر دولت جوانی روی کار بیاید و تمایلاتی به این سمت و سو داشته باشد ریسکپذیری آن بالا میرود. دولت فعلی ریسکپذیر نیست.
مسئلۀ دیگر بحثی است که استاد کاظم زاده مطرح کردند و آن اینکه سرنوشت مقاومت تا حدّی به سرنوشت انتخابات ارتباط پیدا می کند اگر یک شخصیت متمایل به محور مقاومت روی کار بیاید شرایط یک جور است و اگر کس دیگری بیاید وضعیت جور دیگری میشود. روابط اروپا و آمریکا هم مسئله است. در داخل خود آمریکا دمکراتها روی کار آمدهاند. شاید کمی وزنۀ جمهوری خواهان تندرو سبک شدهاست. ولی هنوز نمایندگانی که به بایدن نامه نوشتند فشار میآورند که باید دستاوردهای ترامپ را حفظ کنی. این نشان میدهد که ترامپ یک فرد نبوده و یک جریان است. اتفاقاً بعقیده برخی از صاحب نظران روی کار آمدن تندروها در آمریکا باعث انسجام ایران میشود و کفۀ تجدید نظر طلبی را تضعیف میکند. یعنی جریان متمایل به غرب را ضعیف می کند.
رویوران: من از مجموعۀ بحثهایی که هست این طور برداشت میکنم که با اصرار غرب روی پروندۀ موشکی و سیاست منطقهای ایران دست روی نقطۀ قوت جمهوری اسلامی گذاشته اند. به هرحال جمهوری اسلامی با یک تفکر در سطح منطقه محوری تحت عنوان مقاومت تشکیل داده و ابزارهای او اراده، اندیشه و قدرت است. چیزی غیر از این نیست. اتفاقا پیشنهاد غرب هم معامله کردن روی همین ابزار هاست. جمهوری اسلامی حاضر به معامله در این مسائل نیست. چالشی که الآن بین ایران و امپریالیزم جهانی وجود دارد همین است. اما بعضی از اتفاقاتی که میافتد در شکلگیری معادلۀ جدید تعیین کنندهاست. یکی از آنها بحث یمن است. اهمیت بحث یمن در این است که آمریکا انصارالله را از لیست تبلیغاتی تروریستی خودش خارج کرد. اگر سودان که میخواست از این لیست خارج شود باید پول و باج پرداخت می کرد و کلی هم طول کشید. اما در مورد انصارالله این کار را رایگان خیلی سریع انجام شد.
بحث دوم فرستادۀ رئیسجمهور آمریکا در مسائل منطقه است. فرستادۀ دبیرکل سازمان آقای گریفیت که به تهران آمد. آقای بایدن در اولین سخنرانی خودش هم اعلام کرد که جنگ یمن باید به پایان برسد. گفت: ما نسبت به امنیت عربستان تعهد داریم. ولی عربستان باید این جنگ را تمام کند. من تصور میکنم پایان این جنگ نقطۀ شروع شکلگیری این معادله جدید خواهد بود. شکی در این نیست. اگر این معادله با شکست سیاست تجاوزکارانه عربستان شروع شود اهمیت زیادی دارد. به هرحال عربستان در نقطۀ مقابل ایران قرار دارد. من تصور نمیکنم آمریکا به همین راحتی رضایت به پیروزی انصارالله و محور مقاومت و ملّت های منطقه بدهد. قطعاً در یمن دخالتی خواهد کرد. ممکن است کارهایی بکند و با نقشۀ قبلی یمنی ها را در گرداب جنگ های بی پایان نیابتی غرق کند. آقای بایدن بعد از انتخابات گفت: من سعی خواهم کرد تسلط آمریکا بر خطوط دریایی در تنگهها را افزایش دهم. بابالمندب تنگۀ مهمی است. آمریکا به همین سادگی آن را تحویل صاحبان اصلی آن نمیدهد. سیاست آمریکا تسلط بر تنگهها به منظور تسلّط برجهان است. من فکر میکنم آمریکا نقشههایی در این باره دارد.
جنگ یمن در کلیت به نفع ملّت یمن است. آقای گریفیت آمده با ایران در مورد راه حلهای بحران یمن صحبت کند. آقای ظریف به او گفت شما باید با انصارالله صحبت کنید. باید با دولت صنعا صحبت کنید. گفت ما آمدیم با شما ببندیم. آقای ظریف گفت ما هم پیمان انصار الله و دولت صنعا هستیم و سفیر هم در آنجا داریم، اما از آنها نمیتوانیم عبور کنیم. ما از آنها حمایت میکنیم اما به جای آنها تصمیم نمیگیریم. خود این واژهها خیلی مهم است. گریفیت از انصارالله درخواست کرده که به صنعا برود. به او گفتهاند به یک شرط. به شرط اینکه طرحی برای توقف جنگ داشته باشید. شما میآیید و میروید و رفت آمد شما نتیجهای ندارد. یک مرتبه او را راه ندادند و راهی تهران شد. این هم یک نوع فتنهگری است. به گونهای میخواهد اختلافی بین کشور های انقلابی ایجاد کند. آقای ظریف در جلسۀ خود به گونهای سعی کرد به گریفیت تفهیم کند که تصمیم گیرنده در یمن انصارالله بعنوان مظهر اراده مردم یمن است. لذا بحث یمن یکی از نکاتی است که اهمیت دارد. روی نوع تعامل ما با آمریکا تأثیر دارد.
در بحث هستهای که پروندۀ دوم است اشکالاتی هست. آمریکا به دنبال شرط گذاری است و ما رد میکنیم. آنها به دنبال بازگشت به همه توافق نیستند. ممکن است به دنبال تجزیۀ این مسئله به مسائل دیگر باشند آمریکا با برداشتن و گذاشتن اسامی این و آن در لیست های من در آوردی خودش بگمان خود دارد کار سیاسی می کند. تعیین فرستاده به ارادۀ آمریکا برای پایان جنگ با بیانیۀ دومی که از آن تعریف کردهاند روبرو شدهاست. غربیها در مورد پروندۀ هستهای با این دید عمل میکنند که اگر ایران تحت فشار قرار گیرد، امتیاز می دهد. الآن اروپا و آمریکا متحداً چنین برداشتی دارند. ایران این مسئله را مطرح میکند که ما گزینههای دیگری داریم. تحت فشار هستیم ولی تسلیم نخواهیم شد اتفاقاً این فشار ها تاکنون موجب افزایش قدرت ایران شده است. اگر غرب جلو نیاید ما با چین توافق همکاری استراتژیک ۲۵ساله را امضا میکنیم. با روسیه چنین توافقی میتوانیم داشته باشیم. یمن یکی از مسائل آنهاست. بحث هستهای یکی دیگر است. نوع ارتباط ما با چین و روسیه هم یکی دیگر از این مسائل است.
اشعری: من تصور میکنم اگر ما مروری به تاریخ انقلاب و مبانی و موضعگیریهای حضرت امام و مقام معظم رهبری داشته باشیم میبینیم در مجموع نظر رهبران انقلاب این است. که شما هر گام که در مقابل خواستههای غربیها کوتاه بیایید، آنها یک گام جلوتر میآیند. اینطور نیست که اگر شما به یکی از خواستههای آنها تن دادید کوتاه بیایند و حاضر شوند رابطه عادلانهای برقرار شود. جمهوری اسلامی این ادعاهای گزاف را قبول ندارد. باور جمهوری اسلامی این است که هر جا شما با آنها به نوعی نرمش برسید، آنها گام بعدی را برمیدارند. به همین دلیل مقام معظم رهبری در صحبتهای اخیرشان تأکید کردند که حرف آخر این است که ما نه تنها مذاکره نمیکنیم بلکه آمریکا باید تمام محدودیتها و تحریمها را بردارد و ما راستیآزمایی هم میکنیم. یعنی ایشان یک گام جلوتر برداشتند. در چنین شرایطی غرب هم میفهمد که در نظام اسلامی تعیینکنندۀ نهایی در سیاستها رهبر انقلاب است و رهبری در مورد اصول انقلاب و حقوق مردم کوتاه هم نمیآید. طبیعتاً آمریکا ممکن است چهکاری بکند؟ چند کار ممکن است بکند:
- سعی کند در داخل افکار عمومی را علیه این تصمیم تحریک کند.
- جلوی دایرۀ گسترش نفوذ جدید انقلاب اسلامی در جهان و منطقه را بگیرد.
- متحدین ایران در منطقه را به نفع خود مصادره کند.
حتی ممکن است برای اینکه در افکار عمومی دنیا اثر بگذارد، دولتی مثل عربستان را که برایش مثل گاو شیرده است قربانی کند. در چنین شرایطی مهمترین نکته برای ما یکپارچگی داخل کشور است. یعنی هر اتفاق دیگری خلاف وحدت بیفتد درست در جهت منافع و خواستههای غربیهاست. امروز ما بیش از دورههای قبل به یک دولت کاملاً همسو با موازین انقلاب و سیاستهای جهانی نظام نیاز داریم.
چون سؤال آقای زورق هم این بود که در شرایط کنونی چه نگاهی به مسائل انتخاباتی باید داشته باشیم. من فکر میکنم قصه اینجوری است. در داخل هم نشانهها وجود دارد. جریان اصلاحطلب تا یکی دو ماه پیش از اینکه بتوانند در بین مردم نفوذ داشته باشند مأیوس بودند. الآن به تکاپو افتادهاند و دارند کار میکنند. به دنبال این هستند که آدم موجهی را که بتواند از طرف شورای نگهبان تأیید شود و خیلی در ماجراهای ناتوانیهای دولت فعلی سهمی نداشته باشد را مطرح کنند. خودشان هم به این تحلیل رسیدهاند. آمارهایی که اعلام میکنند قبول دارند که دیگر شرایط آن شرایط چهار سال پیش نیست. اینها فکر میکنند اگر مجموع سران جریان خودشان را به توافق برسانند برآیند و سر جمع حضور آنها میتواند در انتخابات تعیینکننده باشد. به هر حال عرض من این است که امروز باید در داخل کشور جریانی روی کار بیاید که با سیاستهای کلی نظام هماهنگ و همسو باشد. البته اقتدار ادارۀ جامعه را هم داشته باشد. ادارۀ جامعه تنها کارهای ساخت و ساز و معیشت مردم نیست. اداره جامعه مجموعهای از تواناییها را نیاز دارد که بحث دیگری است. اگر بخواهیم از آدمهایی که الآن مطرح هستند ارزیابی داشته باشیم و به آنها نمره دهیم که کدامیک با شاخصهای کلی نظام هماهنگتر هستند و میتوانند این نقش را به خوبی ایفا کنند. باید به ناپایداری آدمها توجه داشته باشیم. یعنی هر زمان حرفی میزند ممکن است تا آخر روی حرف خودش نباشد. این را باید رصد کنیم. امام فرمودند: خدا نکند کسی تا ظرفیت پذیرش مسئولیتی را پیدا نکرده، آن مسئولیت به او روی بیاورد. این خیلی مهم است که ما ظرفیتسنجی کنیم و کار سختی هم نیست. یعنی شورای نگهبان و مجموعۀ نظام اگر میخواهند از کسی حمایت کنند ظرفیت آدمها حتی طرفداران سیاست کلی نظام را بررسی کنند. هرکس که از این همسویی نام و نشان دارد ممکن است نتواند به نظام برای رسیدن به اهدافش کمک کند.
کاظمزاده: من میخواهم به چند شاخص اشاره کنم. با این شاخصها میخواهم به سؤال اصلی جلسه که انتخابات ما چه الزاماتی را میطلبد پاسخ دهم. ما تاکنون چند جلسه راجع به ماهیت نظام بینالملل و نقش و جایگاه آمریکا در آن داشتیم. نتیجه این بود که هرچند هژمونی آمریکا نسبت به گذشته رو به افول است اما همچنان در رأس است. بنابراین اینکه در کاخ سفید آمریکا چه ایدهای نسبت به نظام بینالملل مطرح باشد برمعادلات قدرت در جهان اثر میگذارد.
بعنوان مثال:
- اشخاص سایهای که الآن جابجایی قدرت در کاخ سفید بر نظام بینالملل انداختهاست.
- تفاوتهای دولت قبلی با دولت فعلی نسبت به وضعیت موجود!
یکی از اخبار بینالمللی این است که دولت بایدن و نظام آمریکا به عنوان ناظر به شورای حقوق بشر بازگشت. در حالی که ترامپ از آن خارج شده بود. دو سه روز قبل دیوان کیفری بینالمللی صلاحیتش را برای رسیدگی به مسئلۀ فلسطین تأیید کرد. رأی صلاحیت دیوان به این مفهوم است که با مستندات موجود تقریباً هر چهار صلاحیت دیوان در اراضی اشغالی موضوعیت دارد. همین که ورود پیدا کند اعلام جرم علیه مسئولان اسرائیلی کار سختی نخواهد بود. تقریباً قطعی است. تا الآن ۲۰۰ نفر از مسئولان اسرائیلی در مظان اتهام هستند. از آن طرف دولت فلسطین که از سال ۲۰۱۲ از جایگاه معتبری برخوردار شده و دولت ناظر پیدا شد چند اقدام کرد که در دورۀ ترامپ بایکوت شده بود. شکایت به دیوان بینالملل راجع به بیت المقدس و انتقال پایتخت از تل آویو به قدس بود. با این وضعیت پیشبینی میشود که عنقریب رأی صادر کند که این اقدام غیر قانونی است. چون کاملاً مستندات آن مشخص است. در چنین فضایی این خطها تا این جای کار مشخص شدهاست. بنابراین تفاوتهایی بین دولت بایدن و دولت قبلی وجود دارد.
درمورد یمن هم که گفتند نماینده تعیین شده و انصارالله از لیست تروریسم خارج شدهاست. بدین ترتیب کار در یمن هم تا حدّی پیش میرود. آنچه از رفتار آمریکا به عنوان دولتی که حداقل فعلاً ابرقدرت است هرچند هژمونی او رو به کاهش است، برمیآید این است که آنها هیچ وقت خودشان را همزمان با دو ابرقدرت درگیر نمیکنند. همیشه برای اینکه با یکی درگیر شوند سعی میکنند با دیگری به گونهای سازش کنند. مثلاً در دورۀ جنگ سرد اولویت آمریکا مبارزه با کمونیسم و زمین زدن شوروی بود. لذا برای مدتی با چین ساخت. بعد از فروپاشی نظام دوقطبی اولویت اول غرب این بود که به قلب روسیه وارد شده و بقایای شوروی را تصاحب کند. لذا آنها چالش پیدا کردند و انقلاب های رنگین در حوالی شوروی اتفاق افتاد. اولویت مقابله با روسیۀ بعد از شوروی بود. در اینجا هنوز مقابله با چین در اولویت نبود. چین از این فرصت استفاده کرد و خودش را چند گام بالا کشید. از دورۀ اوباما آمریکا احساس کرد که باید با چین مقابله کند.
در دورۀ اوباما تقریباً سیاست آمریکا مقابلۀ همزمان با روسیه و چین بود. لذا کار خیلی پیش نرفت. در دورۀ ترامپ مقایسه با چین را در مقابله با روسیه در اولویت قرار دادند. لذا دولت ترامپ با روسیه کنار آمد. روسیه برای مدت چهارسال نفس راحتی کشید. مقابله با چین در اولویت قرار گرفت. الآن چه اتفاقی میافتد؟ بایدن که روی کار آمد، دموکراتها از روسیه زخم خورده بودند. چرا؟ چون میگفتند روسیه پشت ترامپ قرار دارد. هرچند که پشت ترامپ نتانیاهو، محمد بن سلمان و محمد بن زاید هم بودند. شاید دمکراتها اینها را میدانستند. اما همیشه روی روسیه زوم کردهاند. سه تای دیگر را نادیده گرفته و روی روسیه زوم کردهاند. چون روسیه را عامل تأثیرگذار در شکست حزب دمکرات در انتخابات ۲۰۱۶ میدیدند لذا مشخص بود که تلافی خواهند کرد.
برای این که با روسیه درگیر شوند چه کار باید بکنند؟ باید مقداری فضا را با چین تلطیف کنند. شما به صحبتهای بایدن با مسئولانش توجه کنید که گفت ما در مورد چین سیاست صبر استراتژیک را پیش میگیریم. ما سعی میکنیم با چین بسازیم. برای اینکه میخواهند از الآن جبههبندی علیه روسیه را تقویت کنند. چون نمیتوانند هم با چین و هم با روسیه همزمان درگیر شوند. دو روز بعد از مراسم تحلیف بایدن، الکسین نوانلی منتقد پوتین از آلمان با حمایت و پشتیبانی غرب وارد روسیه شد. به دنبال تظاهراتی در روسیه به راه افتاد. گفته شده تا الآن تعدادی بازداشت شدهاند. از این طرف جوزف بورل مسئول سیاست خارجی اروپا تقریباً با چراغ سبز بایدن به روسیه رفت تا به مقامات روسیه التیماتوم داده و خواستار آزادی ناوانلی شود. آنها فهمیدند اگر الآن کوتاه بیایند باید مرتب امتیاز دهند. بنابراین ضرب شست نشان دادند. حکم ناوانلی را صادر کردند و همزمان در حالی که هنوز بورل در مسکو بود سه تا از سُفرای غرب را به عنوان عناصر نامطلوب اخراج کردند.
بحث ما در اینجا این بود که نظام بینالملل را بشناسیم. برای اینکه بدانیم چهکاری را چه موقع انجام دهیم که بیشترین نفع را ببریم. در واقع ببینیم تهدیدها به چه سمت و سویی است. این اتفاق افتاد. اتفاقی که در سطح کلان نظام بینالملل افتاده و ماهیت دشمن سرد به نرم و هوشمند تبدیل شدهاست. اگر این، تغییر ماهیت را خوب درک نکنید که چطور وقتی در عرصه نظام بینالملل استفاده از قدرت سخت به قدرت نرم و هوشمند تبدیل میشود، نمیتوانید پیش بروید.
الآن مجموعهای از شرایط در منطقه و جهان به سمت بستههای پکیجی است. الزاماتی که با توجه به شرایط بینالمللی پیش روی ما هست این است که ما باید پکیجی با شرایط جدید در همۀ جاهایی که حضور داریم آماده داشته باشیم. این پکیجها را در سطح کلان ارتباط دهیم و بازی بزرگی را پیش ببریم. لازمۀ این کار اجماع، همفکری و همافزایی همۀ ارگانها در داخل است. اگر بتوانیم این کارها را انجام دهیم مسئلۀ انتخابات ریاستجمهوری به عنوان یک حلقه در این وسط قرار دارد. تا الآن چیزی که ما میدانستیم این بود که ما یک رئیس مجلس داریم. از زمانی که آمده خوب تلاش کردهاست. یک رئیس قوه قضاییه داریم که از زمانی که آمده توانسته سرمایۀ اجتماعی قوه و نظام را بالا ببرد. در واقع باید به دنبال یک نفر باشیم که حلقۀ دیگر را تکمیل کند. در آمریکا همیشه اینجوری است. حزبی که شکست میخورد دیگر پاپیچ دیگری نمیشود. خودش را بازسازی میکند. برای چهار سال بعد برنامه میریزد. تصمیمگیریهای بایدن در مورد انصارالله و برگشت به فلان شورا یکشبه نبودهاست. در چهارسال گذشته روی آن کار کردهاند.
اشعری: در مورد خبرهایی که منتشر میشود و برخی پایه و اساس درستی ندارد ما باید پشت صحنۀ این خبرها را هم بررسی کرده و خاستگاه تولید این خبرها را هم ببینیم و بعد صحبت کنیم. برخی می گویند هیچگاه جمهوری اسلامی نگفته که ما میخواهیم با همه سرشاخ شویم. ما اصلاً سرشاخ نیستیم. کسانی که میخواهند با ما سرشاخ شوند ما میخواهیم شاخ آنها را بشکنیم. لذا ما با چین، روسیه، هند و پاکستان همکاری داریم. حتی در عین حال که ممکن است مشکلاتی با ترکیه داشته باشیم ولی با آن همکاری هم داریم.
خیلی از سیاستمداران آمریکایی در دورۀ ترامپ منافع ملی خود را فدای مبارزه با ترامپ کردند متأسفانه بعضی از سیاستمداران و تحلیلگران ما هم منافع ملی را فدای رقابت های جناحی میکنند. در تحلیل مسائل سیاسی منطقه ایران همیشه باید فراتحلیل پشت صحنهها را هم ببینیم. سوابق را هم ببینیم. کارهای مشابهی که قبلاً صورت گرفته را هم ببینیم.
کاظمزاده: اتفاقاً همۀ بحث ما این است که یا نباید وارد یک بازی بزرگ شویم یا اگر شدیم لازمۀ اول آن این است که در داخل اجماع کامل صورت بگیرد. همین که آقای گریفیت به ایران آمد اول ماجرا آدم احساس میکرد به ایران بها میدهند. ولی حرفی که آقای رویوران زد خیلی مهم بود. انصارالله او را راه نداده بنابراین به ایران آمدهاست. در واقع میخواهد شکاف ایجاد کند. این را آقای دکتر رویوران میداند، ولی میلیونها نفر مردم عادی نمیدانند. ما در دورۀ ترامپ تهدیدها و فرصتهایی داشتیم. الآن ماهیت و اولویتبندی آن عوض شدهاست. آن موقع سخت بود و دشمن در دید بود. همه ترامپ و پمپئو را میشناختند لذا از این طرف هوشیاری زیاد بود و آمادگی بود. در داخل توازن ایجاد شد. مردم این همه فشار را تحمل کردند. ولی انصافاً خوب ایستادگی کردند. چرا که فهمیدند مشکل از آن طرف است. اما اگر این جابجایی صورت بگیرد و متناسب با وضعیت جدید نتوانیم اولویتها را در نظر بگیریم، ممکن است با مشکل مواجه شویم. منظور من از آن جمله که گفتم آمریکا اولویتبندی میکند، اشاره به داخل نبود. منظور اینکه ما کار سختی با نظام بینالملل در پیش داریم. در واقع موضوع در داخل یک چیز است ولی یا باید وارد عرصۀ نظام بینالملل نشد یا با تمام قوا کامل و متحد در برابر آنها وارد شد. منظورم از آن قضیه این بود.
به هر حال این چیزهایی است که الآن مشخص است. اینکه عرض کردم اولویتبندی آمریکاییها در مقابل رقبایشان عوض شده، استنباط خود من است. من این دو مطلب را هم که نوشتم هیچ جایی ندیدم که طرف این تغییرات را مشخص کند. مقالهای را هم که برای مجله نوشتم دقیقاً با این دید بود که ما غافلگیر نشویم. قبلاً هم در اینجا به نقش تحلیل درست تأکید کرده بودم. این جمعبندی خودم است. فکر میکنم واقعیت هم جز این نیست که هرجا ایران تهدیدها را به موقع شناسایی کرد سریع توانست از پس آن برآید. هرقدر هم که تهدیدها بزرگ بودند. هرجا غفلت کرد یا تحلیلها ضعیف بود متأسفانه مشکل ایجاد شد.
زورق: در مدیریت استراتژیک گفته میشود همانطور که برنامهریزی باید استراتژیک باشد، کنترل هم باید استراتژیک باشد. بهترین شیوه در کنترل استراتژیک هدایت اندیشه و افکار کسانی است که باید استراتژی را اجرا کنند. کشور به وسیلهای احتیاج دارد که بین تمام کسانی که میخواهند برنامههای کشور را جلو ببرند اشتراک تحلیل ایجاد کند. یکی از راههای ایجاد تحلیل، بولتنهای محرمانهای است که از قدیم بود و الآن هم هست. باید خبر و تحلیل آن را بدهد و کادر بالای نظام نسبت به آن تحلیل مشترک داشته باشند. همۀ کسانی که در نتیجهگیریها مؤثر هستند مثل رئیسجمهور، وزرا، رئیس صدا و سیما، وزارت کشور، اطلاعات تمام کسانی که میخواهند برنامههای کشور را جلو ببرند تحلیل مشتکر داشته باشند. این یک بحث است. بحث دیگر این که خود رسانهها میتوانند برای ایجاد تحلیل مشترک زمینهساز باشند. چون هرکس هر اقدامی میکند بر اساس پردازش اطلاعاتی است که دریافت میکند. تعریفی که از منافع خودش به عنوان فرد، حزب و کشور میکند. اینها باعث میشود که رفتارش مشخص شود. اگر به گونهای اطلاعات را به آن بدهید که به درستی بتواند مسئله را تشخیص و منافع خودش را تعریف کند دقیقاً کنترل استراتژیک کردهاید. دیگر احتیاجی نیست تکتک کارهایش را چک کنید که درست کار میکند یا نه و توانستهاید از سرچشمه آن را هدایت کنید. ظاهراً جای این کار الآن خالی است. این مسئلهای است که ذهن آدم را درگیر میکند.
کاظمزاده: من در مورد آب دارم کار میکنم. به همهجا هم گفتهام جدا از بحثهای سیاسی از آب که نمیتوانیم بگذریم. الآن میگویند مرزهای هیدروپلتیک یا مرزهای آبی هر کشور بسیار فراتر از مرزهای جغرافیایی زمینی است. از جایی که ابر شکل میگیرد و مسیری که میپیماید و بارش اتفاق میافتد جزء مرزهای هیدروپلتیک هر کشور است.
زورق: عرض من این است که در بحث کنترل استراتژیک اینقدر یک فرد باید از منافع ملی درک داشته باشد در این صورت با وجود تحلیل مشترک، تناقض گوئی کم می شود.
رویوران: من یک بار دیگر عنوان بحث را به خودم تذکر دهم. انتخابات و محیط بینالملل! آقای کاظمزاده بعضی از پایههای رفتاری جدید را ذکر کردند. یکی از پایههای رفتاری جدید همکاری بین آمریکا و اروپا است که در زمان ترامپ نبود. الآن به بهترین شکل درحال انجام است. اخیراً جلسۀ وزیر خارجه آمریکا با سه وزیر همتای خودش در انگلیس، فرانسه و آلمان به صورت وبینار انجام شد. اتفاقاً این یک خطر جدی است. اگر بحث ما در آن موقع شکل نگرفت الآن کافی است آمریکا بگوید من برگشتم و جلسه آن را فعال کند. میخواهم بگویم همکاری آمریکا و اروپا پایه و رفتار جدیدی است که با هم بودن آنها در هر بار برای ما خطر دارد. زمان ترامپ اینها از هم جدا بودند و ما محاصره بودیم، اما خطر کمتربود. الآن این یک خطر است. خطر دوم همانطور که در بحث یمن عرض کردم اینها به دنبال ارتباط مستقیم هستند و میخواهند با چماق و هویج انصارالله را مستقیم مدیریت کنند. با سوریه هم میخواهند همین کار را بکنند. اعلام آمریکا در اینکه ما به دنبال براندازی نظام اسد نیستیم و به دنبال تعامل با او و رعایت حقوق بشر [بخوانید رعایت منافع آمریکا] هستیم، خود یک سیگنال است که به نظام اسد میدهند. تلاش آنها بر این است که مستقیم سوریه و بحران آن را مدیریت کنند. با ارتباط مستقیم با اسد این کار را به جایی برسانند.
نکتۀ سوم شرایط داخلی خود ما در ارتباط با انتخابات است. اولاً مجموعهای از لیستها مطرح شدهاست.
اشعری: برداشت خود من این است که چون اصولگراها در مورد کاندیداها به تصمیم نهایی نرسیدهاند نگرانیهایی در این زمینه وجود دارد. خوشبختانه صدا و سیما به طور کامل نظرسنجی را منتشر کردهاست. من این نظرسنجی را کامل دیدم. صدا و سیما همواره در انتخابات مختلف نظرسنجی دقیقی ارائه دادهاست که با یکی دو درصد درست بودهاست. میخواهم بگویم فرمایش شما را هم من در جاهای دیگر دیدهام. شما این احتمال را بدهید که به یک سری آدم گفته شود شما توی آبنمک باشید. مقدماتی را هم فراهم کنید. معنای این کار لزوماً این نیست که اینها قطعاً میخواهند کاندیدا باشند. برای اینکه زمینه خالی نماند که هر زمان احساس کردند لازم است یکی از اینها بیاید و هیچ چارهای نیست، بیاید.
کاظمزاده: اصطلاحی در رسانهها تحت عنوان اَبَر واقعیّت مطرح است. میگوید اول رسانهها واقعیتی میسازند که از خود واقعیت هم واقعیتر است. در حالی که ممکن است هیچ مبنایی نداشته باشد. یعنی همه باور میکنند. الآن سؤال این است که چه رئیسجمهوری برای شرایط جدید مناسب است؟ به لحاظ منطقی و تفکر از معلومات به مجهولات میرسند. داخل پرانتز عرض کنم یکی از اشتباهات دانشآموزان در کنکور این است که جوابهایی را که میدانند نمیزنند و آنها را که نمیدانند میگویند بعداً میزنیم و آنها راه هم از دست میدهند. با یک تفکر صحیح باید اول ببینیم چه میدانیم. از دانستهها به نادانستهها برسیم.
رویوران: به بحث اصلی برگردیم. عمدتاً رویکرد آمریکا در نظام بینالملل بازسازی قدرت جهانی آمریکا است. برخلاف ترامپ که به دنبال انزواگرایی بود و از شمال و جنوب و کانادا و مکزیک جدا شد. از اتحادیۀ اروپا جدا شد. به قول خودش به دنبال عظمت آمریکا بود. بایدن اتفاقاً انزواگرایی را قبول ندارد و به شدت به دنبال ایجاد ائتلاف جهانی است که خودش در رأس آن قرار بگیرد. الآن هم اروپا یک بار دیگر کاملاً زیر بلیط آمریکا رفتهاست. نکتۀ دیگر اینکه در این نظام جدید بینالملل ظهور یک نوع جنگ سرد بین آمریکا و چین هم است. با روسیه جنگ سرد تعریف نظامی پیدا میکند. با چین تعریف اقتصادی پیدا میکند. این نشان میدهد که ما در یک نوع جنگ سرد در شرایط جدید بینالمللی قرار داریم. نوع بازیگری و جهتگیریهای خودمان را باید به خوبی تعریف کنیم به گونهای که بیشترین سود و منفعت را برای ما داشته باشد.
کاظمزاده: ما تا حالا شرایط را گفتیم. ولی توان فکری طرف خیلی مهم است. این را برای چه میگویم. انسانهای معمولی از آموختن یاد میگیرند. معمولاً انسانها با خواندن علم قوۀ فکری خود را بالا میبرند. انسان الآن با تحولی در ذاتش در حوزۀ علوم انسانی مواجه شده که خیلیها به این نکته دقت ندارند. قبلاً گفتم در حوزۀ رسانه موضوعی تحت عنوان اَبَر واقعیّت داریم. در نظریهها اصطلاحی تحت عنوان فرا نظریه ورود پیدا کردهاست. یعنی شما پشت و عقبۀ این نظریات را کالبدشکافی کنید. در بین چالشهایی که تا الآن وجود داشته ابر چالش الآن وارد شدهاست. بنابراین صورت سادۀ مسئله این است که کسی که میخواهد بالاترین قوۀ اجرایی و به عبارتی تصمیمات اجرایی را بر عهده بگیرد باید به این اَبَرها مسلط باشد. فرانظریه بداند تا بتواند اَبَرها را درک کند. طرف اگر خواست طرحی را پیشنهاد کند بداند که انگیزه آن چیست؟ الآن ما با اَبَر چالش مواجهیم. مفهومش این است که ما قبلاً تقسیم کار داشتیم. هرکس به دنبال یک تخصص رفته بود. الآن بحث این است که یک تخصص برای یک موضوع جواب نمیدهد. شما باید چندین تخصص را برای حل یک موضوع به کار بگیرید. طرفی که میخواهد قوۀ اجرایی را در اختیار داشته باشد باید از این استعداد برخوردار باشد. این هم بحث مهمی است.
الآن اگر از مسئولان بپرسید میگویند ما هیچ چیز کم نگذاشتیم. ما بیش از ظرفیتمان کار کردیم. اتفاقاً درست هم میگویند. پس چرا از بیرون احساس میشود کهکاری نشدهاست یا اگر کاری انجام شده کافی نیست؟ به خاطر همین مسئله است. ما به دنبال چالشها هستیم در حالی که ابر چالشها وجود دارد. ما باید ابر طرح داشته باشیم در حالی که همۀ طرحهایی که میدهیم فقط طرح است. ابر طرح نیست. لذا این نیازمند فکر و تحول اساسی است.
اشعری: در بحث مدیریت مدیر موفق کسی است که مجموعۀ نمادهای انسانی و غیر انسانی را برای رسیدن به هدف به خوبی به کار بگیرد. یعنی به دید من یک مدیر متخصص خودش نمیتواند در حوزۀ اجتماعی تصمیم بگیرد. ولی مهم این است که بتواند از اندیشکدهها و حوزههای تولید فکر کمک بگیرد و برای هر بخش مدیرهای قوی بیاورد. یک مدیر قوی لزوماً آدمی نیست که خیلی تند صحبت کند و سریع تصمیم بگیرد. توجه داشته باشیم که در این نظام رأی مردم تعیینکننده است و رهبر انقلاب با یک فرد عادی به یک اندازه در انتخابات مجلس و ریاستجمهوری نقش دارند. ما به تکتک آدمها نیاز داریم. باید جوری مدیریت کنیم که ضمن اینکه از اصول فاصله نمیگیریم مردم را به سمت خودمان جذب کنیم. متأسفانه بعضی از ماها تحت عنوان انقلابیگری طوری عمل کردیم که خیلیها را فراری دادیم. به نظر من اگر کسی اینگونه عمل کند هرقدر هم ظاهراً قاطع باشد ولی لزوماً مدیر خوبی نیست. اساساً در اسلام روی مشورت کردن خیلی تأکید شدهاست. کسی که نهایتاً در رأس امور اجرایی است حتماً باید مشورت کرده و نهایتاً تصمیمگیری کند.
رویوران: من اخیراً کتابی تحت عنوان مدیریت از فوکویاما را خواندم. ایشان قبلاً روابطی فکر میکرد. میگفت شرق تسلیم تفکر سرمایهداری و لیبرال غربی شدهاست. ایشان الآن کتاب هویت را نوشتهاست. میگوید من همیشه معتقد بودم نظام سرمایهداری میتواند هر اختلاف و شکاف اجتماعی، طبقاتی، اقتصادی و هویتی را ذوب کند. میگوید با به قدرت رسیدن ترامپ تردیدهای من جدی شد که اینگونه که من فکر میکنم نیست. رفاه در جامعه هست اما همین جامعه یک سری دغدغه دارد. دغدغۀ آن هم هویتی است. همینها که آقای ترامپ را به قدرت رساندند. اینکه یک باره تصمیم به جدایی و انزوا گرفت بر پایۀ هویت است. تحول از روابط هویت که خیلی روی آن تأکید میکند که ما با این نگاه باید دنیا را بگیریم. این کتاب نشان میدهد که او در این نگاه اشتباه کردهاست و هویت در شکلگیری نظام بینالملل تأثیر دارد.