در سایت رسمی وزارت خارجه ترکیه در معرفی “شورای ترک” یا سازمان همکاری کشورهای ترک زبان که به آن “سازمان ترک سوی” ( سازمان ترک نژاد) نیز گفته می شود، هدف زیر برای این سازمان است: « توسعه همکاری چند جانبه بین کشورهای ترک زبان با بهره گیری بیشتر از سرمایه های تاریخی و فرهنگی جهان ترک. هدف اصلی شورای ترک، تحکیم اعتماد متقابل در جهان ترک، تقویت همبستگی سیاسی ، شتاب بخشیدن به امکانات همکاری اقتصادی و فنی ، ایجاد روابط انسانی سالم و حفظ و ثبت سرمانه های تاریخی و فرهنگی جهان ترک در گسترده ترین شکل است.»
زمانی که در قرن نوزدهم تفکر “ترک گرایی” توسط افرادی نظیر “اسماعیل گاسپیرال لی” تاتار، طراحی و نظریه پردازی می شد که البته در قفای آن نظریات اندیشه ورزان یهودی نظیر آرمینوس ومبری، مجارستانی الاصل قرار داشت که به خدمت دستگاه دیپلماسی و جاسوسی انگلیس درآمده بود، کمتر کسی تصورش را می کرد که این نظریات و دیدگاه ها روزی منجر به تشکیل سازمانی به نام “ترک سوی” خواهد شد. در قرن نوزدهم تلاش های فراوانی برای نظریه پردازی ترک گرایی و پان ترکیسم صورت گرفت که موازی بود با تلاش ها برای نظریه پردازی صهیونیسم و تشکیل سازمان های صهیونیستی. این دو جریان موذی چنان به جان امپراطوری عثمانی افتادند که نهایتا بر روی ویرانه های عثمانی، جریان ترک گرایی در اوایل دهه ۱۹۲۰ به قدرت رسید و صاحبان نظریه صهیونیسم نیز بنای منحوس حکومتی خود را تحت عنوان اسراییل در سال ۱۹۴۸ بر روی بقایای امپراطوری عثمانی در فلسطین به پا کردند. تضعیف و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در اواخر قرن بیستم نیز فرصت طلایی دیگری برای هر دو جریان در قفقاز و آسیای مرکزی فراهم کرد. البته، هر دو جریان ترک گرایی و یهود در زمان حاکمیت شوروی نیز بطور زیرزمینی و در قالب سازمان ها و گروهک های مخفی در درون شوروی فعال بودند و همانند موریانه به جان این امپراطوری بزرگ افتاده بودند. این بار ویرانه های باقی مانده از امپراطوری کمونیستی عرصه جولان صهیونیسم و پان ترکیسم شد. بخصوص دو منطقه قفقاز و آسیای مرکزی با استفاده از عنصر “ترک گرایی” مورد توجه هر دو جریان پان ترکیسم و صهیونیسم قرار گرفت.
البته، توجه سایر تفکرات و ادیان بشری و الهی و غیرالهی نیز به این مناطق پس از بروز خلأ ناشی از مرگ کمونیسم جلب شده بود. اما، متاسفانه آنچه توانست در مراکز قدرت و حاکمیت کشورهای این مناطق ماندگار شود و ریشه بدواند، ترک گرایی و صهیونیسم بودند که هم از توان مالی و سازمان دهی و پشتیبانی تشکیلاتی مراکز جهانی قدرت برخوردار بودند و هم از فرصتی که بقایای حکومت آتئیست ها در جمهوری های شوروی سابق برایشان فراهم کرده بود، بهره می بردند. در چنین فضایی، تشکیل نشست های سران و وزراء و مقامات کشورهایی که در ریشه زبان رسمی کشورهایشان اشتراک دارند و با مسامحه همگی ترک زبان معرفی می شوند، بستر را برای ترویج ترک گرایی در این جمهوری ها فراهم کرد. صرف نظر از تفاوت ها و بدبینی های سران برخی از جمهوری های آسیای مرکزی به اهداف و جاه طلبی های ترکیه از تاکید بر اشتراک در “ترک بودن” ، در مجموع رسانه ها و امکانات عظیم دولتی و غیردولتی این کشورها در خدمت تبلیغ و ترویج “ترک گرایی” قرار گرفت. به تبع این سیاست، عنصر اصلی تشکیل دهنده هویت این جمهوری ها، “ترک بودن” و “زبان ترکی” قلمداد شد و بالطبع همگان و همه چیز می بایست در خدمت تحکیم و تقویت این محور هویتی یعنی “ترک بودن” به کار گرفته می شد.
هر عنصر هویتی که خلاف ترک گرایی است، باید نفی و سرکوب می شد و هرچه ترک گرایی را تقویت می کند، باید تقویت می شد. به علت کمبود مایه های فرهنگی و تمدنی ترکی، مصادره به مطلوب ترکی سرمایه ها و میراث سایر فرهنگ ها و مدنیت های مستقر در آسیای مرکزی و قفقاز نیز در دستور کار ترک گرایان قرار گرفت. بخصوص که دولت های مستقر در این مناطق در مرحله نوینی از “دولت سازی” قرار گرفته بودند که نیاز اصلی شان در این مرحله، ارایه و “تعریف هویت ملی” به منظور تحکیم پایه های این دولت ها بود که به دلیل انکار تاریخ و پیشینه و ریشه های فرهنگی و تمدنی واقعی این مناطق، فرایند دولت سازی را در حقیقت از صفر شروع کردند، اما برای ریشه دار نشان دادن این دولت ها می بایست، ریشه های کهن را آنچنان که تفکر پان ترکیسم می پسندد، معرفی می کردند. در همین چارچوب است که فرایند “ترکی سازی” بسیاری از مفاخر و مشاهیر و داشته های فرهنگی و تاریخی حوزه تمدنی اسلامی در آسیای مرکزی و قفقاز، به صورت جدی آغاز شد و این پدیده حتی به داخل ایران نیز سرایت داده شد. در همین راستا، ترکیه سازمان هایی نظیر “سازمان خدمت” فتح اله گولن و سایر موقوفه هایی نظیر “یونس امره” را تحت پوشش آموزش و خیریه و… به جمهوری آذربایجان و جمهوری های آسیای مرکزی گسیل کرد.
برای پیوند این جمهوری ها حول محور “ترک بودن”، مجمع پارلمانی مجالس کشورهای “ترک زبان” نیز همانند شوراها و اتحادیه ها و سازمان های رنگارنگی که حول همین محور تشکیل شده اند، تاسیس شد. نهایتا، سازمان یا شورای ترک که به زبان ترکی ، “ترک سوی” ( به معنای نژاد ترک) تشکیل شد که همانطور که از نامش پیداست، مبنا و محوری نژادپرستانه و قومیتی دارد و در تعارض با تعلیمات اسلام است. پس از فروپاشی شوروی، نشست های سران کشورهای موسوم به ترک زبان به ابتکار ترکیه و با مشارکت فعال جمهوری آذربایجان آغاز شد و نهایتا در دهمین اجلاس از این نوع که در ۱۵ و ۱۶ سپتامبر ۲۰۱۰ در استانبول برگزار شد، فرایند تشکیل شورای ترک تکمیل شد. نخستین دبیرکل این سازمان که تا سال ۲۰۱۴ این مقام را به عهده داشت، هلال آکینجی ، از دیپلمات های کارکشته وزارت خارجه ترکیه بود. از سال ۲۰۱۴ تا ۲۰۱۸ دبیرکلی این شورا به رامیل حسنف از جمهوری آذربایجان واگذار شد و پس از آن نیز بغداد امریف از قزاقستان این وظیفه را به عهده گرفته است. دفتر مرکزی سازمان “ترک سوی” در استانبول قرار دارد و دبیرکل کنونی آن، بغداد اِمرِیِف ، از قزاقستان است. ترکیه ، جمهوری آذربایجان، قزاقستان، قرقیزستان، ازبکستان اعضای اصلی این سازمان هستند و مجارستان نیز به عنوان عضو ناظر در این سازمان حضور دارد.
با توجه به محور بودن هویت و زبان ترکی در این سازمان و معین شدن ترویج و تحکیم ترک گرایی به عنوان هدف اصلی تعیین شده برای این سازمان، عضویت ناظر مجارستان در این سازمان ، شاید در ظاهر صرفا ناشی از منافع سیاسی و اقتصادی تلقی شود. اما، شاید عضویت ناظر مجارستان در سازمان “ترک سوی” را باید در نقش تاریخی یهودیان مجارستانی در پایه ریزی تفکر ترک گرایی و پان ترکیسم جستجو کرد. بعضا افراد و جریان هایی در ترکیه و جمهوری آذربایجان که در گذشته به شیوه های مختلفی برای ترویج ترک گرایی و قومیت گرایی ترکی در جمهوری اسلامی ایران در تلاش بوده اند، اخیرا نیز به دنبال عضویت ناظر ایران در سازمان “ترک سوی” هستند و برای تشویق ایران به ارایه چنین درخواستی تلاش می کنند. این خواسته نظیر آن است که ایران بخواهد عضو ناظر “اتحادیه عرب” یا “شورای همکاری” کشورهای عرب جنوب خلیج فارس بشود که محور اصلی فعالیت ها و موضع گیری های سیاسی آنها، صرف “عرب بودن” است و بسیاری از حقیقت ها را دستکم در خصوص انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی ایران به همین خاطر پایمال می کند و مواضعی صرفا نژادپرستانه اتخاذ می نماید و هدف اصلی آنها ایجاد تفرقه در میان مسلمانان و اسلام زدائی کشور های اسلامی است.