سارا جلوداریان و مجموعه شعر کهربا

0 471

یکی دو سال پیش بود که برای اولین بار در جلسه‌ای شعری از سارا جلوداریان را شنیدم، یادم نیست، چه شعری بود، ولی هنوز آن حس خوب شعر و اینکه جلوداریان یک شاعر خوب و جدی است، را در خاطر دارم. در این چند روز که مجموعه شعر او را که از سوره مهر بنام “کهربا” چاپ و منتشر شده است، خواندم، بیشتر باورم شد که او شاعری ‌است خوش قریحه. مهندسی کلمات در شعرش بسیار هوشمندانه و هنرمندانه است و در انتخاب واژگان دقت بالایی دارد.

شاعر این کتاب علاقه‌ی شدیدی به شعر آئین مند دارد و این را می‌شود از اغلب اشعار کتاب فهمید. مثلا در مورد امام رضا (ع) می‌گوید:

صدای آمدنت می‌برد مرا به فراسو

به بارگاهِ نوازش، به آستانه‌ی جادو (ص: ۱۰)

شاعره ارادت خاصی به علی بن موسی الرضا دارد. در شعر “از پا نیافتادم” چنین می‌گوید:

من آن آزرده آهویم، که رازِ خویش می‌گویم:

به امدادِ علی موسی الرضا (ع) از پا نیافتادم (ص: ۱۸)

در مجموع سارا جلوداریان یک شاعر متعهد و آئین مدار است و بیشتر اشعار کتابش مبتنی بر اشعار آئین مندست که در مورد بیشتر ائمه اطهار (ع) او شعر دارد. مثلا در شعر امام باقر که با لحن منقبت شروع می شود، ناگهان به یاد بقیع امام باقر می افتد و با این بیت از مرثیه شعرش را به پایان می رسانند که:

همین که شعر به پابوسی بقیع رسید

غزل سرای جوانِ تو سخت نالان شد (ص: ۱۴)

این بیت‌ها را هم ببینید:

صحبت از مذهب و دین نیست، نه! صحبت این نیست

کافران هم به خدا، نامِ تو را می خوانند (ص: ۱۵)

گه “بلال حبشی”، گاه “مؤذن زاده”

همه، با بانگِ رسا، نامِ تو را می‌خوانند (ص: ۱۶)

 

کربلا، داغِ برادر، تشنگی، دربارِ شام…

یک به یک، غمنامه‌ات را می‌شمارد آفتاب (ص: ۲۲)

 

آذین شده به صلح و کرامت وجودتان

در حلم و صبر، شهره و نام آوری شما (ص: ۳۳)

 

لافتی الا علی، لا سیف الا ذوالفقار

با علی پیمان اگر داری، بگو یا فاطمه (ص: ۴۱)

این ابیات بعنوان مثال آورده شد تا مخاطبان عزیز متوجه‌ی علاقه‌ی خاص شاعر به خاندانِ رسالت (ع) بشوند. علاوه بر این‌ها در کتاب “کهربا” اشعاری فراوانی با موضوعاتِ مذکور وجود دارند، مثلا:

این شعر، خاکِ درگهتان هم نمی‌شود (شعر امام حسن)، شعر خاتون بهشت (حضرت خدیجه)، دهمین باب (شعر برای حضرت امام علی النقی ع)، شب قدر (برای شب قدر)، شهسوار خاک نشین (برای امام علی ع)، صبح صادق (برای امام صادق)، طاووس باغ علیین (برای سید الشهدا و حضرت علی اصغر)، طلوع سبز (برای امام زمان)، قاصد آینه ها (برای حضرت مسلم)، می خم (ماجرای غدیر)، نازدانه (تقدیم به حضرت رقیه)، یا امام عسگری (ع)، یا ثار الله (برای سید الشهدا) و غیره.

قسمت دومِ اشعارِ این کتاب مبتنی‌ست بر اشعار اجتماعی و این شعور و نگاهِ شاعر به پیرامونِ خودش را نمایان می‌کند. در کتابِ کهربا اشعاری فراوانی با موضوعات اجتماعی مانند:

شعر جلاد (برای ناقضان حقوق بشر):

ای خاکِ لبالب شده از ننگ

ای تشنه‌ی ویرانگری و جنگ

جلاد سیه‌چرده‌ی فرتوت!

مشقِ شبِ تو: دشنه و باروت

تاریخ تو سرشارِ سیاهی

انباشته از ظلم و تباهی…

و یا شعر آینده مالِ توست (برای قربانیان اعتیاد)

دوباره چشم‌هایت را به سمتِ آسمان وا کن

بیا از اولِ خط، زندگی را خوب معنی کن (ص: ۳۵)

در شعر “الهی شعر و شعور” که خطاب به زن است، پس از اینکه می گوید:

از دامنِ تو مرد به معراج می رود

آرام و باوقار، چنان کوهِ نور باش (ص: ۲۶)

او را چنین قسم می دهد:

ای زن، تو را قسم به لبِ تشنه حسین

برخیز و مثلِ حضرتِ زینب غیور باش (همان)

علاوه بر اشعار بالا در کتابِ “کهربا” این اشعار هم با موضوعات اجتماعی وجود دارند: در آستان منا (برای فاجعه سال ۱۳۹۵)، زندگی در باغِ چشمانِ تو جولان می دهد (برای کشاورزان)، قبله اول (برای فلسطین و مردم مظلومش)، گل کاشتی برادر (برای شهدای آتش نشان پلاسکو)، هوای بیستون را تازه کن (برای زلزله زدگان استان کرمانشاه) و دوست (برای حادثه واژگونی اتوبوس دانشجویان) و غیره

یکی از جنبه‌های برجسته و درخشان کتاب “کهربا” جنبه‌ی انقلابی آن است که گاه بصورت تکمیل کردن دو بیت شعر مقامِ معظم رهبری خودش را نشان می‌دهد که شاعره این را برای خودش افتخار می‌داند:

دلم می‌خواست دریاوار غرقِ بندگی بودم

که تقدیرم نگیرد لحظه‌ای رنگِ سکون، من هم (ص: ۴۰)

و گاه با سرودن شعر در مورد مدافعان حرم زینبی (س) یادآور این ماجرا می‌گردد:

در این زمانه‌ی فانی، چه جای مرثیه‌خوانی؟

که بر کتیبه‌ی تاریخ، شعرِ محتشمی تو (ص: ۲۷)

اشعار تعلیمی هم در شعر خانم جلوداریان به چشم می‌خورند، مانند شعر “اگر همت کنی”:

اگر همت کنی، خورشید می‌آید به پابوست

هلالِ ماه هم حتی غلامِ توست، باور کن (ص: ۲۳)

و شعر “آیینه‌ی مؤدت” که می‌گوید:

باور نکن لبخندِ دنیای دروغین را

در زندگی، تنها به دنبالِ حقیقت باش (ص: ۳۷)

من در اغلب ابیات کتاب “کهربا” شعرِ جلوداریان را شعر مثبت و شعر امیدواری می‌بینم، حتی در جاهایی که بجز تاریکی و ناامیدی چیزی نمی بیند، نتیجه کارش امید دادن به بقیه است:

همچو مروارید در جوی و لجن افتاده ام

همچو گل روییده ام در چشمِ تنگِ خارها (ص: ۳۱)

بس که از کابوس های این جهان آشفته ام

شعر می گویم به یادِ خوابِ گندم زارها (ص: ۳۲)

شعر می گویم که رنگِ تازه ای پیدا کند

دوستی ها، عشق ها، انگیزه ها، دیدارها (همان)

شعر آیینه‌ی آدمیت هم سراسر امید و دلداری‌ست.

و شعر “بگو یا فاطمه” هم همینطور که می‌گوید:

عاقبت، چشم‌انتظاری‌ها به پایان می‌رسد

یوسف کنعان اگر داری، بگو یا فاطمه (ص: ۴۳)

حتی شعر “پناه” هم که تقریبا تمامی بیت هایش مبتنی بر یاس و ناامیدی و شکوه از بی حسی اهل زمانه‌ست، بیت آخرش امیدوار کننده‌ است و شاعر را از ناامیدی حفظ کرده و او را به سوی افسردگی و یأس سوق نمی‌دهد:

فقط به ایزد منان پناه می‌جویم

که سخت خسته ام از پشتوانه ها دیگر (ص: ۴۶)

یا چهار بیت اول شعر حاجت:

احساس می‌کنم که جهان خانه‌ی من است

گیسوی ماه، ریخته بر شانه‌ی من است

 

من از زبانِ مادر خوبم شنیده‌ام:

خورشید نیز، خواهرِ دردانه‌ی من است

 

در هر ستاره‌ای، گل شعرم شکفته است

هر چلچراغ، واله و پروانه‌ی من است

 

باور کنید بعدِ هزاران هزار سال

بر هر لبی، حکایت و افسانه‌ی من است (ص: ۵۳)

و دلیل اینکه باوجود تمام رنج‌ها هیچوقت ناامید نمی‌شود، را چنین بیان می‌کند:

من شاعر غریبم و اقرار می کنم

تنها دلیلِ دلخوشی‌ام مرتضی علی ست (ص: ۸۶)

دردهایش را به امام زمان میگوید:

میانِ مردم نامهربانِ بی احساس

چه دردهای عمیقی کشیده ام آقا (ص: ۹۳)

در شعر “ما می توانیم” که در تنگناهای تحریم، صدای امید بلند است، بیت آخر را چنین به پایان می برد:

این خاک مهد امید است، آینده ما سپید است

کافی ست در سایه سارِ شاهِ خراسان بمانیم (ص: ۱۴۶)

 

و جنبه‌ی دیگرِ شعرجلوداریان “طبیعت” و “طبیعت گرایی” است که این دو را در بیشتر شعرهای ایشان می توان دید. شما چهار بیت اول “زندگی در باغِ چشمانِ تو جولان می دهد” را بخوانید و بگویید آیا با خواندن این ابیات شما هم مثل من خودتان را در آغوش گرم روستا حس می‌کنید؟

کفش هایت بوی گندم، بوی باران می دهد

رد پاهایت به شالیزارها جان می دهد

 

کلبه ات را با صفا و ساده، تزیین کرده ای

سفره ات عطر هل و آویشن و نان می دهد

 

در به رویم می گشایی با ادب، با احترام

خنده ات عطر گلاب نابِ کاشان می دهد

 

میزبان وقتی تو باشی، غربتی درکار نیست

لهجه ات حس دل انگیزی به مهمان می دهد… (ص: ۶۹)

و چقدر خوب است این بیت توحیدی که می‌گوید:

می‌توان از نفسِ پاکِ درختان فهمید

که شب و روز چرا نامِ تو را می خوانند (ص: ۱۶)

شاعر نه تنها خودش از تماشای طبیعت لذتِ فراوانی می‌برد، که بقیه را هم به این تماشا دعوت می‌کند:

تماشا کن، افق هم جلوه زیباتری دارد:

غروب است و عبای حضرتِ خورشید، عنابی ست (ص: ۴۳)

اگر درکِ طبیعت نسخه ی رازِ شفا باشد

کجا دیگر سخن از بوعلی سینا و فارابی ست؟ (ص: ۴۴)

همانطور که در اول این مطلب عرض کردم،  جلوداریان بسیار شاعر خوش قریحه‌ای است و این را می‌شود در شعرهای عاشقانه و عاطفی او هم مشاهده کرد، مثلا در شعر “نمک و نان و سادگی” که به نظرمن یکی از بهترین شعرهای این مجموعه هست، می‌توان عاطفه و احساس را بخوبی مشاهده کرد. چند بیت از این غزل زیبا را باهم می‌خوانیم:

بلقیس نیستم که سلیمانِ من شوی

یا چشم‌بسته، برده‌ی فرمانِ من شوی

 

بت نیستم که باعثِ گمراهی‌ات شوم

مِی نیستم که مستِ و پریشانِ من شوی

 

در سفره‌ام فقط نمک و نان و سادگی‌ست

آماده‌ای عزیز که مهمانِ من شوی؟ (ص: ۱۲۵)

من می‌خواهم این مطلبِ مختصر در مورد شعر جلوداریان را با نکات و پیشنهادات ذیل به پایان برسانم:

۱٫ از قدیم الایام در میان بزرگان و اهالی شعر مرسوم بوده‌ است که دفتر شعرشان را با شعر توحیدی شروع می‌کردند، مثلا سعدی علیه الرحمه که می‌فرماید:

اولِ دفتر بنامِ ایزدِ دانا

صانع پروردگار حی توانا (دیوان عزلیات)

یا حکیم ابوالقاسم فردوسی در شاهنامه:

به نامِ خداوندِ جان و خرد

کزین برتر اندیشه برنگذرد (شاهنامه فردوسی)

و خوب بود اگر کتاب “کهربا” هم با شعر توحیدی “از ازل تا به ابد” شروع می‌شد که با این مطلع آغاز می‌شود:

سنگ‌ها، آینه‌ها، نامِ تورا می‌خوانند

اهلِ دل، اهلِ صفا، نامِ تو را می‌خوانند (ص: ۱۵)

۲٫ تعدادِ غزلهای عاشقانه و عاطفی این کتاب اگرچه کم است ولی بسیار جالب است. شعرهایی مثل لهجه احساس و من عاشقم و… این اشعار آنچنان بر من تأثیر گذاشتند که من بعنوان یک مخاطب شعر جلوداریان دوست داشتم در مجموعه “کهربا” از این دست اشعار بیشتر میخواندم بگونه ایکه پس از خواندن مجموعه، آن احساسِ تشنگی برای خواندن چنین اشعار باقی ماند.

۳٫ یکی از مشکلات این مجموعه آن اشکالاتِ تایپی‌ هستند که در چند مورد دیده شده و ذهن و چشمِ خواننده را اذیت می‌کنند. امیدوارم در چاپ‌های بعدی، این اشکالات رفع شوند.

۴٫ برگزاری جشنواره‌ها با موضوعاتِ مختلف خوب است و باعث تمرین و ممارست شاعرانِ جوان و چه بسا رشد استعدادِ آن‌ها در موضوعاتِ مختلف شعر می‌شوند، ولی هر شاعری باید حواسش باشد که اغلب شعرهایی که برای جشنواره‌ها، یادواره‌ها یا سوگواره‌ها نوشته می‌شوند، کوششی هستند و مجموعه شعر بیشتر نیازمندِ شعر جوششی‌ست، تا کوششی، هر چند این قبیل اشعار نیز نمایانگر جوشش جوهر شعر از سرشت شاعری هستند که آینده پرشکوهی را فراروی اشعار او می بینم. سارا جلوداریان یک پدیده نوین در قلمرو شعر فارسی است.

امیدوارم شعر خانم جلوداریان همواره موفق و موفق‌تر باشد.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.