بیداری اسلامی و هراس غرب از نوزائی تمدن اسلامی

0 303

«امام خمینی(ره): مسلمین آن ها بودند که مجد آن ها دنیا را گرفته بود. تمدن آن ها فوق تمدن‏ها بود. معنویات آن ها بالاترین معنویت‏ها بود. رجال آن ها برجسته‏ترین رجال بود. توسعه مملکتشان از همه ممالک بیشتر بود. سیطره حکومتشان بر دنیا غالب شده بود.»[۱]

تاریخ جوامع اسلامی تا کنون با نهضت‌ها، جریان‌های فکری و جنبش‌های مختلفی[۲] رو به رو بوده است. به دلیل وجود بحران‌های داخلی که حول استبداد و استعمار در این کشورها شکل گرفته بود جریان اصلاحی برخاسته از زمینه‌های مذهبی و فرهنگی این کشورها پدید آمد. این جریان که ماهیتی اسلامی داشت در دهه‌های اخیر برجستگی خاصی پیدا کرده است. بحران داخلی جوامع مسلمان و نفوذ و سلطه استعمار بر فراز و نشیب این جریان افزود. بررسی جریان بیداری اسلامی بیان‌گر هویت تقابلی این جریان در برابر غرب است که موجودیت آن را شکل داد و اعتراض‌ها و خیزش‌هایی را بر این اساس شکل داد. این تحولات نیز آغاز نوینی برای موج بیداری اسلامی گردید.[۳]

تحولات بزرگ سیاسی و اجتماعی ریشه در واقعیات تاریخی، تمدنی و فرهنگی دارند، این مساله در دنیای اسلام و خصوصاً منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا به دلیل برخورداری از سابقه تمدنی و هویت اسلامی از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. این منطقه علاوه بر آنکه محل تلاقی تمدن های کهن باستانی و ادیان بزرگ توحیدی می‌باشد به دلیل مسائل ژئواستراتژیک، ژئوپولیتیک و ژئواکونومیک و مساله انرژی از دیرباز کانون تحولات و توجهات قدرتهای بزرگ بوده است.آنچه امروز پهنه وسیعی از خاورمیانه و شمال آفریقا را در برگرفته و با عنوان بیداری اسلامی از آن یاد می شود، حوادثی بریده از ریشه‌های تاریخی و زمینه های اجتماعی، فرهنگی و فکری نیستند. ریشه‌های بیداری اسلامی را به چند روش می توان مورد بررسی قرار داد؛ که از آن جمله می توان به تقسیم‌بندیِ مبتنی بر عوامل سیاسی، فرهنگی، تاریخی و غیره اشاره کرد، همچنین می‌توان آنها را به علل و عوامل طولانی مدت(تاریخی)، میان مدت (معاصر) و کوتاه مدت(جاری) تفکیک کرد، علاوه بر این می توان آنها را به دو دسته عوامل ارزشی- هویتی و محیطی- تاریخی نیز تقسیم بندی کرد. منظور از عوامل درون زا عواملی هستند که با فردِ انسانی و خود و ناخودآگاه انسانِ مسلمان در ارتباط بوده و طی فرایندی از نسلهای گذشته به او منتقل شده است و ماهیت حادث شدن(مثل وقوع یک انقلاب) را ندارد بلکه از انباشت اندیشه‌ها، خاطرات تاریخی، هویت ها و آرمانها تشکیل می گردد و مراد از عوامل برون زا حوادثی هستند که از خارج از فرد و اندیشه‌ی او نشات می گیرد و یک حادثه مشخص می تواند آن را ایجاد کند. ناگفته نماند که برخی از مسائل همچون بحران فلسطین، وقوع انقلاب اسلامی ایران و شکست الگوهای غیر اسلامی با وجود آنکه تحت عنوان یکی از عوامل درون یا برونزا مورد بررسی قرار گرفته اند اما به دلیل برخورداری همزمان از بُعد تاریخی و هویتی، قابلیت بررسی ذیل عنوان مجزای درون- برون زا را نیز داشته‌اند.[۴]

از منظری دیگر، انقلاب اسلامی به عنوان یک حرکت الهی، در استمرار جریان بیداری اسلامی و به عنوان مهمترین مرحله آن، در مقابل همه تمدن های مادی که جوهره آنها تقابل با یکتاپرستی واقعی و توحید مسئولیت آور است، قامت برافراشت. انقلاب اسلامی ایران سیر حرکت جامعه ایرانی و نوع بشر را به سوی تکامل و تعالی سرعت بخشید و راه را باز، هموار و پیمودنی نمود. بشریت امروز در عصر انقلاب اسلامی و به تعبیر رهبری معظم انقلاب اسلامی، در عصر امام خمینی(ره) به سر می برد. تغییر گرایش های عمومی در سطح داخلی و بین المللی، گسترش روحیه خداجویی، توجه به معناگرایی در مقابل ماده گرایی ـ که می توان آن را ارتقاء وجدان بشری به برکت انقلاب اسلامی نامید-، زمینه ساز تغییر و تحوالتی در نگرش به تئوری های مسلم انگاشته شده غربی در عرصه های مختلف شده است. گرایش به مذهب و معنویت، توجه به نیازهای راستین بشری، بی اعتنایی به منازعه چپ و راست، بناگذاری و مطالبه مدل های بومی، انسانی و الهی که هم پاسخگوی نیازهای مادی بشر باشد و هم تأمین کننده مطالبات معنوی انسان  ها باشد، امروزه به خواست عمومی تبدیل شده است. اینها مدیون نهادینه شدن انقلاب فرهنگ و معنویت محور اسلامی در ایران و برایند قدرت نرم و جذبه قابل توجه و اقناع گر آن است.

انقلاب اسلامی به برکت عناصر پویای اسلام شیعی توانست در مبارزه با غرب از سطح اجمال به تفصیل برسد و با اکتفا نکردن به نفی و سلب کلی غرب، دست به ایجاب و تأسیس بزند و در برابر الگوهای غربی و شرقی رایج، اقدام به نهاد سازی و نظام سازی بر اساس اسلام نماید، نظامی که در کلیت، جهت و غایت از همه آنها متمایزشده است. انقلاب اسلامی توانسته است داعیه جهانی بودن تمدن غربی را نیز به چالش بکشد و نشان دهد که تمدن غربی متعلق به فرهنگ خاص، شرایطی خاص و برآمده از اصول ویژه و معینی است و داعیه کمال و جهانی بودن آن و فراگیری آن به همه زمان ها و مکان ها پنداری بیش نیست. در حالی که نظریه پردازان خوشبین غربی خواستار آن بودند که تاریخ را در ساحت خویش به پایان ببرند، انقلاب اسلامی آن را در حد یک وضع موجود که باید از آن گذر کرد، تنزل داد. انقلاب اسلامی اجازه نداد که افق حرکت بشریت به ساحت غرب مدرن ختم شود و با انگاره هایی جهانشمول، راستین و مبتنی بر فطرت و آینده گرا نشان داد که چگونه این تفکر اسلامی ـ شیعی است که می خواهد افق آینده را نمایان کند، انتظار شیعی انگاره ای جهانی است و متضمن اعتراض به وضع موجود، انگاره ای فراتاریخی در برابر همه مدل های منقطع تاریخی انقلاب و بیداری اسلامی نشان داد که چرا و چگونه میوه درخت غرب، دیگر در ذائقه بشر شیرینی گذشته خود را از دست داده است و این، »پایان تاریخ« خود غرب است. انقلاب اسلامی ایران در دهه چهارم حیات خود در نظر و عمل در جستجو و در مسیر تحقق بخشیدن به تمدن نوین اسلامی، با استمداد از قدرت فرهنگی غنی و عمیق خویش است. امروزه انقلاب اسلامی ایران در تلاش های بیش از سی ساله خود در سطوح مختلف علمی، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، اعتقادی، فلسفی، دینی، معنوی، هنری و فناوری بسترهای لازم برای نائل آمدن به تمدن نوین اسلامی را مهیا ساخته است. انضمام بیداری اسلامی اخیر به توان، ظرفیت ها و زیرساخت های تمدنی آماده شده توسط جمهوری اسلامی ایران، جهشی در خواست ها و تقاضاهای تمدنی موجود در جهان اسلام ایجاد کرده است. جهان اسلام در مسیر دستیابی به هویت و امت اسلامی به مراتب قوی تر و با انگیزه تر از عصر رژیم های وابسته به غرب خواهد بود. با بیداری اسلامی اخیر، اردوگاه تمدنی اسلام در مقابل اردوگاه تمدن غرب، قوی تر و منسجم تر ظاهر خواهد شد. تمدن جستجوشده توسط مسلمانان امروز، تمدن نوین اسلامی است که هم یادآور تمدن شکوفای عظیم و فاخر گذشته بوده و هم پاسخگوی نیازهای امروز و فردای بشری خواهد بود. این تمدن نوین راهی خواهد بود به سوی آیندهای روشن که تاریکی ها و بن بست انتهای عصر روشنگری و مدرنیته، امید بدان را کور کرده بود. به نظر می رسد که امروزه جهان اسلام در جستجوی هویت خویش از طریق حرکت در مسیر تمدن سازی نوین اسلامی است.[۵] براساس چنین اهمیتی است که دشمنان و معاندان دین مبین اسلام سعی در مقابله با تمدن نوین اسلامی و خیزش تمدنی در جریان بیداری اسلامی دارند.

 

[۱] . امام خمینی(ره)، صحیفه امام، جلد۱، ص۳۷۴٫

[۲].نک: موسی نجفی، نظریه بیداری اسلامی براساس اندیشه سیاسی حضرت آیه‌‌لله‌‌العظمی‌خامنه‌ای، تهران، نشر نهضت نرم‌افزاری‌‫، ۱۳۹۱، صص۳-۱۶٫

[۳] . محمد عبدالهی، «بیداری اسلامی؛ تقابل اسلام و غرب برمبنای اندیشه سیاسی امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری»، مقالات برگزیده همایش بیداری اسلامی در اندیشهی سیاسی حضرت آیتالله خمینی و حضرت آیتالله العظمی خامنهای، تهران، انتشارات انقلاب اسلامی،۱۳۹۱٫

[۴] . الله کرم مشتاقی، «مفهوم بیداری اسلامی و ریشه های آن از نگاه مقام معظم رهبری»، مقالات برگزیده همایش بیداری اسلامی در اندیشهی سیاسی حضرت آیتالله خمینی و حضرت آیتالله العظمی خامنهای، تهران، انتشارات انقلاب اسلامی،۱۳۹۱ و نک: بهرام اخوان کاظمی و الله کرم مشتاقی، «بیداری اسلامی و علل آن با تأکید بر نظرات مقام معظم رهبری»، فصلنامه مطالعات جهان اسلام، سال اول، شماره اول، بهار۱۳۹۲، صص۳۲-۳۱٫

[۵] . محمدباقر خرمشاد، «انقلاب اسلامی، بیداری اسلامی و تمدن نوین اسلامی»، فصلنامه راهبرد فرهنگ، راهبرد فرهنگ، سال ششم، شماره ۲۳، پاییز۱۳۹۲، صص۱۵۱-۱۵۰٫

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.