خانم کاندالیزا رایس که در دوره ریاست جمهوری بوش پسر وزیر امور خارجه و مشاور امنیت ملی ایالات متحده امریکا بوده است اخیرا کتابی تحت عنوان “چه شرافتی بالاتر از این! ، خاطرات هشت سال حضور در واشنگتن” منتشر کرد که گفته می شود کتاب دهشتناکی است به علت اشاره به نکات نگفته بسیاری به ویژه در باره کشورهای منطقه جنوب غرب آسیاست. در این کتاب به رابطه با محمود عباس در فلسطین می پردازد و اینکه چگونه امریکا او را به جانشینی عرفات برمی گمارد و به قدرت می رساند.
قبل از اینکه به این اطلاعات بپردازیم و تحلیل کنیم باید یک مساله را بدانیم و نسبت به آن دقت داشته باشیم و آن اینکه غرب طرف مطمئن در هیچ زمینه ای نیست و اطلاعاتی که می دهد نمی توان به عنوان حقیقت مطلق قبول کرد مگر اینکه در میدان واقعیت دلائل عینی آن را تایید کند. غرب اساسا گاهی از طریق ارائه خاطرات جعلی تلاش می کند فردی یا گروهی را تخریب کند و این شیوه در جاهای مختلف مورد استفاده آنها قرار گرفته است. البته این مساله یک قاعده همیشگی نیست و استثناءاتی نیز در آن دیده می شود و به همین علت نسبت به روایت غربیها باید همیشه هشیار بود.
درکتاب خانم رایس آمده است که “عرفات در سال ۱۹۷۹با توافق کمپ دیوید میان مصر و رژیم صهیونیستی مخالفت کرد و بوش پدر او را فردی تروریست و نیرنگ” باز توصیف کرد و علیرغم اینکه عرفات توافق مشابهی به نام توافق اسلو با رژیم صهیونیستی در سال ۱۹۹۳ امضا کرد اما این اقدام امریکا و اسرائیل را راضی نکرد و “در سال ۲۰۰۱ و در دوره بوش پسر، امریکا تصمیم گرفت که عرفات را ازبین ببرد و از رهبری جامعه فلسطین حذف کند. با صدور این دستور سازمانهای اطلاعاتی امریکا با همکاری و مشارکت شارون نخست وزیر وقت رژیم صهیونیستی به تحقیق در باره افراد جانشین احتمالی دست زد. با صدور دستور موج تخریب رسانه ای عرفات آغاز شد و اینکه با بودن چنین فردی صلح در منطقه تحقق نمی یابد و اینکه زمان آن رسیده است که رهبری جدیدی برای مردم فلسطین انتخاب کرد. سازمانهای اطلاعاتی امریکا و انگلیس و اسرائیل محمود عباس را انتخاب کردند تا جانشین عرفات گردد. رایس از عباس با عناوین میانه رو و فردی محترم یاد می کند. در ۱۸ مارس ۲۰۰۳ ناگهان و تحت فشارهای نامرئی، عباس به عنوان نخست وزیر تعیین می شود تا یک گام در جهت جانشینی عرفات برداشته شود”.
“پس از چند ماه حسنی مبارک رئیس جمهور مصر کنفرانسی در شرم الشیخ برگزار کرد و بجای عرفات که در ساختمان مقاطعه محاصره بود عباس را برای حضور در این کنفرانس دعوت کرد. این کنفرانس اساسا برای حمایت از عباس صورت گرفت. سخنان عباس در این کنفرانس برای امریکاییها و اسرائیلیها جالب بود وبر شانس او در جانشینی عرفات بیشتر شدو عزم این طرفها را جزم کرد تا عملیات جانشینی به سرعت انجام شود. در این کنفرانس عباس اعلام کرد که هیچ دولت فلسطینی بر پایه فعالیت تروریستی نمی تواند شکل گیرد و با این سیگنال او اعلام کرد که با فرایند مقاومت همراه نیست. امریکاییها گفتمان عباس را عالی توصیف کردند و در زمینه جانشین سازی عباس اجماعی شکل گرفت. عباس در گفتمان خود اصرار داشت از واژه های مقاومت یا انتفاضه استفاده نکند و به عنوان مرد صلح نمایان گردد. سیاست متفاوت عباس در باره تصمیمات امنیتی و رابطه با اسرائیل اختلاف را میان عباس و عرفات را بیشتر کرد و عباس به همین علت استعفا داد تا مرحله کشتن عرفات با زهر آغاز گردد. پس از فوت عرفات عباس با چراغ سبز امریکا و اسرائیل برای ریاست ساف و دولت فلسطین نامزد شد و امریکاییها پیشاپیش ضمانت پیروزی او را اعلام کردند. با انتخاب عباس عملا درخواست های امریکا و اسرائیل را یکی یکی به اجرا در آمد. رایس در این یادداشت ها می گوید که امریکا از عباس در برابر جنبش حماس پشتیبانی کرد و طرحی را برای تعامل با حماس تسلیم وی کرد. این طرح پس از پیروزی حماس در انتخابات ۲۰۰۶ ارائه شد که در آن قدرت اجرایی در کنترل عباس قرار گیرد و از هرگونه رسیدن پول به حماس جلوگیری شود. در این کتاب نیز اشاره می شود که سلام فیاض وزیر دارایی برای تحقق این هدف حسابرسی را به یک شرکت امریکایی واگذار کرد و اینگونه پول انحصارا به سمت عباس سرازیر شد و امریکائیها به شیخ نشینهای خلیج فارس دستور داد تا کمک کنند و خود امریکا نیز مبلغ ۲۰۰ میلیون به عنوان کمک سالانه به دولت عباس اختصاص داد تا این مبلغ برای تقویت نیروهای امنیتی دولت خودگردان هزینه گردد”.
این نوشته های خانم رایس نشان می دهد که امریکا تا چه حد در مسائل فلسطین دخالت دارد و تا چه حد نسبت به تامین امنیت اسرائیل خود را متعهد می بیند. تعمیم این مساله در منطقه نتایج وحشتناکی را نمایان می سازد و نشان می دهد که حوادث لبنان، سوریه ، عراق ، اردن و مصر نیز بر اساس دخالت در امور داخلی منطقه برای تامین امنیت اسرائیل صورت می گیرد. البته نکته دیگر این داستان فاجعه آمیز این است که امریکا تا چه حد در امور داخلی منطقه دخالت می کند و افراد مورد وثوق خود را در پستهای بسیار حساس می گمارد. اینکه آقای محمود عباس در حال حاضر اعلام می کند که او فردی صلح دوست است و در پی حل بحران با اسرائیل از طریق گفتگوی سیاسی با اسرائیل است نشان از گفتمان توجیه اینگونه خیانت ها است. عباس ۲۸ سال است که در حال گفتگو با اسرائیل است و هیچ دستاوردی نداشته است در حالیکه دشمن صهیونیستی در این مدت ۷۰۰ هزار صهیونیست را در مناطق مورد منازعه در کرانه باختری اسکان داده و نزدیک به یک سوم این منطقه را تصاحب و اشغال جمعیتی کرده و هرگونه اعتراض فلسطینی را با گلوله پاسخ داده و اکنون با مصادره و تخریب خانه های فلسطینیان قصد دارد شهر قدس پایتخت فلسطین را نیز یهودی سازی کند و بعد از آن به تخریب مسجد الاقصی و ایجاد معبد سوم سلیمان بر ویرانه های آن دست بزند. در چنین شرایطی صحبت از صلح و سرکوب هرگونه مقاومت فلسطینی در برابر دشمن خیانت عینی است که هیچگاه جامعه فلسطینی فراموش نخواهند کرد.