عقب نشینی سریع نظامی امریکا و ناتو از کشور افغانستان و سقوط سریعتر همه شهرهای این کشور از جمله شهر کابل پایتخت آن به دست طالبان و فروپاشی نه چندان غیر منتظره دولت اشرف غنی رئیس جمهور افغانستان و همپیمان واشنگتن و تسلیم ارتش این کشور، پرسشهای بسیاری را مطرح می کند که یافتن پاسخ برای تک تک آنها اهمیت زیادی دارد.
۱- آقای بایدن رئیس جمهور امریکا در مقابل انتقادات زیاد در رسانه های داخل امریکا و همپیمانانش در ناتو و توجیه حوادث اخیر در افغانستان گفت که امریکا برای از بین بردن گروه تروریستی القاعده به افغانستان حمله کرد و نه برای دولت سازی در این کشور و زمانیکه اهدافش تحقق یافت از افغانستان عقب نشینی کرد. این ادعا سراپا دروغ است چرا که امریکا در سال ۲۰۰۲ زمانیکه به افغانستان حمله نظامی کرد و آن را به اشغال خود در آورد اعلام کرد که می خواهد القاعده و حامی آن یعنی طالبان را از بین ببرد و اکنون پس از بیست سال با گفتگو با همان طالبان در شهر دوحه قطر عملا در تحقق اهداف اولیه خود شکست خورد. در باره بحث دولت سازی، آقای بایدن حرفهای چند ماه پیش خود را نیز نقض می کند زمانیکه از او سئوال شد که چرا از افغانستان عقب نشینی می کنید او گفت ما یک دولت قوی با ارتش سیصد هزار نفره در افغانستان ایجاد کردیم که چهار برابر طالبان است و از لحاظ تسلیحات و آموزش قوی ترین ارتشهای منطقه است. این ارتش دست پرورده امریکا حتی بدون شلیک یک گلوله در برابر پیشروی طالبان تسلیم شد. جالت اینجاست که ارتش عراق که امریکا نیزایجاد و آموزش داده بود در سال ۲۰۱۴ نیز در برابر داعش بدون هیچ مقاومتی تسلیم شد. همچنین بوش پسر رئیس جمهور پیشین امریکا که به افغانستان حمله کرد در آن زمان اعلام کرد که اشغال افغانستان و عراق برای گسترش باصطلاح الگوهای لیبرال دمکراسی غربی است که اکنون این الگوی در افغانستان سقوط کرد و مردم این کشور از آن دفاع نکردند .
۲- فرار اشرف غنی رئیس جمهور افغانستان از کابل و هجوم عجیب نزدیکان و افسران ارشد او به فرودگاه کابل برای فرار ازاین کشور، صحنه های خفت بار فرار امریکا و رژیم وابسته به آن از سایگون در ویتنام جنوبی در دهه هفتاد میلادی را دوباره زنده کرد و نشان داد که دولت اشرف غنی هیچ پایگاه واقعی در میان مردم افغانستان نداشت و تنها یک عروسک خیمه شب بازی امریکا بود و اینکه امریکا هرگاه منافعش ایجاب کند از کشوری عقب نشینی کند، هیچ ابایی ندارد مزدورانش را قربانی کند همانطور در گذشته دور سران رژیمهای ویتنام جنوبی و کامبوج و در گذشته نزدیک بن علی در تونس ، حسنی مبارک در مصر، و علی عبد الله صالح در یمن را رها کرد تا نابود شوند. این سرنوشت نشان می دهد که امریکا به کسی وفا نمی کند و تنها به منافع خود وفادار است و رژیمهای وابسته به امریکا در منطقه غرب آسیا به ویژه در خلیج فارس باید از این درس سیاسی عبرت بگیرند و تا زمان هست طوق وابستگی به خارج را بگسلند و با مردم خود آشتی کنند و با اتکا به داخل حاکمیت خود را استمرار ببخشند.
۳- در چند سال اخیر امریکا با انتقال نیروهای تروریستی داعش از سوریه به افغانستان دنبال این بود که امنیت این منطقه را برهم زند و محیط منطقه ای بین ایران ، روسیه و چین را نا امن سازد و استراتژی کمر بند و راه چین در احیای جاده های ابریشم از طریق همکاری میان چین و کشورهای آسیایی را با مشکل مواجه کند ولی زمانیکه مردم افغانستان با مقاومت در بربر این گروه تروریستی و از بین بردن امکان حضور آن مانع شدند، امریکا با طالبان توافق کرد و عملا این کشور را تحویل این گروه داد تا شاید نقشه نا امن کردن منطقه از طریق قرار دادن مردم افغان در برابر طالبان اجرا گردد ولی هوشیاری مردم افغانستان این توطئه را نیز خنثی کرد و عملا امریکا را بدون هیچ دستاوردی از این معادله خارج ساخت.
۴- قطعا هوشیاری سیاسی گروه های سیاسی، قومی و مذهبی افغانستان و استقلال طلبی آنها می تواند از این بحرانی که امریکا پیش آورده فرصت بسازند و با مشارکت ، همفکری و دلسوزی همه مردم، نظام دلخواه آنان را به وجود آورد و اهداف آنان را تحقق ببخشد. مردم افغانستان در سه دهه اخیر از دخالت روسها ، امریکاییها و گاه برخی از برادران نا مسلمان در امور داخلی افغانستان، زخمهای بسیاری برداشته و رنجهای فراوان از دست دادن عزیزان و یا ویران سازی خانه و کاشانه آنها و یا آوارگی در دیار غربت تحمل کردند و این بار با اتکا به خداوند متعال و آشتی داخلی و مشارکت همه اقوام به دور از منطق سلطه طلبی، افغانستانی بسازند که الگو باشد. مردم افغانستان استحقاق این را دارند که پس از سی سال رنج و مشقت از این شرایط سخت خارج شوند و خلاقیت خود را در ایجاد و ساختن نظام عادلانه و پیشرفته به کار گیرند. البته عملا یک پرسش هنوز باقی است و آن پرسش چنین است : آیا این طالبان می تواند اثبات کند که آن طالبان نیست و بخشی از بازی آمریکا نمی باشد؟