نگاهی به محور مقاومت، از فلسطین تا یمن
با حضورِ علیاکبر اشعری، حسین رویوران، محمدحسن زورق، احمد کاظمزاده
زورق: بسم الله الرحمن الرحیم. ما باید محور مقاومت را به صورت کلّی ببینیم و یک بررسی کلّی از آن داشته باشیم. در کلّ منطقهای که تحت تأثیر محور مقاومت است، در لبنان، فلسطین، عراق، یمن، و بحرین، الآن چه وضعیتی برقرار است؟
رویوران: البته جمع کردن محور مقاومت در یک چارچوب واقعاً کار سختی است چون شرایط خیلی متفاوت است. باید بحث را به دو بخش تقسیم کرد: (۱) مشترکات، (۲) ویژگیهای خاص.
دربارۀ مشترکات، محور مقاومت در گسترش معادلۀ بازدارندگی با دشمنان توفیقاتی پیدا کردهاست و در راه تکمیل این معادله حرکت میکند. ما جلسهای با آقای اسماعیل هنیه در مورد فلسطین داشتیم؛ میگفت: «در عملیات سیفُالقدس که ۱۱ روز طول کشید، اسرائیلیها از روز پنجم از طریق مصر فشار آوردند که جنگ را متوقف کنیم،» در حالی که در سال ۲۰۱۴ م. درگیری ۵۱ روز ادامه پیدا کرد. چرا؟ به دلیل اینکه تلآویو این بار از روز نخست مورد حمله قرار گرفت و به آن موشک اصابت کرد و اسرائیلیها وحشتزده شدند. طبق آماری که خودِ اسرائیل دادهاست، سه میلیون نفر در اسرائیل زیرِ زمین بودند. یکی از دلایل اینکه اسرائیل به سوی جنگ نرم و غیرِ مستقیم رفتهاست این است که-به دلیل همین معادلۀ بازدارندگی-امکان پیروزی و حتی امکان درگیری را در جنگ مستقیم از دست دادهاست.
در لبنان، در پاسخ به حملۀ نیروی هوایی اسرائیل (که نصف لبنان را بمباران کرد)، حزبالله فوراً پاسخ داد و ۲۰ موشک زد و گفت موشکهای محدودی را فقط به مناطق باز زدهاست، فقط و فقط برای اینکه به اسرائیلیها بگوید که اجازه ندارند معادله را تغییر دهند.
در روابط بینالملل، معمولاً پاسخ باید متناسب باشد. اینکه دشمن تصور کند که لبنان یا حزبالله گرفتار مسائل داخلی هستند و در لبنان هر کاری دلش میخواهد انجام دهد قابلِ قبول نیست. اسرائیل ناچار شد تحمل کند، و این نشان میدهد که حزبالله دست برتر را دارد.
جالب است که دو-سه روز در رسانههای رژیم صهیونیستی بحث میشد که اگر به حملۀ حزبالله پاسخ میدادند چگونه میشد. اکثر تحلیلگران اسرائیلی میگفتند که حزبالله ۱۵۰ هزار موشک دارد، که طبق اطلاعات موساد بیش از یک سومِ آن نقطهزن است، و اگر حزبالله از آنها استفاده کند، چیزی از اسرائیل باقی نمیماند.
نقطۀ سوم سوریه است. اسرائیل چپ و راست به آنجا حمله میکرد، سوریه هم فقط بیانیه میداد و میگفت در زمان و مکان مناسب جواب میدهد. این عملاً با کارهایی که اسرائیل انجام میداد تناسب نداشت، و «زمان و مکان مناسب» سوریها سوژۀ جوک شده بود. الآن میبینید که فاصلۀ زمانی بین حملهها به سوریه خیلی زیاد شدهاست. چرا حملات اسرائیل به سوریه کم شدهاست؟ به دلیل همین ارتباطات و پیامهایی که ارسال میشود. خیلیها به شبکۀ العالم بهشدت انتقاد کردند که چرا گفت زدنِ یک کشتی در مقابل زدن فلانجا در سوریه توسط اسرائیل بودهاست. این بر خلاف موضع رسمی ما بود، ولی در عین حال، این پیام را داشت که نگاه ما به محور مقاومت مانند ظروف مرتبط است.
در یمن، اتفاقاً به نظرم انصارالله نشان دادهاند که تا چه حد به صحنه مسلط هستند. البته در مأرب کار گره خورد، اما در جنگ برای ما هم در جاهایی کار گره میخورد. در مأرب، به دلیل بمباران، به دلیل استفادۀ دشمن از امکانات، هزینهها بالا رفت. دشمن ابتکار عمل نداشت ولی هزینهها را بالا برد و جبهۀ جدیدی در بیضاء باز و بیش از یک استان را آزاد کرد. آنها همۀ نیرویشان را به مأرب آورده بودند، و اینها با تغییر جبهه خیلی آنها را غافلگیر کردند. این نشان میدهد که از لحاظ نظامی محور مقاومت در وضعیت خوبی قرار دارد.
در عراق، عملیات علیه آمریکاییها کم شدهاست؛ نه اینکه ارادۀ مقاومت وجود ندارد، دیگر آمریکاییها جرئت ندارند جابهجا شوند. قبلاً امکانات تدارکاتی را را با ماشینهای نظامی میبردند و در معرض حمله قرار میگرفتند اما الآن این کار را کاملاً متوقف کرده و به پیمانکار عراقی سپردهاند. قبلاً خیلی دربارۀ غذا حساس بودند و میترسیدند؛ الآن امکاناتی فراهم کردهاند که غذا را توسط نیروی بومی آزمایش میکنند تا در معرض حمله قرار نگیرند. این نشان میدهد که مقاومت در عراق در وضعیت بالایی قرار دارد که آمریکاییها را تا این حد محدود کردهاست.
در سوریه، دوباره از همان نقطهای که بحران شروع شد (بخشی از شهر درعا)، یک بار دیگر بحرانسازی کردند. این منطقه، که به مرز با اردن چسبیدهاست، به دست تروریستها افتاد. معلوم است که همۀ نیروها و امکانات از اردن آمدهاست. اردن دوگانه عمل میکند: مرز نصیبین را باز کرده و صادرات سوریه بهشدت گسترش پیدا کردهاست، ولی اختیارش در برخی موارد در دست آمریکاییهاست. اما این هم تا حدی مهار شد. دولت سوریه فوراً دو-سه تیپ به آنجا فرستاد و آنها را مهار کرد. این نشان میدهد که محور مقاومت در گسترش معادلۀ بازدارندگی موفقیتهایی به دست آورده و در معادلۀ کلّی، قدرتش را افزایش دادهاست.
نقطۀ تضادّ این معادله قطعاً اسرائیل است-چه در لبنان، چه در غزه، چه در سوریه، چه در عراق، و چه حتی یمن که در دورترین جغرافیا نسبت به فلسطین است. نوع شعارها، نوع تحلیلها، و نوع اظهارِ نظرها قدرت محور مقاومت را نشان میدهد.
نکتۀ دوم در مورد مسائل کلّی محور مقاومت افزایش مشروعیت اجتماعی یا تلاش در این جهت است. بحث انتخابات عراق مطرح است. بزرگترین اِشکال در عراق به بحث شهروندی مربوط است. فرآیند شهروندی نه از سال ۱۹۲۰ م. (زمان فروپاشی امپراتوری عثمانی) و نه سال ۲۰۰۳ م. اساساً در این کشور شروع نشدهاست! یک قانون اساسی پُراشکال برای آنها تصویب کردهاند تا مردم در مقابل یکدیگر از نظر قومی یا مذهبی گارد بگیرند.
اولین ائتلاف شیعه-سُنی را آقای فالح الفیاض انجام داد. معمولاً فرآیند شهروندی از احزاب شروع میشود. یکی از مهمترین کارکردهای احزاب ایجاد فرهنگ سیاسی است، که به تقویت نظام منجر میشود. حکومت ائتلافهایی ایجاد کرد و دولت قانونِ آقای مالکی کارهایی انجام داد: بین سُنیها با همدیگر و کُردها با همدیگر. این ائتلافها همه درونمذهبی یا درونقومی بودند؛ اما اولین ائتلاف فرامذهبی را آقای فالح الفیاض، رئیس شورای حشدُالشعبی، انجام داد. این کاملاً معنادار است.
در سوریه، انتخابات برگزار شد و آقای اسد رأی آورد. جشنهایی که در پیِ آن در شهرهای مختلف برپا شد و ارزیابیهای سیاسی از این مسئله مشروعیت سیاسی نظام سوریه را-که به نظرم، اهمیت زیادی دارد-بالا برد.
در لبنان، مسئلۀ حزبالله خیلی جالب است. فشار بهشدت بالاست و کشور واقعاً در آستانۀ فروپاشی است: سوخت نیست، برق نیست، آب نیست، دارو هم نیست. اینها چهار عنصر اصلی حیات است. اینکه این جامعه استمرار دارد عجیب است. جالب است که قواعدی گذاشتهاند که مثلاً جز این شرکت و آن شرکت هیچ کس نمیتواند دارو بیاورد-به علت ارتباط با دولت سرمایهداری آمریکا، از توزیع یا وارد کردن دارو توسط دولت امتناع میورزند. حزبالله صریحاً گفت: «ما از ایران دارو میآوریم و با قیمت پایین میفروشیم؛ ببینیم چه کسی جلوی کشتی ما را میگیرد!» (اینکه «چه کسی جلوی کشتی ما را میگیرد» ممکن است کنایهای به اسرائیل یا به ساختار داخلی باشد که به دنبال خفه کردن و قتل عام مردم هستند. )
هیئتی از حزبالله آمدهاست و دو چیز میخواهد: دارو و سوخت (بنزین و گازوئیل). زمستان هم در پیش است. به ما میگویند: «شما کالایتان را در بازار ما به لیرِ لبنان بفروشید. مجانی از شما نمیخواهیم. خودتان انجام دهید. ما تجارت بلد نیستیم و نمیدانیم چگونه باید کالا را به لبنان ببریم. ما زیر تحریم هستیم. جز کشتی ایرانی، هیچ کشتی دیگری نمیتواند در لبنان پهلو بگیرد. خودتان این کار را برای ما انجام دهید. » تلاش حزبالله برای کسب پایگاه اجتماعی و ایجاد اعتماد در مردم لبنان، به رغمِ شرایط سخت، خیلی مهم است.
در غزه، اجازه ندادند یک آجر از بیرون بیاید. در جنگ، به هر حال نیاز به بازسازی وجود دارد. شوخی نیست. جنگ غزه جنگ سنگینی بود. دیدید که چگونه با بمباران ساختمانها را پیدرپی پایین میآوردند. جامعه همچنان مقاوم است. با امکانات محدودی که وجود دارد، توانستهاند شوک آوارگی یک جمعیت بالا را تحمل و مدیریت کنند.
ما خودمان در جنگ بودیم. زمانی که جنگ گره میخورد، امکانات بیشتر، آدمهای بیشتر، شهدای بیشتر، و مسئولیتهای بیشتر به گردن ما میافتاد. با این مشکلات، ادامۀ عملیات و در دست داشتن ابتکار عمل و جابهجایی جبههها و نیروها و امکانات کار آسانی نیست. همۀ اینها را دارند انجام میدهند.
آخرین تحول مهمّ یمن در عید غدیر امسال روی داد: نیمی از مردم صنعا به خیابان آمدند، و این نشانۀ مشروعیت محور مقاومت در آنجاست.
شاید مهمترین بحثْ نوع رابطۀ ایران و آمریکا و توافق هستهای است. ما از آمریکا تقاضا نکردیم که به توافق برگردد؛ خودِ آقای بایدن در انتخابات به مردمش قول داد. جمعبندیشان این بود که آمریکا ناگزیر است با بازگشت به توافق دست خود را برای مقابله با مسائل دیگر باز بگذارد. تحت سقف توافق ۲۰۱۵ م. ، سعی میکردند چیزهایی اضافه و کم کنند. سقف خودِ گفتوگو حفظ شد.
الآن تمام تلاش اسرائیل متوجه توافق هستهای است. زدنِ کشتی سنگاپوری و کشته شدن دو نفر را کار نیروهای مخالف اسرائیل دانستند. بعد، گفتند چهار کشتی در فجیره (امارات متحدۀ عربی) از کنترل خارج شدهاست و نیروهای شبهِ نظامی روی کشتیها پیاده شده و میخواستهاند آنها را به جایی ببرند، اما روز بعد معلوم شد کشتیها آنجا لنگر انداخته و بعد به سوی مقصدشان حرکت کرده بودند. نمایش خبری از چیزی که اتفاق نیفتادهاست تنها برای این بود که نشان دهند ناامنی بر دریای عمان حاکم شدهاست.
اینکه اسرائیل مجموعهای از سناریوهای از قبل طراحیشده را برای دعوت شورای امنیت به ائتلاف بینالمللی علیه ایران دنبال کرد به این برمیگردد که اسرائیل میخواست گفتوگوهای وین را تحت تأثیر قرار دهد و نگذارد آمریکا به توافق برگردد. این نشان میدهد که موازنۀ قدرت بین مقاومت و آمریکا به یک نقطۀ خاص رسیدهاست، و اسرائیل توان اثرگذاری بر آن یا بر هم زدنِ آن را ندارد.
من فکر میکنم در ابعاد کلّی در مورد محور مقاومت میشود تمام این مسائل را مطرح کرد. ضرورتی که برای محور مقاومت وجود دارد و دربارۀ آن خیلی کاری نشدهاست انسجام داخلی و ابعاد غیرِ نظامی است. الآن، به رغم نقشی که ما در سوریه ایفا کردیم، کلّ مبادلات ما با سوریه ۱۰۰و خُردهای میلیون دلار است؛ در حالی که مبادلات تجاری سوریه با ترکیه، که خودش این بلا را سر سوریه آورد، بیش از یک میلیارد دلار است! خیلی عجیب است. اینها نشان میدهد که وضعیت بهنجار نیست: اینکه سوریه به ترکیهای وابسته باشد که دشمن سوریه و دنبال تجزیۀ سوریه است. همۀ تکفیریها از ترکیه آمدند و در سوریه کشتار کردند.
در لبنان، بهراحتی، با تبانی برخی تجار و غرب، دارو در بازار نیست؛ مردم مریض میشوند و قرص سرماخوردگی وجود ندارد! تبانی برخی عناصر داخلی با دشمن خارجی مسئلۀ مهمی است که باید به آن توجه شود.
خوشبختانه، ابعاد اقتصادی سفر رئیس مجلس شورای اسلامی به سوریه از ابعاد سیاسیاش بیشتر بود. ایشان همین مسئله را با مسئولان سوری مطرح کرد که این وضعیت، که رابطۀ اقتصادی سوریه با ترکیهای که قصد جان آنها را کردهاست بیش از ایران است، بهنجار نیست. آنها گفتند: «ما از خدایمان است که این ارتباط از طرف شما جایگزین شود. میتوانید بیایید. ما الآن در حال جنگ هستیم و یک سری نیازهای اساسی داریم. فعلاً، نزدیکترین جا ترکیه است، و ما هم چشمپوشی میکنیم چون نیاز هست و باید کالا در بازار باشد. »
خلاصه، در سطح کلان، شرایط محور مقاومت به نظرم روزبهروز نسبت به گذشته بهتر میشود-در جایجای منطقه، با کم و زیاد و شرایط متفاوت.
عرض کردم که در دیدار چندساعته با آقای هنیه، ایشان میگفت که در فلسطین نیروها به استیصال رسیده بودند؛ اما مقاومت اسلامی، با پشتیبانی جمهوری اسلامی ایران، موفق شد معادلات را تغییر دهد. ما نمیتوانیم نقش ایران را نادیده بگیریم. الآن مقاومت در سیفُالقدس معادلات را به نفع محور مقاومت تغییر دادهاست. این یک تحول جدی است. هدفْ انتقال تجربۀ مقاومت به کرانۀ باختری است، که یک هدف بسیار بالاست و انجام دادنش میتواند معادلات را یکسره کند. این نشان میدهد که مقاومت، حداقل از لحاظ هدفگذاری، دارد به یک افق بسیار بلند نگاه میکند.
زورق: آقای رویوران به دو نکتۀ مثبت و یک نکتۀ منفی پرداختند. دو نکتۀ مثبت اینهاست: (۱) حضور موفق و کاملاً روشن و صریح مقاومت در بازدارندگی، (۲) افزایش مشروعیت محور مقاومت. (یکی از محورهای جنگ روانی سلب مشروعیت است. ) یک نکتۀ منفی هم گفته شد، و آن اینکه بخش خصوصی کانال نفوذ و فشار غرب شدهاست.
در لبنان، اشاره کردند که بخش خصوصی در جلوگیری از ورود دارو مشارکت دارد. در رابطه با سوریه هم اشاره کردند که بخش خصوصی با ترکیه کار میکند. در هر صورت، بخش عمومی (دولت) و مردم به مسیری میروند، و تجار به یک مسیر دیگر.
اتفاقاً، این مسئله در کشور ما هم مهم است. ما تجارت آرمانگرا نداریم، در حالی که ژاپن را تجارت آرمانگرا ژاپن کرد و تجار ژاپنی آرمان داشتند.
در گذشته، ما یک طبقۀ تاجر سُنتی داشتیم که آرمانگرا بودند و مرکزشان بازار بود. رژیم گذشته خیلی تلاش کرد که بازار را از محوریت بیندازد ولی نتوانست. یک دلیلش این بود که تمام نخبگان مخالف رژیم گذشته راهی جز حضور در بازار نداشتند؛ چون نمیتوانستند به دولت و ادارات وارد شوند، مغزهای متفکرشان خیلی وقتها وارد بازار میشدند. بازار مرکز قدرت شده بود. در یک زلزله، شاه چند صد هزار تومان، اما یکی از تجار چای پنج میلیون تومان کمک کرد! از آن به بعد، شاه متوجه شد که بازار چای چهقدر مهم است و سازمان چای را درست کرد و تجارت چای داخلی را دولتی کرد و از دست تجار درآورد، و فقط تجارت خارجی در دست تجار ماند.
الآن، خیلی از آن متفکرها و مغزها وارد نظام شدهاند، و بازار تهی شدهاست. بازار امروز یک پاساژ سُنتی است. خیلی از تجار که در بازار هستند خردهفروشی میکنند، در حالی که زمانی به کلّ ایران جنس میدادند. سطح زندگی بعضیهاشان خیلی پایین آمدهاست و قدرت اقتصادی گذشته را ندارند. تجاری به وجود آمدهاند که دفتر ندارند؛ فقط تلفن همراه و کیف به دست دارند! در فشاری که بعد از جنگ برای خصوصیسازی آوردند، استدلالهایی که داشتند یک چیز بود، ولی کارکردی که پدید آمد یک چیز دیگر است.
من احتمال میدهم همین وضع در عراق هم جاری باشد. بخش خصوصی که حملونقل ارتش آمریکا در عراق را انجام میدهد چه کسی است؟ حشدُالشعبی که نیست! کسی است که منافع خودش را با منافع آمریکا یکی میداند. همین وضع ممکن است در جاهای دیگر هم برقرار باشد.
من فکر میکنم در محور مقاومت، از فلسطین بگیرید تا یمن، باید چند مسئله را بررسی کنیم:
(۱) محاصرۀ اقتصادی. محور مقاومت تحت فشار اقتصادی است. هر نقطه به اندازهای تحت فشار است-دربارۀ این اندازه، باید جزئیتر صحبت کنیم. الآن غزه، لبنان، سوریه، ایران، و یمن در محاصرهاند. عراق را هم باید بررسی کنیم که وضعیتش از این نظر چگونه است.
(۲) محاصرۀ نظامی. همۀ این منطقه تحت محاصرۀ نظامی است.
(۳) محاصرۀ دارویی. این محاصره بر خلاف اخلاق و قوانین بینالمللی است. همۀ این منطقه تحت محاصرۀ دارویی است. فشار دارو در ایران هست، در یمن هم هست.
(۴) تهاجم فرهنگی. در عینِ اینکه از نظر اقتصادی و تجهیزات نظامی و دارو همۀ درها را روی ما بستند، همۀ درهای ارتباطات را به روی ما باز کردند. ۱۰۰ کانال برای ایران و کشورهای منطقه درست کردند و مرتب پیام میدهند.
(۵) جنگ روانی. همۀ این تحریمها و زیرشاخههای آنها در خدمت جنگ روانی هم هست. باید بررسی شود که جنگ روانی در غزه، لبنان، سوریه، عراق، ایران، و یمن چگونه است.
باید این چند محور را دربارۀ شش کشورِ فلسطین، لبنان، سوریه، عراق، یمن، و بحرین بررسی کنیم.
اگر صلاح میدانید، از غزه شروع کنیم. از نظر اقتصادی، محاصرۀ نظامی، وضع دارویی، تهاجم فرهنگی، جنگ روانی، یا فشارهای سیاسی، وضعیت در غزه چگونه است؟ بعدتر، به سراغ لبنان و بعد سوریه، عراق، ایران، و یمن میرویم.
کاظمزاده: بحث دیگر فرصتهای پیشِ روی مقاومت است. شما مثالهایی آوردید و به چالشها اشاره کردید. من میخواهم بحث را از اینجا شروع کنم که الآن فرصتها، تهدیدها، و چالشها تقریباً برابرند: نه میشود از فرصتهای پیشِ رو با قاطعیت حرف زد، و نه میشود همه را تهدید دید؛ به مدیریت شرایط بستگی دارد. با در نظر گرفتن هر دو کفۀ ترازو، میشود یک تصویر دقیقتر از آینده ارائه داد.
الآن، میخواهم بحثم را به یک شاهکلید متوجه کنم، که اگر اجرا شود، میتواند در همۀ محورها به فرصتها کمک کند، و اگر خدای ناکرده مشکل پیدا کند، ممکن است در همۀ جهات اختلاف ایجاد شود. این را بر چه اساس میگویم؟ بر این اساس که به هر حال، الآن در رأس محور مقاومت تحولی صورت گرفته و تمرکزی در قدرت ایجاد شدهاست.
در میان آنهایی که مثل ما در داخل کشور هستند، شاید خیلیها همواره منتظر یک فرصت هستند تا رقابتها و تنشهای داخلی کم شود، و این به برونرفت ملت از چالشهایی مانند کرونا کمک کند.
ولی کسانی که در کشور نیستند و شرایط را نمیبینند و مباحث داخلی ایران را از بیرون تحلیل میکنند، مثل همه، به اطلاعاتی مراجعه میکنند که قبلاً در عرصۀ روابط بینالملل وجود داشتهاست. در تجربۀ سیاسی همۀ کشورهای غربی، بیاستثنا، همیشه تمرکز قوا با انحصار قدرت همراه بودهاست. تعبیری وجود دارد که انحصار با فساد همراه خواهد بود. اینجا یک سوءِ برداشت عمیق ایجاد میشود: کسی که از بیرون به این مسیر نگاه میکند یک تعبیر دارد؛ کسی که در داخل هست کاملاً عکسِ آن تعبیر را دارد.
بنابراین، الآن، با این تحولی که ایجاد شدهاست، فرصتها بیشتر به چشم دوستان در داخل میآید، اما جمعبندی کسانی که بدون اِشراف مخاطب داخلی و بر اساس تجربۀ سیاسی خودشان تحلیل میکنند کاملاً متفاوت است. در غرب و کشورهایی که جزئی از نظام بینالمللی هستند، این مسئله کاملاً محسوس است. چرا؟ چون آنها میگویند نظام بینالمللی یک مجموعۀ به هم پیوسته است؛ هر تغییری که در یک جزء از این نظام صورت بگیرد، بقیۀ اجزا را هم تحت تأثیر قرار میدهد.
آنها، با این تعبیر که محور مقاومت یک محور ضدّ استکباری است و بر گروههای مترقّی تأکید دارد، این پدیده را به عنوان یک خطر برای نظام بینالمللی تعبیر میکنند. با این تصور، آنها پیش از اینکه منتظر حمله از این سو باشند، خودشان تعبیرِ «بهترین دفاع حمله است» را پی گرفتهاند. تا قبل از اینکه این محور خود را پیدا کند و تقویت شود، آنها سناریوهایی که اشاره کردند را تدارک دیدهاند، و مافیای اسرائیلی و سعودی این روند را تقویت میکنند. (تلاش برای کشاندن برخی مسائل به شورای امنیت و فصل هفت منشور ملل متحد از این دست است. )
از این منظر، تهدیدهایی دارد شکل میگیرد، اما در داخل هم فرصتهایی دیده میشود. الآن مسئلۀ مهم این است که چگونه میشود آن دیدِ داخلی را به تصورات بیرونی غالب کرد. آقای رئیسی از این صحبت کرد که قدرت ما در جهت خودسازی و ائتلاف و صلح است. آن شاهکلید همین است. استنباطی که میشد این بود که ایشان از محور مقاومت تحت عنوانِ «محور صلح» یاد کرد. اتفاقاً در بیرون هم به این مسئله توجه شد؛ با آن تصویری که از آقای رئیسی ساخته بودند، بعضیها تعجب کردند و گفتند: «آخر این چه حرفی است؟» تصویری که از ایران منتشر شده بود ضدّ صلح بود.
به نظر من، با این شاهکلید، میشود فرصتها را تقویت کرد. در ایران، چرا تعبیرِ مقاومت شکل گرفت؟ به این دلیل که در زمان جنگ به ایران حمله شده بود. در یمن، چرا انصارالله از مقاومت حرف میزند؟ به دلیل اینکه کشورش اِشغال شدهاست. حماس هم به دلیل اِشغال شدن از همین تعبیر استفاده میکند. اما با تبلیغاتی که در این مدت منتشر شدهاست، در ذهن مخاطب بیرونی، مقاومت معنای واقعی و اصلی خود را از دست دادهاست. الآن باید چه کار کرد؟ باید معادلسازی کرد. به نظر من، میشود از محور مقاومت تحت عنوانِ ائتلاف ضدّ اِشغال و ائتلاف صلح یاد کرد.
ما در این قالب از ادبیاتی استفاده میکنیم که شاید در دنیا مرسوم نیست، اما معادلهای آن وجود دارد؛ مثلاً، همسنگ با تعبیرِ ظروف مرتبط، در پیمان ناتو اصلی تحت عنوانِ «یکی برای همه، همه برای یکی» وجود دارد: اینکه اگر یک کشورِ عضو این پیمان مورد حمله قرار گیرد، همۀ اعضا باید آن را حمله به خود تلقی کنند.
اگر بتوانیم از تعبیرهایی که دنیا با آن مأنوس است استفاده کنیم، میتوانیم آن کلیدِ ائتلاف صلح را جا بیندازیم و فضا را به فرصت تبدیل کنیم؛ اما اگر خدای نکرده تهدیدی شکل بگیرد و ما، بدون ملاحظۀ آن تهدیدها، چشمبسته و طبق ذهنیاتمان پیش برویم، چه بسا ممکن است تهدیدها در آینده بیشتر هم بشود.
نکتۀ بعد اینکه حزبالله یک الگوی موفق بین گروههای مقاومت است. موفقیتش در چیست؟ در این است که خودش تصمیم میگیرد و ایران مستقیماً در تصمیماتش دخالت ندارد و جذب و همزیستی با بقیۀ گروهها را اصل میداند و به آن عادت کردهاست. حزبالله طرفدار گفتوگوست و از شیوههای مرسوم که دنیا میپذیرد-مثلِ پارلمان و نهادهای مدنی-استفاده میکند.
اگر بقیۀ گروههای مترقی هم این الگو را در پیش بگیرند، کشورها را از مخالفت با ایران دور و موقعیت داخلی خود را تقویت میکنند. با تبلیغاتی که علیه انقلاب اسلامی شدهاست، متأسفانه مشکلی که مخالفان برای همۀ گروهها ایجاد میکنند در ارتباط با ایران است؛ میگویند: «شما سخنگوی ایران هستید» و برای ایران مشکل ایجاد میکنند. این هم یک نکتۀ مهم است که باید به آن توجه شود.
در مجموع، به نظر بنده، الآن هم فرصت و هم تهدید وجود دارد؛ اینکه کدام فعال شود به مدیریت بستگی دارد.
با این تحول قدرت که صورت گرفتهاست، فکر میکنم شورای امنیت ملی، به عنوان نهادی که وظیفهاش یکپارچه کردن این نهادهاست، وضعیت جدیدی پیدا میکند. فکر میکنم در آنجاست که باید مرکزی درست شود که همۀ مسائلی که ما با آن درگیر هستیم را در یک نگاه کلّی بررسی کند و دراینباره تصمیم بگیرد. باید متناسب با فضایی که هست، برای فرصتها هدفگذاری کنند، تصویر جدیدی نسبت به وضع موجود ارائه دهند، و از تهدیدهایی که در حال برنامهریزی است پیشگیری کنند. در مجموع، من فکر میکنم هر دو وجه قضیه (فرصت/تهدید) را باید همزمان دید.
زورق: پس به سراغ جزئیات میرویم. از غزه شروع کنیم. دوستان اگر دربارۀ غزه، از نظر اقتصادی، محاصرۀ نظامی، وضع دارویی، تهاجم فرهنگی، و جنگ روانی صحبتی دارند، بفرمایند. البته، منظور از غزه فلسطین است که نقطۀ کانونی آن غزه است-فلسطین ممکن است شامل عناصر دیگری شود که در خدمت اسرائیلاند.
رویوران: آقای هنیه میگفت: «ما جنگ را به خاطر قدس شروع کردیم. » این دو نکتۀ مهم در بر دارد: (۱) اینکه غزه به جایی رسیدهاست که به سوی کرانۀ باختری میرود و به آنجا وارد میشود، (۲) اینکه غزه جنگ را شروع کردهاست، و این نشان از احساس قدرت در مقاومت دارد.
نظامیان محاسبات خاصّ خود را دارند. اینطور نیست که رئیس دفتر سیاسی تصمیم بگیرد و نظامیان اجرا کنند. شاخۀ نظامی محاسباتشان را انجام میدهند. این نکتۀ بسیار مهمی است که گفت: «به خاطر قدس، ما شروعکننده بودیم. »
اولین نتیجۀ این اتفاق همراهی مردم کرانۀ باختری و سرزمینهای اِشغالی سال ۱۹۴۸ م. و فلسطینیهای خارج است، که واقعاً همۀ ما را غافلگیر کرد. این عملاً فرهنگ مقاومت را از نظر کمّی و کیفی گسترش و شرایط فلسطین را تغییر داد. تجربۀ جدید انتقال فرهنگ و تجربۀ مقاومت از غزه به کرانۀ باختری چالشی برای مقاومت و برای اسرائیل است. (برای مقاومت یک چالش است چون ارتباط جغرافیایی ممکن نیست. )
این اتفاق دشمن را بهشدت وحشتزده کردهاست. اسرائیلیها بازداشتهای بسیار گستردهای را شروع کردند. این بازداشتها سبب میشود مجموعهای از کادرهای شناختهشده از دست بروند، اما تحریک جامعه سبب جایگزینی نیروی جدید و تازهنفس خواهد شد، و این به گسترش فرهنگ مقاومت منجر میشود. این وضع در داخل خودِ اسرائیل سبب بروز شکاف شدهاست؛ برخی میگویند: «ما با دست خودمان داریم فرهنگ مقاومت را گسترش میدهیم، با سرکوب و بازداشت و رفتارهای نژادپرستانه. » رژیم صهیونیستی الآن در برابر جنبش مقاومت-که به دنبال گسترش تجربۀ خود در غزه است-دچار شکاف شدهاست. هرچه فلسطینیها بیشتر سرکوب شوند، نیروهای جایگزین جوان که از نیروهای قبلی تندترند رشد میکنند. این است که برخی میگویند سرکوب راه مناسبی نیست، و باید امکانات اقتصادی گسترده و دنیاگرایی را گسترش داد تا مردم غزه به دنبال دنیا بروند. الآن، به دلیل اینکه فلسطینی ساکن غزه هیچ چیز ندارد، نه غذا دارد نه دارو، راحتتر میجنگد و میگوید: «اگر بمیرم، از این وضعیت خلاص میشوم»! و این انگیزههای مقاومت را گسترش میدهد. خلاصه، برخی میگویند سیاست مشت آهنین-که اسرائیل به کار میگیرد-غلط است.
چون مقاومت در عزم خودش مصمم و یکپارچه است، دشمن در نوع برخورد دچار شکاف شدهاست. این نشاندهندۀ بحران است. فلسطینی گرسنه است و مشکلات زیادی دارد اما عزمش جزم است. طرف مقابل است که دچار مشکلات زیادی شدهاست.
میشود میگفت محور مقاومت در فلسطین، ان شاء الله، در آینده بالنده است. جهتگیری حوادث به سوی گسترش مقاومت است. این نکتۀ مهمی است که مقاومت در یک وضعیت نسبتاً خوب قرار گرفته است.
به هر حال، شیخ احمد یاسینها ترور شدهاند، و هنیه هم در اولویت ترور رژیم صهیونیستی است؛ اما او، به رغم شرایط امنیتی که وجود دارد، اصرار دارد با نخبگان ایرانی جلسه داشته باشد. این خیلی مهم است. اینها به نظرم رفتار از موضع قدرت است، نه از موضع ضعف.
اشعری: میخواهم راجع به روند بحث نکتهای عرض کنم. یک وقت میخواهیم ببینیم جریان مقاومت در معرض چه آسیبهایی است و چه تهدیدهایی از ناحیۀ قدرتهای بزرگ متوجه آن است؛ که همین است که شما گفتید: محاصرۀ دارو و سوخت و گرفتاریهایی که تقریباً یکسان است و همه این گرفتاریها را تا حدّی دارند. یک وقت است که میخواهید ببینید عوامل پیشبرنده و محدودکنندۀ مقاومت در هر منطقه چیست؛ یعنی میخواهیم ببینیم که مثلاً در غزه، که اشاره میکنند یک جریان روبهرشد است، کدام عوامل کمک میکند و چه کسی دارد مقاومت میکند که نگذارد این اتفاق بیفتد. در کشور خودمان هم، الآن کسانی دارند اذیت میکنند و سنگاندازی میکنند که ذهن مردم را با حرفهای بیپایه درگیر کنند.
میخواهم بگویم چیزی که به نظر من خیلی مهم است دومی است. اولی معلوم است. بالاخره، اجازه نمیدهند کشتی ایرانی برای مردم یمن دارو یا آذوقه ببرد و مانع زیاد است. خودِ ایران الآن در معرض تحریم است. در عین حال، ما میگوییم که ایران-به قول مقام معظم رهبری-به حرکت رو به جلوی خود ادامه میدهد. آن عنصر چیست که باعث میشود ایران جلو برود؟ آیا این عنصر یک عقیدۀ مشترک بین همۀ مناطقی است که مقاومت آنجا حضور دارد؟
از طرف دیگر، آیا موانع مشابهی برای بازدارندگی پیشرفت مقاومت وجود دارد؟ آیا باید نسخۀ یکسانی برای جبهۀ مقاومت پیچید؟
دوستان یک مقدار توضیح دهند که چه باید کرد: باید راجع به رفع کدام مانع و تقویت کدام عنصر فکر کرد.
رویوران: خانم رایس کتابی به این نام نوشتهاست: شرافتی بالاتر از این نیست-البته، کتاب عنوان فرعیِ هفت سال حضور افتخارآمیز در کاخ سفید را هم دارد. این کتاب به فارسی ترجمه شده و بخشهایی از آن دربارۀ منطقه است. یک مورد دربارۀ جایگزینی عرفات با محمود عباس است: اینکه عرفات را چهطور ترور کردند و برنامۀ جایگزینی را قبل از ترور ریختند. میگوید: «ما محمود عباس را از دفتر سیاسی برداشتیم و تا نخستوزیری بردیم. »
الآن، با همین بحثها و همین خاطرات، جریان سازش دچار مشکل است. در حالی که مقاومت افتخار درست میکند، سازش، به دلیل سکوتش، ریزش دارد. به قدس هر روز حمله میشود و مقاومت بیانیه میدهد، اما محمود عباس در سکوت مطلق است. آقای هنیه میگفت: «ما بدون قدس هیچ چیز نیستیم. اگر مسجدُالاقصی را از دست بدهیم، حتی خودمان را آدم نمیدانیم»! مسجدُالاقصی و قدس برای اینها هویت است. بدون این هویت، همه چیز بیارزش است.
آن که سکوت کردهاست به این قضایا چه نگاهی دارد؟ واکنشهای اجتماعی اتفاقاً به همین تفاوت است. واکنشی که میگویند فلسطینیها در کرانۀ باختری و در سرزمینهای ۱۹۴۸ م. نشان دادهاند نسبت به یک وفاداری و نسبت به یک ارزش است. این خیلی مهم است. اتفاقات اخیر یک نوع انتخاب است که مردم دارند انجام میدهند. این انتخابها عمدتاً به نفع مقاومت است تا به نفع جریان سازش و طرفداران آن.
کاظمزاده: به اعتقاد من، الآن فلسطینیها هیچ اولویتی بالاتر از وحدت داخلی ندارند. در گذشته، نشستی داشتند و تا یک مرحله پیش رفتند، اما متوقف شد. این هیچ جایگزینی ندارد. اختلاف و تفرقه و شکاف بزرگترین فرصت اسرائیل است. هرجا فلسطینیان خواستند به جایی برسند و وحدت را تقویت کنند، اسرائیل با ترفندهایی آنها را متوقف کرد. اسرائیل از وحدت فراری و بیزار است؛ برعکس، ایران تا توانسته به وحدت داخلی کمک کردهاست. بالاخره، تنها از همین راه است که فلسطینیها میتوانند خود را قدری تأمین کنند.
یک فرض بزرگ در مورد فلسطینیها طرح معاملۀ قرن است، که در زمان ترامپ اجرا شد اما نیمهتمام ماند. بر خلاف خیلیها که فکر میکنند آن طرح تمام شدهاست، من فکر میکنم اکنون این طرح به صورت لاکپشتی اجرا میشود. یادمان باشد که ترامپ برای انتخابات ۲۰۲۴ م. دورخیز کردهاست. همۀ شواهد حاکی از آن است که بایدن، بر خلاف سُنت رایج در آمریکا (که معمولاً رئیسجمهور دو دوره میماند)، با توجه به اقتضای سن، فقط یک دوره رئیسجمهور خواهد بود. هواداران ترامپ صحنه را ترک نکردهاند و هنوز، با اِعمال فشار مستقیم و غیرِ مستقیم، به دولت بایدن خط میدهند.
در مورد هم فلسطینیها، هم ایران و هم بقیه باید این را بدانند که دو-سه سال بیشتر فرصت ندارند. احتمالاً، ترامپیستها دوباره برمیگردند و این طرح را پی میگیرند. بنابر این، به نظر من، مهمترین اولویت فلسطینیها این مسئله است. باید از الآن، با تمام قوا، بتوانند خودشان را با گفتوگو برای این قضیه آماده کنند.
مهمترین پیام عملیاتِ شمشیر قدس همین بود که فلسطینیهایی که سالها در داخل زندگی کردهاند و تابعیت اسرائیلی دارند در این عملیات پیشگام بودند. در جنگ ۳۳روزه هم، وقتی بعضی هدفها زده میشد، همه تعجب میکردند که باید یک نفر آن داخل باشد که بگوید کجا را بزنند!
زورق: آقای کاظمزاده، شما فرمودید فلسطین دو راه حل دارد: یکی معاملۀ قرن است و یکی هم طرحِ دو دولت. البته، ایران هم راه حلی با عنوانِ دولت فراگیر مطرح کردهاست-به این صورت که انتخابات برگزار شود، و یهودیان و مسیحیان و مسلمانانی که قبل از ۱۹۴۸ م. در اسرائیل بودند در آن شرکت کنند، و یک دولت فراگیر تشکیل شود. منطقیترین و دموکراتیکترین راه حل همین است، اما آنها به این راه حل توجهی نکردند.
یک پرسش این است: وضع غزه از نظر محاصرۀ اقتصادی چگونه است؟
رویوران: مشکلات خیلی زیاد است. تصور کنید که یک جنگ اتفاق افتاده و کلّی تحریم و آوارگی در پی داشته، اما اسرائیلیها اجازه نمیدهند چیزی به غزه وارد شود.
فلسطین با مصر به توافقات خوبی رسید. قبلاً، مصریها خیلی به فلسطین فشار میآوردند؛ الآن معبر رفح باز است و این خودش یک دستاورد است. مصریها تا حدّی مثبت برخورد میکنند. قبلاً، وقتی یک نیروی حماس میخواست از مصر بیرون برود، اولین کسی که او را میگرفت سازمان امنیت مصر بود؛ الآن خیلی کاری ندارند. به رغم اینکه وضعیت مصر مشخص است، فلسطین توانستهاست قواعدی را با آنها تعریف کند، و این فشار را بر غزه کم کردهاست.
البته، مصر به اتحادیۀ اروپا و آمریکا هم تعهد دادهاست که تمام واردات باید از طریق معبر کفرْسالم باشد که زیر نظر اسرائیل است؛ یعنی کالا به نقطهای که اسرائیل حضور دارد میرود و از آنجا وارد غزه میشود. به مصر اجازه نمیدهند که این کار را مستقیماً انجام دهد. البته، مصر به صورت فردی اجازۀ عبور مستقیم میدهد: اگر یک یا دو چمدان مواد غذایی ببرید، مشکلی ندارد-در گذشته، اینگونه نبود.
متأسفانه، دارو در آنجا خیلی کم است. اسرائیل در بمبارانها چندین بیمارستان را تقریباً از بین بردهاست. امکانات دارویی محدود است. سازمان ملل حدود ۲۰ بیمارستان در غزه دارد که در وارد کردن امکانات آزادند-هم امکانات دارویی، هم امکانات آموزشی و لوازمالتحریر، و هم وسایل ساختوساز. گاهی هم برخی امکانات را بین بعضی خانوادهها توزیع میکند به شرط اینکه در ساختوساز استفاده شود نه در جای دیگر. مخصوصاً به دلیل ساخت موشک، به کالاهای فلزی خیلی حساس هستند. خلاصه، یک نوع مدیریت در آنجا وجود دارد-قدری توسط سازمان ملل و قدری به دست خودِ مردم.
زورق: وضع تهاجم فرهنگی چگونه است؟ مردم چه اندازه تحت تأثیر تهاجم فرهنگی هستند؟
رویوران: جامعۀ فلسطینی، چون در معرض حمله و اِشغال و نژادپرستی و مسائلی از این قبیل است، یک جامعۀ بسیار آگاه و از لحاظ فرهنگی ریشهدار است و دچار مشکل جدی نمیشود. انسجام مهم است. در جامعۀ غزه، مسیحیان کمتر از هزار نفرند. لبنان چندپاره است؛ ولی غزه، به دلیل یکپارچگی و اسلامگرایی، از لحاظ فرهنگی مستحکم است.
زورق: از لحاظ جنگ روانی چگونه است؟
رویوران: جریان فتح در غزه حضور داشت و بیشتر فرهنگ سازش و تسلیم را مطرح میکرد، هم از لحاظ سیاسی و هم غیرِ سیاسی. بعد از اینکه حماس کلّ غزه را در اختیار گرفت، شبکههای تلویزیونی القدس و فلسطین الیوم (یکی برای حماس و یکی برای جهاد) شکل گرفتند، و این عملاً به یکپارچگی اجتماعی با امکاناتی که وجود دارد کمک کرد.
زورق: دربارۀ فشارهای سیاسی نسبت به غزه هم بفرمایید.
رویوران: در آنجا، در ظاهر مسئولان دولت خودگردان (فرماندار و استاندار و. . . ) حضور دارند، اما چون حماس در عمل حاکم است، مشکلی وجود ندارد. حماس حاکم قطعی است، ولی ظاهرِ دولت خودمختار هم هست: کارکنان، وزارت بهداشت، وزارت آموزش و پرورش، و. . . . حماس ادارات دولتی را به محمود عباس واگذار کردهاست، اما این واگذاری نسبتاً ظاهری است.
اشعری: یک نکتۀ مهم این است: وقتی آمریکا تصمیم میگیرد که در دیپلماسیاش تغییری پدید آورد و از حضور مستقیم در خاورمیانه کمی صرفِ نظر کند و به سمت چین برود، عربستان نگران میشود که آیندهاش چه میشود و زمزمۀ مذاکره با ایران را مطرح میکند. مصر هم، بعد از اینکه در اتیوپی (که تخصص آقای کاظمزاده است) در مسیری که آب نیل را تأمین میکند با هدایت اسرائیلیها سد میزنند، احساس میکند که دارند پشتش را خالی میکنند. به هر حال، هرقدر هم که اسرائیل بهظاهر با کشورهای عربی و اسلامی ارتباط برقرار کند، طرفین میدانند که این رفتارها تاکتیکی است. میخواهم عرض کنم اینکه آقای هنیه گفتند گشایشهایی در روابط آنها با مصر ایجاد شدهاست شاید با این ماجراها هم بیارتباط نباشد.
کاظمزاده: من، به عنوان کسی که هر روز تعدادی خبر دریافت میکنم، اگر همۀ خبرها را هم نتوانم بخوانم، مجبورم به تیتر خبرها نگاهی بیندازم. در چند سال اخیر، از وخامت وضعیت انسانی در غزه خیلی خبر نداریم؛ از یمن داریم، از لبنان داریم، از ایران داریم، ولی از غزه نداریم. چرا؟ به چند دلیل:
(۱) اینها عقبهشان به اِخوان وصل است، و اخوان هم یک شبکۀ بینالمللی است. با امکاناتی که دارند، همدیگر را حمایت میکنند.
(۲) حماس، بر خلاف حزبالله و انصارالله، ریشۀ سُنی دارد و شیعه نیست؛ اگر از سوی همۀ کشورها هم حمایت نشود، حداقل از سوی بعضی از کشورها حمایت میشود، و آنها نمیگذارند اوضاع غزه به مرحلۀ انفجار برسد.
(۳) حتی در دورۀ ترامپ، طرح معاملۀ قرن اتفاقاً تازگیاش در این بود که بنا بود دولت فلسطینی را از کرانۀ باختری به غزه منتقل کند-با الحاقاتی که در صحرای سینا اتفاق میافتاد، اینجا به عنوان دولت آیندۀ فلسطین در نظر گرفته میشد؛ بنابراین، حتی برای ایجاد تشکیلات هم خیلی فشار آمد: کمکهای مالی سازمان ملل و آمریکا تحت فشار ترامپ به کرانۀ باختری قطع شد، و اسرائیل درآمدهای مالیاتی را که از فلسطینیهایی که برای اسرائیلیها کار میکردند میگرفت نداد. تشکیلات ساف تحت فشار بود چون میخواستند این تشکیلات نابود شود.
آن زمان، این بحث مطرح بود که چرا ایران از این فرصت استفاده نمیکند تا وقتی آمریکاییها و اسرائیلیها دارند تشکیلات خودگردان را غرق میکنند، بالاخره یک پُلهایی را برقرار کند.
بعد از اینکه بایدن در آمریکا روی کار آمد، همۀ کارهایی که در زمان دولت ترامپ علیه فلسطینیها انجام شد را لغو کردند و کمکهای سازمان ملل و کمکهای خود را از سر گرفتند؛ به سازمان ملل اجازه دادند کمکهای سالانهاش را انجام دهد، و اسرائیل هم تحت تأثیر این فضا پرداختهای مالی را از سر گرفت.
غزه جای کوچک و باریکی است که در ساحل دریا قرار گرفته و بخش عمدۀ منابع غذاییاش از دریا تأمین میشود. هر وقت اسرائیلیها بخواهند به غزه فشار بیاورند، محدودۀ مجاز ماهیگیری را کم میکنند. الآن این وضعیت هم هست. غزه زمین کشاورزی هم دارد؛ درست است که سرمایۀ کمی دارد ولی بسیار حاصلخیز است.
در مجموع، میخواهم بگویم درست است که غزه، در یک کلام، یک زندان بزرگ است، ولی در مقایسه با فشارهایی که به دیگر اضلاع مقاومت در این مدت وارد شدهاست، غزه کمترین فشار را حس کردهاست.
در مورد تهاجم فرهنگی در غزه، باید بگویم بیشتر خبرهایی که ما دریافت میکنیم به شکافها و اختلافات داخلی بین حماس و تشکیلات خودگردان مربوط بود. تهاجم فرهنگی را در داخل ایران مثلاً به صورت بیحجابی و گرایش به برخی شبکههای تلویزیونی میبینیم. این نوع مسائل در غزه، حداقل در فیلمهایی که من دیدم، کم است؛ در کرانۀ باختری هست، ولی غزه بیشتر فضای مذهبی دارد.