مقدمه
افغانستان در دهههای اخیر شاهد نوسانات و تحولات ساختاری گوناگونی بوده که باعث تحلیل رفتن توان تمام بخشهای مختلف جامعه این کشور شده است. آخرین تغییر ساختاری در همسایه شرقی ایران مربوط به هفتههای اخیر و بازیابی قدرت طالبان پس از خروج نیروهای آمریکایی از این کشور مربوط میشود که دوباره در کانون توجهات رسانهها و کنشگران سیاسی در عرصه روابط بین الملل قرار گرفته است. اما پرسش این است که چگونه میتوانیم با اعمال سیاستهای مناسب، منافع اقتصادی کشور را حفظ و آن را بهبود ببخشیم. باید توجه داشت که پس از فروپاشی شوروی، رویکرد اقتصادی به سیاست در بعد بین المللی اغلب بر سایر رویکردها برتری داشته است، از همین روی ایران نیز میتواند در این زمینه سیاست فعالانهای را در پیش بگیرد تا هم نیازهای مردم مسلمان این کشور تامین و هم خدشهای به منافع اقتصادی و ملی ما وارد نشود.
یکی از مهمترین تاثیرات گسترش روابط اقتصادی و درهم تنیدگی آن، کاهش تنش بین طرفین است و این تجربه بارها در اقتصادسیاسی بین الملل بارها اثبات شده که معمولا کشورهایی که سطح مراودات اقتصادی بالاتری داشتهاند در نهایت به همگرایی در سیاست نیز دست یافتهاند. از همین روی لازم است تا جنبه اقتصادی تحولات افغانستان در اولویت سیاستگذاران کشور قرار بگیرد. از همین رو تلاش میشود در این نوشته به صورت اجمالی ضرورت و اهمیت ارتقای درهمتنیدگی اقتصادی با تاکید بر مولفههای مهم بررسی شود.
شاخصهای اقتصادی افغانستان چه میگوید؟
نرخ بیکاری افغانستان در سال ۲۰۲۰ به ۱۱٫۲ درصد رسید که نسبت به سال قبل از آن افزایش تقریبا ۰٫۱ درصدی داشته است.
نمودار زیر نسبت بدهی دولت به تولید ناخالص داخلی افغانستان را نشان میدهد که در سال ۲۰۲۰ با افزایش ۱٫۷ درصدی نسبت به سال قبل به ۷٫۸ درصد رسیده است.
در نمودار میتوان روند رشد اقتصادی افانستان را مشاهده کرد که براین اساس، نرخ رشد اقتصادی این کشور در سال ۲۰۲۰ به منفی ۱٫۹۳ درصد نزول داشته است در حالیکه این نرخ در سال ۲۰۱۹ تقریبا ۳ درصد بود.
یکی از شاخصهای که این کشور وضعیت به مراتب نامطلوبی دارد، مورد کسری تجاری است که در سال ۲۰۲۰ به بیش از ۵٫۵ میلیارد دلار رسیده است. براساس دادههای رسمی؛ از سال ۲۰۰۶، کسری تجاری افغانستان در حال افزایش است زیرا واردات به دلیل تلاش برای بازسازی افزایش یافته است. عمده واردات عبارتند از: نفت؛ ماشین آلات و تجهیزات و اقلام غذایی. همچنین شرکای تجاری اصلی افغانستان عبارتند از: پاکستان (۴۸ درصد کل صادرات و ۱۴ درصد واردات) و روسیه (۹ درصد صادرات و ۱۳ درصد واردات). سایر کشورها نیز عبارتند از: ایران، چین، هند، ژاپن و ترکیه.
تهدید و فرصتهای ناتوانی اقتصادی طالبان
همانطور که به صورت نمونه آورده شد؛ این کشور در بسیاری از شاخصهای اقتصادی یا به دلیل نبود آمار دقیق غایب بوده و یا وضعیت بغرنجی دارد. مثلا این کشور در رتبه نخست دریافت کمکهای بین المللی قرار دارد بطوریکه بر اساس دادههای رسمی، پیش از حضور دوباره طالبان در قدرت؛ سه چهارم و حتی ۸۰ درصد بودجه افغانستان، از طریق کمکهای خارجی تأمین میشود. یا مجموع کمکهای خارجی معادل ۴۰ درصد از اقتصاد ۲۲ میلیارد دلاری افغانستان را شامل میشد که احتمالا در این شرایط کمکهای خارجی در دوران طالبان ادامه نخواهد یافت.
همچنین دولت بایدن ۹٫۵ میلیارد دلار داراییهای بانک مرکزی افغانستان را مسدود کرد یا دولتهای اروپایی اعلام کردهاند که کمکهای توسعهای را متوقف میکنند. صندوق بین المللی پول همچنین حق دسترسی افغانستان به امکانات حق برداشت مخصوص (SDR) را لغو و بسیاری از کشورهای غربی خواستار تحریم افغانستان در زمان طالبان شدهاند.
پس با در نظر گرفتن موارد فوق و اینکه احتمالا طالبان توان و نیرو متخصص اقتصادی برای درآمدزایی نخواهند داشت، یک خلا درآمدی برای اداره افغانستان ایجاد میشود که میتواند تهدیدی بر مقبولیت آن حتی در بین طرفداران آن باشد، از همین روی این گروه نهایت تلاش خود را خواهد کرد که بتواند در امر اقتصاد و تامین حداقل نیازهای جامعه موفق شود. شرایط دهههای اخیر و نامنی در افغانستان اجازه انباشت سرمایه و در نتیجه سرمایهگذاری را نداده است. بنابراین این کشور نیاز شدید به سرمایه گذاری خارجی از سوی سرمایه گذاران خواهد داشت، موضوعی که در دولت پیشین تمایل بیشتر به سمت غربیها بود. با در نظر گرفتن این موضوع و رویکرد طالبان نسبت به غرب و شرکتهای آن، بستر حضور شرکتهای همسایه و شرقی فراهم آمده که تلاش شرکتهای چینی برای ورود به بخش معدن این کشور گویای آن است.
قطعا با توجه به شرایط ژئوپلیتیکی و مواردی مانند فرهنگ و زبان، اقتصاد افغانستان میتواند یک فرصت برای همکاری بیشتر باشد که در بخش معدن، انرژی، مواد غذایی، بازسازی و ترانزیت به کمک همسایه شرقی بیاید که البته این موضوع در گروه اتخاذ سیاست هوشمندانه و دیپلماسی فعال اقتصادی است. اما در این کنار این ظرفیت بالا برای بسط روابط اقتصادی دوجانبه، سیاست نادرست یا اهمال کاری موجب ورود رقبای منطقهای و فرامنطقهای به این کشور میشود که میتواند تهدیدی بر منافع ملی میان مدت و بلندمدت ما باشد، بطوریکه در روزهای اخیر شاهد افزایش تحرکات عربستان، ترکیه و پاکستان در این کشور هستیم که به دنبال گسترش نفوذ سیاسی و اقتصادی خود هستند.
معادن افغانستان، ثروت کشف نشده
براساس بسیاری از شاخصهای اقتصادی این کشور وضعیت مطلوبی ندارد اما این به معنای فقر ذاتی افغانستان نیست. چون افغانستان به عنوان یکی از کشورهای دارا از نظر ذخایر معدنی است که از ۱ تا ۳ تریلیون دلار ارزش آن برآورد میشود. دومین معدن مس بزرگ جهان ( عینک) در این کشور قرار دارد و یا وجود ماده باارزش لیتیوم که در باتری خودروهای برقی و لبتاپ مورد استفاده قرار میگیرد، نمونهای از این ثروت خدادادی است. این ذخایر غنی معدنی باعث شده تا بسیاری از شرکتهای چینی و روسی در صف ورود جهت استخراج قرار بگیرند، حتی یکی از مقامات طالبان در گفتگو با رسانه کره جنوبی از این کشور برای مشارکت در استخراج معادن افغانستان دعوت کرده است.
حال با در نظر گرفتن این موضوع و اینکه ایران نیز جزو کشورهای ثروتمند معدنی محسوب میشود، میتوان از این اشتراک نهایت استفاده را برد و در حوزه استخراج معادن به این کشور کمک کرد. حتی میتوان از معادن افغانستان در بخش تامین خوراک بهره برد، برای نمونه توسعه معادن افغانستان بر اقتصاد ایران تاثیر دارد و ما میتوانیم از منابع معدنی آن برای مثال در مورد سنگ آهن که برای آن دچار کمبود هستیم، استفاده کنیم. متاسفانه در دهههای اخیر به دلیل حضور اتحاد جماهیر شوروی، سپس طالبان و بعد آمریکا از حدود سال ۲۰۰۱، شانس حضور ایران نیز در این بخش کمتر شد .
بنابراین اگر ما بتوانیم تامین خوراک معادن خود را از افغانستان انجام دهیم و یا ایران بتواند از طریق شرکتهای پیمانکاری متخصص در حوزه اکتشاف، استخراج و فرآوری پروژههایی را در افغانستان بگیرد این موضوع باعث توسعه و اشتغالزایی هم در افغانستان و هم در ایران میشود. البته ایران میتواند در زنجیره تامین مواد معدنی و فروش آنها در بازار جهانی ایفای نقش کند که برای ایران درآمدزا خواهد بود.
گاز ایران؛ بستری برای منطقهای کردن اقتصاد
روابط سیاسی کشورهای منطقه بگونهای است که تحکیم پیوند ژئواکونومیکی بین ایران و افغانستان به نوعی تسهیلگر تجارت منطقه و افزایش وزن آنها در معادلات سیاسی است. برای نمونه ایران میتواند در صورت توافق با دولت جدید افغانستان و اطمینان از مسائل امنیتی، خطوط گاز خود را پس از عبور از افغانستان و تاجیکستان به چین که خواهان آن است، برساند. از سویی افغانستان میتواند علاوه بر تامین انرژی خود از این خط لوله، از طریق ترازیت درآمدزایی کند همان موضوعی که ترکیه به خوبی توانسته از آن استفاده کند. البته این موضوع علاوه بر ایران و افغانستان بر تاجیکستان نیز تاثیرگذار است، از همین روی چنین خط لولهای میتواند زمینه گسترش روابط سه کشور ایران، افغانستان و تاجیکستان شود.
البته این پروژه میتواند برای ایران نیز مهم باشد چون ما با وجود منابع عظیم گازی سهمی ناچیزی از صادرات جهانی آن را در اختیار داریم. وقتی صحبت از صادرات گاز شده بیگمان اذهان به سمت اروپا معطوف و تلاش میشود به هر نحوی که شده گاز ایران به اروپا برسد و برای آن طرحهای مختلفی مانند انتقال از طریق ترکیه یا عراق و سوریه و سپس دریای مدیترانه ارائه میشود، اما باید توجه داشت که با وجود غولی مانند گازپروم و برنامه کشورهای دیگر مانند تاناپ آذربایجان و البته تاثیرگذاری متغیر سیاسی، شانس زیادی برای ایران نمیتوان در این بازار متصور شد، از همین روی مناسب است که به بازارهای همسایه و شرقی توجه شود که در در برنامههای دولت جدید نیز به آن اشاره شده است. بنابراین در حال حاضر برای ایران بازارهای گاز چین، کویت، عمان و یمن شرایط بهتری دارند که در این میان بازار چین به دلیل حجم تقاضا و قدرت اقتصادی آن میتواند برای ایران مهم باشد و همانطور که ذکر شد این بستری مناسب جهت همکاری دو کشور در موضوع انرژی است.
ترانزیت و آینده تجارت دو کشور
براساس برخی پیش بینیها حجم تجارت کالایی جهان قرار است فقط ظرف ده سال از ۲۰۲۰ تا ۲۰۳۰ به بیش از دو برابر افزایش یابد. یعنی از ۱۲ میلیون تن به ۲۵ میلیون تن و پیشبینی میشود که ظرف ۳۰ سال به ۸ برابر برسد. این موضوع نیز میتواند برای ایران یا هر کشور دیگر تهدیدات و فرصتهای خاصی داشته باشد و اگر زمینه و بستر آن که مشارکت در راهها و کریدورهای جهانی و منطقهای است، فراهم نباشد میتواند فرصتها را به تهدید تبدیل کند. تلاش چین در قالب طرح « ابتکار جاده و کمربند» یا برنامههای ترکیه مانند ایجاد کانال آبی استانبول و یا اتصال ریلی به آسیای میانه و چین تنها نمونهای از تلاش کشورهای منطقه در این موضوع است بویژه آنکه منطقه دریای سیاه و آسیای میانه در این پیش بینی جایگاه برتری دارند.
بنابراین لازم و ضروری است که ایران و افغانستان در موضوع راه آهن و مشارکت در پروژههای راهی نقش پررنگی داشته باشند. هرچند در حال حاضر احداث راه آهن خواف- هرات یک موفقیت برای ایران محسوب میشود که در صورت تداوم و ادامه آن میتواند نقش ایران در تجارت جهانی آینده را پرنگ کند. چون اولا این راه آهن میتواند جز اصلی و ابتدایی پروژه ۲ میلیارد دلاری “کریدور خط آهن پنج کشور” باشد؛ کریدوری که درصورت احداث با عبور از چین، قرقیزستان، تاجیکستان، افغانستان و ایران به ترکیه خواهد رسید و به نوعی شرق را به غرب متصل میکند.
دومین جنبه اهمیت احداث راه آهن خواف- هرات میتواند مشارکت ایران در پروژه ۴ میلیارد دلاری ترانس افغان باشد که قرار است چهار کشور پاکستان، افغانستان، ترکمنستان و ازبکستان را به یکدیگر متصل کند. اگر ایران بتواند این راه آهن را تا مزار شریف ادامه دهد در آن صورت زمینه برای ترازیت کالاهای ایرانی به آسیای میانه فراهم میشود.
مورد دیگر در بحث ترازیت، توسعه منطقه چابهار توسط هندیها است که برای این کشور جهت اتصال به آسیای میانه از طریق ایران از همین بالایی برخوردار است بطوریکه هندیها تلاش کردند تا موضوع مشارکت در توسعه بندر چابهار معاف از تحریمهای آمریکا باشد که در این زمینه هم موفق بودند. کریدور ۷ هزار و ۲۰۰ کیلومتری شمال و جنوب طرح بزرگ هند برای کاهش زمان تجارت با اروپا و ورود به بازار آسیای مرکزی است. این پروژه شامل هزاران کیلومتر جاده از بندر چابهار در جنوب، عبور از آذربایجان در شمال و به سمت روسیه و سپس اروپا میشود.
اما با روی کار آمدن طالبان موضع سخت آنها نسبت به هند، این پروژه نیز با اما و اگرهای بسیار روبه رو شده بطوریکه هندیها اعلام کردند که اگرچه این کریدور همچنان برای هند در اولویت است اما در مذاکرات بندر چابهار، افغانستان حضور نخواهد داشت.
حتی اخیرا صحیت از کریدور جایگزین بنام کریدور عربستان-مدیترانه (عرب-مد) میشود که یک کریدور تجاری چند منظوره تجاری در حال ظهور است و میتواند الگوهای تجاری بین منطقه اقیانوس هند، خاورمیانه و اروپا را به طور اساسی پیکربندی کند. این کریدور که در بعد امنیت غذایی مهم است با عبور از کشورهای عربی به مدیترانه و سپس اروپا متصل میشود. بنابراین عدم همکاری طالبان و هند به نوعی باعث متضرر شدن ایران نیز خواهد شد، پس در این مورد هم همکاری ایران و افغانستان مهم و ضروری است.
بازار خرده فروشی افغانستان
بازار کالایی و خرده فروشی افغانستان در مقایسه با سایر بازارهای همسایه ایران نسبتا کوچک است اما این بازار به دلیل ارتباط مستقیم با مردم و مصرف کننده که جلب رضایت آنها برای امارت اسلامی مهم خواهد بود. بنابراین این بازار نیز میتواند بستر همکاری مناسبی بین دو کشور باشد بویژه آنکه بیشتر کالاهای صاداتی ایران به افغانستان شامل مواد غذایی و سوخت است که هر دو ارتباط تنگاتنگی با معیشت مردم دارد. با توجه به نیاز مبرم مردم افغانستان به کالاهای ایرانی که طی دهههای گذشته تاکنون توانسته سلایق مردم این کشور را کشف و تامین کند، اتفاقات احتمالی داخل افغانستان که موجب ناامنی راهها شود نمیتواند تاثیر زیادی بر روی تجارت ایران و افغانستان بگذارد چراکه انتقال کالاهای ایران از چهار دروازه گمرکی رسمی ایران و افغانستان صورت میگیرد. البته نباید از تلاش ترکیه برای تصاحب بازار کالایی این کشور شد؛ همان تجربهای که با غفلت ایران در موضوع تحریم قطر توسط همسایگان عرب آن صورت گرفت.
نتیجه
بنابراین با در نظر گرفتن محورهای مورد اشاره اینگونه به نظر میرسد که افغانستان و ایران میتوانند در صورت همکاری در اقتصاد منطقه مکمل تامین نیازهای یکدیگر بوده که برای هر دو طرف بازی برد-برد است. همچنین ایران میتواند برخی تهدیدها در این زمینه را به فرصت تبدیل کند، برای نمونه در موضوع حمل و نقل دولت پیشین افغانستان تحت نفوذ آمریکا هرگونه همکاری را به بن بست کشاند. البته نباید از حضور تعدد بازیگران و متغیرهای تاثیرگذار در رقابت اقتصادی بین المللی غفلت کرد که به دنبال بسط نفوذ سیاسی و اقتصادی خود هستند. بنابراین هر گام اشتباه در سیاست گذاری میتواند منافع اقتصادی کشور در این همسایه شرقی با خطر روبه رو کند ولی بهرحال ، طالبان خصوصیات خود را دارد و هرگونه همکاری با آن ملاحظات و مخاطرات منطقه ای و بین المللی در پی خواهد داشت که باید به آنها توجه نمود.