عربستان سعودی درتنگنای انتخابهای سخت

0 215

شکی نیست که در منطقه جنوب غرب آسیا  دگرگونیهای وسیعی در دو دهه گذشه اتفاق افتاده است مانند حوادث ۱۱ سپتامبر در سال ۲۰۰۱، اشغال افغانستان و عراق از سوی امریکا در سالهای ۲۰۰۲ و ۲۰۰۳ ، آغاز قیامهای بهار عربی در چندین کشور در جنوب غرب آسیا و شمال افریقا در سال ۲۰۱۱ ، ظهور مکرر جریان تکفیری در منطقه، و اکنون عقب نشینی امریکا از افغانستان و در آینده نزدیک از عراق و سر انجام جنگ یمن هفت ساله یمن . این حوادث تحولات دامنه داری ایجاد کرد و این فرایند که همچنان ادامه دارد جایگاه تک تک کشورهای منطقه  و اتحاد و ائتلاف های آنان را تحت تاثیر قرار داده است. در کنار تحولات منطقه ای، تحولات بین المللی وسیعی نیز اتفاق افتاد وهمه کشورهای منطقه را با انتخابهای متفاوتی مواجه کرد. در این وجیزه شرایط سیاسی- نظامی کشور عربستان سعودی را بررسی خواهیم کرد تا ببینیم امروز در برابر چه انتخابهایی قرار دارد.

در اوایل دهه هفتاد استاد محمد حسنین هیکل روزنامه نگار معروف مصری به ایران سفر کرد و غرض از این سفر گفتگو با تنی چند از مسئولان بلند پایه ایران اسلامی با هدف نوشتن کتاب جدیدی در باره انقلاب اسلامی ایران بود. در حاشیه این سفر دیداری با ایشان صورت گرفت و زمانیکه از ایشان در باره آینده روابط میان ایران و مصر پرسیده شد گفت برای پاسخ می خواهم استعاره ای از نظریه مرکز و پیرامون سمیر امین استفاده کنم تا در قالب این نظریه بهتر بتوانم پاسخ دهم. سمیر امین در نظریه خودش در باره توسعه اقتصادی معتقد است که سرمایه در جهان از پیرامون به متروپل یا مرکز در حال جابجایی است و به علت این جابجایی کشورهای فقیر و توسفه نیافته پیرامونی فقیرتر می شوند و کشورهای توسعه یافته غرب در مرکز فرصت های جدیدی برای توسعه پیدا می کنند و این فرایند علت عقب ماندگی کشورهای محیط و افزایش فاصله میان آنها با کشورهای توسعه یافته شمال است. او اضافه کرد که من از نظریه مرکز و پیرامون در ابعاد سیاسی و تمدنی در پاسخ به شما می خواهم استفاده کنم . در فرآیند تمدن در خاورمیانه  دو نوع کشور وجود دارد. کشورهایی مانند ایران و مصر که فرایند تمدن سازی و نو آوری برای ادامه پیشرفت در آنها همچنان جریان دارد و کشورهای دیگر که فرایند تمدن گذری، از این کشورها عبور کرده و یا کاملا از آن بی بهره هستند و به نوعی کویر فرهنگی اند که تقریبا شامل همه کشورهای دیگر منطقه است. در این معادله هرگاه کشورهای مرکز و تمدن ساز منطقه یعنی ایران و مصر در کنار هم قرار داشتند، منطقه به علت زایش فرهنگی و اعتماد به نفس راه های پیشرفت ، استقلال طلبی، و سلطه ناپذیری و استقلال سیاسی  را طی می کند و هرگاه کشورهای تمدن ساز دچار تقابل می شوند و حاضر به ایفای نقش نیستند قدرت های کویری سرنوشت منطقه  را در اختیار می گیرند و اینها به علت ناتوانی در تمدن سازی، منطقه را به سمت وابستگی و عقب ماندگی می برند. با  وابستگی و عقب ماندگی می برند با این نگاه استاد مرحوم هیکل می خواهم تحولات منطقه را بررسی کنم ولی از زاویه نقش عربستان سعودی و جایگاه کنونی آن. ( البته در اینجا و خارج از موضوع لازم است بگویم که ایران به عنوان کشوری تمدن ساز بر اساس وظیفه خود و این مقوله موفق شد محور مقاومت را ایجاد کند و استقلال طلبی را گسترش دهد و به وابستگی به غرب در بخشی از منطقه پایان دهد).

عربستان سعودی کشوری جاه طلب در خاورمیانه است و در یک قرن اخیر تلاش زیادی داشته است تا به یک کشور محوری در منطقه تبدیل شود. سعودی با رویکرد محافظه کاری غرب گرایانه در برابر جاه طلبی های جریان ناسیونالیسم قومی- عربی جمال عبد الناصر ایستاد و با کمک و اتحاد و ائتلاف با قدرتهای غربی به ویژه امریکا تلاش کرد با اسلام سلفی و وهابی جایگاهی برای خود و پایگاهی برای غرب در منطقه دست و پا کند. با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران عربستان نقش ویژه ای در گسترش جریان تکفیری و ارتجاعی پیدا کرد و عمده نا امنی های منطقه را در حمایت غرب ایجاد و مدیریت کرد. آنچه به عربستان کمک کرد تا این نقش را ایفا کند امکانات و سیع مالی است به ویژه درآمدهای هنگفت نفتی است که کمک کرد که در سطوح رسمی دولتمردان منطقه را با رشوه های کلان بخرد و در سطوح مردمی با ایجاد مساجد و تبلیغ وهابیت و مدیریت آنها، جریانی تروریستی موافق با خود ایجاد کند که شاید نمونه بارز آن جریان طالبان در افغانستان و جبهه النصره در سوریه و داعش در عراق است که همگی فارغ التحصیل مدارس افراطگرایی دینی سعودی اند.

 

نقش عربستان سعودی در دهه اخیر بیش از هر زمان دیگر خطرناکتر بود چرا که سعودی با صعود محمد بن سلمان به جایگاه ولیعهدی این کشور با ریسک بیشتری وارد میدان تقابل با جریانهای مردمی و ملت های منطقه و انقلاب اسلامی ایران شد و در صدد یکسره سازی سیاسی به نفع خود برآمد. ده سال پیش و با آغاز جنبش بیداری اسلامی از تونس و سرایت آن به کشورهای  لیبی، مصر، ِیمن ، بحرین، لبنان  و کشورهای دیگر می رفت تا تحول بزرگی در منطقه ایجاد کند ولی عربستان سعودی با پناه دادن به زین العابدین بن علی رئیس جمهور فراری تونس و علی عبد الله صالح دیکتاتور فراری یمن و سیاست ریخت و پاش مالی برای خرید برخی شخصیت های خائن در این کشورها موفق شد در میان مردم به پا خاسته عرب، اختلاف و جنگ و فته ایجاد کند و برخی جوامع مانند لیبی و یمن را به سوی جنگ و تقابل سوق دهد و بهار اسلامی را به پاییز و خزان خونین عربی و تکفیری  برای این ملت ها تبدیل کند.

عربستان سعودی با کمک شیخ نشین های خلیج فارس توانست نقشه های شیطانی بسیاری را به اجرا بگذارد. عربستان با کمک کویت و امارات با پرداخت ۲۳ میلیارد دلار به افسران مصری به رهبری سیسی آنها را به کودتا علیه دولت منتخب مردم مصر تشویق کرد که آنها نیز آن دولت را سرنگون و عملا ادامه فرایند دمکراسی مردمی در این کشور را متوقف کردند و انتخابات ۹۹% هدایت شده حسنی مبارک سرکرده سابق مصر به گونه دیگری از سر گرفته شد. همچنین عربستان و قطر با سرمایه گذاری ۱۵۰ میلیارد دلاری، مجری طرح امریکایی براندازی بشار اسد در سوریه شدند. در این طرح با کمک اردوغان در ترکیه در شمال  و ملک عبد الله در اردن در جنوب، جنگ بی سابقه ای در سوریه آغاز کرد که تاکنون ادامه دارد که نتیجه آن کشته شدن بیش از یک میلیون انسان بیگناه و چند میلیون زخمی و نزدیک به ده میلیون آواره در داخل و خارج شد. حمد بن جاسم نخست وزیر پیشین قطر دو سال پیش در برنامهhand talk word      سرویس بی بی سی اعلام کرد فقط در دو سال اول این بحران قطر ۳۷ میلیارد دلار هزینه کرده بود و قطعا عربستان بیش از این مقدار برای اجرای این طرح به دستور مستقیم امریکا اختصاص داد. در لیبی ،ریاض با کمک امارات متحد عربی و حمایت فرانسه جرقه جنگ داخلی میان شرق و غرب  لیبی آغاز کردند که تا کنون خاموش نشده است. همچنین در کشور بی در و پیکر لبنان توطئه ای برای محاصره مقاومت که رهبری آن را حزب الله بر عهده دارد آغاز شد و لبنان پذیرنده هزاران تروریست تکفیری شد که راه های مقاومت را قطع کردند و در یک نقش نیابتی تعدادی از فرماندهان مقاومت را ترور کردند اما نقش داهیانه حزب الله و حانفشانی مقاومت برای دفاع از همه مردم لبنان اعم مسلمان و مسیحی، و شیعه و سنی این نقشه را زود خنثی کرد. البته عربستان از ایجاد فتنه در لبنان نا امید نشده ولی همچنان با کارشکنی در فضای سیاسی لبنان به تلاش خود تا کنون ادامه می دهد. در عراق، عربستان سعودی با همه امکانات مزورانه وهابی خود به میدان آمد تا فرایند دمکراسی در عراق و حاکمیت اکثریت را برهم زند و ساختار مشابه صدام را به این کشور بازگرداند. ابتدا ریاض از سکولارها، بعثیها، و سنیهای سلفی حمایت کرد ولی موفق نبود و از این رو به سمت حمایت از به اصطلاح جنبش صحوات در سه استان سنی نینوا، صلاح الدین و انبار رفت که از دل آن داعش را پدید آورد. با ظهور داعش عربستان همه امکانات مورد نیاز داعش را از نفرات  گرفته تا امکانات مادی و جنگی فراهم کرد.

 

به گفته نوری مالکی و حیدر عبادی نخست وزیران سابق عراق ، ریاض نزدیک به ده هزار انتحاری وهابی به عراق گسیل کرد تا با عملیات انتحاری امید را از این مردم بگیرند که به گفته مقامات امنیتی عراق سه هزار نفر از آنها خودشان را در میان مردم بیگناه و زواران امام حسین علیه السلام منفجر کردند و چند ده هزار نفر از مردم شیعه عراق را کشته و زخمی کردند و پنج هزار نفر از این تکفیریها بازداشت و به اعدام محکوم شدند و اکنون  در زندان حوت ناصریه عراق نگهداری می شوند و ریاض تا کنون بر بغداد فشار می آورد تا از اعدام آنها جلوگیری کند.

گرچه عربستان سعودی در مصر موفق بود و با اشغال بحرین قیام مردم  این کشور را سرکوب کرد اما در سوریه به علت کمک همه جانبه ایران و کمک هوائی روسیه شکست خورد و در عراق به علت ورود مرجعیت نجف به میدان و کمک اساسی ایران نیروی عقیدتی به نام حشد الشعبی شکل گرفت و ظرف سه سال جریان تکفیری داعش را جمع کرد. البته امریکا و غرب که داعش را به وجود آورده بودند با افتخار اعلام می کردند که از بین بردن این نیروی عقیدتی سی سال وقت می خواهد. این شکست ها ریاض را بر آن داشت تا دست به بازی جدیدی بزند تا در آن به پیروزی سهل الوصولی دست یابد تا ورق در منطقه به نفع این رژیم تغییر کند. به عبارت دیگر ریاض با شکست در تحقق برخی اهداف خود، تصمیم گرفت استراتژی جدیدی را به اجرا بگذارد و در یمن با یک بسیج نیروی قدرتهای جهانی  و با کمک بیش از ده کشور از جمله امارات ، قطر، کویت ، بحرین، سودان، ومغرب و جذب چند صد هزار مزدور از دهها کشور، به یمن حمله نظامی کرد و تلاش داشت تا با پیروزی آسان شرایط کل منطقه را دگرگون سازد. محاسبات آل سعود  بر این پایه بود که خود را در یک وضعیت برتر نسبت به مردم فقیر و ضعیف یمن می دید و با کمک ائتلاف باصطلاح عربی اسلامی که در برگیرنده بیش از ده کشور است، پیروزی قطعی در پیش خواهد داشت . عربستان بر اساس این جمعبندی نام عملیات را “طوفان قاطعیت” اعلام کرد و محمد بن سلمان اعلام کرد که این جنگ خیلی طولانی نخواهد بود. اما این پیش بینی کاملا اشتباه بود و نه تنها عربستان را از بن بست خارج نکرد که وارد باتلاقی کرد که الان نمی داند چگونه از آن خارج گردد. اکنون جنگ یمن حدود هفت سال است که استمرار دارد و ریاض در آن به بن بست رسیده است. خرید جنگ افزارهای پیشرفته  از امریکا، انگلیس، فرانسه ، المان و اسپانیا هیچکدام نتوانست عربستان را ایمن سازد و در میدان پیروز گرداند. انقلابیون یمن و ارتش ملی یمن پس از حمله عربستان به این کشور، در دو سال اول جنگ، صفوف خود را تنظیم کردند و با اتکا به خدا و با کمک برخی کشورهای دوست پیشروی نیروهای سعودی و ائتلاف بین المللی را در خاک خود متوقف کردند و حملات معکوس را شروع کردند. از سال چهارم جنگ، انقلابیون یمن با هدف قراردادن ریاض پایتخت سعودی و شهرهای ینبع، دمام، و جده موفق شدند به تاسیسات نفتی این کشور آسیب های جدی وارد کنند و در حمله به آرامکو  نیمی از ده میلیون بشگه صادرات نفت عربستان را برای مدتی متوقف سارند. عملیات اخیر انصار الله در استان شبوه و آزادسازی دو شهرستان بیجان و العین در یک روز، در بن بست بودن ریاض و در اختیار داشتن ابتکار عمل در دست انصار الله را کاملا نمایان می سازد. رسیدن انصار الله به مآرب می تواند جنگ را در آینده نزدیک یکسره کند که انصار الله از طرف جنوب غربی به این شهررسیده اند. در حال حاضر عربستان سعودی التماس می کند تا این جنگ متوقف گردد اما پاسخ انصار الله این است که تنها با سه شرط این جنگ پایان می یابد. توقف کامل عملیات جنگی، پایان محاصره یمن و تعهد سعودی به پرداخت هزینه های بازسازی یمن در آینده است.

بسیاری از تحلیلگران سیاسی بر این باوراند که ریاض در نتیجه ماجراجوییهای سیاسی در منطقه به شدت ضعیف شده و به علت تغییر اولویت های امریکا در منطقه راهی جز پذیرش شرایط جدید ندارد. امریکا نه تنها حضور کارشناسان نظامی خود در عربستان را پایان داد که با جمع کردن سامانه های ضد هوایی پاتریوت و تاد عملا نزدیکترین همپیمان خود در منطقه را بدون پوشش هوایی رها کرد. اظهارات مختلف مسئولان نظامی و سیاسی امریکا در اینکه امریکا برای حفظ این دولتها نمی تواند جان سربازان خود را به خطر بیندازد نشان داد که غرب در پی کسب در آمد از فروش سلاح به شیخ نشین های خلیج فارس هست ولی سربازان خود را بخاطر این رژیم  به خطر نمی اندازد و هزینه ماجراجوئیهای احمقانه این کشورها را متحمل نمی شود. البته تصمیم امریکا در خروج از افغانستان  و عقب نشینی نظامی از عراق در سه ماه آینده پیام مهمی به عربستان داد که کاخ نشینان ریاض باید روی کمک عملیاتی امریکا حساب باز نکنند. البته اندوخته مالی سعودی که ده سال پیش به ۱۴۰۰ میلیارد دلار می رسید دو سوم آن در این ماجراجوییها از بین رفت که گفته می شود تنها در جنگ یمن ۴۵۰ میلیارد دلار تاکنون هزینه شده است و شاید به همین علت عربستان بخشی از حاشیه مانور خود را از دست داده است. همچنین در نتیجه تغییر شرایط منطقه، کشور بسیار کوچک قطر با سیصد هزار نفر جمعیت بومی در برابر محاصره سعودی می ایستد و بعد از دو سال ریاض ناگزیر می شود در برابر آن عقب نشینی کند. همچنین امارات متحد عربی که روزگاری نزدیک ترین متحد ریاض بود اکنون  از زیر بلیط عربستان خارج شده و برای ریاض شاخه و شانه می کشد. در تجدید توافق میان ریاض و روسیه در زمینه کنترل تولید و حفظ قیمت نفت در سطح جهانی، امارات اعلام کرد که پایبند این توافق سعودیها نخواهد بود. ممنوعیت سفر اتباع سعودی به امارات به بهانه انتشار کرونا دهن کجی بزرگ دیگری بود که اختلاف ریاض و ابو ظبی را نمایان ساخت.

آنچه مسلم است عربستان سعودی با تغییر اولویتهای امریکا و تغییر معادلات منطقه ای به زیان آن، راهی جز تغییر سیاستهای خود ندارد. آغاز چهار دور گفتگو میان سعودی و ایران در بغداد  در چند ماه اخیر و درخواست سعودی برای از سرگیری رابطه با ایران به عنوان بزرگترین قدرت منطقه ای نشان می دهد که ریاض در حال حاضر انتخاب دیگری در برابر خود نمی یابد.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.