میشل کولون خبرنگار سرشناس بلژیکی که به موضعگیرهای ضد سیاستهای سلطه طلبانه امریکا شناخته شده و اسرائیل را نژاد پرست ترین رژیم آپارتاید جهان می داند، اخیرا در یک اظهار نظر مهمی اعلام کرد که “تمدن غربی تمدن دزدان” است. این اظهار نظر مانند آتش در خرمن رسانه های غربی شعله ور شد و این محتوا در فضای مجازی به شدت دست به دست می شود. این اظهار نظر اشاره دارد به حقیقت تمدن غربی است که در چند قرن اخیر بر دو پایه دو نظام مرکانتلی و استعماری شکل گرفت و گسترش یافت و غرب تلاش دارد آن را در چارچوبی انسانی ارائه دهد. واقعیت این است که این نظام بر پایه تولیدات فرهنگی انسانی و اخلاقی و معنوی توسعه نیافت بلکه نقطه آغازین آن جدایی دین و اخلاق از سیاست بود و بر پایه تفکر مادیگرایانه و سیاست های استعماری و استثماری و غارت ثروت دیگران از طریق سلطه بر آنان شکل گرفت. این سیستم استعماری برای تضعیف جوامع تحت سلطه و سهولت غارت ثروت های آنان به اجرای سیستم “تفرقه بینداز و حکومت کن” روی آورد که به پاره کردن انسجام جوامع مختلف جهان تحت سلطه انجامید و آنان را درگیر نزاعهای مختلف بر اساس قومیت، زبان، دین و مذهب ساخت که متاسفانه تاکنون ادامه دارد.
میشل کولون در این اظهار نظر اعلام کرد که “تحول تمدنی در اسپانیا و فرانسه در قرن ۱۷ میلادی از طریق کشتار سرخ پوستان و مردم بومی و سرقت طلا و نقره امریکای لاتین صورت گرفت و این سرمایه ها بدون مقابل و بدون زحمت و تولید به دست آمده است. فرانسه و انگلیس و ایالات متحد امریکا نیز به ثروت های هنگفتی از طریق دزدیدن جوانان افریقا در فرایند برده داری به دست آورده و تمدن خود را از طریق این رفتار غیر انسانی تراکم بخشید. همچنین بلژیک و هلند زمانی در قرن نوزدهم به ثروت های هنگفتی دست یافتند که به غارت ثروتهای آسیا و افریقا دست زدند بدون اینکه چیزی در برابر آن به جوامع زیر سلطه ارائه دهند”.
کولون افزود که “جوامع غربی ما در طول پنج قرن اخیر به سرقت ثروت های جوامع مختلف دست زده و می توان جدول دقیقی از اعلام زمان و مکان و نام کشور های غارت کننده و غارت شونده ارائه داد و به علت این سرقتهای سازمان یافته بسیاری از کشورهای ثروتمند سابق جهان مانند شبه قاره هند به دولت های فقیری تبدیل شدند و همچنان در دام چرخه عقب افتادگی دست و پا می زنند. از این رو می توان گفت که توسعه یافتگی کنونی غرب بر اساس تجمیع سرمایه دیگران انجام گرفت که با سرقت سیستماتیک به غرب انتقال یافت”.
شاید سمیر امین نویسنده سرشناس مصری در زمینه تئوریهای توسعه اقتصادی در جهان سوم که کتاب “مرکز و پیرامون” را نوشت به همین معنا اشاره دارد. امین ابتدا در پیش فرض خود دولتهای توسعه یافته را در مرکز دایره توسعه و کشورهای در حال توسعه را در محیط پیرامونی قرار می دهد و می گوید تا زمانیکه سرمایه ها به علل مختلف از کشورهای پیرامونی به مرکز متروپل توسعه یافتگی در حال انتقال است، امکان توسعه در جهان سوم نیست و دلیل ساده این موضوع نبود سرمایه لازم برای شروع این فرآیند است. شرایط کنونی جهان و تقسیم آن به شمال و جنوب و استمرار خونریزی مالی جهان سوم به علت تداوم مهاجرت سرمایه داران جنوب به غرب نه تنها شرایط کنونی را استمرار می بخشد که شکاف و فاصله میان شمال و جنوب در حال توسعه است. اگر در گذشته غرب با نظام سلطه به غارت زورمدارانه ثروت های جهان سوم می پرداخت اکنون همان اتفاق بر پایه سیستمی که غرب ایجاد کرده انجام می گیرد و تبدیل شدن بسیاری از حکام خود فروخته و وابسته در جهان سوم و همچنین افراد سرمایه دار غرب زده به ابزاری برای انتقال سرمایه به غرب است. همچنین غرب با ایجاد ده ها سازمان سیاسی بین المللی مانند سازمان ملل و ساختارهای اقتصادی مانند صندوق بین المللی پول و بانک جهانی و دادن اختیار انحصاری و ویژه به خود مانند حق وتو و نیز تصویب ده ها کنوانسیون و قطعنامه و اعلامیه لازم الاجرا تلاش دارد این فرآیند استمرار یابد.
بسیاری از تحلیلگران تاریخی بر این باوراند که در طول تاریخ بشر و ظهور و افول قدرت های جهانی در مراحل پیشین این قدرتها تلاش داشتند تا فرایند توسعه را در سرزمینهای تحت سلطه اداره کنند و حتی مغولها که به قتل و ویرانی شهره هستند نیز به جابجایی ثروت در سرزمینهای فتح شده دست نزده و در مناطق سلطه خود تمدن هایی با نام خود یعنی سلجوقیان، اتابکان، تیموریان بر پا کردند ولی غرب بر خلاف این رویه به جابجایی ثروت ها دست زده و با ایجاد یک سازمان جهانی بسته، فرایند انتقال وسیع سرمایه از محیط جهانی به مرکز یا متروپول سرمایه داری در غرب در چارچوب یک سیستم دست زده است و جهان را در ایعاد توسعه دچار نوعی ناهمگونی و بی عدالتی کرده است. غرب برای حفظ وضع موجود، این فرایند را در ابعاد مختلف نیز تعریف کرده و ثروت های خدا دادی کشورهای دیگر را تحت نام خرید مواد خام با کمترین قیمت می خرد و با انتقال مغزها به غرب از طریق تسهیلات دانشگاهی وسیع و انتقال نیروی کار ماهر با حقوق کلان برای جبران پیری جوامع غربی و همچنین با ایجاد مکانی امن برای سرمایه گذاری برای پول های انباشته گریز از مرکز جهان سوم، زمینه انتقال همه این امکانات به متروپل را فراهم کرده است. کشورهای در حال توسعه در حال حاضر به علت استمرار این خونریزی در زمینه سرمایه های مالی و نیزمواد خام، و همچنین نیروی انسانی تحصیل کرده از جمله فرار مغزها امکانات توسعه را از دست داده و شکاف میان شمال و جنوب روز به روز افزایش می یابد.
البته گفته آقای کولون در باره اینکه “تمدن غربی تمدن دزدان” است این بمعنای نفی وجودی نظامهای سکولار و مادیگرای غرب نیست و سبک زندگی مادی آنها که مبتنی بر لذت جویی است نادیده نمی گیرد بلکه تعریف چارچوبی که این تمدن را پدید آورد و شناخت مناسبات انسانی است که در آن جریان دارد و به ایجاد ساختار و هزینه هایی دست می زند که بشریت برای برپایی جامعه رفاه در غرب پرداخته و می پردازد