افغانستان امروز به لحاظ تاریخی بخشی ازخراسان بزرگ است. موقعیت جغرافیایی استراتژیک افغانستان در حد فاصل بین آسیای مرکزی وشبه قاره هند و وجود گذرگاه مشهور خیبر در آن، باعث توجه تقریبا تمامی فاتحان بزرگ تاریخ بوده است.در نخستین مراحل تهاجما ت وجهانگشایی ها ی امپراطوران بزرگ تاریخ هم چون کورش وداریوش هخامنشی ،آشوکای مودیانی هندی واسکندر مقدونی در سده های پیش از میلاد مسیح از گذرگاه خیبرعبور کرده اند واز موقعیت استراتژیک آن بین آسیای مرکزی وشبه قاره هند به عنوان قرارگاه جنگی بهره گرفته اند.در دوران اسلامی نیز افغانستان در مسیر فتوحات سپاهیان اسلام وحملات مغول وترکها قرار داشته است.سلطان محمود غزنوی ،ظهیرالدین بابربنیان گذار امپراطوری گورکانیان هند وبالاخره نادرشاه افشار ازتنگه خیبر افغانستان بطرف مرکز هندوستان هجوم برده اند.در قرون اخیرترنیز افغانستان محل مناقشه اصلی بین منابع قدرت های اروپایی شد وامپراطوری های استعماری انگلیس وتزاری روس در افغانستان وارد چالش شدند.
در چنین فضایی از واقعیت های تاریخی اگر به افغانستان نگاه کنیم بحث استقلال یا عدم استقلال آن چالش بر انگیز خواهد بودوهرگونه ادعایی در این باره که افغانستان در چه زمانی مستقل ودر چه زمان دیگری بخشی از کشور دیگری بوده است، ممکن است با واقعیت های تاریخی انطباق کامل نیابد.شواهد تاریخی موجود حکایت از آن دارند که افغانستان در طول تاریخ به لحاظ اعمال قدرت در چهارحالت قرار داشته است.وسعت ومحدوده هرکدام از حکومت هارا چگونگی قدرت وضعف احتمالی آنها در موکزیت قدرت اصلی شان تعیین می کرده است.این چهار حالت رامیتوان چنین خلاصه کرد.
۱ـ افغانستان به عنوان بخشی از خراسان بزرگ
۲ـ افغانستان تحت تسلط امپراطوری های هندی در بخش های شرقی
۳ـ افغانستان تحت تسلط خاندانهای ترک تبار آسیای مرکزی
۴ـ افغانستان تحت تسلط خانهای محلی ومستقل یا نیمه مستقل
واقعیت آن است که این چهار حالت قدرت همواره در تضاد ومناقشه بر سر گسترش محدوده قدرت خود بوده اند.قدر مسلم آن است که افغانستان در هیچ مقطعی از تاریخ پر فراز ونشیب اش بصورت یکپارچه نه در اختیارایران ونه هیچ قدرت منطقه ای دیگری نبوده است.در مطلب پیش رو تلاش میشودبه این پرسش پاسخی واقع بینانه داده شود که افغانستان در چه مقطع زمانی از ایران جدا شد وچه عواملی این جدایی سیاسی را باعث شدند.فرض بر این است که افغانستان تحت تاثیر تحولات داخلی ایران ورقابت منایع جهانی قدرت هردو قرارگرفته وبه لحاظ سیاسی راه جداگانه خود را در پیش گرفته باشد. ولی در همان حال درحوزه فرهنگی اسلامی، وزبان فارسی باقی مانده است.در ارتباط با استقلال افغانستان سه برداشت وجود دارد.
۱ـ نظریه ناسیونالیزم پشتون
۲ـ نظریه جدایی از ایران وشکل گیری افغانستان مستقل
۳ـ نظریه افغانستان به مثابه دولت حایل
مراحل استقلال افغانستان
مقدمتا باید گفت که واژه افغانستان که اکنون به کشورافغانستان اتلاق میشود،واژه جدیدی است.افغانستان در گذشته بیشتر بنام خراسان شناخته میشده است.خراسان بزرگ در واقع شامل آسیای مرکزی ،افغانستان کنونی وبخش هایی از ایران تا حوالی سبزوار ونیشابور بوده است.واژه افغان دلالت بر یک قومیت پشتون داردکه بدلایل مختلف تاریخی در موقعیتی قرا گرفت که در یک مقطع زمانی خاص بر مناطقی مسلط شد که مرزهای سیاسی کنونی افغانستان را شامل شده است.این که چگونه از ترکیب واژه افغان به اعتبار یک طایفه با واژه ،ستان،در زبان فارسی کشور افغانستان مستفاد شد،بحث مناقشه آمیزی است وبه همین دلیل اقوام غیر پشتون، واژه افغانستان را مصنوعی میدانند وتمایل بنام خراسان تاریخی دارند.دو مورخ افغان، میر غلام محمد غبار ومیر محمد صدیق فرهنگ چگونگی تحول در واژه افغان وافغانستان را توضیح داده اند.غبار مینویسد.:بالاخره اسم افغان وافغانستان به میان آمد وبمرور از قبیله به قبایل وطوایف وبه تدریج از نشیب های جبال سلیمان به تمام صفحات جنوب هندوکش تا دریای سند؛رودخانه،سند منتقل ودر نهایت به تمام ملت ومملکت خراسان قرون وسطی اتلاق شد.(۱)غبار،۱۳۸۳،ص ۲۲)
میر محمد صدیق فرهنگ ،روایت دیگری از تحول در واژه افغان میدهد وآنرا متراد ف با واژه پشتون میداند ومینویسد…..هنگامی که زبان پشتون به مرحله خط وکتابت رسیده است کلمات افغان وپشتون در آثار نویسندگان وشاعران این قوم با مفهوم واحد وبجای یکدیگر استعمال شده اند.بنابر این بطور کلی میتوان گفت خود پشتون ها ترجیحا خود را پشتون گفته اند.در حالی که فارسی زبانان آنان را افغان وهندیان پتان نامیده اند.هرسه کلمه در سده شانزدهم به بعد در کتا بت راه یافته ودر معنای واحد بکار رفته است.(۲)،فرهنگ،۱۳۸۳،ص ۱۳۶) [سده شانزدهم به بعد یعنی از آن هنگامی که دوران کشورگشائی غربی ها در آسیای به تدریج آغاز می شود.]
برخی از شواهد تاریخی حکایت از آن دارند که واژه افغانستان پس ازاحمد شاه ابدالی که بنیانگذار سلسله پادشاهی سدوزایی وبارکزایی درافغانستان بشمار میرود، به تدریج جانشین واژه خراسان شده است.خود احمد شاه ابدالی خود را پادشاه خراسان می نامیده است (۳،)حق پناه،۱۳۹۱،ص۱۰۱).اما بطور مشخص ترکه اسم افغانستان در مکاتبات رسمی ذکر شده است مربوط است به نامه ای که ،لرد اوکلند، کارگزار انگلیسی هند، خطاب به شاه شجاع پادشاه مخلوع افغانستان در آگوست ۱۸۳۸م.نوشته است.(۴،)حق پناه ،ص۱۰۱).شاه شحاع پس از این که در جنگ قدرت درونی خاندان سدوزایی از سلطنت خلع وبه انگلیس هند پناهنده شد،در۲۶ ژوین ۱۸۳۸ معاهده ای را در ۱۷ ماده با رنجیت سینگ حکمران وقت پنجاب امضا کرد وزمینه را برای لشکر کشی به افغانستان فراهم ساخت ،جنگ اول افغان وانگلیس از سال ۱۸۳۸ آغاز وتا سال ۱۸۴۲ م ،ادامه یافت.(۵)،سایت استقلال).نتیجه این جنگ شکست لشکر کشی انگلیس به افغانستان بود.جدا از این موضوع میتوان برای استقلال کامل افغانستان وظهور آن به عنوان یک کشور مستقل در چارچوب مرزهای سیاسی شناخته شده کنونی اش مراحلی را در نظرگرفت.ازجمله:
۱ـ مرحله آغازین استقلال طلبی وتاسیس سلسله سدوزایی بوسیله احمد خان ابدالی
۲ـ افغانستان به عنوان کشور حایل بین در امپراطوری استعماری انگلیس هند وامپراطوری تزاری روسیه ومعاهده پاریس ،جدایی نهایی از ایران
۳ـ اعلام استقلال کامل افغانستان پس از جنگ سوم افغان وانگلیس ،معاهده راولپندی در زمان امیر امان اله خان
برای فهم واقع بینانه تر چگونگی استقلال افغانستان در این مراحل سه گانه لازم میشود نگاهی تاریخی بیاندازیم وزمینه های سیاسی واجتماعی آنهارا در پرتو تحولات مرتبط با ایران وسایر منابع قدرت دخیل در افغانستان مورد توجه قرار دهیم.
۱ـ مرحله آغازین استقلال طلبی وتاسیس سلسله سدوزایی بوسیله احمد خان ابدالی.
این واقعیت که تا پیش از فروپاشی دولت تیموریان هرات ،افغانستان بخشی از خراسان بزرگ بوده است جای بحث ندارد وبه لحاظ تاریخی کاملا روشن است.منتها با فروپاشی دولت تیموریان هرات، خراسان بزرگ با تهاجمات سه قدرت نو ظهور وهمزمان قرار گرفت وهرکدام از این قدرت ها کوشیدند بر بخش هایی ازمتصرفات تیموریان تسلط بیابند.در این مقطع زمانی سه امپراطوری بزرگ شکل گرفت.امپراطوری شیبانی یا جنیدی در ماورالنهر،امپراطوری صفوی درایران وامپراطوری گورکانیان در هند.رقابت این سه امپراطوری باعث شد که هرکدام از آنها بر بخشهایی ازافغانستان مسلط شوند وبه این ترتیب بود که در عمل خراسان بزرگ به ولایات شمالی،مرکزی،شرقی وغربی تقسیم شود وهرکدام از این مناطق به امپراطوری های همجوار ملحق شدند.(۶) ،جمالزاده،۱۳۹۲،).تسلط ایران در این دوره عمده تا درغرب به مرکزیت هرات ودر شرق وجنوب به مرکزیت قندهار اعمال میشده است.اما حقیقت آن است که رقابت وجنگ بین ازبکها ،ایرانیان وگورکانیان هند ،قدرت انحصاری هرکدام از آنهاراتابعی از قدرت وضعف در مرکزیت قدرت شان قرار میداده وآنرا محدود میکرده است.در عین حال مناطقی وجود داشته اند که در عمل در اختیار هیچ کدام از قدرت های رقیب نبوده اند وبوسیله خوانین محلی بصورت مستقل ویا نیمه مستقل اداره میشده اند، هرچند که درحوزه نفوذ یکی از امپراطریهای سه گانه بحساب می آمده اند.
اما اتفاق مهمی که در همین دوره ودر زمان حکومت شا طهماسب صفوی افتاد ومقدمه ای بر استقلال بعدی افغانستان امروز از ایران شد.حمله ازبکها به قندهار بود.در سال ۹۹۹ه ،ق،ازبکها با استفاده از درگیریها ی دولت صفوی با عثمانی در غرب، قندهار رامورد حمله قرار دادند.رستم میرزا ،شاهزاده صفوی ،حکمران آن که امیدی بر حمایت دولت مرکزی نداشت ، از ترس به دربار اکبر شاه گورکانی پناهنده شد وقندهار را به اکبر شاه سپرد وباوجود نا رضایتی شاه طهماسب وشاهان بعدی صفوی نتوانستند اقدامی در این مورد انجام دهند.( ۷)،بهمنی قاجار،۱۳۸۵،ص۳۶).
حادثه دوم قبل از تاسیس حکومت مستقل احمد خان ابدالی که مقدمات جدایی افغانستان از ایران را فراهم کرد،قیام ایل غلزایی یا قلجایی به رهبری میر ویس هوتکی در ا افغانستان است.میر ویس در سال ۱۷۰۹م، سراسرافغانستان جنوبی رااز اختیار صفویه بدر آورد.قیام قلجایی ها در ادامه خودبه حمله محمود افغان به داخل ایران وتصرف اصفهان پایتخت وسقوط سلطنت خاندان صفوی منتهی شد( ۸)
بنیاد دایره المعارف اسلامی،۱۳۷۶.ص۲۵۵،) در توجیه علل قیام قلجایی ها به تعصبات مذهبی شاه سلطلن حسین، آخرین پادشاه صفوی وسختگیریهای گرگین خان ،حاکم گرجی قندهار که مردم تصور میکردند مسلمان نیست اشاره شده است.
حکومت افغانها بر مرکز ایران طول نکشید واز همان ابتدا با مقاومت ملک محمود سیستانی وفتحعلی خان قاجار وقدرت گیری طهماسب دوم وظهور نادرشاه منتهی گشت.(۹،بهمنی قاجار،۱۳۸۵،)نادر شاه آخرین پادشاه ایران است که حوزه قدرت ونفوذ ایران را درا فغانستان تجدید کرد.منتها در پی آنکه نادر شاه در قوچان به قتل رسید ،احمد خان ابدالی که در فتح دهلی ازسرداران ارتش نادری بود،بخشی از خزانه دولتی را تصرف وبه قندهار بازگشت ودر سال ۱۷۴۷م با تشکیل لویه، جرگه، مجلس سنتی سران قبایل،افغانستان مستقل از ایران رابنیانگذاری کرد.
(…در سال ۱۱۶۰ ه،ق، ۱۱۲۶ ه،ش،نادرشاه توسط یکی از روسای قزلباش در فتح آباد قوچان به قتل رسید.در آن هنگام یکی از سرداران نادر شاه بنام احمد خان ابدالی همراه ۴هزار تن ار سرداران وسربازان افغانی تحت امر خودش ،این موقعیت را غنیمت شمرد ،سپاهیان خود را جمع آوری وآنهارا مسلح کرد وپس از مطلع کردن آنان از واقعه قتل نادرشاه، دستگاه حکومتی نادری را به سوی قندهار ،محل قبیله خود ترک کرد.( ۱۰) ،رفیعی ۱۳۸۱ص۱۱)
احمد خان ابدالی در لویه جرگه ای که بمدت ۹ روز درقندهار ادامه یافت به عنوان احمد شاه با با ،پادشاه خراسان اعلام شد وامپراطوری بزرگی را تاسیس کرد که تا دهلی گسترش یافت ودرشمال به آمو دریارسید .احمد شاه که سلسله سدوزایی رابنیانگذاری کرد غیر از هرات ومدت کوتاهی که در مشهد مسلط شد ،تلاش نکرد که بر سایر مناطق ایران مسلط شودکه پس از مرگ نادرشاه دچار هرج ومرج شده بود ند وبه صحنه درگیریهای خونین جانشینان او،عا دل شاه وابراهیم شاه مبدل شده بود ند.پس از مرگ احمد شاه ابدالی متصرفات او به صحنه درگیری جانشینان او مبدل شد وبه تدریج رو به ضعف گذاشت واین همزمان شد با شگل کیری رقابت ها بین دو امپراطوری استعماری انگلیس وروسیه تزاری که از دوطرف شمال وشرق شروع به پیشروی کرده بودند.دوره دوم استقلال افغانستان در واقع تحت تاثیر همین رقابت ها شکل گرفت.وبه عنوان منطقه حایل بین متصرفات این دو امپراطوری سرنوشت اش رقم خورد.
۲ـ افغانستان به عنوان کشور حایل…….معاهده پاریس
داستان شکل گیری رقابت ها بین امپراطوری استعماری انگلیس که بر هندوستان تسلط یافت وامپراطوری تزاری روسیه که در اندیشه گسترش اقتدار وحوزه نفوذ خود بطرف خان نشین های ماوراانهر بود ودر نظر داشت از طریق افغانستان به هند حمله کند ، به تفصیل در کتابهای تاریخی شرح داده شده است.محور این رقابت ها در واژه ،بازی بزرگ،خلاصه شده است.افغانستان به عنوان کشور حایل محصول همین بازی بزرگ دوقدرت اروپایی است.بازی بزرگ در طول قرن نوزدهم میلادی در افغانستان و آسیاس مرکزی در جریان بوده است وتداوم آن در قرن بیستم ،افغانستان را بارها به اشغال خارجی در آورده وموجب جنگهای طولانی وقیام افغانها علیه تسلط خارجی بوده است.آن چه که در ارتباط استقلال کامل افغانستان از ایران قرار میگیرد،شرایطی است که پس از تسلط انگلیس بر هندوستان در پی قیام عمومی مسلمانان وهندوها علیه کمپانی هند شرقی در سال ۱۸۵۷م،بوجود میآید.این قیام سه پی آمد مهم داشت.
۱ـ انحلال رسمی امپراطوری گورکانیان هند
۲ـ خلع ید از کمپانی هند شرقی و واگذاری اداره هند به دولت ازطرف پارلمان انگلیس
۳ـ شکل گیری مکتب دیوبندی رادیکال وجهاد گر
این زمان تقریبا همزمان است با اتفاقات مهم دیگری که در پی جنگهای روسیه وایران می افتد و به شکست ایران وامضای معاهدات گلستان وترکمن چای در سالهای ۱۸۱۳و۱۸۵۷ منتهی میشود.نفود روسیه در ایران افزایش می یابد واین امر باعث نگرانی انگلیس میشود.واقع امر آن است که امپراطوری تزاری روسیه ،پادشاه ایران را تحریک میکرد که به هرات حمله کند وآنرا به تصرف خود در بیاورد.
ظاهرا دولت روسیه بدرستی میدانسته است که دولت قاجار در ایران پس ازدست دادن سرزمین های قفقاز وآسیای مرکزی دچار سرخوردگی شده است وبر همین اساس بی میل نبوده است به ایران کمک کند که با پیشروی در هرات جبران آن شکست را بکند.
…..بطور واضح بعد ازگلستان وترکمن چای ،زمامداران ایران که از طرف پترزبورگ حمایت وپشتیا بانی می شدند ،توجه خودرابه سمت هرات معطوف ساختند.عمال دولت روس مناسب وصلاح میدانستند که زمامداران دولت ایران رادر ازای ایالاتی که در شمال غرب از دست داده بودند متصرفاتی در شرق ایران بدست بیاورند وحیثیت از دست رفته خود را جبران نمایند .به این ترتیب دولت فاتح روس سیاست ترغیب ایران به پیشروی در سمت افغانستان را در پیش کرفت. (۱۱،
دبیری،۱۳۹۱).روشن است که دولت انگلیس مساله هرات را تنها در ارتباط با تجدید حاکمیت ایران نمیدانست وبر این باور بود که روسیه از طریق ایران وبا اتحاد با فرانسه قصد حمله به هندوستان را دارند وبه همین دلیل بشد ت مقاومت کرد.بویژه آنکه در همین زمان فرانسه، افغانستان را تشویق به حمله به متصرفات انگلیس در هند . میکرد.
،…درآغاز قرن ۱۹ م اندکی بعد از تصمیم مشترک ناپلیون وتزار روسیه برای حمله به هندوستان در سال ۱۷۹۹م ولشکر کشی زمان شاه برای فتح دهلی و طرح شایعاتی مبنی بر ائتلاف زمان شاه با ناپلیون به منظور فتح هند،انگلیس ها به هراس افتادند ودیپلماسی جدیدی اتخاذ کرد ند. .نتیجه این دیپلماسی جدید،جدا شدن وتجزیه خراسان بزرگ میان ایران وافغانستان در سال ۱۸۰۰م. شد.ازهمین تاریخ زمینه چینی ،بازی بزرگ،آغاز شد. سر انجام افغانستان در
اواخرقرن ۱۹م پس از یک رقابت طولانی یکصد ساله میان دول استعماری یعنی انگلیس وروسیه به مثابه کشور حایل در میان متصرفات انگلیس در جنوب و مستملکا ت روس در شمال قرار کرفت.(۱۲،حق پناه،۱۳۹۰ ص۱۱۲)
سیاست جدید انگلیس در قبال افغانستان پس از پیشروی روسیه تزاری به ماورالنهروگسترش نفوذ در خاندان سلطنتی قاجار را یک محقق دیگر دریک جمله چنین توضیح داده است.،…افغانستان سپر بلا وبهترین وسیله در دفاع از هندوستان …(۱۳،یوسف متولی ۱۳۸۵)
داستان محا صره هرات بوسیله محمد شاه قاجارو دخالت انگلیس که با تهدید و اشغال خارک دولت قاجار را مجبور به پذیرش معاهده پاریس درسال ۱۲۷۵ ه،ق،کرد درکتب تاریخ به تفصیل ذکر شده است.خلاصه داستان آنگونه که عباس اقبال در تاریخ ایران آورده است بدین شرح است.،…درسال ۱۲۵۳،ه،ق،هرات بوسیله محمد شاه قاجار محاصره شد.کامران میرزا حاکم هرات بود،دوست محمد خان در کابل حاکم بودوتمایل به ایران داشت.انگلیس ها،افغانهارا تشویق به مقاومت کردند.مساله هرات بصورت صحنه رقابت سیاسی واستعماری روسیه وانگلیس تبدیل شد.زمانی که محمد شاه از اقدامات هیات انگلیسی که به هرات رفته بودند برای وا داشتن افغانها به صلح ،آنهارا به ادامه جنگ وکمک خویش وعده می دادند، آگاه شد اعتراض کرد.جان مک نیل وزیر مختار انگلیس که در ارد وی شاه بود ضمن تهدید کردن ،تسخیر هرات را به منزله قطع رابطه سیاسی بین دو کشور واعلان جنگ تلقی کرد وروانه تهران شد.در همین زمان ناوگان انگلستان وارد آبهای ساحلی ایران شد وجزیره خارک را تصرف کرد وانگلیس وارد جنگ با ایران شد.(۱۴)اقبال،۱۳۸۰،ص۸۱۳)
با این حال مساله هرات تا مرگ محمد شاه قاجار حل وفصل نشد وناصرالدین شاه ،شاهزاده حسام السلطنه را مامور فتح هرات کرد.
شاهزاده قاجار برغم نارضایتی انگلیس موفق شد هرات را تصرف کند .ولی دولت انگلیس به دولت ایران اعلان جنگ داد ،جزیره خارک را تصرف وبخشی از نیروهای انگلیس از بوشهر بطرف شیراز حرکت کردند وبخش دیگری وارد خرمشهر شدند واهواز را تصرف کردند.دولت ایران نتوانست مقاومت کند.دولت های روس وفرانسه پیشنهاد میانجیگری دادند وسر انجام با میانجیگری ناپلیون سوم ،معاهده پاریس در۴ مارس ۱۸۵۷ در ۵ ا فصل تدوین وبه امضای فرخ خان امین الملک سفیر ایران در پاریس ولرد کاولی سفیر انگلیس در فرانسه رسید. جالب توجه است که کفته شود تنها دستوری که از تهران از طرف آقا خان نوری صدر اعظم ایران به فرخ خان رسید این بود،… شما اختیار دارید در هر مساله ای که مورد تقاضای انگلیسی ها است موافقت کنید مگر در مورد سلطنت ناصر الدین شاه ودیگری صدارت من است……،(۱۵
مهدوی،۱۳۷۹،ص ۳۷۶).این گونه بود که ایران استقلال افغانستان را برسمیت شناخت وبدین شکل بود که انگلیسی ها برای دفاع از هندوستان خیال شان راحت شد.(۱۶،جعفر یان،۱۳۹۱).اما سخت ترین قضاوت را در در این با ره محمود محمود کرده است ومینویسد…..میرزا آقا خان قباله هرات را که انگلیس دروازه هندوستانش می نامید بنام انگلیس ها سجل و واگذار کرد.(۱۷،محمود محمود،۱۳۷۸)
۳ـ اعلام استقلال کامل افغانستان معاهده راولپندی
انگلیس وافغان در سه جنگ مهم بصورت مستقیم در گیر شدند.
در تمامی این جنگها افغانها از خود رشادت ومقاومت قابل توجهی نشان دادند وشکست های نسبتا سنگینی بر نیروهای مهاجم انگلیسی وهندی وارد کردند.جنگ اول انگلیس وافغان درسال ۱۸۳۸م، ودر پی آن بوقوع پیوست که بین شاه شجاع پسر تیمور شاه سدوزایی که در رقابت های داخلی ازقدرت برکنار وبه هند پناهنده شده بود ورانجیت سینگ حاکم پنجاب وهیات نمایندگی انگلیس به ریاست لرد اوکلند معاهده ای امضا شد.لرد اوکلند برای باز گرداندن شاه شجاع به سلطنت
دستور اعزام ارتش به افغانستان راصادر کرد.نیروهای انگلیس قندهار وکابل را به اشغال خود در آوردند.اما با قیام عمومی افغانها روبرو شدند.انگلیس با سنگین ترین شکست که تا آن زمان سابقه نداشت روبرو شد.نیروها ی در حال عقب نشینی ازتنگه خیبر با حملات سخت افغانها روبرو شدند وبه جز یک پزشک زخمی که خود را به جلال آباد رساند هیچ کس دیگری زنده نماند.وی آنچه را که رخ داده بود گزارش داد.(۱۸،مارسون،۱۳۷۹،ص۳۷).
جنگ دوم انگلیس وافغان درسال ۱۸۷۸م، پس از آن بوقوع پیوست که انگلیس مواضع خودرابا تصرف کویته مرکز فعلی ایالت بلوچستان پاکستان مستحکم کرده بود.این جنگ نیز در صحنه نظامی برغم آنکه نیروهای انگلیس موفق شدند قندهار وکابل را موقتا تصرف نمایند وقرار داد گندمک را به یعقوب خان در سال ۱۸۷۹ تحمیل کردند، به لحاظ نظامی چیزی جز شکست در پی نداشت.منتها حقیقت آن است که انگلیس ها با تحمل شکست نظامی از افغانها از میدان رقابت با روس ها خارج نشدند وبا تمهیداتی که اندیشیدند درصحنه سیاسی پیروزیهای قابل توجهی بدست آوردند.مطابق قرا داد گندمک امور خارجه افغانستان در کنترل بریتانیا قرار گرفت.
موفقیت مهم تر انگلیس در صحنه سیاسی تحمیل معاهده دیوراند به امیر عبدالرحمان خان، پادشاه وقت افغانستان بود که بخش های مهمی از سرزمین های قبایل پشتون رادر ایالت های خیبر پختونخواه،بلوچستان ومناطق قبایلی پاکستان فعلی را تحت نفوذ وکنترل امپراطوی استعماری انگلیس قرار داد. قرار داد دیوراند در سال ۱۸۹۳م، به امضا رسیدودرحال حاضراصلی ترین محل مناقشه بین افغانستان وپاکستان است.اعما ل سلطه انگلیس بر افغانستان که مطابق معاهدات گندمک ودیوراند صورت گرفت،تا سال ۱۹۱۹ که امان اله خان به پادشاهی رسید واستقلال کامل افغانستان را اعلام کرد تداوم پیدا کرد.در واقع پس از جنگ سوم افغان وانگلیس وشکست نیروهای انگلیس بود که استقلال افغانستان محقق شد.در این مدت طولانی سیاست انگلیس درافغانستان بدون آنکه این کشور همچون هند رسما به قلمرو انگلیس هند ملحق شود،از سه طریق اعمال میشده است.
۱ـ پرداخت عطیه نقدی بصورت پرداخت سالیانه
۲ـ اداره وکنترل سیاست خارجی افغانستان
۳ـ نظارت بر واردات افغانستان مخصوصا سلاح ومهمات از طرف هند به افغانستان.(۱۹.سید رسول،۱۴۰۵ ه،ق
این سیاست انگلیس تا زمان امان اله خان ادامه یافت. امان اله خان، شاه جوان افغانستان از قبول آن خود داری کرد وخود استقلال کامل افغانستان را در سال ۱۹۱۹ م، اعلام کرد. نماینده بریتانیا در کابل که در مراسم ا علام سلطنت امان اله خان پس قتل پدرش حبیب اله خان حضور داشت، به دولت متبوع خود در هند اطلاع داد که ۱۳ ماه آوریل ۱۹۱۹م،امان اله خان در دربار چنین اعلام کرده است.،…من خودم ومملکت خودم را ازهر لحاظ داخلی وخارجی کاملا آزاد ومستقل اعلان کرده ام .بعد از این مملکت من مانند سایر دول وقدرت های جهان آزاد است .به هیچ نیروی خارجی باندازه یک سر مواجازه داده نخواهد شد که در امور داخلی وخارجی افغانستان مداخله کند واگر کسی به چنین امری اقدام نماید گردنش را با این شمشیر خواهم زد.امان اله خان گفته خودرا خاتمه داد و به نماینده بریتانیا گفت آیا چیزی راکه گفتم فهمیدی ؟نماینده بریتانیا جواب داد بلی فهمیدم.( ۲۰،لودویک آدمک.۱۳۴۹،ص۱۴۶).
درپی قدرت گرفتن شاه امان اله در افغانستان سومین جنگ انگلیس وافغان در روز چهارم ماه مه ۱۹۱۹م،آغازشد .افغانها این جنگ را بنام جنگ استقلال میدانند.این جنگ بمدت سه سال طول کشید و باپیروزی افغانستان در هفتم آگوست معاهده صلح در شهر راولپندی پاکستان فعلی امضا شد.قرارداد راولپندی را از طرف افغانستان علی احمد خان وزیر امور خارجه امضا کرده است ومطابق آن بریتانیا استقلال افغانستان را برسمیت شناخته است.ولی خط دیوراند همچنان معتبر اعلام وبه ثبت رسانده شده است.(۲۱،جمالزاده ،۱۳۹۲).
جمع بندی
افغانستان در چارچوب مرزهای سیاسی کنونی اش در دوره قدرت امیرعبدالرحمان خان شکل نهایی خود را پیدا کرد.امضای دو قرار داد گندمک در دوره قدرت یعقوب خان ومعاهده دیوراند در دوره قدرت امیر عبدالرحمان خان مرزهای طولانی ۲۵۰۰ کیلومتری افغانستان با متصرفات هندی انگلیس را مشخص کرد وقبایل پشتون را به دوبخش تقسیم کرد .این خط مرزی همان است که امروزه عامل اصلی مناقشات بین پاکستان وافغانستان است.افغانها معاهده دیوراند را تحمیلی میدانند وآنرا نپذیرفته اندومدعی مالکیت سه منطقه، ایالت خیبرپختونخواه، ایالت بلوچستان پاکستان ومناطق هفت گانه قبایلی آزاد شده اند. مرزهای افغانستان ومتصرفات سابق روسیه در آسیای مرکزی در آمو دریا مورد توافق انگلیس وروسیه تزاری در سال ۱۸۷۲م، قرار گرفت.مرزهای ایران وافغانستان پس از امضای معاهده پاریس در سال ۱۸۵۷ م،بوسیله گلد اسمیت کار گزار انگلیس در سال ۱۸۷۳م، مورد توافق قرا گرفته است واز آن زمان تا کنون هیچ تغییری در مرزها ی سیاسی افغانستان با همسایگانش بوجود نیامده است.
استقلال افغانستان از ایران طی مراحل متفاوت تاریخی صورت گرفته وبصورت مشخص تر از اواخر دوره صفویه در ایران آغاز وبعد از قتل نادرشاه افشار در سال ۱۷۴۷م، ومراجعه احمد خان ابدالی به قندهار شکل روشن تری پیدا کرده است.آخرین مرحله استقلال افغانستان از ایران به قضیه هرات مریوط میشودکه با تهاجم نیروی دریایی انگلیس به خارک در مخالفت با محاصره هرات بوسیله محمد شاه قاجار ونیز در دوره سلطنت ناصر الدین شاه قاجار با وساطت
ناپلئون سوم پادشاه وقت فرانسه در پاریس در سال ۱۸۵۷ م، امضا شده است.طبق قرار داد پاریس ایران بصورت نهایی استقلال افغانستان را از ایران پذیرفته واین کشور را برسمیت شناخته است.
منابع
۱ـ غبار،میرغلام محمد،افغانستان در مسیر تاریخ،مرکز نشر انقلاب ،تهران ۱۳۸۳ص۲۲.
۲ـ فرهنگ،میر محمد صدیق،افغانستان درپنج قرن اخیر،ناشرمحمد ابراهیم شریعتی،تهران،۱۳۸۰ص۱۳۶.
۳ـ حق پناه،جعفر،ژیو پلتیک افغانستان وتحولات منطقه ای غرب آسیا ،دانشگاه امام صادق،تهران،۱۳۹۰ص۱۳۹.
۴ـ حق پناه،همان ص۱۰۱.
۵ ـ سایت استقلال وآزادی،دخالت انگلیس در افغانستان،
۶ـ جمالزاده،احمد خالد،نگاهی به جغرافیای تاریخی افغانستان،۱۳\۱۰\۱۳۹۲
۷ـ بهمنی قاجار،محمد علی،ایران وافغانستان از یگانگی تا تعیین مرزهای سیاسی، وزارت امور خارجه،تهران،۱۳۸۵ص۳۶.
۸ـ دایره المعارف اسلامی ،نگارش گروهی از پژوهشگران،ترجمه ارباب شیرانی وهوشنگ اعلم،تهران،۱۳۷۶ص۲۵۵.
۹ـ بهمنی قاجار، همان ص۵۲.
۱۰ـ رفیعی،عبد اله،افغانستان سقوط طالبان ،نگاه به آینده،سازمان عقیده تی ،سیاسی ارتش جمهوری اسلامی ایران،دفتر سیاسی،تهران،۱۳۸۱ص۱۱.
۱۱ـ دبیری،محمد رضا،کارل مارکس وقصه جدایی هرات از ایران،دیپلماسی ایرانی ،به آدرس
۱۲ـ حق پناه،جعفر.همان،ص۱۱۲
۱۳ـ متولی،یوسف،بررسی سیاست های استعماری انگلیس در افغانستان،همایش بررسی تحولات افغانستان دریکصد سال اخیر ۲۶ آذر ۱۳۸۵
۱۴ـ اقبال،عباس تاریخ ایران،خیام جلد ۹،۱۳۸۰ص۸۱۳.
۱۵ـ مهدوی،عبد الرضاهوشنگ،تاریخ روابط خارجی ایران،امیر کبیر،تهران جلد هفت،۱۳۷۹ص۳۷۶.
۱۶ـ جعفریان،محمود رضا معاهده پاریس،جرایی کامل افغانستان از ایران ،مرکز اسناد انقلاب اسلامی،۱۲\۱۲\ ۱۳۹۱
۱۷ـ محمود،محمود،تاریخ روابط سیاسی ایران وانگلیس در قرن نوزدهم جلد یک ،اقبال،تهران ۱۳۷۸ ،ص۲۳۷.
۱۸ـ مارسون،پیتر،
طالبان،جنگ،مذهب ونظام جدید درافغانستان،ترجمه کاظم فیروز مند،نشر مرکز،تهران،۱۳۷۹،ص۴۰.
۲۰ـ سید رسول،نگاهی به عهد سلطنت امانی ،کمیته فرهنگی اتحاد اسلامی مجاهدین افغان،۱۴۰۵ه،ق ص۱۱۰.
۲۱ـ لودویک آدمک،تاریخ روابط سیاسی افغانستان از زمان امیر عبدالحمان تا استقلال،ترجمه محمد علی زهما،ناشر موسسه نشراتی افغان ،کتاب کابل،۱۳۴۹ص۱۴۶.
۲۳ـ جمالزاده،احمد خالد،نگاهی به جغرافیای تاریخی افغانستان،همان.