اشعری: در این جلسه، میخواهیم ببینیم وضع کشور چهطور است؛ وضع اعتیاد، خشونت، طلاق و ازدواج، یا تعلیم و تربیت چگونه است.
زورق: یک سَبک زندگی غربی وجود دارد، یک سَبک زندگی سنّتی هم وجود داشتهاست، یک سر در گُمی هم بین این و آن وجود دارد.
سر در گُمی در سَبک زندگی را در تلویزیون میبینیم: وقتی میخواهند به خویش برگردند، خانههای آجری قدیمی، پلههای سرداب، طَبقکشهایی که در قدیم بودند و جهاز روی سر میگذاشتند، یا نان سنگک نشان می دهند-انگار نان سنگک خودیتر از نان باگت است! در مقابل، وقتی سَبک جدید میخواهد مطرح شود، فکر میکنند که الزاماً باید برخی حدود شکسته شود-مثلاً، حجاب باید رعایت نشود.
اولین کسی که به این زخم نیشتر زد مرحوم دکتر شریعتی بود، که در کتابِ پدر، مادر، ما متهمیم گفت انسان سنّتی و متجدد هیچکدام پاسخگوی نیاز جامعۀ خود نیستند.
در دنیای امروز، اگر بخواهیم یک سَبک زندگی ایدهآل داشته باشیم که مورد رضایت خدا باشد، چه کار باید بکنیم؟ منظور مقام معظم رهبری از سَبک زندگی اسلامی -ایرانی این است که متفکران کشور ببینند که ما با شرایط امروز باید چگونه زندگی کنیم، نه اینکه چشممان را روی دنیا ببندیم و به صدها سال پیش برگردیم یا اینکه به وضعی که در دنیای امروز موجود است تَن دهیم. غیر از وضعیت قدیم یا تحمیل دنیای جدید، راه سومی باید پیدا شود.
اشعری: سَبک زندگی مفهومی بسیار گسترده و پیچیده است و همۀ شئون زندگی (فردی، اجتماعی، حکومتی، قضایی، و تربیتی) را در برمیگیرد.
ما داریم به مناسبت هزار و چهارصدمین سال بعثت پیامبر(ص) در دفتر نشر فرهنگ اسلامی یک کتاب تهیه میکنیم. کار ایدهآل را در این کتاب انجام میدهیم. تعدادی از استادان دانشگاه هرکدام مقالهای راجع به سَبک زندگی پیامبر(ص) مینویسند. یکی از مقالات که بنیادیتر است را فقیهی که استاد دانشگاه است مینویسد. او میگوید که ما باید قواعد زندگی و رفتار پیامبر(ص) را به دست بیاوریم و بعد به زبان امروز بازگو کنیم چون قرآن میگوید: «پیامبر برای شما اسوه و الگوست… و باید از او تبعیت کنید.» پیامبر(ص) میگوید: «شما همانطور که من نماز میخوانم نماز بخوانید.» اما پیامبر(ص) بعد از حضرت خدیجه تعدّد زوجات هم داشتند؛ آیا این مجوزی برای موافقت خانمها با تعدّد زوجات مردان است؟
اگر بخواهیم روی سیره کار کنیم، باید افراط و تفریط نکنیم. ای بسا همان طَبقکشی هم کار بدی نباشد! شما بهتر از من میدانید که موقع ازدواج حضرت زهرا(س)، بعد از اینکه حضرت علی(ع) زره خود را فروخت و بخشی از پول آن را به پیامبر(ص) داد، پیامبر(ص) ابوبکر و سلمان را به بازار فرستاد تا برای حضرت زهرا(س) جهیزیه بخرند. وقتی شب خواستند حضرت زهرا(س) را به خانۀ داماد ببرند، پیامبر(ص) به خانمها گفت که شادی و هلهله کنند اما کار حرام نکنند.
خب، این در هر دوره و در هر منطقه، به اقتضای روابط مردم آنجا، ممکن است متفاوت اجرا شود. هنوز هم در بسیاری از شهرهای کوچک ما طَبقکشی میشود و عیبی هم ندارد. اگر کار حرامی صورت نگیرد و به همبستگی مردم کمک شود، خوب است.
اسلام قواعد کلّی را مطرح میکند. در هر طایفه و قوم و مملکت، آن قاعده به اقتضای فرهنگ آنجا اجرا میشود. میخواهم بگویم ما سَبکهای زندگی خواهیم داشت، اما با رعایت و محوریت قواعدی که به سعادت انسان میانجامد. ما نمیتوانیم یک سَبک زندگی طراحی کنیم و بگوییم همه آنطور زندگی کنند. یکی از مشکلات سَبک زندگی ما در شرایط فعلی همین است.
الآن یک ویروس به جامعۀ ما آمده و زندگی همه را تحت تأثیر قرار دادهاست. این مسئله یک بحث علمی و روشن دارد. مجموعۀ نظام واکسن و برخی مراعاتها را برای خنثی کردن آن دنبال میکند، اما آمار نشان میدهد حدود ۴۰ درصد از مردم رعایت نمیکنند. این چیز وحشتناکی است! این یک سَبک زندگی است که ما با ویروس مواجه باشیم اما به مقررات بهداشتی و درمانی توجه نکنیم. میدانید که ما معمولاً به مسائل عینی و ملموس بیشتر توجه میکنیم. اینکه طرف میبیند یکی از اعضای خانوادهاش بر اثر این بیماری فوت میکند عینی و ملموس نیست؟
صحبت این است که چگونه میشود جامعهای را به باور رساند که قواعد منطقی دینی و شرعی را در زندگی خود رعایت کنند و زندگی سعادتمندانه داشته باشند، در خوراک و رفتوآمد و هر چیزِ دیگر!
در هر کار مطالعاتی، اول باید ببینیم در چه وضعیتی هستیم. البته، اینکه صرفاً بحث نظری بکنیم هم یک شیوه است. در نهایت، باید دید که میتوانیم به یک الگوی ثابت برای مردم برسیم یا نه.
کاظمزاده: ما قبلاً بحثی دربارۀ نماد و نهاد داشتیم. در جامعهشناسی، بحثهایی شبیه به آن ذیل عنوانِ ساختار و کارگزار و در علوم رایانه سختافزار و نرمافزار داریم. من فکر میکنم که در مورد سَبک زندگی هم باید هر دو بخشِ آن در نظر گرفته شود. به چه شکل؟
من یک مثال میزنم. در گذشته، وقتی میخواستند خانه بسازند جایی را به عنوان مهمانخانه در نظر میگرفتند؛ قبل از اینکه به فکر خود باشند، به فکر مهمان بودند. این کار از این باور ناشی میشد که در قواعد اسلامی بر حرمت مهمان تأکید شدهاست، و این باور خود را در طراحی سختافزاری بروز میداد. اگر از این باور جدا شوید و فقط خود را ملاک بگیرید، این تغییر خود را در ساختنِ خانه کاملاً نشان میدهد. وقتی اولویت با خودِ فرد باشد، مثلاً آشپزخانه اولویت اول میشود. در مجموع، معتقدم باید هر دو وجه سَبک زندگی را در همین قالب بررسی کنیم. اینها کاملاً بر هم اثر میگذارند. وقتی سَبک زندگی مدرن (که بخشی از آن به خانه مربوط میشود) خود را تحمیل میکند، بر باورها و ارزشها هم اثر میگذارد.
تا جایی که من خواندهام، خیلیها به صورت سطحی از این مسئله گذشته و نظریهسازی نکردهاند. ما به نظریهای نیاز داریم که بتواند بحث را جمعبندی و به دیگران ارائه کند. نظریهسازی دراینباره و پیوند دادن آن نظریه به نظریههای علمی موجود ضرورت دیگری است که احساس میشود.
اگر بخواهید کار اساسی کنید، باید به دانشگاه وصل شوید تا فارغ از تبلیغات روی آن کار کنند. ما باید این عملکرد را ارزیابی کنیم؛ از جمله، باید ببینیم چه کار علمیای در این زمینه صورت گرفته و چند پایاننامه یا رساله نوشته شدهاست. من، بعضی وقتها که فرصت دارم، اینها را در سامانۀ ایرانداک (Irandoc) ارزیابی میکنم. متأسفانه، آنجا هم دیدم که خیلی سطحی کار کردهاند و بحثهای جاندار علمی ندیدم. اگر بخواهیم ارزیابی داشته باشیم، بررسی این بخش مهم است. باید ببینیم این موضوع چهقدر در دانشگاه جای پا پیدا کرده و دانشگاه چهقدر به این موضوع وارد شدهاست.
این سه وجه مسئله است که به ذهن من رسید.
اشعری: سَبک زندگی بحث گستردهای دارد و هیچوقت نمیشود در یک جلسه به تمام ابعاد آن پرداخت. هرکدام از این بحثها آدم خودش را میخواهد. اساس زندگی ما برگرفته از احکام اسلامی است، و واژۀ ایرانی در این میان یک جنبۀ تبیینی دارد. اصول باید با فرهنگ اسلامی سازگار باشد. باید ببینیم در این زمینه کار شدهاست یا نه. وقتی بحارُالانوار را مرور میکنید، میبینید تعداد زیادی حدیث در مورد سَبک زندگی وجود دارد. هر کتاب دیگری هم که به مفهوم زندگی و جامعه بپردازد میتواند در این بحث مفید واقع شود.
من از زمان دولت آقای هاشمی رفسنجانی این دغدغه را در مورد مَسکن داشتم. مستحضرید که در زندگی دینی سنّتی، برای آدمها دو وجه قائل بودند: وجه معنوی و وجه مادّی. همیشه وجه معنوی اهمیت بیشتری داشت. وقتی خانه میساختند، محلّ پذیرایی از مهمان یا محلّ عبادت بیشتر مورد توجه بود، و آنجا که به تَن مربوط میشد (مثلِ حمام و آشپزخانه و دستشویی) را در گوشۀ خانه در محلّ محقّری درست میکردند؛ یا مثلاً خانه نمیبایست به خانۀ همسایه اشراف داشته باشد. ما این دغدغهها را آن موقع با آقای آخوندی که وزیر مَسکن بود مطرح کردیم. ایشان چند نمونه ماکت خانه را آماده کرد، و ما دیدیم که در یک آپارتمان ۶۰متری هم میتوان این مسائل را رعایت کرد.
رویوران: موضوع خیلی گسترده است. کسی پیش امام صادق(ع) آمد؛ به لباس امام دست میزد و میگفت: «خدا امیرالمؤمنین رحمت کند؛ لباسش فلانطور بود.» امام گفت: «هر کس در زمان خودش زندگی میکند. اگر امیرالمؤمنین الآن بود، همین چیزی را که من میپوشم میپوشید.» میخواهم بگویم سَبک زندگی در زمان و در مکان نِسبی است. ما روایات زیادی داریم که اگر خداوند به کسی نعمتی بدهد، دوست دارد این نعمت را در زندگی او ببیند؛ نباید در حالی که خداوند به او مال بخشیدهاست فقیرانه زندگی کند. من این مفهوم را در یک قالب و چارچوب نمیبینم و احساس میکنم مشکل بتوان برای آن به یک چارچوب رسید.
مشکلی که ما داریم نوعی عصیانگری است. الگوبرداری با فرمانبرداری اتفاق میافتد. متأسفانه، الآن ما در شرایط متفاوتی هستیم.
اشعری: این هم یک نوع سَبک زندگی است. چه عیبی دارد؟
زورق: ریشۀ این عصیانگری در چند جاست. یک ریشۀ آن در قشر غربزدهای است که قبل از انقلاب بود و در اقلیت هم بود ولی امروز تولید مثل کرده و بچههایشان هم مثل خودشان هستند. هرجا برسند میخواهند کارشان را پیش ببرند، و هر جا هم زورشان نرسد فوراً قیافه عوض میکنند.
از طرف دیگر، نافرمانی مدنی در فضای مجازی تبلیغ میشود، و شبکههای خارجی به جوانان ما دستور میدهند که نافرمانی کنند. آن دستور خارجی وقتی بر این زمینۀ داخلی سوار شود (که شدهاست) به عصیان تبدیل میشود.
بالاخره، غربیها سَبک زندگیشان را جهانی کردهاند. الآن، سَبک زندگی آنان در همه جای دنیا وجود دارد. بخشی از آن به جبر ماشین مربوط است، یعنی ماشینیسم یک نوع جبر را ایجاد کردهاست. بخشی مربوط به جمعیت است: در همه جای دنیا، زیاد شدن جمعیت الزاماتی به دنبال آوردهاست. یک بخش هم به فلسفه مربوط است. غربیها توانستهاند فلسفۀ خود را به سَبک زندگی تبدیل کنند.
رویوران: فلسفۀ مادّی؟
زورق: بله! آنچه آقای اشعری به آن اشاره کردند به بُعد مادّی زندگی مربوط است. در فلسفۀ غرب، اصالت فرد و لذت و جوانی برجسته شدهاست-جوانی دوران کسب لذت است.
فلسفهای به نام فلسفۀ محض وجود داشته که به فلسفههای مُضاف تبدیل شدهاست. از فلسفۀ محض، که فلسفۀ مادّی است، فلسفههای کار، آموزش، بهداشت، و…گرفتهاند؛ بر اساس فلسفههای مضاف، سَبک زندگی ساختهاند و آن را جهانی کردهاند. هرگاه آن فلسفۀ محض شکست بخورد، فلسفههای مضاف تغییر میکنند و سَبک زندگی عوض میشود. اگر فلسفۀ محض تغییر کند، فلسفۀ مضاف تغییر میکند. اگر فلسفههای مضاف تغییر کند، سَبک زندگی تغییر میکند.
به نظر میرسد که زمان تغییر فلسفۀ محض غرب فرارِسیدهاست. البته، ما نمیتوانیم پیشبینی کنیم که این اتفاق ظرف چند سال میافتد، ولی الآن فلسفۀ مادّی در حال افول و فلسفۀ اسلامی (با قرائت امام خمینی(ره)، ملاصدرا، و علامۀ طباطبایی) در حال شکوفایی است. فلسفۀ ملاصدرا در دنیای امروز خیلی مورد نظر است، و عرفان اسلامی در حالِ نوزایی است. به نظر می رسد قرار است این سَبک زندگی عوض شود. فلسفههای مضاف بر اساس فلسفۀ محض، و به دنبال آن، سَبک زندگی به وجود میآید.
رویوران: حضرت علی(ع) میگوید: «چنان زندگی کن که گویی همیشه زندهای، و چنان برای آخرت آماده باش که گویی هنگام کوچ از این دنیاست.» این تعادل بین زندگی مادّی و معنوی یا تعادل بین زندگی و مرگ است: در زندگی به گونهای عمل کن که گویا تا ابد هستی، و برای آخرت به گونهای عمل کن که گویا فردا روز مرگ توست. قرآن هم میگوید دستت را در زندگی نه کاملاً ببند و نه کاملاً باز بگذار و میانهروی را مطرح میکند.
من فکر میکنم غرب یک فرهنگ مادّی را مطرح کرده که سَبک زندگی آن هم مادّی است، اما سَبک زندگی ما در اسلام جمع بین مادیات و روحانیت و کاملاً متفاوت است. در تعریف آن، هیچ وقت نباید آخرت را فراموش کنیم. در قرآن، آیات زیادی داریم که به سَبک زندگی اشاره میکند. اگر بخواهیم به مصادیق آن اشاره کنیم کار سخت میشود، اما یک چارچوب ارائه میدهد. میانهروی را باید در مسائل مادّی و حتی معنوی در نظر گرفت.
یک نفر نزد حضرت علی(ع) آمد و گفت: «بعضی وقتها احساس میکنم خیلی به عبادت میل ندارم.» امام گفت: «روح ما در عالم خارج از مادّه دوستیهایی دارد و با ارواح دیگر مرتبط است. انسان گاهی صبح ناراحت یا شاد بیدار میشود. به کمک ارتباطاتی که جسم نمیفهمد چیست، وقتی برای یک نفر اتفاق خوبی بیفتد شاد میشوی و اگر اتفاق بدی برای او بیفتد ناراحت میشوی.» بعد، فرمود: «اگر روانت اقبال کرد قدری مستحبات انجام بده، اما اگر پشت کرد دیگر نیاز نیست که نماز نافله بخوانی و به خودت اجبار کنی.»
اینجا هم حضرت علی(ع) میگوید که انسان باید وضعیت خودش را ببیند که چهطور است و بر اساس آن، به خیلی از کارها عمل کند.
البته، واجبات همیشه واجباند، ولی بقیۀ امور نسبی هستند. از این نمونهها خیلی داریم. نمی دانم که میشود آنها را در یک تئوری جمع کرد یا نه. ناممکن نیست اما گسترده است. آدم مرتب فکر میکند که آن را در چه چارچوبی باید قرار داد.
زورق: همانطور که آقای اشعری فرمودند، نمیخواهیم به جزئیات بپردازیم. فلسفۀ رفتارهای اجتماعی باید بر اساس مقیاسهایی که اسلام در اختیار ما گذاشته تبیین شود. هدف کلی این است. ما باید قواعد کلّی را برای سَبک زندگی پیدا کنیم. جناب آقای اشعری، شما با این حوزه آشنایی دارید. آیا احادیث و روایات سَبک زندگی را میتوانیم به کمک پژوهش جمع کنیم؟
اشعری: کار سختی است! من چهار سال است که این کار را میکنم، و الآن تازه احادیث مربوط به خانواده دارد آماده میشود. اصل ماجرا این است که پیامبر(ص) به خانواده چهطور نگاه میکرد، دربارۀ ازدواج چه رفتاری داشت، و چه حرفهایی میزد.
در روایات، مشهور است که دختر باید رضایت بدهد و پسر هم باید رضایت بدهد، اما راجع به این خیلی صحبت نمیشود که مراسم ازدواج در شب باشد یا روز، ولیمه بدهیم یا نه، یا عروس چهطور به خانۀ داماد برود. بعد، نوبت به فرزندداری میرسد. در آخر، گاهی که بحث طلاق پیش میآید، میفرمایند: «طلاق منفورترین حلال خداست که تا میتوانید، نباید اتفاق بیفتد.» پیامبر(ص) در همۀ این موارد حرف زدهاند، و در سیرۀ ایشان هست که خودشان چهطور رفتار میکردند.
من دارم بحث خانواده در سیرۀ پیامبر(ص) را جمع میکنم، اینکه اصلاً سَبک زندگی پیامبر(ص) چیست و چرا ما باید به زندگی ایشان تأسی کنیم و تعریف این تأسی چگونه باید باشد. شاید بیش از ۲۰ هزار روایت در این زمینه خواندهام. هر روایت را که میخواندم، به دنبال منبع آن میرفتم که ببینم درست است یا نه. گاهی میدیدم در برخی از منابع حرفهای بهتری هم زده شده که منابع دیگر نیاوردهاند و آنها را اضافه میکردم. گاهی وقتها یک مطلب را از سه منبع سه جور نوشتهام. الآن که دارم بحث خانواده را جمعبندی و تنظیم میکنم، برخی از موارد تکراری را باید کلاً حذف کنم. البته، همۀ روایات پیامبر(ص) را هم نمیتوانم بیاورم چون بعضاً مقتضای زمان خودِ ایشان بودهاست.