منتشر شده در مجله شماره ۲۲ فرهنگ اسلامی
* چکیده:
پیروزی انقلاب اسلامی که حرکتی هدفمند و بر مبنای قیام ارزشمند امام حسین(ع)، برای معرفی دگربار اسلام بود، بیانگر وفاداری به آرمان های اصیل اسلام است؛ وفاداری به تعهداتی انسانی، که این بار بر دوش رهبری بزرگ، خمینی کبیر(ره)، نهاده شده بود. از این منظر شعر انقلاب اسلامی و پیرو آن، شعر پایداری (دفاع مقدس) نیز، شعری است که وفاداری بر مبنای دین ورزی در آن جلوه ی خاصی دارد. تا آن جا که می توان گفت: یکی از عوامل ویژه در سرایش این گونه جدید با مؤلفه های مربوط به خود، برخاسته از همین حس وفاداری شاعران معتقد به اسلام می باشد. از این منظر و با حضور اشعار انقلابی با چنین حال، که با روح و جان شاعران پیوندی ژرف دارد، بی مناسبت نیست، اگر شعر انقلاب و پایداری را شعر متعهد به شمار آوریم. کاربرد عنوان ادبیات پایداری جوان است. و عمدتاً به سروده ها، قطعات ادبی، داستان های کوتاه و بلند که در دهه های اخیر، نوشته و خلق شده و روح ستیز با جریان های ضد آزادی و ایستادگی در مقابل آنها را نشان می دهد، و همچنین متضمن رهایی از تعلقات و پیوستن به جریان فکری معرفت خیز است، اطلاق می شود. این مقاله میکوشد به هستیشناسی و چیستی شعر پایداری بپردازد.
* محتوای شعر انقلاب و پایداری
در این بخش که جزیی از فصل تازه و خاص شعر دوره ی معاصر می باشد، بهتر است تا نخستین مقوله را پیرامون شعر انقلاب و نیز سروده های شاعران در مورد پایداری و دوران دفاع مقدس برگزینیم و در بخش های بعد به طور خاص، به شعر با همان تعاریف شناخته شده، بپردازیم و نمونه های برجسته و مطرح شعری را ارایه دهیم.
در یک دسته بندی اجمالی، می توان محتوای اشعار انقلابی و دفاع مقدس را، در دو بخش معرفی کرد:
ـاشعار حماسی،
ـاشعار حماسی ـ عرفانی.
اشعار حماسی انقلاب و پایداری
موضوع حماسه در شعر فارسی از پشتوانه ی غنی و پیشینه ی دور و درازی برخوردار است. در دوره ی پس از انقلاب، محتوای این سروده ها را سه موضوع متنوع و گسترده دربر می گیرد:
۱ـ معرفی و ستایش رشادت ها و دلاوری های رزمندگان اسلام
در این سروده ها که عمدتاً در قالب غزل و رباعی است، محور شعر بررسی حضور رزمندگان در ساحت جنگ، و شرح منظوم این پدیده در قالب توصیف ایثار آنان است.
همچنین در این سروده ها، شاعر علاوه بر ستایش این شهامت و شکوه، گاه به طور مضمر در صدد تشویق آنان جهت پاسداشت حال نیک آنان است:
تیغ مردان خورشید در مشت
کورسوی شب تیره را کشت
یک زبان زندگی، یک زبان مرگ
ذوالفقاری سخن گوی در مشت
قومی از زخم و خون، نسل در نسل
از تبار جنون پشت در پشت (۱)
در راستای همین موضوع و توصیفات ذکر شده، ستودن رزمندگان به باورهای اسلامی، از دیگر شاخصه های شعر انقلاب و همچنین دفاع مقدس در حوزه ی توصیف حماسه آفرینان می باشد؛ توصیفی که هرچند شاعرانه و عاطفی است، اما قرین معرفت و شناختی عمیق و قابل درک نیز می باشد و این پیوند عاطفه و عرفان البته تصنعی نیست، بلکه تعادل موجود در این دو عنصر(عاطفه و عرفان) چنان است که زمینه های عاطفی، آن را از حوزه عرفان و درک و معرفت جاری، دور نکرده است و این چنین است که شعر از صمیمیت و صراحت ویژه ای بهره مند است:
اگرچه خانه پر از عکس و نام و نامه ی توست
غریب شهری و زخمت شناسنامه ی توست
تو از کدام بهاری، تو ای شکوفه ی زخم!
که عطر خانه ام از جانماز و جامه ی توست (۲)
۲ـ دعوت به مبارزه و قیام
از دیگر موضوعات سروده های انقلاب و پایداری در قالب حماسه، دعوت به مبارزه و جهاد علیه ظلم است. می توان گفت، این موضوع از موضوعاتی است که شاعران معاصر با استقبال ویژه ای آن را دنبال کردند. همچنین در بین موضوعات طرح شده و قابل بررسی بیشترین اقبال از جانب عامه ی مردم نسبت به همین موضوع صورت گرفته است.
بسیاری از ابیات و حتی مصراع های این اشعار، در روزگار پرشور و حال پیروزی انقلاب و تا مدت ها پس از آن، مورد اقبال علاقمندان و عامه قرار گرفت و چه بسیار مردم که این اشعار را زمزمه ی زبان و خلوت های خویش کردند و در اجتماعی و تظاهرات از این اشعار بهره می جستند.
حضور همین سروده ها بود که جوانان متعهد و پرانگیزه را به برخاستن فراخواند و ساحت مقدس جنگ را، واپسین منزل دنیوی آنان قرار داد. نمونه ای از این اشعار:
جنگ، جنگ است بیا تا صف دشمن شکنیم
صف این دشمن بیگانه ی میهن شکنیم
در افسانه ای قلعه ی شیطان بزرگ
چو علی فاتح خیبر شکن تن شکنیم
راه ما راه حسین است که با تیشه ی خون
همه بت های زمین در شب روشن شکنیم
به چه اندیشه در این کشور خون آمده خصم
ما به نیروی یقین لشکر آهن شکنیم
شیشه ی عمر تو ای دیو بدآیین زمان
ما به سر پنجه ی ایمان چو تهمتن شکنیم
دیگر اهریمن “ من “ ها نفریبد دل “ ما “
همگی ما بشویم و شبح من شکنیم
مشت ها بر دهن یاوه سرایان کوبیم
زورمندان جهان را همه گردن شکنیم
صبح “ والعصر “ به پیروزی نور اندیشیم
قامت این شب پر وحشت شیون شکنیم
گرچه تاریخ سکوت است نبودن، اما
ما سکوت دم بودن ز نبودن شکنیم (۳)
۳ـ ایستادگی در برابر بیداد
موضوع محوری و اصیل دیگر سروده های انقلاب و پایداری، که باز هم با فضایی حماسی و با مؤلفه های خاص اشعار حماسی همراه است، ایستادگی در برابر بیداد است؛ ایستادگی در برابر بیداد حاکم که آرمان تمام حرکت های بنیادین و هدفمند است.
بی عدالتی و قیام علیه آن، دو قطب ناهمگون در آن روزگار بود و حضور همین دو عامل، جریان سازترین حرکت ها را نشانه گرفت و خون های عزیز و پاک بسیاری از غیرت مردان حق، شتک زد. این واقعه گرچه بازماندگان را داغ بر جبین نهاد، اما برای شهیدان برگزیده، رستخیز عزیز و عاقبتی سرشار از رحمت را رقم زد.
حضور این دقیقه ها هرگز از اندیشه و قلم شاعران متعهد و انقلابی فراموش نشد:
سبزیم که از نسل بهاران هستیم
پاکیم که از تبار یاران هستیم
دور است ز ما تن به مذلت دادن
ما وارث خون سربداران هستیم (۴)
این احساس تعهد و عمل به آن، تا آنجا قوت یافت که یادآور “ هَیهات منّا الذلّه “، پیام سرخ طلایه دار قیام عاشورا بود و این چنین بود که شهیدان انقلاب اسلامی، پیروان راستین قیام عاشورا به شمار آمدند:
پیکار علیه ظالمان پیشه ی ماست
جان در ره دوست دادن، اندیشه ماست
هرگز ندهیم تن به ذلت، هرگز
در خون زلال کربلا ریشه ی ماست (۵)
واژگان اشعار حماسی انقلاب، از صلابت و انسجام خاصی برخوردار است و همین ویژگیِ زبانی سبب شده است تا سروده هایی از این دست، از فضای صرفاً شاعرانه و احساسی فاصله بگیرد و بُعد حماسی آن پررنگ تر جلوه نماید؛ کاربرد کلماتی چون: پیکار، ظالم، ذلت و… از این دست است.
در غالب سروده های یاد شده، تأکید و تکیه ی شاعر بر پایداری و مقاومت اسلامی است بر آن مباهات می ورزد؛ البته نه تنها به عنوان افتخارات شخصی؛ چنان که در این غزل مشهود است:
سراپا اگر زرد و پژمرده ایم
ولی دل به پاییز نسپرده ایم
چو گلدان خالی لب پنجره
پر از خاطرات ترک خورده ایم
اگر داغ دل بود، ما دیده ایم
اگر خون دل بود، ما خورده ایم
اگر دل دلیل است، آورده ایم
اگر داغ، شرط است ما برده ایم
اگر دشنه ی دشمنان، گردنیم!
اگر خنجر دوستان، گُرده ایم
گواهی بخواهید، اینک گواه:
همین زخم هایی که نشمرده ایم
دلی سربلند و سری سر به زیر
از این دست عمری به سر برده ایم (۶)
در راستای موضوع مذکور و تأکید بر ایستادگی در برابر بیداد، آنچه مورد توجه است، پاسداشت ارزش ها ودستاوردهای انقلابی است که اجتماع متحد ملت ایران اسلامی، آن را به ارمغان آورد. در ابیاتی که در قالب غزل مرور خواهیم کرد، حفظ ارزش های یاد شده ی انقلاب، خود انقلابی است که هر انسانی می تواند آن را در خویش بیدار کند:
بیا به آینه، قرآن، به آب برگردیم
بیا به اسب، حماسه، رکاب برگردیم
بیا دوباره مروری کنیم خاطره را
به روزهای خوش التهاب برگردیم
کنون که موعظه در کاخ ها نمی گیرد
بیا به سرب، به سرب مذاب برگردیم
به دست های پر از پینه، سفره های تهی
به حرف اول این انقلاب برگردیم
اگرچه طی شده وقت سفر، ولی ای دل
بیا به آینه، قرآن، به آب برگردیم (۷)
* اشعار حماسی ـ عرفانی انقلاب و پایداری
دیگر موضوع مطرح در سروده های معاصر، اشعاری است با تلفیق حماسه و عرفان که خود دربردارنده ی شاخه های متنوع دیگری است.
پیشینه ی غنی فرهنگ اسلامی در ایران که به نوعی بنای ارزشمند انقلاب اسلامی را شکل می دهد، سرشار از نکات و دقایق عرفانی است. شاعران انقلابی با تلفیق حماسه و عرفان ـ که اشتراکاتی معنوی نیز در این دو مقوله حضور داردـ به آفرینش آثار پرباری در قالب شعر پرداختند.
یکی از ویژگی های اشعار انقلابی بهره مندی از فرهنگ عرفانی و اسلامی است، که به چگونگی این کاربرد با ارایه ی شواهدی در قالب شعر می پردازیم.
* بهره مندی از فرهنگ عرفانی ـ اسلامی در اشعار حماسی ـ عرفانی
در این سروده ها که در دوره ی معاصرو عمدتاً در قالب غزل رشد کرد، ترکیبات و اصطلاحات خاص عرفانی پیوندی طبیعی با حماسه ـ که ویژگی شعرهای انقلابی می باشدـ یافته است؛ نمونه هایی از این دست:
کسی به شیوه ی حلاج ماندگار نشد
به پای دار اگر رفت، پایدار نشد
جوانه زد گل تیغ از هزار سوی خطر
هزار حیف که این سینه لاله زار نشد (۸)
***
الا که جوشش شگرف شعر را بهانه ای
الا که در کتاب دل حدیث عاشقانه ای
چه کرده با تو غمزه ی قرارسوز یار تو
که یک دم از خیال وصل او رها نه ای (۹)
***
می برم منزل به منزل چوب دار خویش را
تا کجا پایان دهم آغاز کار خویش را
در طریق عاشقان، مردن نخستین منزل است
می برد بر دوش خود، منصور دار خویش را (۱۰)
همان گونه که در شواهد مذکور مشاهده می شود، کاربرد اصطلاحات و ترکیباتی چون: “ پای دار “، “ هزار سوی خطر “، “ غمزه ی قرار سوز “، “ خیال وصل “، “ سماع سرخ “، “ پای کوب “ و “ دست افشان “ که به نوعی با ادبیات عرفانی مرتبط است، گواهی بر پیوند اندیشه ی شاعر با آن می باشد.
این بخش از اشعار انقلابی ـ حماسی، عرفانی ـ به دلیل تکیه بر فرهنگ پربار گذشته و پشتوانه های عرفانی و همچنین قابلیت ایجاد پیوند ذهنی با خواننده، از نوع شعرهای فرازمانی به شمار می آید، و به زمان خاصی محدود نمی شود، بلکه به جهت بهره مندی های عرفانی و تلفیق آن با حماسه، از ماندگاری ویژه ای برخوردار می باشد.
* سوگ سرودهها
سوگ سروده، همان گونه که عنوانش معرف آن است، شعری است که به نوعی بیانگر حزن و شِکوه است. سوگ سروده با این تعریف، از پیشینه ی غنی و دوری برخوردار است اما در شعر انقلاب و پایداری دوره ی معاصر، علاوه بر این که از مناظر متفاوت و متنوعی به آن پرداخته شده، بیشترین کاربرد را نیز دارا بوده است.
در برخی سوگ سروده های مورد نظر، شاعر از خویش شِکوه دارد، و از دور ماندن خود از کاروان شهیدان، انتقاد از خویش و یادکردِ فراق از کاروان یاران سفر کرده و ستایش شهیدان، در شعر پس از انقلاب با توجه ی ویژه ای همراه است. این گونه ی خاص شعر، در دو دهه ی اخیر رشد بسیاری داشته و پرداختن به این سبک در قالب شعر، کماکان ادامه دارد.
سوگ سروده های معاصر، در شعر علی معلم به عنوان طلایه دار این جریان آغاز شد، مثنوی معروف این شاعر در وصف امام حسین(ع)، جزو نخستین سوگ سروده های پس از پیروزی انقلاب است. آنجا که شاعر با دلی سرشار از ماتم ودستی تهی و چشمانی شرمسار، واقعه ی عاشورا را به شعر می کشد و خواننده را از رخوت و سکون خویش، واقف می سازد:
… از پا حسین(ع) افتاد و ما بر پای بودیم
زینب(س) اسیری رفت و ما بر جای بودیم
چون بیوگان، ننگ سلامت ماند بر ما
تاوان این خون تا قیامت ماند بر ما
از دست ما، بر ریگ صحرا، نطع کردند
دست علمدار خدا را قطع کردند
در برگ ریز باغ زهرا(س)، برگ کردیم
زنجیر خاییدیم و صبر مرگ کردیم (۱۱)
ادامه ی این شیوه را در شعر انقلاب و دوران دفاع مقدس، در سروده های دیگر شاعران می توان سراغ گرفت. نمونه ی مذکور، جزو اولین سوگ سروده های معاصر است که پیرامون واقعه ی عاشورا به نظم کشیده شده است. اما از آنجا که هرچه از روزهای آغاز جنگ سپری شد، این جریان شعری بیشتر مورد استقبال قرار گرفت، نمونه های دیگری را که با موضوع مورد بحث سنخیت بیشتری دارد، مرور می کنیم:
سبکباران خرامیدند و رفتند
مرا بیچاره نامیدند و رفتند
سواران لحظه ای تمکین نکردند
ترحم بر من مسکین نکردند
سواران از سر نعشم گذشتند
فغان ها کردم اما برنگشتند
اسیر و زخمی و بی دست و پا، من
رفیقان این چه سودا بود با من؟
رفیقان رسم همدردی کجا رفت؟
جوانمردان! جوانمردی کجا رفت؟
مرا این پشت مگذارید بی تاب
گناهم چیست؟ پایم بود در خواب!
اگر دیر آمدم مجروح بودم
اسیر قبض و بسط روح بودم
درِ باغِ شهادت را نبندید
به ما بیچارگان زان سو مخندید
رفیقانم دعا کردند و رفتند
مرا زخمی رها کردند و رفتند
شهادت نردبان آسمان بود
شهادت، آسمان را نردبان بود
چرا برداشتند این نردبان را؟
چرا بستند راهِ آسمان را؟
مرا پایی به دست نردبان ماند
مرا دستی به بامِ آسمان ماند
مرا اسب سپیدی بود روزی
شهادت را امیدی بود روزی
بگو اسب سپیدم را که دزدید؟
امیدم را، امیدم را، که دزدید؟
شاعر، شهادت را آرزو می کند و با سوز و گداز، این اشتیاق را می سراید که پروردگارا، ای کاش قسمت مرا از خوان گسترده و فراخ معنوی خویش، شهادت و سر گذاردن بر بالِش امن مهربانی ات قرار می دادی:
گل اشکم شبی وا می شد ای کاش!
همه دردم مداوا می شد ای کاش!
به هر کس قسمتی دادی خدایا
شهادت قسمت ما می شد ای کاش! (۱۳)
* یادکرد جایگاه شکوهمند شهید در سوگ سروده ها
در بخش دیگری از سوگ سروده های مورد بحث، شاعر از عدم توفیق خویش در هم رکابی با شهیدان شِکوه می کند و اشاراتی به جایگاه والای آنان دارد.
این سوگ سروده ها به جهت حضور ویژگی های خاص زبانی و کاربرد قالب غزل در سرودن، آن را به غزل سنتی نزدیک می کند.
در اغلب سوگ سروده های انقلابی یاد شده، شهادت حماسه ای شکوهمند است، و فراخوان پروردگار و لبیک شهید، عزیزترین حال حرکت از سرای فانی به حیات باقی است:
کس تماشا نکند منظره زیباتر از این
خاطری را نبود خاطره زیباتر از این
زیر شمشیر شهادت سحر آن سان رفتی
که نرفتند از آن دایره زیباتر از این
نرسد دعوت دلدار فریباتر از این
نشکفد تلبیه از حنجره زیباتر از این
شاهبازا، سفر عرش تو خوش باد برو!
نرود کس سوی آن کنگره زیباتر از این
خوش قد و قامتی اما به خدا روز طلوع
خواهمت دید در آن معرکه زیباتر از این (۱۴)
متأثر از همین حال، و در جریان غبطه بر حال خوش بندگان نیک پروردگار است که شاعر از حضور بی برگ و بار خویش، دلتنگ و شکوه کنان است و در حالی که پرواز شهیدان را پاس می دارد، شکوهمندی این عروج را چنین به تصویر می کشد:
… در آسمان سیب سرخی یک عده دیدند آن شب
آن شب که بر صورت ماه خون شهیدی شتک زد
رفتند و رفتند و رفتند، ماندیم و ماندیم و ماندیم
آن قدر از نان سرودیم، تا شعرهامان کپک زد؟ (۱۵)
نکته ی درخور توجه دیگر در این سروده ها، عرفان خاصی است که در رهایی شهید از خاک حضور دارد و آن، گزینش پروازی است بی هیچ نام و رنگِ بر جای مانده.
از نگاه شاعر در واقع آنان انسان هایی هستند ناشناس و بی نام، به زلالی آب، پرگشوده به کوی دوست، که هرگز فراز و فرودهای حیات دنیوی را بازگو نکردند و بدین لحاظ ناب ترین قرعه به نام آنان زده شد و دروازه های هماره روشن حیات باقی، نصیب جان نجیب آنان گردید. پرواز شهید در چنین حالی، شاعر را شرمنده از ماندن و حضور بی رونق خویش می سازد:
روزی که بود فرصت اعجاز در زمین
من زیستم، خلاصه شدم، باز در زمین
یاران ناشناس من اما شبیه آب
رفتند مثل رفتن یک راز در زمین (۱۶)
و باز حضور همین اندوه بر جای مانده در جان شاعر است که او را به خلوتی شعرخیز فرا می خواند؛ تا زمزمه های اندوه ناک خود را که متأثر از فراق “ مردان داغ “ می باشد، در قالب شعر بازگو کند:
امشب پر از حس شعرم، امشب پر از حس داغم
آهسته آهسته دردی، دارد می آید سراغم
این درد را می شناسم دیروز در جانم افتاد
دیروز وقتی گذشتند مردانی از کوچه باغم
مردان داغی که دیروز در خویش آتش گرفتند
مردان داغی که امروز از داغشان بی دماغم
امشب پر از حس شعرم، امشب پر از حس داغم
آهسته آهسته دردی دارد می آید سراغم
در نور لرزان فانوس، شرمنده می پرسم از خویش
مردان خورشید رفتند می سوزد اما چراغم (۱۷)
ویژگی بارز سوگ سروده های انقلابی برخورداری از جایگاه محوری شهید است؛ تا آنجا که گاه شهید در مقام همان معشوق و محبوبی است که در غزل مورد ستایش واقع می شود:
مبارکت ای صبور شب ها، به صبح تابان رسیدی آخر
ز تن پراکندگی گذشتی به مطلق جان رسیدی آخر
سری نداری، تنی نداری، به غیر خود دشمنی نداری
شمیم پیراهنی نداری، ولی به کنعان رسیدی آخر
دریچه ای شعله ور گشودی به عشق وآتش جگر گشودی
زبستر سینه پَر گشودی، به زیر دندان رسیدی آخر
شکفت در شعله های خونت، گدازه های تب و جنونت
زار ابر از دلت برآمد، به گُل، به باران رسیدی آخر
شبی، شب خنجر و ستاره، به مرگ آویختی دوباره
گذشتی از آسمان سواره، به خود، به انسان رسیدی آخر
تو خواب سرسبز ریشه بودی، بهار فردای بیشه بودی
در ابتدای همیشه بودی، ولی به پایان رسیدی آخر (۱۸)
در این نگرش که شاعر در صدد ارایه ی حال و هوای شهید است و به گونه ای ابعاد عرفانی و جلوه های معرفتی را بیان می کند، در عین حال حضور پررنگ خویش را نیز حفظ می کند؛ چنان که در همین شاهد اخیر، کلمات و ترکیباتی چون “ شمیم پیراهن “، “ مطلق جان “، “ گدازه های جنون “، “ کنعان “ و… دقایق و نکاتی که دغدغه های شهید را بازگو می کند.
از مضامین دیگر حاضر در سوگ سروده ها، اشاره ی مستقیم و شاعرانه به حال شهید در واپسین لحظات پرواز است. پیام هایی که حکایت از سیر و سلوک آنان و سرشار از نکته هایی است که در قالب کلمه از زبان شهیدان جاری نشده، بلکه منادی رهایی و پویائی آنان در زیستن، بیانگر آن حالِ پیام آور است؛ بیانگر نکاتی از این مقوله، که دنیا جایگاه هماره ماندن نیست؛ دنیای که بی روح و سرد است، دنیایی که مردان آن تهی از معرفت اند:
همراه مرغ مهاجر پیغامی از گرمسیر است
می گوید: این جا نمانید این خاکدان زمهریر است
می گوید: این جا نمانید، این جا که مردان دروغ اند
این جا که سرهای خالی روی شکم های سیر است
می گوید: این جا نمانید اما کجا می توان رفت؟
وقت که ایمان مردم در بند نان و پنیر است… (۱۹)
از دیگر مضامین موجود در موضوع سوگ سروده های انقلاب، همدردی با خانواده ی شهیدان است، و این احساس گاه چنان صمیمی است که گویی این رویداد شگفت، برای شاعر نیز روی داده است:
من از سکوت شب سردتان خبر دارم
شهید داده ام از دردتان خبر دارم
تو هم بسان من از یک ستاره سر دیدی
پدر ندیدی و خاکستر پدر دیدی (۲۰)
در یاد کرد ارزش های وجودی شهید، شاعران از موهبتی که پروردگار نصیب آنان نموده نیز غافل نمانده و شهادت را که عزیزترین صورت پرواز به حیات ابدی است، قسمت آنان می دانند. این در حالی است که صورت دیگر رفتن به آن سرا، مرگ به شکل طبیعی است.
نصیب هر کس و ناکس نمی شود این بخت
قرار بود بمیری خدا شهیدت کرد (۲۱)
یقیناً چنین عاقبت خیری، بی عنایت آن یکتای مطلق، هم او که در رستخیز موعود از اسرار مرگ و رموز شهادت پرده خواهد گشود، قطعاً ناممکن است. شاعر به این نکته توجه دارد که پروردگار، خود در کام تشنگان خالص، اشتیاق رهایی از خاک را در ناب ترین وجه ممکن ـ شهادت ـ می ریزد و این اشاره به همان پیام مقدس پروردگار است که:
“ تُعِزُّ مَن تَشاء و تُذِلٌ مَن تَشاء… “ (۲۲)
پیامی سر به مهر که هیچ عقلی به درک چگونگی آن نخواهد رسید.
غزلی را که به نوعی مصداق دریافت مذکور است، مرور می کنیم:
کسی در بال هایت ریخت شوق پر کشیدن را
به جان مرده ات بخشید آهنگ تپیدن را
نگاه تیره ات را برد تا آن سوی آبی ها
به چشم پر غبارت یاد داد آیینه دیدن را
دلت بی شور عشق و بی حضور نور، نارس بود
چشیدی عاقبت گرمای شیرین رسیدن را
لب تفتیده ای راز عطش را گفت با چشمت
که هر گوشی ندارد تاب از دریا شنیدن را
رها از خاک تا آتش، پریدی چون پری در باد
خدا قسمت کند این گونه بی پروا پریدن را (۲۳)
شاهدی دیگر:
… سینه سرخان مهاجر را هزاران داستان
لحظه ای پرواز از زندان تن آورده ایم (۲۴)
* تأثیر سازنده ی شهادت در اجتماع
حرکت، پویایی و آرمان خواهی شهیدان، گواه روشنی بر سازندگی ابعاد ارزشمند اجتماعی است.
از صدر اسلام تاکنون، تمام جریانات و انقلاب هایی که بر مدار حقیقتی راستین و الهی صورت گرفته تأثیر برخاسته از آن بر توده ی مردم مشهود بوده است. انقلاب عظیم عاشورا نمونه ی بارز و فراموش نشدنی از این دست می باشد.
در دوره ی معاصر نیز انقلاب اسلامی که مبنا و مقدمات فرهنگ دفاع مقدس را فراهم کرد، توانست با انگیزه ی سازندگی جامعه و در قالب معرفی اسلام، شهیدان والامقام را هدایت گر باشد. این باورها و سامانه های پیرو، منجر به خیزش معرفت و بروز ارزش های اسلام ناب شد و توانست در اجتماع و نگرش عامه تحولات اساسی را ایجاد نماید، که تأثیرات شگرف آن نیز به خوبی در آثار شاعران این دوره تجلی یافته است:
شب از نفس ستاره نورانی شد
چشمان سپیده باز بارانی شد
از شعله ی خشم و جنبش خون شهید
دریای عظیم خلق طوفانی شد (۲۵)
این سازندگی هدفمند شهیدان، گاه تا آنجا مؤثر است که خون شهید تضمین کننده ی سرانجامی روشن و سرشار از امید در زندگی مردم است، و این، البته در صورتی ممکن است که آنان از رهروان راستین و سالکان طریق شهیدان باشند:
روییده گل شقایق از سینه ی خون
اندیشه کن از قیام دیرینه ی خون
با دیده طوفانی تاریخ نگر
آینده ی خاک را در آیینه ی خون (۲۶)
و سرانجام این تأثیر و تأثر را در واپسین پیوند انسان و شهید، آن گاه که در اوج بسیاری تظاهر و اندوه از جان های بی درد، خلوتی با مزار آنان دارد، چنین به تصویر کشیده می شود:
این دل که ز دست هرچه فریاد گرفت
هر تحفه که غم به دست او داد گرفت
خاموشی و یک جهان سخن گفتن را
از عکس مزار شهدا یاد گرفت (۲۷)
با این همه و به رغم پیوند روح معرفت جوی برخی شاعران راستین با جهان بی رنگ سالکان پرگشوده، می بینیم که نه قلم یارای نگاشتن آن همه پایمردی، و نه اندیشه قدرت تفحص در جزءجزء چگونگی این سیر و سلوک را دارد، بلکه تنها شهید است که روح شهید را می شناسد و تنها هم کیشان درخور نشست و برخاست با یکدیگرند؛ اینجاست که شاعر با بیانی تحسرآمیز واپسین اندوه جاری در جان خویش را که همان ماندن در حاک و ره نیافتن به خلوت شهیدان، و ناتوانی شناخت شهیدان است، بازگو می کند:
خوشا آنان که جانان می شناسند
طریق عشق و ایمان می شناسند
بسی گفتیم و گفتند از شهیدان
شهیدان را شهیدان می شناسند (۲۸)
* شعر انقلاب و اعتراض به ضد ارزش ها
پیروزی انقلاب اسلامی رویدادی عظیم و فراموش نشدنی است. همه ی ما بر این نکته ی حساس و ارزشمند واقفیم که گرچه امروز این پدیده ی مبارک را با وجد و نیک حالی مرور می کنیم، اما در آن روزگار و در آن سوی این پدیده، آشفتگی ها، بی خانمانی ها، دلواپسی ها و جانفشانی هایی بی شایبه بود؛ که شهیدان و خانواده های آنان همه ی این تحولات و فراز و فرودها را پذیرفتند و بسیاری معرفت های پنهان دیگر، که برشمردن آن برای آن که خود در آن فضای پاک نزیسته، دشوار است.
با این همه، اهمیت پاسداشت این واقعیات برای همگان یا تعریف نشده بود و یا آنان خود پایبند به حفظ آن نبودند. این چنین بود که پس از پایان یافتن جنگ تحمیلی، تبدیل ارزش های بنیادین انقلاب اسلامی به ضد ارزش و بالعکس، در برخی افراد اجتماع سبب ظهور مضامینی نو در سروده های شاعران گردید؛ اشعاری با نگرش اعتراض نسبت به این تحول دور از تعهد و تقوا.
در شعر اعتراض که بیشتر در قالب غزل تجلی یافت و کماکان نیز ادامه دارد، نسبت به از بین رفتن ارزش های شایسته از مناظر متفاوت هشدار داده شده است، چه آنجا که روزگار پرمخاطره و دلاوری های شهیدان، فراموش شده و چه آن جا که مالکان سکه و زر، نسبت به محرومان جامعه بی اعتنا شدند؛ این در حالی است که این افراد روزگاری خود را متوجه و مدیون شکوهمندی انقلاب می دانستند، اما گذر زمان آنان را از اصالت ها و واقعیات رها کرد.
در بین شاعران معاصر طاهره صفارزاده و علی رضا قزوه از طلایه داران شعر اعتراض اند؛ بیشترین اشعار موجود در کتاب “ از نخلستان تا خیابان “ اثر قزوه، معرفی این مضامین و هشدار به این گروه بی اعتنا است.
شاعران مطرح دیگری نیز چون: مرحوم سلمان هراتی، مرحوم قیصر امین پور و مرحوم سید حسن حسینی، در همین دوره، شعر اعتراض را با نگرشی خاص دنبال کردند.
از آنجا که در شعر اعتراض، ابعاد متفاوتی از ارزش های انقلاب به ضد ارزش تغییر یافت مطرح است. ما نیز در معرفی شعر اعتراض تقسیم بندی های لازم را اعمال می داریم و این صورت شعر را در چند عنوان کلی با مؤلفه های مربوط بررسی می کنیم:
۱ـ اعتراض به قدرت یافتن صاحبان زور و بی اعتنایی به محرومان جامعه
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به جهت تحول معنوی که در جامعه و نگرش مردم ایجاد شده بود، بسیاری از افراد متعهد جامعه به یاری ستمدیدگان و محرومین برخاستند، اما در کنار این گروه، دسته ای دیگر حضور داشتند که به رغم توان بالای مالی، نه تنها از کنار این گروه بی تفاوت گذشتند، بلکه در صدد قدرت بخشیدن اوضاع مالی خویش و تغییر موقعیت جامعه، به سود خود بودند. اینان در شمار همانانی بودند که ارزش های معنوی باقی مانده از پیروزی انقلاب را هرگز مرور نکرده و یا آن را به فراموشی سپردند و جان سرد و بی روحشان با درک این واقعیت کاملاً بیگانه بود. باری، در راستای این جریان اشعار بسیاری در قالب اعتراض، با بیانی صریح و بی پرده در دست است که غزلی را در این زمینه اشاره می نماییم:
وقتی دلِ شکسته نیستان غربت است
تنها بهشت گم شده ما “ عدالت “ است
ای قاتلان عاطفه! این جا چه می کنید؟
این جا که خاک پای شهیدان غربت است
وقتی بهشت را به زر سرخ می خرید
چشمانتان شکاف تنور قیامت است!
منت چه می نهید که عمق نمازتان
خمیازه ای به گودی محراب راحت است! (۲۹)
این موج رفته رفته فراگیرتر شد و به صورت جریانی بارز و شاخص در سال های ۶۶ تا ۷۰ به اوج رسید. این شیوه بعدها به صورت نوعی موضع گیری سیاسی قلمداد شد.
مرحوم طاهره صفارزاده پنج ماه بعد از شروع جنگ، در اسفندماه ۵۹ (چنان که از بررسی تاریخ سروده هایش دریافت می شود)، در سروده ای با عنوان “ از غار تا مدینه ی انسان “ با لحنی طنزآمیز، اعتراض خود را از اوضاع ذکر شده در قالب شعری سپید، چنین بیان می دارد:
سال گذشته
سال هجوم و دلزدگی بود
سال رواج عکس و پوستر رنگی
سال تجارتِ بیداد
گران فروشان فربه و فربه تر شدند
در ذهن شان
مدام قیمت کالا
بالا می رفت
و قیمت خون
پایین می آمد
همه در انتظار عدالت بودند
و نیش درد ستمدیدگان
در قلب آسمانی آن پیر می خلید
و با حضور قلب
در رکعت هزارم بینایی
رکعت هزارم بیداری
برپا ایستاده بود… (۳۰)
جلوه های آغازین سروده های اعتراض آمیز، عمدتاً در قالب سپید و نیمایی بود و در ادامه به کلاسیک و حتی قالب مثنوی نیز رسید.
در حوزه ی غزل، سروده های قابل توجه و نسبتاً موفقی که ترجمان دلتنگی و اعتراض شاعرانه است، می توان یافت. از قیصر امین پور و علی رضا قزوه به نسبت دیگر شاعران در قالب یاد شده، سروده های بیشتری در دست است.
۲ـ اعتراض به فراموشی روزهای جنگ و پایداری
در بخش دیگری از شعر اعتراض، به از یاد بردن رشادت های رزمندگان اسلام اشاره شده است.
در غالب سروده های اعتراض آمیز، شاعر بی هیچ پروایی دهان به شِکوه از وضع موجود می گشاید و از آنجا که نیرنگ و تزویر را تاب نمی آورد، با لحنی تند و عریان، و البته شاعرانه به هر آنچه هست و نباید می بود، اعتراض می کند:
از یادمان رفت کم کم فریاد هم سنگری ها
باور کنید ای به خفت در خویشتن بستری ها
لبخندهای دروغین پایان این ماجرا نیست
عفریته ای در کمین است در پشت این دلبری ها
آهسته تر گام بردار، ای از خیال و هوس گرم!
با بوی شیطان عجین است قصر بلور پری ها
دنیای تان مست می شد از نعره ی زخم هایم
می خفت اگر روزگاری آشوب خنیانگری ها
مردان کسل، شیهه ها سرد، نشخوار و نان در هم آمیخت
من ماندم و توسنی مست، سرگرم جنگاوری ها
گفتند خاموش باشم، از درد چیزی نگویم
فریاد کردن گناه است در شعر کاکل زری ها(۳۱)
۳ـ اعتراض به فراموشی یاد شهیدان
در ادامه ی اعتراض شاعران به فضای پر از آشوب و ناهنجار اخلاقی پس از جنگ و ظهور اشعاری با مضامین اعتراض آمیز، از یاد بردن شهیدان و جان فشانی آنان نیز در شعر شاعران نمود خاصی پیدا کرد.
شاعر در این نوع سروده ها، خاطرات زنده ی شهید را مرور می کند و با آنانی که این ارزش ها را نادید گرفته اند، با بیانی صریح و اعتراض آمیز واقعیات موجود را بازگو می کند:
دسته گل ها، دسته دسته می روند از یادها
گریه کن ای آسمان، در مرگ طوفان زادها
سخت گمنامید اما ای شقایق سیرتان
کیسه می دوزند با نام شما شیادها!
با شما هستم که فردا کاسه ی سرهایتان
خشت می گردد برای عافیت آبادها
غیر تکرار غریبی، هان چه معنا می کنید
غربت خورشید را در آخرین خردادها؟ (۳۲)
با این همه، شاعر در ادامه، ارادت خود را به شهیدان بازگو می کند. او هر چند اندوهناک از فراموشی ارزش های یادگار مانده ی شهیدان است، اما جایگاه خود را مشخص می کند و با افتخار زندگان جاوید را دوست می دارد و با خاطرات پربار آنان، زندگی می کند و به این احساس تعهد خویش و پیوندی که بین او و شهید است، مباهات می ورزد و جاودانگی حماسه ی آنان را در شعر فریاد می کند:
… با تمام خویش نالیدم چو ابری بی قرار
گفتم: ای باران که می کوبی به طبل بادها
هان! بکوب اما به آن عاشق ترین عاشق بگو
زنده ای ای زنده تر از زندگی! در یادها
مثل دریا ناله سر کن در شب توفان و موج
هیچ چیز از ما نمی ماند مرگر فریادها (۳۳)
در غالب شواهد ارایه شده، زبان و واژگان به کار برده شده در اشعار اعتراضی، حماسی است و از آنجا که اشارات با استحکام ویژه ای همراه است، بعد عاطفی نیز در کلمات و ساختار اشعار، به نسبت دیگر موضوعات کم رنگ تر است.
با نگاه اجمالی و مروری کوتاه و گذرا بر مجموعه هایی که حاصل سروده های پس از پیروزی انقلاب اسلامی است، فراوانی و حاکمیت اشعار معترض که بیانگر نگرانی شاعران از کم رنگ شدن ارزش ها و فراموشی شهیدان است ـ با توجه به علاقمندی شاعران معاصر و انقلابی به حفظ ارزش ها و تحقق آرمان های بلند امام(ره)ـ به خوبی مشهود و نمایان است.
* جایگاه شکوهمند انقلاب اسلامی در شعر معاصر
رویدادهای متأثر از انقلاب اسلامی در قالب شعر همه بر مبنای اصول و تحول والایی بود که زمینه ساز برخاستن دلیر مردان به قصد پایداری و ثبات انقلاب و تحکیم نظامی اسلامی را باعث شده بود.
پرداختن به پدیده ی انقلاب و قیامی که با همّت امام خمینی(ره) صورت گرفت و هویت واقعی و اصالت راستین اسلام را بار دیگر به منصه ی ظهور رساند ازجمله موضوعاتی است که با تأکید بسیار بر شکوهمندی این حماسه و همراهی دلاوران در شعر شاعران این دوره مورد توجه قرار گرفته است.
این دسته از شعرها عمدتاً معرف حال و هوای روزهای آغازین پیروزی انقلاب است که ما آن را بیشتر در شعر دوران انقلاب معرفی می کنیم. چرا که بررسی مضامین موجود در این شعرها، غالباً بیانگر رویدادهای مربوط به همان روزگار است؛ روزهایی که مردم با شور و اشتیاق در انتظار روییدنی عمیق و تنفس در هوای پاک و دور از نیرنگ ها، شیطنت ها، ناخالصی ها و تزویرهای حکومت های استبدادی و سلطنتی بودند.
در انتظار زندگی نوینی که معنویت را به ارمغان آورد؛ در انتظار فصل روشنی که روزهای تیره و تار را از ذهن ستمدیدگان و محرومان بزداید و سرانجام این نیاز روحانی و مبارک، با قیام خمینی بزرگ(ره) و همراهی و استقبال گرم مشتاقانش، صورت گرفت.
در شعرهایی که شکوهمندی این استقبال، و نهایتاً رسیدن به آن روزهای خیر و خوش به تصویر کشیده شده است، حرکت و پویایی ویژه ای قابل مشاهده است:
بنویس! بنویس! بنویس: اسطوره ی پایداری
تاریخ ای فصل روشن، زین روزگاران تاری
بنویس! ایثار جان بود، غوغای پیر و جوان بود
فرزند و زن، خانمان بود، از بیش و کم هرچه داری
بنویس! پرتاب سنگی، حتی ز طفلی به بازی
بنویس! زخم کلنگی، حتی ز پیری به یاری
نستوه، نستوه، مردا! این شیردل، این تکاور
بشکوه، بشکوه، مرگا! این از وطن پاسداری
بنویس از آنان که گفتند: یا مرگ یا سرفرازی
مردانه تا مرگ رفتند، بنویس! بنویس! آری… (۳۴)
این اتحاد و همراهی که در اجتماع اسلامی آن روزگار برپا شد، بیانگر حس پاک وطن دوستی واقعی و آرمان جویی سازنده و دلبستگی به اسلام است. این اتحاد و حفظ ارزش های موجود وطن نیز برخاسته از حضور دین و مذهبی سازنده و تأثیرگذار است:
… تنم گر بسوزی، به تیرم بدوزی
جداسازی ای خصم سر از تن من
کجا می توانی ز قلبم ربایی
تو عشق میان من و میهن من
مسلمانم و آرمانم شهادت
تجلّی هستی است جان کندن من (۳۵)
در فراز و فرودهایی که عمدتاً هر جریان سازنده و هدفمند در پی دارد، پایداری و ثبات عقیده، مهمترین عامل مؤثر و نتیجه بخش می باشد و این همان “ همت “ است که در ادبیات عرفانی از جایگاه ممتازی برخوردار است:
همتم بدرقه راه کن ای طایر قدس
که دراز است ره مقصد و من نوسفرم (۳۶)
از این منظر، ایمان راستین مهم ترین ویژگی و عامل تحقق هدف والای آنانی است که با هدف و انگیزه ی خاص، آغازگر حرکتی سازنده اند. و این نکته در واقع کارآمدترین پشتوانه ی روحی است، که شاعران در تفکرات خویش به این دقایق نیز توجه خاص دارند:
غبار فتنه بر خورشید گردون گرد بنشیند
اگر بر آسمان “ همتِ “ ما گرد بنشیند
در این آیینه یابی جلوه گر چابک سواران را
تأمل را دمی، کاین گرد صحرا گرد بنشیند
کرامت از دیار مردمی بار سفر بندد
به جولان بر سمند مرد، اگر نامرد بنشیند
مبادا مرغ آتش بال فریاد آفرین ما
درون آشیان، همدوش آه سرد بنشیند (۳۷)
* نقش رهبری حضرت امام(ره) در شعر انقلاب و دفاع مقدس
توجه به نقش کارآمد و بایسته ی حضرت امام خمینی(ره) در پیروزی انقلاب اسلامی و پیرو آن در راهبری نبردی هشت ساله، که با عنوان دفاع مقدس، صورت گرفت، در شعر امروز مشهود است. به ویژه که حرکت حضرت امام خمینی(ره) تداعی کننده و پیرو قیام هدفمند عاشورا، با رادمردی حضرت سیدالشهدا(ع) بود. بی شک جلوه هائی از ابعاد معنوی امام حسین(ع) این بار در سیمای امام خمینی(ره) تجلی کرد و از این منظر است که سروده هایی خاص پیرامون امام (ره)، در شعر معاصر جایگاه ویژه ای به خود گرفت.
پاسداشت این رهبری هدفمند که فی نفسه نیز ارزشمند است، از مراحل مختلف و پرفراز هدایت امام(ره)، در قالب شعر دیده می شود؛ چه از آغازین مرحله ـ که قیام امام علیه ظلم حاکم بود و متأثر آن پیروزی انقلاب را به نظاره نشستیم ـ و چه در دوران دفاع مقدس ـ که با راهنمایی امام(ره) آشفتگی های موجود سامان می یافت- همه ی این مراحل و تلاش ها در خاطر آنانی که متعهد به ایمان و وفادار به اصالت ها بودند، جاودان است و شاعران نیز به پاس همین تعهدات اخلاقی و انسانی، این ابعاد را در شعر به یادگار نهادند.
دلبستگی به این جریان عظیم تا آنجا مورد کنکاش شاعران قرار گرفت، که حتی متأثر از فراق حضرت امام خمینی(ره) در سال ۶۸، سوگ سروده هایی از شاعران باقی است.
در این فرصت نقش حضرت امام(ره) را با توجه به تقسیم بندی های مذکور، در شعر شاعران معاصر مرور می کنیم.
* تجلیل از حضور حضرت امام خیمنی(ره) در ایران
در مضمون تجلیل و بزرگداشت حضور امام در ایران، که زمینه های این پدیده از مدت ها پیش پی ریزی شده بود و مردم با اشتیاق و دلی بی قرار، منتظر این رویداد بودند، سروده هایی از شاعران این دوره در دست است که بیانگر تعلق خاطر ایرانیان به حضرت امام و انقلاب شکوهمندشان است؛ در این سروده ها شاعر با بیانی عاطفی و سرشار از مهر، حضور امام را پاس می دارد و از روزگار قرین کینه و خفقان حاکم گذشته، احساس رهایی می کند:
بوی سپند و کندر و عود آمد
مردی که بند زجر گشود آمد
مُردیم از رکود در آن مرداب
تا لحظه ی عظیم صعود آمد
از بس که عاشقان به عدم رفتند
در عشق وقفه ای به وجود آمد
موسی تبار، مرد شبان شولا
در گرگ و میش آتش و دود آمد
فصل فریب و فاجعه پایان یافت
مردی که نبض حادثه بود آمد (۳۸)
پیشوایی مهربان تجلی یافت. هم او که با آمدنش آینه های زلال را که از هراس سنگ تحقیر و ستیز، در خویش فرومانده بودند و دل های عاشق را که از بیم حیله و مکر، مهرورزی را در خود زندانی کرده بود، به روشنای تابندگی و عشق ورزی میهمان کرد؛ و هم او که آب را معنا کرد و فردا را به جان های دربند شب، گره زد:
پیش از تو آب معنی دریا شدن نداشت
شب مانده بود و جرأت فردا شدن نداشت
بسیار بود رود در آن برزخ کبود
اما دریغ زهره دریا شدن نداشت
گم بود در عمیق زمین شانه ی بهار
بی تو ولی زمینه ی دریا شدن نداشت
دل ها اگرچه صاف، ولی از هراس سنگ
آیینه بود و میل تماشا شدن نداشت
چون عقده ای به بغض فرو بود حرف عشق
این عقده تا همیشه سر واشدن نداشت (۳۹)
پیش از به بار نشستن قیام امام خمینی(ره)ـ در دوران استبداد حاکم ـ گرچه ظاهراً اوضاع موافق خواست اقلیتی ناچیز از مردم بود و رژیم حاکم با ترفندهای سیاسی، نیاز برخی را با ارایه ی تسهیلات و خدمات برطرف می ساخت، اما نسبت به آنانی که از بصیرت ودرک والا بهره مند بودند، در همه ی زمینه ها ناتوان بود. این تنش و تعارض در روند صحیح جامعه چنان تأثیرگذار بود که نهایتاً زیان آن متوجه ی عموم و حتی خواص، در درازمدت می شد.
پرداختن به این مسائل سیاسی خاص آن روزگار، در قالب تشبیه، کنابه و… نیز در شعر شاعران دیده می شود و باز هم در پایان این ماجرا، شاعر حضور امام را تسلی بخش این همه نامرادی حاکم می بیند:
موج موج خزر از سوگ سیه پوشانند
بیشه دلگیر و گیاهان همه خاموشانند
آن فرو ریخته گل های پریشان در باد،
کز مِی جام شهادت همه مدهوشانند
نامشان زمزمه ی نیمه شب مستان باد
تا نگویند که از یاد فراموشانند
گرچه زین زهر سمومی که گذشت از سر باغ
سرخ گل های بهاری همه بی هوشانند،
باز در مقدم خونین تو ای روح بهار!
بیشه در بیشه، درختان همه آغوشانند (۴۰)
* ظلم حاکم در ایران و قیام امام خمینی(ره)
بررسی چگونگی وضع اجتماعی پیش از قیام امام خمینی(ره)، نیز از دیگر مسائلی است که شاعران معاصر در سروده های انقلابی خویش به آن توجه ی ویژه ای داشته اند؛ در این دست سروده ها، شاعران به فضای آشفته و ناهنجار حکومت دیکتاتوری پرداخته اند و از نابرابری های موجود شکوه سر داده اند و تحول مبارکی را که با قیام حضرت امام خمینی(ره) رقم خورد، در قالب شعر به تصویر کشیده اند.
ابیاتی از یک چهارپاره را که با کنایات شاعرانه و ظریف، وضع سیاس مذکور و تحول حضرت امام(ره) یادآور شده است، می خوانیم:
… همه جا حکم قتل باران بود
حکمرانان کویری و دل سنگ
روح دریا مشوش و مغشوش
روح صحرا کبود و پرآهنگ
***
می کشیدند بادهای خزان
دم به دم طرح انهدام بهار
تا بمیرند بیشه و بستان
تا بخشکند زرع و شالیزار
***
یک شب آخر فرشته ی باران
جادوی نحس دیو را بشکست
جنگل و باغ را به شوق آورد
برکه و چشمه را به هم پیوست
***
با قدوم مبارک باران
فصل رویش دوباره شد آغاز
تا که نازل شد آن حقیقت سبز
رخت بربست روح زردِ مجاز (۴۱)
همان گونه که نحوه ی گزینش واژگان شعر مذکور، و نیز حال و هوای حاکم در آن مشهود است، این دست سروده ها را می توان از نظر موضوعی در قالب اشعار سیاسی ـ مذهبی قرار داد.
سیاست و مذهب در اکثر جوامع دو اصل مرتبط با یکدیگرند. قاعدتاً توجه به مذهب اصیل اسلام که پشتوانه ی استوار قرآن یاری گر آن است، سیاست برای آنانی که سر سازگاری با بنیان های راستین را ندارند، از منظر منفی با مذهب پیوند می یابد؛ همان گونه که در لایه های پوشیده و شاعرانه ی شعر یاد شده این نگرش دیده می شود. این در حالی است که پیوند مذهب و سیاست می تواند بی هیچ منافاتی، تأثیر مثبت هر یک را بر دیگری برقرار نماید.
در ادامه ی مضامین پرداخت شده به اشعاری که پاسداشت قیام امام خمینی(ره) علیه رژیم موجود در ایران صورت گرفت، نمونه های ماندگاری در دست است.
علی معلم از جمله شاعرانی است که در فضای یاد شده، سروده ها و حتی آثار بسیاری از خود بر جای گذاشته است.
به نمونه ای از سروده های شاعر مذکور، که ابیاتی از یک مثنوی مطول است، نگاه می کنیم:
این فصل را با من بخوان باقی فسانه ست
این فصل را بسیار خواندم عاشقانه ست
شبگیر غم بود و شبیخون بلا بود
هر روز عاشورا و هر جا کربلا بود
قابیلیان بر قامت شب می تنیدند
هابیلیان بوی قیامت می شنیدند
جان از سکوت سرد شب دلگیر می شد
دل در رکاب آرزوها پیر می شد
امیدها در دام حرمان درد می شد
بازار گرم عاشقی ها سرد می شد
دیدم، شبان خفته را تبدار دیدم
بر خفته ی شب، شبروی بیدار دیدم
مردی صفای صحبت آیینه دیده
از روزن شب شوکت دیرینه دیده
مردی حوادث پایمال همت او
عالم ثناگوی جلال همت او
مردی به مردی دیو را دربند کرده
با سرخوشان آسمان پیوند کرده… (۴۲)
توجه به نقش رهبری حضرت امام خمینی(ره)، صرفاً به قیام ایشان و پیروزی انقلاب ختم نشد، بلکه ادامه ی این جریان و هدایت در دوران دفاع مقدس(دفاع در مقابل حمله دشمن بعثی) را نیز شامل می شود.
از این منظر در شعر دوران دفاع مقدس نیز، به این راهبری و نقش مؤثر آن توجه شده است.
شاعر به این اصل واقف است که حضور امام(ره) همچون “ آفتاب طرفداری “ حمایت گر رزمندگان در ساحت مقدس نبرد می باشد:
سینه ی دشت ها را نور دید، همت گرم رهواری ما
پای تا پای با ما سفر کرد، آفتاب طرفداری ما (۴۳)
همچنین در ادامه ی این سروده ها، از منظری معنوی تر که اشاره به تاریخ انبیای الهی است، به حضور رهبری و نقش معنوی ایشان، در چگونگی سامان بخشی فراز و فرودهای دوران دفاع مقدس، پرداخته شده است.
پاکبازان عشق را شور و شراری دیگر است
نوح این دریا نگاهش بر کناری دیگر است (۴۴)
با تأثیر از همین هدایت معنوی است که دلاوران ساحت نبرد با فراز و فرودهای این راه آشنا می شوند و آماده ی برخاستن علیه ظلم و بیداد می گردند؛ در این سروده ها نگرش شاعر به حرکت رزمندگان با رهبری امام(ره)، از منظری عرفانی صورت گرفته است:
گرد میدان را بشوی از باره ی خونین رکاب
کاین سوار عرصه را عزم دیاری دیگر است
خانه گر در آتش بیداد می سوزد چه باک
لانه ی مرغان حق را شاخساری دیگر است
تیشه گر بر سر نشسته آتش فرهاد را
شعله ی شیرین ما در کوهساری دیگر است
بال اگر در خون نشیند، همت پرواز هست
تک سواران خطر را، راهواری دیگر است… (۴۵)
* پی نوشت ها و منابع:
- قیصر امین پور، آینه های ناگهان، انتشارات افق، چاپ سوم، تهران، صص۱۵۲ـ۱۵۱٫
- سیدضیاءالدین ابوترابی، شقایق های اروند، به کوشش: عبدالجبار کاکایی، انتشارات بنیاد حفظ آثار و ارزش های دفاع مقدس، چاپ اول، تهران، ۱۳۷۵، ص۲۳٫
- نصرالله مردانی، قیام نور، انتشارات حوزه ی اندیشه و هنر اسلامی، چاپ دوم، تهران، ۱۳۶۰، صص۴۴ـ۴۳٫
- سیدحسن حسینی، رباعی امروز، تألیف محمدرضا عبدالملکیان، انتشارات برگ، چاپ دوم، تهران، ۱۳۶۸، ص۱۴۶٫
۵٫ محمدرضا سهرابی نژاد، انتشارات اشک، انتشارات برگ، چاپ اول، تهران، ۱۳۶۹، ص۱۲۷٫ - قیصر امین پور، همان کتاب، صص۱۰۱ـ۱۰۰٫
- مصطفی محدثی خراسانی، سلوک باران، انتشارات سوره ی مهر، چاپ اول، تهران، ۱۳۸۵، ص۳۷٫
- عبدالجبار کاکایی، آرزوهای واپسین، انتشارات همراه، چاپ اول، تهران، ۱۳۶۹، صص۳۶ـ۳۵٫
- ساعد باقری، نجوای جنون، انتشارات برگ، چاپ دوم، تهران، ۱۳۶۶، ص۲۳٫
- حسین اسرافیلی، تیغ آفتاب، انتشارات نمایندگی ولایت فقیه در نیروی زمینی سپاه، چاپ اول، تهران، ۱۳۷۵، ص۳۱٫
- محمدعلی معلم، رجعت سرخ ستاره، انتشارات سوره ی مهر، چاپ دوم، تهران، ۱۳۸۵، صص۷۹ـ۷۸٫
- قادر طهماسبی(فرید)، گزیده ی ادبیات معاصر، شماره ی ۹۴، انتشارات نیستان، چاپ اول، تهران، ۱۳۷۹، صص۳۱ـ۲۹٫
۱۳٫ علی رضا قزوه، قطار اندیمشک، انتشارات لوح زرین، چاپ اول، تهران، ۱۳۸۴، ص۲۰٫ - زکریا اخلاقی، تبسّم های شرقی، انتشارات حوزه ی هنری سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ دوم، نهران، ۱۳۷۸، ص۱۳٫
- محمود اکرامی، نامه ی اهل خراسان، به کوشش: اداره ی فرهنگ و ارشاد اسلامی خراسان، چاپ اول، مشهد، ۱۳۷۴، ص۲۷٫
- علی رضا سپاهی لایین، گزیده ی ادبیات معاصر، شماره ۷۶، انتشارات نیستان، چاپ اول، تهران، ۱۳۷۹، ص۷۷٫
۱۷٫ همان کتاب، صص۱۸ـ۱۷٫ - هادی سعیدی کیاسری، نامی که گم شده است، انتشارات حوزه ی هنری سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ اول، تهران، ۱۳۷۳، صص۲۴ـ۲۳٫
- محمدکاظم کاظمی، گزیده ی ادبیات معاصر، شماره ۴۹، انتشارات نیستان، چاپ اول، تهران، ۱۳۷۸، ص۷۰٫
- محمدکاظم کاظمی، پیاده آمده بودم، انتشارات حوزه ی هنری سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ دوم، تهران، ۱۳۷۵، ص۱۰۷٫
- مرتضی امیری اسفندقه، گزیده ی ادبیات معاصر، شماره۳۴، انتشارات نیستان، چاپ دوم، تهران، ۱۳۷۹، ص۵۷٫
۲۲٫ سوره ی آل عمران، آیه ی ۲۶٫ - عباس چشامی، یادواره ی سیزدهمین کنگره ی سراسری شعر عاشورا، انتشارات امیدواران، چاپ اول، شیراز، ۱۳۷۹، ص۹۴٫
- سپیده کاشانی، گزیده ی ادبیات معاصر، شماره۳۱، انتشارات نیستان، چاپ دومف تهران، ۱۳۷۹، ص۶۴٫
- نصرالله مردانی، گزیده ی ادبیات معاصر، شماره۱۱، ص۹۹٫
- همان کتاب، ص۱۰۴٫
- سیدحسن حسینی، رباعی امروز، تألیف محمدرضا عبدالملکیان، ص۴۱٫
- علی رضا قزوه، قطار اندیمشک، ص۲۱٫
- علی رضا قزوه، از نخلستان تا خیابان، انتشارات همراه، چاپ سوم، تهران، ۱۳۷۲، صص۳۶ـ۳۵٫
- طاهره صفارزاده، ماه و نخل، به کوشش: محمدقاسم فروغی جهرمی، انتشارات معاونت تبلیغات نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، چاپ اول، تهران، ۱۳۷۱، صص۹۳ـ۹۲٫
- سیدمحسن حسن زاده، ادبیات منظوم دفاع مقدس، تألیف دکتر محمدرضا سنگری، چاپ دوم، انتشارات پالیزان، چاپ اول، تهران، ۱۳۸۰، ص۴۷٫
- علی رضا قزوه، همان کتاب، صص۴۰ـ۳۹٫
- همان کتاب، ص۴۰٫
- سیمین بهبهانی، مجموعه ی اشعار، انتشارات نگاه، چاپ اول، تهران، ۱۳۸۲، ص۶۱۸٫
- سپده کاشانی، همان کتاب، ص۶۸٫
- حافظ، همان کتاب، ص۴۴۴٫
- مشفق کاشانی، مجموعه شعر آذرخش، انتشارات کیهان، چاپ اول، تهران، ۱۳۶۵، ص۲۵۲٫
- قیصر امین پور، تنفس صبح، ص۱۰۹٫
- سلمان هراتی، دری به خانه ی خورشید، انتشارات سروش، چاپ اول، تهران، ۱۳۶۱، ص۸۲٫
- محمدرضا شفیعی کدکنی، در کوچه باغ های نیشابور، انتشارات رز، چاپ اول، تهران، ۱۳۵۰، ص۸۴٫
- احمد زارعی، آفتاب در آینه، تألیف غلامحسین عمرانی، نشر دفتر فرهنگ دانشگاه آزاد اسلامی، چاپ اول، تهران، ۱۳۷۸، صص۱۲۱ـ۱۲۰٫
- محمدعلی معلم، همان کتاب، صص۱۶۵ـ۱۶۳٫
- عبدالجبار کاکایی، مرثیه ی روح، انتشارات حوزه ی هنری سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ اول، تهران، ۱۳۶۹، ص۳۳٫
- حسین اسرافیلی، تولد در میدان، انتشارات حوزه ی هنری سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ دوم، تهران، ۱۳۶۵، ص۴۱٫