مریم قربانزاده، مادرنویسندهای است که ادبیات و تاریخ خوانده. اولین وظیفهاش را مادری میداند و نوشتن را تا زمانیکه فرزندانش به خواب آرام شبانگاهی فرو بروند به تعویق میاندازد. نوشتنی که سوژه ثابتش قشری از زنان هستند که تاکنون صدایشان کمتر شنیده شده و به نظر میرسد حالا تکرسانه خودجوشی برای خود یافتهاند. با او به گفتگو نشستهایم.
فرهنگ اسلامی: لطفا کمی درباره خودتان بگویید؛ اهل کجایید؟ تحصیلاتتان چیست؟ و روزگارتان چگونه میگذرد؟
مریم قربانزاده: لیسانسم ادبیات فارسی و فوق لیسانسم تاریخ تشیع. الحمدلله به لطف خدا روزگار خوشی داریم و دوتا کار مهم : اول مادری کردن و دوم نوشتن.
فرهنگ اسلامی: از چه زمانی و چگونه به نویسندگی علاقه پیدا کردید؟ آیا پای کشف استعدادی در میان بود؟
مریم قربانزاده: نوشتن را خیلی دوست داشتم هر چند زمان کودکی و نوجوانی ما به وسعت الان کتابهای مفید در دسترس نبود ولی با کتابهای بزرگترها خودم را سرگرم میکردم. انشاهای خوبی مینوشتم. در مدرسه و بعدا مجلات دانشگاه هم دست به قلم بودم. زمانی وبلاگ داشتم و یادداشتها را در وبلاگم میگذاشتم. خیلی مورد توجه بود. پیش از آنکه به نوشتن مشغول باشم به خواندن مشغول بودم. یعنی هفتهای نبود که من دوتا یا سهتا کتاب را نخوانم. ساعتها کتاب میخواندم، رمان میخواندم، کتابهای فکری میخواندم. یعنی همیشه در حال خواندن بودم بیش از آنکه بخواهم بنویسم، عاشق خواندن بودم. الان هم همینطور است. گرچه الان فرصت هر دو خیلی کم است.
فرهنگ اسلامی: برای یادگیری نویسندگی از محضر اساتید نویسندگی هم استفاده کردهاید؟ یا خودآموز و تجربی جلو رفتید؟
مریم قربانزاده: نه من کلاس نویسندگی نرفتم. تجربی بوده. کتابهای نقد زیاد خواندم آن زمانها. نقد یکسری کتابهای داستان، نقد یکسری سبکها. پیش کسی نرفتم. خوانندههای نوشتههای من بیشتر دوستانم بودند و بعد از ازدواج همسرم اگر نکتهای بود و مطلبی بود راهنمایی میکردند و نظرشان را میگفتند. چون خودشان هم در بحث کتاب و نوشتن مشغولند.
فرهنگ اسلامی: درباره کتابهایی که نوشتهاید برایمان بگویید؟ چند کتاب دارید و موضوع هر کدام چیست؟
مریم قربانزاده: در کتابهای من به جز «دیالمه»، موضوع اصلی “زن و خانواده” است. زن در همه عرصههایش. چه مادری، چه همسری، چه بحث خواهر بودن که در کارهای بعدی میآید. میخواهم زن ایرانی را و مدیریتش در حل بحرانها و مشکلات و مسائل زندگیش را هم خودم بشناسم و هم بیشتر بشناسانم؛ علیالخصوص در زمان و پروسه طولانیای به نام جنگ که خیلی از زنها و خانوادهها را درگیر کرد. جنگ شاید روی کاغذ به پایان رسید یا به آتشبس رسید اما در بافت زندگی و در اجتماع و به لحاظ عاطفی، همچنان مسائلش ادامه دارد و زنهای ما و مادرها و دخترها و همسرهای ما همچنان درگیرند. آن کسی که جانباز دارد یکجور، آن کسی که شهید داده یکجور، آن کسی که مفقود داده یکجور، آن کسی که اسیر داده یکجور. متاسفانه این درصد از فراوانی را، نمیبینیم. در یک گستره عظیم جغرافیایی یک جنگ بسیار طولانی اتفاق افتاد و به لحاظ اجتماعی آمار بسیار زیادی را درگیر کرد اما دیده نشد، شنیده نشد، در موردش کم کار شد، به نسبت آن اتفاق، خیلی کمکاری هنوز هم هست و حالاحالاها هم جبران نخواهد شد. من دنبال این بودم و هستم که حداقل درصدی از این فراوانی را بشنوم و بنویسم و درباره جنگی که هست حرف بزنم، نه درباره جنگی که بود. جنگی که هنوز خانوادههای اسیرداده و شهیدداده و جانبازداده، چه دخترهایشان، چه همسرهایشان، چه فرزندان، همه درگیر آن هستند و دارند مبارزه میکنند اما مبارزهشان به چشم نمیآید.
فرهنگ اسلامی: سوژه رمانهایتان را از کجا میآورید؟
مریم قربانزاده: بهتر است بگوئیم سوژه کتابها؛ چون فقط «شهربانو» رمان است. سوژه هم که ماشاءالله زیاد است دیگر. فقط مهم این است که چگونه ببینی. آن جمله که میگوید در نگاه آدم باید یک چیزهایی باشد نه در آنچه که به آن مینگری. مثلا در «دریادل» سوالم بود که یک خانم چهار فرزندش را چطور با وجود اینکه همسرش گمنام و مفقود است بزرگ کرده. یا در «خاتون و قوماندان» برایم سبک زندگی یک خانواده مهاجر که مدافع حرم میشوند، شیرین بود شنیدنش. سوژهها پیش از آنکه ما انتخابشان بکنیم، آنها ما را فرا میخوانند و انتخاب میکنند. از این دست سوژهها فراوان است. نگارندهاش شاید کمتر باشد.
فرهنگ اسلامی: چه چیزی باعث شد مادران شهداء را سوژه کتابهایتان قرار دهید؟
مریم قربانزاده: عرض کردم سوژه من فقط مادرها نیستند. دو تا از کتابها درباره همسر هستند. کار بعدی سهتا خواهر هستند. هویت نگفته زن ایرانی را میخواهم نشان بدهم به دیگران که زن ایرانی را در آشپزی کردن و در چشم و ابرو و زیباییهای پوشش و مسائلی اینچنینی فقط نبینیم. یا فقط در بحث تحصیلات و رشد علمی و رشد ورزشی و چیزهای اینچنینی نبینیم. این بخشی از مساله است. ما دو جور زن را دیدیم؛ یا زنی را دیدیم که شیشه مربا پر میکند، نان میپزد، دستکش میبافد و به جنگ میفرستد. از طرف دیگر، زنی را دیدیم که چریک است، اسلحه دست میگیرد، فرمانده سپاه میشود یا خدمات اینچنینی میکند. این وسط یک منظومه و بخش عظیمی از زنها را فراموش کردیم. زنهایی که خاص نیستند، خیلی معمولیاند، دیده نشدند، شنیده نشدند، با جان و دل پای اعتقادشان ایستادند، سختیها را به جان کشیدند اما دیده نشدند. چرا؟ چون که یا همسر آدم معروفی نیست، یا خودش کار خیلی چریکی و آنچنانی نکرده. من رسالت خودم را شخصا این میبینم که رسانه این زنها باشم. رسانه این مادرها باشم. مادری که شاید سواد هم نداشته باشد، دکترا هم نگرفته باشد، اما یک نسل را تربیت میکند. نسل نه فقط بچههای خودش، بلکه یک طایفه را تربیت میکند.
فرهنگ اسلامی: فکر میکنید زندگی مادران شهداء چقدر جای کار و معرفی به مخاطب دارد؟ و آیا باز هم درباره مادران شهداء خواهید نوشت؟
مریم قربانزاده: خیلی جای کار دارد. خیلی. ما به تعداد همه شهدایمان مادر داریم. مادرهایی که اصلا سراغشان نرفتیم و چقدر سوزناک است. چقدر حماسی است. چقدر شیرین است صحبتهایشان. مادری کردنهایشان. من یک کتاب دیگری که دارم آرام آرام دادههایم را جمع میکنم در مورد همان مادرهایی است که اصلا از ما دور نیستند. مادرهایی که در کوچه و خیابان ما هستند. همسایه ماست. اصلا آدمهای دور از دسترسی نیستند. کافی است زنگ خانهاش را بزنی و بروی بنشینی یک ساعت دو ساعت باهاش حرف بزنی. ما هیچکاری در مورد مادرهای شهداء نکردیم که بگوییم چقدر جای کار دارد. تازه دارد کار شروع میشود. آن هم در شرایطی دارد شروع میشود که اینها یکییکی پر میکشند و میروند. نهادهای دولتی هرچقدر که تلاش بکنند یک بخشی از کار را میتوانند انجام بدهند. خود هر خانواده به نظرم باید بلند شود و کار خانواده خودش را بنویسد. کار مادر خودش را بنویسد. من تماسهای زیادی دارم از کسانی که دختر خانواده است، عروس خانواده است، خواهرزادهشان است، میگویند مادربزرگ من، مادرشوهر من، همسر شهیدند، مادر شهیدند، میخواهم کتابش را بنویسم شما راهنمایی کنید. با جان و دل در خدمتشان هستم. میرویم با همدیگر یکی دو جلسهای همراهیشان میکنم و بعد میگویم حالا به یک جایی برسان بعد بیا باز با هم ببینیم. برای مادران شهداء کاری نکردیم که بیاییم بگوییم کجای کاریم؟! ما هنوز تازه به مقدمه هم نرسیدیم که بخواهیم بگوییم ما برای مادران شهداء کاری میکنیم. بله من حتما تا جان در بدن دارم برای مادرهای شهداء خواهم نوشت.
فرهنگ اسلامی: تا جایی که میدانم رمان دریادل با استقبال خوبی از طرف مخاطبان روبهرو بوده و بخصوص استفاده از گویش مشهدی در این رمان مورد توجه قرار گرفته. آیا باز هم چنین تجربهای را در رمان دیگری تکرار خواهید کرد؟
مریم قربانزاده: دریادل رمان نیست. دریادل تاریخ شفاهی است اما به سبک داستانی بیان شده. یعنی واقعیت دارد حتی یک اتفاق و یک جملهاش هم کار منِ نویسنده نیست به آن معنا که فکر کنید من اتفاق درست کردم یا شخصیتی خلق کردم. اما سعی کردم از قدرت قلم در روایت استفاده کنم. سعی میکنم کارهایم به ادبیات نزدیک و نزدیکتر شود. به شدت متعهد به اتفاقات و جریانات واقعی زندگی راویام و از خودم، از فکر خودم، از عاطفه خودم، از تخیل خودم به این معنا که بخواهم اتفاق و ماجرا و شخصیتی خلق کنم استفاده نکردم ولی از موهبت الهی که خدا به من داده استفاده میکنم و سعی کردم کار را خوشخوان و خلاق پیش ببرم. الحمدلله که با مخاطب توانسته ارتباط بگیرد. در پی تکرار یک کار نیستم. سعی میکنم هر کاری که دارم انجام میدهم بهتر از کار قبل باشد اما اگر که اقبالی هم بوده به دعای خود شهید و همسر شهید بوده.
فرهنگ اسلامی: به نظرتان نویسنده موفق به چه کسی میگویند؟ و چگونه میشود به چنین جایگاهی رسید؟
مریم قربانزاده: نویسنده خوب نویسندهای است که دیگران بتوانند با آثارش ارتباط بگیرند. کتابهایش دست به دست بچرخد. مردم و خواننده بتواند آن را پیدا بکند. نویسنده خوب، نویسنده تأثیرگذار است. نویسنده کپیکار و تدوینگر خشک و خالی ظلم میکند در حق خواننده. من به عنوان نویسنده که حوزه زن را در بافت دفاع مقدس موضوع خودم قرار دادم نباید از تعهد و علاقه مخاطب نسبت به موضوع یا به سوژهها سوءاستفاده بکنم و ساده و سرهمبندیشده کار را تحویل بدهم. مخاطب من حقش است که خوب بخواند، چیزهای خوب بخواند. حقش است کتابی را که میخواند از هنر ادبیات هم بهره داشته باشد. از قدرت قلم نویسنده هم بتواند استفاده بکند. تلاش، خواندن و تهذیب خیلی تأثیر دارد، علیالخصوص در کارهایی که به زندگی آدمهای بزرگ و اولیای خدا مربوط میشود اخلاص خیلی مهم است که هر روز نیاز داریم تقویتش کنیم.
فرهنگ اسلامی: درباره عرضه کتاب در پلتفرمهای کتابخوان مثل طاقچه، فیدیبو و کتابراه و دسترسی مخاطبان به نسخه الکترونیکی کتابها چه نظری دارید؟
مریم قربانزاده: نسخه الکترونیکی هم خوب است. بالاخره یک جوری در دسترس گذاشتن کتاب است. من خودم همیشه خود کتاب را ترجیح میدهم ولی خب برای خیلیها خواندن و شاید حمل کردن کتاب راحت نباشد نسخه الکترونیکی خیلی خوب است. در دسترس است. آسانحمل است. یک گوشی داری و مثلا پنج ششتا دهتا کتاب داخلش است. ترویج کتابخوانی برای نسل امروز لازم است.
فرهنگ اسلامی: از کتابها و رمانهای بعدیتان برایمان بگویید. و اینکه چه زمانی از پیشخوان کتابفروشیها سراغشان را بگیریم؟
مریم قربانزاده: کتاب بعدی، «حوض شربت»، شاید اولین روایت هست از زبان خانمی که دوازدهسال در نجف، در سالهای تبعید، با خانواده امام همسایه بوده. راوی کتاب خانم بتول باوقار هستند که به دلایلی من این کتاب را سوم شخص نوشتم. یک روایت داستانی و رمانگونه است با تمام حساسیتهایی که به صحت گفتههای راوی و روایتهایش دارم. سعی کردم در این کتاب تاریخ اتفاقات انقلاب از زبان یک خانواده گفته بشود. داستانگونه و سلسلهوار و پر کشش و کمتر شنیده شده. این اولین روایت است متأسفانه. به تعداد یاران امام در نجف و در انقلاب و سختیهایی که خانوادههایشان کشیدهاند باید کتاب میداشتیم که نداریم و اگر داریم از جنبه اسناد و سند که جز در امور پژوهشی کسی به آنها مراجعه نمیکند. عرصه فرهنگ عمومی و ادبیات و داستان از این جور آدمها خیلی خالی است و آنها هم دارند به فراموشی سپرده میشوند. جای این کار خیلی خالی بود و خالی هست همچنان. با یک کتاب پر نمیشود. إنشاءالله که بعد از این کتاب گفتگوهایی راه بیفتد که سراغ اینجور خانمها هم بروند و برویم. روایتهای انقلاب حضرت امام و انقلاب مردم ایران را از آن زاویه و از آن پشت صحنهها و پشت پردهها بهتر بشناسیم. یک روایت زنانه است از انقلاب اسلامی ایران.
از اینکه وقتتان را در اختیارمان قرار دادید، صمیمانه سپاسگزاریم.
مصاحبهکننده: سیده مریم طیار