اقیانوس هندبصورت عام وساحل شمالی آن” مکران” بصورت خاص درمعرض دو سطح از رقابت قدرت ها قرار گرفته اند.
پرسش این است که شکل گیری این دوسطح از رقابت ها چه تحولاتی را دراین بخش ازجهان درپی خواهد داشت؟!! .فرض براین است که کانون اصلی رقابت ها حول محور دوبندر کوچک سابقا ماهیگیری یعنی “چابهار” در ایران و”گوادر” درقلمرو ملی پاکستان باشد.یعنی دقیقا درجاهایی که از یک طرف هندوستان وپاکستان را درگیر رقابت های فشرده میکند واز طرف دیگر آمریکا وچین را درگیر رقابت خواهد کرد.دراین بین بنظر میرسد که اتحادیه اروپا به تبعیت از آمریکا وروسیه در هماهنگی با چین درحاشیه رقابت های فشرده آمریکا وچین ایفا نقش نمایند .البته رقابت قدرت های در ساحل مکران تازه گی ندارد ودر ابعادی درگذشته وجود داشته است.دردوران جنگ سرد این رقابت ها زمانی امکان طرح عملی یافت که آمریکا تصمیم گرفت در نزدیکی چابهار در کنارک پایگاه نظامی بزند وبا رژیم سلطنتی سابق ایران وارد معامله شد .احداث پایگاه نظامی آمریکا در واقع درپاسخ به نگرانی های امنیتی بود که آمریکائی ها از نفوذ احتمالی اتحاد شوروی داشتند.بویژه آنکه شایعاتی وجود داشت که شوروی با دولت ذوالفقار بوتو نخست وزیر وقت پاکستان که از سیاست های منفعل آمریکا درجریان تجزیه پاکستان شرقی یا بنگلادش کنونی بشدت سرخورده شده بود وارد معامله شده بود که بندر کوچک ماهیگیری گوادر را به اتحاد شوروی برای احداث یک پایگاه دریائی اجاره دهد.
آمریکا در آن مقطع زمانی با وجودی که معاهدات نظامی وامنیتی با پاکستان داشت ودر پیمان سنتو عضو برجسته بود درجریان جدائی بنگلادش که با کمک هند وحمایت شوروی پس از یک جنگ خونین از پاکستان جدا شد، هیچ کمکی به پاکستان نکرد واین انفعال آمریکا بوتو را بشدت ناراضی واز سیاست آمریکا نا امید کرد. باور آمریکائی ها این بود که بوتو عصبانی با شوروی وارد معامله شده تا پای روس ها را به آبهای گرم اقیانوس هند باز کند .بندر گوادر در نزدیک ترین مکان به تنگه استراتژیک هرمز بود وتقریبا بخش مهمی از مسیر طردد نفت کش ها وکشتی های تجاری را که نفت وکالارا به خلیج فارس ودنیای خارج از آن حمل میکردند درمعرض تهدید شوروی قرار میداد.همین برداشت در آمریکا بود که گوادر وچابهار در دهه پنجاه شمسی درکانون رقابت های بین آلمللی قرار داد و باعث تحولاتی در منطقه شد.رقابت ها در این سطح هم محدود باقی نماند وبا کودتای مارکسیستی در افغانستان وخطر پیش روی روس ها به منطقه بلوچستان پاکستان وتحریک جدائی طلبی قومی را مطرح ساخت وآمریکا را بیشتر نگران کرد.البته آمریکا باسازماندهی کودتای نظامی درپاکستان بوسیله ژنرال ضیاء الحق حق بوتو را کف دستش گذاشت وبا پیروزی انقلاب اسلامی در ایران هم به حضور نظامی آمریکا در ایران پایان داده شدوپروژه پایگاه نظامی آمریکا در چابهار منتفی شد .فرودگاه فعلی کنارک که حمل ونقل هوایی غیر نظامی چابهار ازطریق آن صورت میگیرد یادگار آن دوران رقابت آمیز بین قدرت های جهانی است.
بااین حال واقعیت این است که اصل رقابت های بین آلمللی درساحل مکران اقیانوس هند، باقی مانده ونه تنها کاهش نیافته اند بلکه ابعاد آن گسترده تر شده وبازیگران جدیدوممنوع تری پیدا کرده اند.اکنون با ورود چین وهندوستان به صحنه رقابت ها دراین بخش ازجهان رقابت ها هم بعد جهانی بین دومدعی قدرت هژمون جهانی قرن ۲۱ م. پیدا کرده وهم دوبندراستراتژیک گوادر وچابهار را درمعرض تشدید رقابت های منطقه ای هندوستان وپاکستان قرار داده است.بندر گوادر به مدت ۹۹ سال به چین اجاره داده شده است تا باسرمایه گزاری ۶۵ میلیارد دلاری چین در پروزه کریدور اقتصادی چین وپاکستان از یک بندر کوچک ماهیگیری بصورت یک مگاپورت تبدیل شود واز دوطریق بری وبحری چین را وارد ساحل مکران اقیانوس هند وتبدیل به پایانه اصلی چین سازد که در آن کالاهای تجاری این کشور از طریق پروژه دوگانه بحری”رشته مروارید” بادورزدن زدن هند جنوب چین را به گوادر متصل واز طریق پروژه کریدور اقتصادی چین وپاکستان “سی.پک”کاشعر واقع در ایالت غربی چین را از طریق زمین واحداث خط آهن وبزرگ راه به بندر گوادر برساند وچین را از تنگنای تنگه مالاکا که درتسلط نیروی دریائی آمریکا نجات دهد.به موازات خط آهن وبزرگ راه قره قروم چین درحال احداث یک خط لوله انرژی است که دریافت انرژی دوحوزه دریای مازندران “لوله گاز تاپی” که قرار است گاز ترکمنستان را به گوادر واز آنجا به کاشغر منتقل کند وخط لوله گاز موسوم به “صلح “که گاز ایران از پایانه عسلویه در حوزه انرژی خلیج فارس را به پایانه گوادر منتقل واز آنجا از طریق خط انرژی قره قروم به غرب چین برساند.پروژه دیگری دردست بررسی وامکان سنجی است که طبق آن قرار است گاز ونفت حوزه عربی خلیج فارس را از بستر دریا از ساحل کشور عمان به بندر گوادر برساند واز آنجا از طریق لوله انرژی قره قروم به کاشغر در ایالت غربی سین کیانگ چین منتقل کند.
درمقابل پروژه گوادر به عنوان بخش اصلی کریدور اقتصادی چین وپاکستان ،هندوستان رقیب پاکستان وچین که پیوندهای نزدیکی با آمریکا ومتحدانش اصلی اش درخاورمیانه،اسرائیل وعربستان سعودی برقرار کرده است ،درصدد سرمایه گذاری دربندر ایرانی چابهار بر آمده وسطح رقابت ها در ساحل مکران را بالاتر برده است.امضای قرارداد سه جانبه بین هند ،ایران وافغانستان که مطابق آن قرار است بندر چابهار بصورت پایانه اصلی کالا وتجارت افغانستان وکشورهای آسیای مرکزی دربیاید واین منطقه استراتژیک را از محاصره شدگی درخشکی نجات دهد ،بخشی از رقابت هادر ساحل مکران را نشان میدهد .دسترسی افعانستان و کشورها ی اسیای میانه به آب های آزاد بین المللی اقیانوس هند از این طریق امکان پذیر وصادرات و واردات این کشورها از طریق چابهارراتسهیل خواهد کرد.رقابت های منطقه ای بین هندوستان وپاکستان ورقابت بین آلمللی بین منابع جهانی قدرت درساحل مکران مدت ها است که حول محور چابهار وگوادر شکل گرفته است . استثنا کردن چابهار از تحریم های آمریکا دردوره ریاست جمهوری ترامپ تنها بخش کوچکی از فشردگی همین رقابت ها را به اثبات رساند.
البته چین تا آنجا که امکان پذیر باشد تلاش دارد سطح رقابت ها رامحدود نگاه دارد وخود رادر گیر نکند با این حال پیش بینی های دوراندیشانه خاص خود راهم دارد به عبارت روشن تر درهمان حال که چین در راستای برنامه راهبردی پاکستان حرکت میکند،پروژه های خاص خود را فراتر از رقابت های هند وپاکستان پی می گیرد. درهمین راستا میتوان از موافقتنامه راهبردی ۲۵ ساله چین وایران یاد کرد که طبق آن چین قرار است ۴۰۰ میلیارد دلار طی ۲۵ سال در صنایع نفت وگاز وپتروشیمی ایران سرمایه گزاری کند .درهمین نگاه است که چین پیشنهاد کرده است بجای رقابت، چابهار وگوادر وارد شراکت شوند وبا احداث یک خط آهن این دو بندر متصل شوند تا تجارت به افغانستان وآسیای مرکزی در فضائی آرام وبدون تنش برای همگان فرصت های یکسانی را بوجود بیاورد. اما حقیقت آن است که پاکستان درنطر دارد در رقابت با هند برسر دسترسی به آسیای مرکزی بندر گوادر را از طریق بزرگراه وخط آهن از طریق کویته ومرز چمن به افغانستان متصل واز طریق افغانستان به بازار مصرف نسبتا بکر آسیای مرکزی دسترسی رسی آسان تری بیابد وهندوستان وپروژه چابهار را خنثی کند.چین در عین حالی که تلاش دارد چابهار وگوادر را به عنوان شریک درنطر بگیرد ونه رقیب اما درهمان حال از شدت رقابت های هند وپاکستان از یک طرف ورقابت ها خود با هند هم غافل نیست وارزیابی واقع بینانه ای دارد. از همین رو است که دربر نامه ریزی های بلند مدت خود با پاکستان شریک است وفکر روزی را هم کرده است که اگر بهر دلیلی سیاسی چابهار وگوادر نتوانستند درشراکت موثر قرار گیرند و وارد رقابت شدند ،امکان اتصال به افغانستان وآسیای مرکزی بادور زدن ایران ومطابق خواست پاکستان از طریق مسیر کویته – چمن امکان پذیر شود.
درواقع میتوان گفت که چین درنطر دارد از فضای مساعد منطقه ای درشرایطی که تضادهای سیاسی وایدئولوژیک بین ایران وآمریکا هم چنان پابرجا است وآمریکا مجبور به تخلیه نظامی افغانستان پس از ۲۰ سال جنگ بی حاصل شده است، بهره گیری به موقعی کند وپاکستان سرخورده از سیاست های آمریکا را که هند رقیب منطقه ای سرسخت این کشوررا برپاکستان ترجیح داده است دریک راستا ودریک مجموعه منسجم تر دراتحاد استراتژیک باخود قرار دهد وهردو رقیب منطقه خود هندوستان ورقیب جهانی خود آمریکا را از این سه کشور تاحد امکان دور نگاهدارد .چین بدرستی آگاه است که آمریکا از طریق گسترش پروژه آبراهام بین اسرائیل وکشورهای عرب حاشیه جنوبی خلیج فارس وپیوند دادن آنها با هندوستان درصدد تکمیل محاصره چین است که در شرق آسیا ودریای جنوبی چین با بستن معاهدان نظامی وامنیتی” کواد یک” باهند،استرالیا وژاپن و “کواد دو “با انگلیس ،استرالیا وژاپن وارد فاز عملیاتی شده است. درواقع برای چین روشن است که آمریکا از ساحل عربی-عبری دریای مدیترانه از طریق پروژه ابراهیم وگسترش آن به حوزه اقیانوس هند وادامه آن از طریق تنگه مالاکا به طرف اقیانوس آرام درصدد محاصره کامل چین است وتنها منطقه ای که چین میتواند طرح های صد چینی آمریکا راخنثی سازد جغرافیای مستعدی است که از سلسله جبال هیمالیا آغاز واز طریق باریکه واخان چین را در چارچوب ابر پروژه یک کمربند- یک جاده به دوحوزه انرژی وباز ار مصرف کالا وخدمات فنی دریای خزر وخلیج فارس ودریای مکران میرساند.یعنی درست محدوده ای از جغرافیا که سه کشور ایران،پاکستان وافغانستان در آن قرار دارند که هرکدام به گونه ای از سیاست های آمریکا ضربه خورده وناراضی هستند.
بدرستی روشن نیست که شدت گرفتن رقابت های منطقه ای بین هند وپاکستان ورقابت های بین آلمللی بین چین وآمریکا وکشیده شدن آن به ساحل مکران تاچه اندازه به تحولات منطقه ای جهت خواهد داد ولی یک موضوع کم وبیش روشن تر است وآن این است که آمریکا وچین بخش اصلی رقابت برسر قدرت هژمون قرن ۲۱ م.را در اقیانوس هند وپس کرانه های آن درساحل مکران پیگیری می کنند .پیروزی آمریکا در این رقابت های فشرده فرصت حفظ قدرت هژمون جهانی را ولو بصورت موقت به آمریکا خواهد داد هرچند که احتمالا این زمان آنطور که آمریکا فکر میکند تاپایان قرن جاری به طول بیانجامد، تا بدین حد طولانی نخواهد شد وچین خیلی زود تر از پیش بینی ها وانتظار ات میتواند آمریکا از نردبان قدرت جهانی بزیر بکشد واگر اتفاق غیر مترقبه پیش نیاید وکارهای بر روال طبیعی امکان تحرک بیابد خود از نردبان قدرت هژمون جهانی بالا رود.یکی از مستعد ترین جغرافیا که به تحولات جهانی میتواند جهت دهد همین جغرافیا در هردو سطح دریا،اقیانوس هند وآبراه های مرتبط با آن ،خلیج فارس ،دریای سرخ وتنگه های استراتژیک آن،تنگه های هرمز،باب المندب وترعه سوئز از یک طرف وتنکه مالاکا که اقیانوس هند را به اقیانوس آرام اتصال میدهد از طرف دیگر بنطر میرسد.
درچنین نگاهی میتوان گفت که معادله رقابت آمیز قدرت، چین وآمریکا را برغم سیاست های احتیاط آمیز چین دیر یازود وارد چالش های جدی تری خواهد کرد.تاهمین جای کار روشن شده است که آمریکا از ادعای قبلی خود که پس از پایان جنگ سرد وفروپاشی قطب شرقی نظام جهانی یعنی اتحاد شوروی سابق بر تک قطبی بودن قدرت جهانی تاکید داشت عقب نشینی اجباری کرده است ولی بنظر میرسد دولت وساختار قدرت در آمریکا هنوز آمادگی روانی لازم برای واگذاری قدرت هژمونی را به چین ندارند ودر این مرحله تنها حاضرند چند قطبی بودن قدرت جهانی را به عنوان جایگزین جهان دوقطبی دوران جنگ سرد بپذیرند.موضوعی که لااقل درکوتاه مدت یکی دودهه پذیرش آن برای چین هم دشوار نخواهد بود.اما همه شواهد حکایت از آن دارند که چین با داشتن تمامی شاخص های سنتی ومدرن قدرت بصورت اجتناب ناپذیر ی درحال جلو افتادن از آمریکا است هرچند که خود مایل نیست، دنیا درحال حاضر چنین تلقی از چین داشته باشد.ظن غالب در این خصوص آن است که بعد ازشرق آسیا که آمریکا درحال محاصره چین از طریق ائتلاف های سیاسی ،اقتصادی ونظامی وامنیتی است حوزه اقیانوس هند وساحل مکران وپس کرانه آن که سه کشور ایران ،پاکستان وافغانستان را شامل میشوند،دومین منطقه استراتژیکی باشد که تکلیف قدرت هژمون جهانی در آن رقم خواهد خورد.
از این روعلی القاعده نباید خیلی دور از ذهن باشد که رقابت چین وآمریکا در این بخش ازجهان باعث تحولاتی شود که پیش بینی آنها از هم اکنون دشوار است. این جغرافیا اگر به لحاظ سیاسی واقتصادی ونیز نظامی وامنیتی درمحاسبات نهائی به چین بپیوندد پایان قدرت هژمونی آمریکا وآغاز قدرت برتر جهانی چین خواهد بود ولی اگر بهر دلیلی آمریکا موفق شود حتی یک کشور از این سه کشور را از اتحاد راهبردی با چین باز دارد ولوآنکه نتواند در اتحاد باخود قرار دهد ، میتواند امید وار باشد که چند ده پیش رو قرن ۲۱ را هم چنان قرنی آمریکائی نگاهدارد .هرچند که به احتمال زیاد درعمل چنین نخواهد بود.درعین حال آمریکا بی میل نیست که برای کنترل چین علاوه بر ائتلاف سازی بامتحدان راهبردی خودومحاصره کامل چین،جهان را بانوع جدیدی از قطب بندی قدرت درقالب دوقطبی شرق وغرب سازماندهی مجدد کند .درچنین نگاهی آمریکا واتحادیه اروپا وانگلیس ومتحدان جهانی اش در یک طرف وروسیه وچین درطرف دیگر قرار گیرند ودوران جدیدی از جنگ سرد را آغاز کند .سایر کشورها به تناسب ناچار به پیوستن به یکی از قطب های شرقی یا غربی قدرت خواهند بود ولی بعید است که درمیانه این دوقطب قدرت، جریان سومی نظیر جنبش عدم تعهد بتواند فرصت گشودن راه سومی را خارج از مدار جهان دو قطبی شده احتمالی جدید بگشاید.هرچند محور مقاومت اسلامی از هم اکنون بعنوان یکعامل تعیین کننده رابطه قابل توجهی با روسیه و چین دارد.
ظن غالب تر آن است که چین بدون سر وصدا وبرغم مخالفت های آمریکا راه خود رابرود وبه دامی که آمریکا با طرح جنگ ستارگان برسر راه اتحاد شوروی پهن کرد نیافتد وبتواند ابر پروژه یک کمربند-یک جاده را که بیش از یکصد کشور در آسیا ،آفریقا واروپا درگیر آن خواهند شد وهزینه آن بیش از دو تلریارد دلار بر آورد شده است بدون مشکل عملیاتی شود وتجربه جدیدی از توسعه خارج از سرمایه داری جهانی استعمار گر را به آزمون بگذارد .هرچند که نباید دچار خوش بینی افراطی شد چرا که محتمل است شرایط نوین درعمل حتی شدید تر از استعمار مستقیم سرمایه داری غربی از آب درآید.