گفتوگوی تحلیلی
نظم نوین جهانی یا جنگ جهانیِ دیگر؟
با حضورِ علیاکبر اشعری، حسین رویوران، محمدحسن زورق
رویوران: در روزهای پایانی سال ۱۴۰۰، چند رخداد مهم روی داد. اول از همه بحث حزبالله و پهپادی است که به نامِ حسان اعلام شدهاست. حسان نام یک شهید است. من او را میشناختم. خدا او را رحمت کند. ایشان مهندس الکترونیک بود. من خودم در بقاع بودم و میدانم که ایشان هم بقاعی است. او مسئول نوسازی موشکها بود، و اسرائیلیها او را ترور و شهید کردند.
زورق: یعنی اسرائیلیها به کمک نفوذیها او را میشناختند؟
رویوران: بله! حسان لقیس یک مهندس جوان و باهوش بود که در دانشگاه آمریکاییها درس خوانده بود. پهپاد حسان ۷۰ کیلومتر به داخل اسرائیل رفت و برگشت. این اتفاق بزرگی است. اسرائیلیها متوجه ورود این پهپاد شدند و سیستم گنبد آهنین را فعال کردند، ولی شلیک گنبد آهنین به این پهپاد نخورد؛ هلیکوپترها و هواپیماهای اف-۱۶ هم بلند شدند اما نتوانستند این پهپاد را ساقط کنند. پهپاد کیلومترها رفت و چرخ خوبی زد و برگشت و در پایگاه خود نشست. این پهپاد رادارگریز است.
این اتفاق بزرگی است. رژیم صهیونیستی بهشدت به مسائل امنیتی حساس است. جلسات زیادی گذاشتند. اولاً، گفتند سیستم گنبد آهنین نمیتواند این پهپاد را بیندازد چون گنبد آهنین برای موشک طراحی شده است. موشک حرکت خفیفِ خطّی دارد، اما پهپاد حرکت مستقیم ندارد و حرکتش متفاوت است. موشک حرکت و سرعت ثابت دارد، در حالی که پهپاد سرعتش ثابت نیست. سطح پرواز پهپاد هم پایین است. از یک نفر کارشناس نیروی هوایی پرسیدند: «شما که سوار اف-۱۶ بودید چرا آن را نزدید؟» گفت: «سطح پرواز پهپاد پایین است. اف-۱۶ تا سطح معیّنی میتواند پایین بیاید چون سرعتش بالاست و اگر با آن سرعت پایین بیاید ممکن است به زمین بخورد.» گفتند: «چرا هلیکوپترها نزدند؟» برای آن هم دلیل دیگری گفت.
من پیگیر این داستان بودم. دیدم هرکدام از اینها یک مسئلۀ علمی و نظامی دربارۀ این موضوع مطرح میکنند. یک نفر که قبلاً مشاور رئیس ستاد بود گفت: «خیالتان را راحت کنم. همانطور که بعد از ۲۰۰۶ م. نبوغ شما به جایی رسید که توانستید یک گنبد آهنین با تلفیق موشک و کامپیوتر و رادار طراحی کنید، پهپاد عرصۀ جدیدی است که باید به دنبال یک سیستم در برابر آن باشیم؛ کِـی به نتیجه برسد را خدا میداند!»
حزبالله اعلام کردهاست که دو هزار فروند از این پهپادها دارد. این خطر جدید موجودیت اسرائیل را تهدید میکند. سیستمهای آمریکایی هم نه در عربستان و نه در امارات جواب نداد. در پایگاه امارات که آمریکاییها خودشان مستقر هستند هم جواب نداد-به گفتۀ فرماندۀ پایگاه، آنها خودشان فرار کردند چون نمیتوانند در برابر پهپاد کاری کنند.
نخستوزیر اسرائیل گفت: «ما سیستم لیزری را به نتیجه میرسانیم. علاوه بر ما، آمریکا، روسیه، و چین هم دارند کار میکنند، اما هنوز کسی به نتیجه نرسیدهاست.» لیزر میتواند نور را متمرکز کند. در نقطۀ تمرکز، حرارت آنقدر بالا میرود که میتواند یک جسم پرنده را ذوب کند. این تکنیک قرار است به جای پدافند و موشک و چیزهای دیگر به کار گرفته شود ولی هنوز به نتیجه نرسیدهاست. نخستوزیر هم در عمل حواله به مجهول داد و به همه گفت به سراغ لیزر بروند چون میخواست افکار عمومی را آرام کند.
خلاصه، میخواهم بگویم این یک اتفاق بسیار بزرگ است. قبل از آن، سید حسن نصرالله سخنرانی کرد و گفت: «ما پهپاد و پدافند داریم؛ غافلگیری هم داریم.» بعضی گفتند اینها لاف است. فردای آن روز، پهپاد بیرون آمد. اسرائیلیها میگفتند حزبالله هزار موشک نقطهزن دارد. سید گفت: «خیالتان را راحت کنم: بچههای ما آموزش دیدهاند و دارند بهسرعت موشکها را نقطهزن میکنند!» ایشان در مدیریت افکار عمومی واقعاً محشر است. خداوند هوش سرشار و عجیبی به او دادهاست. خیلی راحت صحبت میکند اما دشمن را دچار وحشت میکند و هزینههای او را بالا میبرد. خلاصه، یک مسئلۀ بسیار مهم اتفاق افتاده که میتواند مبنایی برای جمعبندی و تغییر معادلات باشد. در جنگ ۳۳روزه، حزبالله جز جنگ زمینی و پرتاب موشک ابزار دیگری نداشت، اما الآن حزبالله عناصر جدیدی را وارد معادله میکند. عنصر اول پدافند است. آنها وارد عرصۀ هوافضا شدهاند.
زورق: منظور از هوافضا نیروی موشکی و پهپادی است.
رویوران: عرصۀ کار را گسترش دادهاند: یک بخش از آن نیروی هوایی، یک بخش پدافند، و یک بخش هم قدرت موشکی است.
زورق: اوضاع داخلی لبنان چهطور است؟
رویوران: مردم در فشار هستند؛ وضع عمومی تغییری نکردهاست. انتخابات در پیش است و قرار است در ماه مِی برگزار شود. ما در لبنان در برابر معادلۀ متفاوتی هستیم. اصلیترین عنصر ساختار سیاسی در لبنان سه گروه مذهبی شیعه، سُنی، و مارونیها هستند؛ بقیه اقلیتهای کوچکاند. شیعه، سُنیها، و مارونیها هرکدام ۲۷ کرسی دارند. عمداً اینها را مساوی گرفتهاند و به آن المثالثه فی المناصفه میگویند. معمولاً در انتخابات، از مجموع ۱۲۸ کرسی، اصلیترین آن این سه دسته است که روی هم ۸۱ کرسی میشود و تعیینکننده هم هست.
شیعه، طیّ سه دهه، کاملاً پایگاه اجتماعی پیدا کردهاست. باور اجتماعی وجود دارد و مردم به اینها رأی میدهند. به هر کس که بگویند مردم رأی میدهند؛ اصلاً مهم نیست که طرف کیست. این دو حزب را باور دارند. ولی مردم به دنبال این هستند که شیعه متحد باشد. قضیۀ تلخ رویارویی اَمل و حزبالله نباید تکرار شود. این یکی از دستاوردهای بزرگ محور مقاومت است. خدا آقای شیخالاسلام را رحمت کند؛ ایشان این آشتی را انجام داد و آنها را کنار هم آورد؛ گفت: «یک رهبر سیاسی و یک رهبر نظامی به قرآن قسم خوردند که تا مرگ در کنار هم باشند.» جالب است که از آن زمان تا الآن پای کار ایستادهاند. سید حسن پای او ایستادهاست. این خیلی جالب است.
ترکیبی که محور مقاومت موفق شد در لبنان ایجاد کند هیچ کس نتوانست در عراق ایجاد کند. این بسیار جای بحث و بررسی دارد که علل ناکامی در عراق چیست و مشکل کجاست. در لبنان، دو گروه شیعه با هم جنگیده و حتی ۸۰۰-۹۰۰ نفر از همدیگر را کشته بودند. در عراق با هم نجنگیدند و تضاد اینقدر بالا نبود و نیست؛ پس چرا کنار نمیآیند؟ آیا آن که مدیریت میکند تفاوتها را نمیفهمد؟ این هم داستان بسیار مهمّی است.
در لبنان، سُنیها معمولاً پراکندهاند. بر خلاف شیعه که در جنوب بقاع تمرکز دارند، سُنیها در صیدا و بیروت و تعدادی هم در بقاع هستند. تنها کسی که موفق شده آنها را متحد کند عربستان است، آن هم با پول. عربستان در هر انتخابات ۸۰ میلیون دلار هزینه میکرد؛ چنان سفرههایی پهن میکردند که آدم متحیر میماند. الآن، عربستان میگوید: «همپیمانان من ابله و ناتواناند و از پولهایی که میدهم میدزدند و همین را هم خرج نمیکنند؛ بنابراین، از این به بعد خرج نمیکنم و اصلاً اینها را قبول ندارم.» حریری هم بدون پول عربستان نمیتواند کاری کند و انصراف دادهاست. صحنۀ سُنی بیصاحب و یتیم شدهاست. احتمالاً، نمایندگان سُنی پراکنده و ناهمگون و خارج از ساختار حزبی خواهند بود.
زورق: عربستان چرا این کار را کردهاست؟ این کار اشتباه نیست؟
رویوران: عربستان به آنها گفت که حزبالله را از ساختار قدرت بیرون کنند (یعنی درخواست عجیب و غریبی از آنها کرد)، اما آنها هیچ کاری نمیتوانند بکنند. عربستان میگوید اینها بیعُرضهاند. بنابراین، صحنۀ سُنی به هم ریختهاست.
صحنۀ مسیحی هم الآن دچار دوگانگی است: یک طرف جعجع و یک طرف جریان ملی آزاد قرار دارد. جعجع از قدیم هم همین بود. زمانی که شیعهها میخواستند علیه دادگاه تظاهرات کنند، باید از یک منطقۀ مسیحینشین رد میشدند. در آنجا، به شیعیان تیراندازی کردند و هفت نفر را کشتند. جعجع در فضای تنش خوب کار میکند. تجربه دارد. آنها ۱۵سال در فضای جنگ بودند و رشد کردند-البته، حزبالله به رغمِ کشتههایی که داد در دام آنها نیفتاد.
خلاصه، صحنۀ شیعه متحد، صحنۀ سُنی پراکنده، و مسیحی دوقطبی است. این شرایط لبنان قبل از انتخابات است.
زورق: ولی شیعه ۲۷ کرسی بیشتر ندارد.
رویوران: بیش از این نیست.
زورق: پس تأثیری ندارد.
رویوران: نه اینکه تأثیری نداشته باشد، ولی یکسرهکننده نیست.
زورق: مگر اینکه مسیحیهایی که با حزبالله همراهاند به این طرف بیایند.
رویوران: حزبالله دارد اعتماد سُنیها را جلب می کند. در بقاع، بیش از ۵۰ درصد شیعهاند، ولی سُنی و مسیحی هم آنجا هست. سُنیها و مسیحیها را هم شیعه انتخاب میکند. در جنوب هم همینطور است.
زورق: یعنی ناچارند به یک نامزد سُنی رأی دهند.
رویوران: تعداد رأی مهم است.
زورق: اگر حزبالله بتواند لیست جامعی از شیعه و سُنی و مسیحی بدهد، خوب است.
رویوران: البته، هر منطقه در لبنان شرایط خاص خودش را دارد.
زورق: میدانم، ولی اگر بتوانند، باید برای همهجا نامزد معرفی کنند.
رویوران: درست است.
زورق: آیا حزب الله بین سُنیها و مسیحیها محبوبیت دارد؟
رویوران: بله. بحران اوکراین برای تعیین شرایط منطقه خیلی خوب شد چون اسرائیل ناچار است با آمریکا و علیه روسیه باشد.
اشعری: بلاروس، سوریه، یمن، و چند کشور دیگر شرایط جدید اوکراین را به رسمیت شناختند.
رویوران: ایران نمیتواند خارج از قانون بینالملل عمل کند. ما در وزارت خارجه خطّ قرمز داریم و تغییر مرزها را به رسمیت نمیشناسیم. این از شرایط ثابت سیاست خارجی ماست. زمانی که آبخازیا از گرجستان جدا شد هم ما آن را به رسمیت نشناختیم. اینها الآن جمهوری خودخوانده هستند. وقتی روسیه کریمه را گرفت هم هیچ کشوری این تحول را به رسمیت نشناخت.
اشعری: وضع این چند کشور که به رسمیت شناختند چگونه است؟
رویوران: در چند جا، تغییرات مرزی اتفاق افتاد. یکی از آنها قرهباغ است. در فضای بینالمللی، این خیلی مبنای قویای نیست. چین آن را قبول ندارد؛ ما هم قبول نداریم. در سوریه، چون اسرائیل موضع گرفته، روسیه شدت عمل بیشتری در مقابل اسرائیل نشان میدهد، و این به نفع سوریه است.
در سوریه، اتفاق خاصی نیفتاده جز اینکه مسئلۀ اوکراین همکاری روسیه را بیشتر کردهاست. روسیه قدری اسرائیل را تهدید کرده که اگر دوباره بزند با روسیه طرف است.
در عراق هم هیچ اتفاقی پیشِ رو نیست. از انتخابات عراق سه ماه میگذرد، ولی کارها قفل شدهاست. صدریها، سُنیها، و کردها اکثریت را دارند. رئیسجمهور باید با دو سومِ آرا انتخاب شود، و بعد نخستوزیر را مکلف کند. رئیسجمهور انتخاب نمیشود مگر با هماهنگی این دو.
زورق: اگر وضعیت به همین ترتیب کِش پیدا کند، کاظمی ساقط نمیشود؟
رویوران: اصلاً نظام از هم میپاشد! چند مسئله وجود دارد. میگویند سفیانی از غرب میآید-طبق روایات آنها، از هوران میآید، که منطقهای وسط کویرِ بین اردن و سوریه و عراق است. الآن دارند یک جریان مسلح سُنی در این منطقه درست میکنند. تا الآن، ۱۵۰۰ نفر آموزش دیدهاند. اتفاقاً، یکی از برنامههای حشدُالشعبی توجه به کویر است چون دشمن میتواند از کویر به کربلا برسد. (کربلا لبۀ کویر است.) این بحثهای روایی در تعیین عملیات بسیار مؤثر است. البته، بحث نظامی جداست، و در عرصۀ سیاسی هم دیدارها در جریان است.
زورق: حلبوسی طرفدار آمریکاست؟
رویوران: بله! وقتی صدام سقوط کرد، حلبوسی ۲۰ساله بود. یک خانوادۀ فقیر و بدبخت بودند. من خانوادهاش را دیدهام.
زورق: اهل کجا بودند؟
رویوران: فلوجه! این آقا خیلی زیرک و باهوش است. او از یک آدم معمولی به یک رهبر تبدیل شد. بخشی از کمکهای عربستان را بالا کشید و الآن در بانکهای جهانی بیش از چهار میلیارد دلار پول دارد! او الآن با صدر ائتلاف کردهاست. گلوگاههای اینها وزارت دارایی و گمرک است. گفته اینها را میخواهد، و صدر هم قبول کردهاست.
زورق: وزارت دارایی و گمرک؟
رویوران: گمرک و فرودگاه. درخواستهای عجیب و غریبی دارد. او یک فرصتطلب و سودجو به تمام معناست. حدود هشت ماه پیش، که خانمش حامله بود و باید فارغ میشد، یک هواپیمای اختصاصی به مبلغ پنج میلیون دلار اجاره کرد که در فرودگاه منتظر او باشد. این هواپیما همسر او رابه لندن برد و برگرداند. صورتحساب زایمان خانمش با نیروهای حفاظت و همراه و پذیرایی ۱۲ میلیون دلار شد! این نشان میدهد که متأسفانه، اوضاع عراق فاجعهآمیز است. واقعاً آدم نمیداند چه بگوید.
به بحث یمن برگردیم. واقعیت این است که یمنیها نه تنها خوب آموزش میبینند بلکه در مدیریت نوآوری دارند؛ مثلاً، پهپادها را چنان به کار میگیرند که حتی اساتید آموزشدهنده را به حیرت وامیدارند. آنها پایگاه آمریکا در ظفره را-که از موشکهای پاتریوت و تات برخوردار است-زدند. فرماندۀ پایگاه در کنفرانس مطبوعاتی گفت: «ما هیچ راهی نداشتیم جز اینکه به نیروها بگوییم فرار کنند و به پناهگاه بروند.» یمن با این کار زهرِ چشمی از آمریکا گرفت و شجاعت و جسارتش را نشان داد. زدن امارات نکتۀ بسیار مهمّی بود.
از طرف دیگر، ایران و عربستان در پنجمین دوره توافق کردند. وزیر خارجۀ عربستان گفت باید بحث یمن را به نتیجه رساند. او نشان داد که بهشدت به دنبال فرار از باتلاق یمن است. ایران گفت: «من از طرف یمن سخن نمیگویم. بروید با انصارالله گفتوگو کنید؛ من کمک میکنم. اینکه من جای آنها را بگیرم نقض حاکمیت یمن است.» این نشان میدهد که عربستان دارد التماس میکند.
از طرف دیگر، جنگ در مأرب فعلاً قفل شدهاست چون عربستان دارد از امکانات جدیدی که غرب در اختیارش قرار داده استفاده میکند. از پهپادهایی که دوربینهای حرارتی دارند استفاده میکنند، که افراد زنده را کشف میکند و میزند. این سیستم را آمریکاییها به ترکیه هم دادند، و ترکیه نزدیک به ۵۰ فروند از آنها را به اوکراین داد. الآن، روسیه و ترکیه با هم تنش پیدا کردهاند.
در مورد قطر، باید گفت سفر آقای رئیسی-که اولین سفر ایشان به کشورهای عربی بود-مسئلۀ مهمی بود. قطر انتخاب خوبی بود. امیر قطر در احترام به ایشان سنگِ تمام گذاشت و استقبال بینظیری از آقای رئیسی کرد: نزدیک به ۳۰ کیلومتر خیابان را تزئین کردند، خودش پای پلکان هواپیما ایستاد، و یک استقبال کمنظیر انجام داد. به نظر من، این نکتۀ خیلی مهمّی است. من تاکنون ندیده بودم اینطور از کسی استقبال کنند.
بحثها در قطر دوجانبه بود. آقای رئیسی بحث گسترش و همکاری با همسایگان را مطرح کرده بود. این شروع خوبی است. در مورد سوریه، یمن، و فلسطین هم بحث کردند. هرکدام از دو طرف، با امکاناتی که دارند، میخواهند در سطح منطقه و فراتر از سطح دوجانبه عمل کنند.
به هر حال، در سفرِ قطر الگویی شکل گرفت: اینکه دو کشور که دیدگاههایشان بر هم منطبق نیست و در جاهایی با هم متعارضاند (بالاخره، بزرگترین پایگاه هوایی آمریکا در قطر است) یک الگوی همکاری گسترده را ایجاد کنند. این یک تجربۀ جدید است که قابلیت تعمیم به کشورهای دیگر را دارد. به نظرم، اهمیت سفر در این است که علی رغمِ اینکه همپیمانیها و رویکردها متفاوت است، امکان تعریف عرصههای همکاری گسترده خیلی زیاد است.
امیر قطر گفت: «میخواهم یک تونل از قطر تا ساحل ایران حفر کنم تا با هم ارتباط زمینی داشته باشیم.» قطر دچار یک تنگنای ژئوپلتیک است. این کشور از لحاظ جغرافیایی فقط با عربستان مرز دارد، و عربستان او را محاصره کردهاست. قطر به دنبال این است که راههای تأمین استراتژیک و ژئوپلتیک را باز کند، و این کار میتواند با ارتباط زمینی با ایران محقق شود.
زورق: فاصلۀ دریایی دو کشور ۱۶۰ کیلومتر است. در چنین شرایطی، تونل زمینی بیشتر یک کار نمادین است. راه ارتباطی ایران و قطر، اگر بخواهند با هم همکاری کنند، هوایی و دریایی است. ضمناً، قطر پشتش به آمریکاست، و عربستان نمیتواند با قطر کاری کند.
رویوران: آنچه اعلام شده لزوماً اجرا نمیشود. البته، او نگفته ما پول بدهیم و از جانب خودش گفتهاست. اگر او هزینه رابدهد که ما خوشحال خواهیم شد. حتی حاضریم بخشی از پول را بدهیم چون راه زمینی بین دو طرف خیلی مهم است.
بحث دیگر رقابت نانوشته و اعلامنشده بین شیخنشینهاست. مثلاً، امارات موفق شد یک ایرلاین پیشرفته (Emirates) تأسیس کند، اما قطر با تأسیس قطر ایروِیز (Qatar Airways) از او جلو زد. قطر تا الآن بیش از ۴۰۰ فروند هواپیما خریده و بیش از ۱۰۰ فروند هواپیمای جدید و مدرن هم سفارش دادهاست؛ این در دنیا بینظیر است-بعضی ایرلاینهای ما بیش از شش یا هفت فروند هواپیما ندارند. مثال دیگر فعالیتهای رسانهای است. امارات شبکۀ اِم.بی.سی (MBC) را راه انداخته بود؛ اما قطر الجزیره را تأسیس کرد که بسیار موفقتر بود. میخواهم بگویم که شیخ تمیم تصمیم گرفته که جایگاه امارات را از او بگیرد.
زورق: شیخ تمیم چگونه به قدرت رسید؟
رویوران: پدرش علیه پدربزرگش کودتا کرد. شیخ تمیم به پدرش گفت: «سنّ تو بالا رفته و در جاهایی تصمیمات بدی میگیری.» خیلی با احترام، او را سوار هواپیما کرد و به سوئیس فرستاد-جایی را به مساحت شش-هفت هزار متر مربع در ژنو برای او گرفتهاند، و امیر قبلی آنجا زندگی میکند.
او به دنبال این بود که قطر را از لحاظ ساختمان، اتوبانها، کشیدن رودها، و پلسازی مدرن کند. این کار قطر را به یک کشور شیک، تمیز، و مدرن تبدیل کرد-البته، بعضی جاها هم سنّتی است. برای قطر همه چیز تعریف کرده بود. در جاهایی، با کمک ایرانیها بادگیر ساخته و اسم آن را کاتارا گذاشتهاند. آنجا یک موزه دارد که یک خانم آلمانی ایرانیالاصل مدیر آن است. ما به آنجا رفتیم. رایزن فرهنگی ما گفت مدیر آنجا ایرانی است و تابعیت آلمان را دارد. به بخش مربوط به ایران، عراق، مصر، و شام رفتیم، اما از قطر هیچ چیز نبود!
بزرگترین مسجد قطر-که امیر و پدرش جمعهها به آنجا میروند- اسمش جامع محمد بن عبدالوهاب (به نامِ مؤسس فرقۀ وهابیت) است! غربیها حین نوسازی و مدرنسازی قطر به پدر تمیم گفتند به جنگ در سوریه کمک کند. او کمک کرد و برای تخریب سوریه و سرنگونی اسد ۵۰ میلیارد دلار پول داد، اما بعدتر، غربیها تقصیر را به گردن او انداختند که از تکفیریها حمایت کردهاست. خودش میگفت: «من یک ریال به گروهی ندادهام. من به دستور آمریکا و به حساب آمریکا واریز میکردم، ولی اینها من را قربانی کردند.» بنابراین، کنار رفت و پسرش روی کار آمد.
این تجربۀ امیر پیشین، که آمریکاییها به او دستور دادند و بعد زیر همه چیز زدند و به او اتهام زدند تا خود را از مدیریت تروریسم در منطقه دور کنند، برای امیر قطر خیلیگران بود. امیر جدید تصمیم گرفت حاشیۀ امنیتی برای خود درست کند؛ این است که قطر با غرب همپیمانی و با ایران همکاری دارد.
قطر میخواهد از نظر اقتصادی و تجاری جای دوبی را بگیرد. منطقهای را به نام بندر حمَد تعریف کردهاند (حمَد نام پدر تمیم است) تا در آنجا یک منطقۀ آزاد تجاری درست کنند. به نظرم، این تونل هم در ارتباط با این پروژه است. ما سالانه بین ۱۴ تا ۱۶میلیارد دلار واردات از امارات داریم. اگر قطر همین فرصت را در اختیار بگیرد، میتواند شرایط جدیدی برای خود ایجاد کند. قطر الآن به دنبال یک جاهطلبی جدید است. ناموفق بودن عربستان و امارات (مخصوصاً در یمن) به نفع قطر تمام میشود. قطر سیاستهای میانه اتخاذ میکند. چند هفته پیش، امیر قطر به آمریکا رفت و آقای بایدن به او گفت: «شما بزرگترین همپیمان استراتژیک خارج از ناتوی ما هستید.» این جملۀ مهمّی است. همۀ اینها به نفع امیر قطر شدهاست. قطر با احتیاط، عاقلانه، و واقعگرایانه گام برمیدارد.
اشعری: بایدن میخواهد با نرمش نسبت به ایران حوزههای درگیری خود را در دنیا قدری کاهش دهد. ایشان میبیند خیلیها در مقابلش میایستند؛ احتمالاً میخواهد مشکلات را دور بزند.
رویوران: اولویتهای آمریکا از منطقه به سمت چین رفتهاست.
اشعری: عدهای در کنگره مخالف بایدن هستند و او را بهشدت تهدید کردهاند.
رویوران: البته، آنها ۳۳ نفر از مجموع ۱۰۰ نفر سناتور بودند. تعداد خیلی مهم است. هر ۳۳ نفر هم جمهوریخواه هستند، و حتی یک نفر دموکرات در میان آنها نیست. آقای بایدن کلّی به آنها طعنه زد که تحولات دنیا و اولویتهای نظام آمریکا را نفهمیدهاند و بازیچۀ دست این و آن شدهاند-منظورش اسرائیل است.
در آمریکا، میگویند هزار میلیارد دلار در منطقه خرج کردهاند و در نهایت با خواری از افغانستان بیرون رفتهاند. در عراق هم بهزودی به همین وضعیت خواهند رسید. این وضعیت باید حدّی داشته باشد: وقتی این همه خرج کردیم و هیچ به دست نیاوردیم، چرا باید ادامه دهیم؟ عقل میگوید که بیشتر خرج نکنند و به دنبال اولویتهایی بروند که آنها را تهدید میکند-یعنی چین و روسیه.
اشعری: من هم همین را میگویم. رفتن امیر قطر به آمریکا پیش از دیدار آقای رئیسی با امیر قطر صورت گرفت. من میگویم آمریکاییها میدانستند که آقای رئیسی میخواهد به قطر برود و هیچ فشاری به امیر قطر نیاوردند که رئیسجمهور ایران را تحویل نگیرد. وقتی قطر با آمریکا همپیمان است، این رفتار تجلیلآمیز نسبت به ایران چگونه قابلِ تحلیل است؟
رویوران: عربستان و امارات با ترامپ بسته بودند، امیر قطر با دموکراتها بستهاست؛ آنها خود را خرج ترامپ کردند، این خود را خرج بایدن میکند؛ آنها بحث دشمنسازی با ایران را داشتند، این با ایران دوستی میکند.
آمریکا به عمان و قطر میگوید با ایران دوستی کنند. این نرمش بدون هماهنگی با آمریکا نیست. نوع رویکردها متفاوت است. قطر اتفاقاً میخواهد با ایران کار کند، و این همکاری قطعاً خارج از ارادۀ آمریکا نیست. در آمریکا، ۹۰ درصدِ مراکز پژوهشی به این جمعبندی رسیدهاند که سیاست همکاری با ایران درست است. آنها میگویند: «ما نباید در خاورمیانه باشیم؛ باید به دنبال رقیب اقتصادی [چین] و رقیب نظامی [روسیه] برویم. این رقبا ممکن است کمر ما را بشکنند. باید تضادها را در خاورمیانه کم کنیم.» تنها ۱۰ درصدِ مراکز مطالعاتی ماندهاند، و آن هم به دلیل وابستگی به اسرائیل است.
الآن، بین مراکز مطالعاتی در آمریکا اجماع به زیان اسرائیل است. اینها را خودِ اسرائیلیها میگویند. برای اولین بار، مراکز مطالعاتی آمریکا دارند میگویند: «هزینه کردن در خاورمیانه بیفایده است و برای تحقق اهداف و اولویتهای آمریکا سودی ندارد؛ برای تحقق اهداف اسرائیل سودمنداست. ما باید به دنبال اولویتهای خود در روسیه و چین برویم.»
ترامپ صهیونیستترین رئیسجمهور آمریکا بود. اسرائیلیها لب تر میکردند، او بله میگفت. به او گفتند: «جولان را میخواهیم،» گفت: «جولان برای شما»؛ گفتند: «قدس را میخواهیم،» گفت: «قدس هم برای شما.» چیزی نبود که درخواست کنند و ترامپ نه بگوید. اما همین آقا به امارات گفت: «ما داریم از منطقه میرویم. نمیتوانیم بمانیم. هزینههای آن را هم نمیتوانیم بدهیم. جایگزین ما برای شما اسرائیل است. ما دیگر نمیتوانیم امنیت شما را حفظ کنیم؛ اسرائیل باید این کار را بکند.» اکثر تحلیلگران اسرائیلی میگویند که در آمریکا هیچ کس قبول ندارد در این منطقه هزینه کند. این یعنی اسرائیل تنها ماندهاست، و این مسئله میتواند برای اسرائیل به چالش استراتژیک تبدیل شود. تا الآن، منافع اسرائیل و آمریکا بر هم منطبق بود، و اسرائیل خیلی کارها را در سایۀ آمریکا و با هزینۀ آنها انجام میداد. دیگر این دوره تمام شد. منافع اسرائیل و آمریکا زاویه پیدا کردهاست. هرکدام منافع خود را میخواهند. دشمنی نیست، ولی یگانگی هم نیست.
الآن، قطر با دموکراتها بستهاست که در پی تعامل با ایراناند، در حالی که امارات و عربستان با جمهوریخواهان و امثال ترامپ بسته بودند که به دنبال تضاد با ایران بودند.
اشعری: کار هوشمندانۀ قطریها سرمایهگذاریهای آنها در ایران است. وقتی یک کشور پولش را در کشور دیگری سرمایهگذاری میکند، امنیت آن کشور خیلی برایش مهم میشود چون امنیت آن کشور امنیت سرمایۀ خودش است.
رویوران: بله، درست است. یکی از بحثها همکاری در تولید و تأمین گاز جهان است. به دلیل جنگ اوکراین، مسئلۀ تأمین گاز اروپا مسئلۀ روز شده است. ما از قسمت شمالی پارس جنوبی گاز برمیداریم، و قطر از بخش جنوبی برمیدارد.
زورق: البته، این حوزۀ مشترک است؛ مثل یک ظرف است؛ از هر جای آن بکشی، از کلّ آن کشیده میشود.
رویوران: ۷۰ درصدِ گاز پارس جنوبی سمت قطر و ۳۰ درصد سمت ایران است. الآن، آمریکا به دنبال جایگزینی گاز روسیه است؛ مهم هم نیست از که باشد. اگر قطر با ما کار کند، به نفع قطر خواهد بود. سیستم تولید ما و روسیه شبیه هم است: گاز را تولید و با خطوط لوله جابهجا میکنیم. سیستم قطر آمریکایی است: گاز را با فناوری ال.ان.جی به مایع تحت فشار تبدیل و با کشتی جابهجا میکنند. آمریکا به قطر گفت گاز اروپا را تأمین کند، اما قطر گفت تولیدش تا دو سال آینده فروخته شدهاست و مازادی ندارد که به اروپا بدهد.
نوع تولید ما و قطر متفاوت است. ما فناوری ال.ان.جی را نداریم؛ خیلی مهم است که بتوانیم این فناوری را داشته باشیم. اگر فرضاً این تونل را بین ایران و قطر احداث کنند، میتوانند یک خطّ لوله هم در کنار آن در نظر بگیرند که گاز را به ایران و ترکیه بفرستد. شرایط جهانی قطر را به همکاری با ایران سوق میدهد. این نکتۀ مهمّی است.
در مورد جنگ اوکراین، روسیه نمیتواند نسبت به روستبارها بیتفاوت باشد. غیر از منطقۀ دونباس، جاهای دیگری هم هست که اکثریت روستبار دارد و فعلاً جدا ماندهاند. در سال ۲۰۱۴ م.، یک توافق اروپایی تحت عنوان مینسک بین ۲+۲ (آلمان و فرانسه، اوکراین و روسیه) انجام شد. در آنجا، توافق کردند که برای اینکه این مناطق جدا نشوند، به آنها خودمختاری بدهند. تا الآن، که هفت سال گذشته، اوکراین حاضر به دادنِ خودمختاری نشدهاست.
روسها میگویند اوکراین نباید وارد ناتو شود؛ اما آمریکاییها میگویند هر کشوری خودش تصمیم میگیرد، و روسیه نمیتواند برای اوکراین تعیینِ تکلیف کند. این با رفتار خودِ آمریکا در تعارض است. در سال ۱۹۶۲ م.، کوبا با شوروی پیمان همکاری استراتژیک امضا کرد، و شوروی در نتیجۀ این همکاری استراتژیک تعدادی موشک هستهای در کوبا مستقر کرد. کندی، رئیسجمهور وقت آمریکا، اعلام کرد: «کوبا یک ماه مهلت دارد که این موشکها را بردارد، وگرنه، ما علیه شوروی وارد جنگ میشویم چون نمیخواهیم یک تهدید بیخ گوشمان باشد.» چهطور شما کوبا را تحمل نکردید اما حالا که روسیه میگوید: «این تهدید در کنار من است» بحث احترام به حاکمیت را مطرح میکنید؟
بین روسیه و اوکراین اختلاف ارضی هم وجود دارد. شبهِ جزیرۀ کریمه از اوکراین جدا شدهاست. در آنجا، رفراندوم برگزار شده، و مردم گفتهاند میخواهند با روسیه بمانند. ورود اوکراین به ناتو عملاً یک تعارض دوجانبۀ روسی-اوکراینی پدید میآورد. وقتی یک وجب از خاک کشوری از ناتو مورد تهدید قرار گیرد، همۀ اعضای ناتو موظف به حمایتاند. معلوم است که در چنین شرایطی، ورود اوکراین به ناتو برای روسیه نپذیرفتنی است-چون سطح تهدید را بالا میبرد.
در نهایت، آمریکا بیمنطق وارد مسئله شده و بر سر اروپا میزند. در مورد موضوعی که توافق مینسک برای آن راهِ حل تعریف کردهاست، آمریکا جنگ را وسط میآورد. آمریکا با سیاست جنگطلبی در مقابل روسیه اروپا را به حاشیه برده و ضعف و ناکارآمدی سیستمهای اروپایی و اتحادیۀ اروپا را آشکار کردهاست. آمریکا هر تلاشی را که در آلمان و فرانسه انجام میگیرد به هم میریزد. کاملاً دیده میشود که حرف آخر را آمریکا میزند، اما اروپا خیلی از این حرفها را قبول ندارد.
من کنفرانس مطبوعاتی سفر صدرِ اعظم آلمان به روسیه را میشنیدم؛ با حرفهایی که آمریکا مطرح میکند بسیار متفاوت بود. صحبتهای ماکرون در کنفرانس مطبوعاتی سفر به روسیه هم کاملاً متفاوت است. این نشان میدهد که این جنگ بیش از آنکه روسی-آمریکایی باشد اروپایی-آمریکایی است. آمریکا به دنبال تسلط کامل بر حوزۀ اروپاست و تلاش میکند اوکراین را بهانۀ سلطه بر اروپا قرار دهد. این تسویهحساب با روسیه است.
زورق: آمریکا در آلمان پایگاه نظامی دارد.
رویوران: در کلّ اروپا پایگاه نظامی دارد. در همین درگیریها، چندین لشکر به لیتوانی، مولداوی، و لهستان آوردهاست.
زورق: بخشی از شهر بُن (آلمان) در اختیار آمریکاست: شما با ماشینتان میتوانید وارد شوید؛ ولی اگر تخلفی صورت بگیرد، پلیس آمریکا دخالت میکند، نه پلیس آلمان!
رویوران: درست است. بزرگترین پایگاه آمریکا در آلمان است.
زورق: میخواهم بگویم دولتهایی مثل آلمان و فرانسه دولت نیستند؛ شبیه قطر، ولی محترمانهتر و مقتدرتر هستند. اقتدار آنها از قطر بیشتر است، ولی اینطور نیست که در مورد خودشان تصمیمگیرندۀ نهایی باشند. اصل امپراتوری جهانی در اختیار آنگلوساکسونهاست. آنگلوساکسونها یک کشور با چندین پرچم هستند. خانوادههایی که آنجا حکومت میکنند با هم نسبت خویشاوندی نزدیک دارند. قدرت اصلی دست آنهاست. صدرِ اعظم آلمان و رئیسجمهور فرانسه چهرههای روی صحنه هستند ولی صاحبان اصلی قدرت نیستند.
رویوران: قبول دارم. برای اولین بار در تاریخ روسیه و شوروی سابق، در روزهای اخیر، جلسۀ شورای امنیت ملّی روسیه به صورت آنلاین پخش شد. معمولاً در هیچ کشوری این اتفاق نمیافتد. پوتین، وزیر کشور، رئیس سازمان امنیت، وزیر دفاع، وزیر خارجه، وزیر دارایی، و رئیس ستاد ارتش اعضای شورای امنیت روسیه هستند. هر کس آمد و گزارش داد. ما تازه متوجه شدیم که جلسات شورای امنیت روسیه چگونه برگزار میشود. شورای امنیت دو مهمان داشت: رؤسای دو جمهوری خودمختار اوکراین. آنها هم گزارش دادند.
زورق: اینکه رئیسجمهور یک منطقه بیاید در شورای امنیت روسیه گزارش دهد یعنی این مناطق عملاً در حوزۀ اقتدار روسیه است.
رویوران: گفتند: «اوکراین به دنبال بهانه است و این مناطق را گلولهباران میکند. تا الآن اینقدر کشته دادیم و اینقدر ویرانی به بار آمدهاست. این وضعیت برای ما قابلِ تحمل نیست. به هر حال، ما همخون، همزبان، و همنژاد هستیم. از روسیه انتظار داریم اقدامی کند و ما را از این وضع نجات دهد. در سال ۲۰۱۴ م.، رفراندوم کردیم و ۹۹ درصدِ مردم اعلام کردند که میخواهند به روسیه ملحق شوند، ولی متأسفانه شما هیچ اقدامی انجام ندادید و کاری که در مورد کریمه کردید را از ما دریغ کردید.»
در آخر جلسه، پوتین گفت: «شما بخشی از خاک اوکراین هستید، و ما نمیتوانیم خارج از دولت اوکراین این کار را انجام دهیم.» آنها گفتند: «ما اعلام استقلال میکنیم.» گفت: «اگر اعلام استقلال کنید، بر اساس قراردادی که بسته خواهد شد، ما میتوانیم با شما به عنوان یک واحد سیاسی مستقل همکاری کنیم و نیروهای روسی برای حفظ امنیت شما وارد شوند.» همین که گفت دقیقاً انجام شد. آن دو جمهوری اعلام استقلال و درخواست همکاری از نیروهای صلح کردند، و نیروهای روسی وارد این مناطق شدند. زدن نیروهای روسی در این منطقه عملاً به روسیه حقّ دفاع از خود میدهد. منافع حکومت اوکراین در این است که آمریکا و روسیه با هم درگیر شوند تا در این میان، اوکراین از زیر یوغ روسیه خارج شود و زیر نفوذ غرب برود.
زورق: اوکراین بخشی از اتحاد جماهیر شوروی بود؛ چهطور ممکن است بخشی از اتحاد جماهیر شوروی از حوزۀ نفوذ روسیه جدا شود؟
رویوران: رابطۀ این کشورها با آسیای مرکزی و روسیه ادامه دارد. دیدید که در اتفاقی که در قزاقستان افتاد، نیروهای روسی وارد شدند و طیّ ۲۴ ساعت قضیه را جمع کردند. اوکراینیها شیفتگی خاصّی به اروپا پیدا کردهاند: فکر میکنند اگر با ناتو و اتحادیۀ اروپا باشند اروپایی و پیشرفته میشوند اما اگر با روسیه باشند عقب میمانند.
زورق: این مربوط به افکار عمومی است. بخشهای اطلاعاتی و نظامی اتحاد جماهیر شوروی چهطور در اوکراین از روسیه جدا شدند؟
رویوران: در اروپا، ظاهراً توافقی در زمان یلتسین انجام شدهاست که این ۱۴ کشور مستقل میشوند اما جزء کشورهای اقماری روسیه خواهند بود. این توافق محرمانه امضا شدهاست. بعد، آنها آن سه کشور بالتیک و بعدتر لهستان را به ناتو بردند. الآن، نوبت اوکراین است. به رغم اینکه امضا کردند و گفتند وارد محدودۀ شوروی سابق نمیشوند، وارد شدند. آقای پوتین میگفت: «من اسناد زیادی دارم که نشان میدهد غربیها چه آدمهای منافقی هستند و به هیچ چیز پایبند نیستند.» غربیها اسلحه و امکانات خاصّی به اوکراین دادهاند که بتواند به روسیه ضربههای کاری وارد کند اما وارد جنگ نمیشوند و تنها تحریمهایی علیه روسیه اعلام میکنند. این گفتمان غیرِ مستقیم عملاً امکان کنترل در اوکراین را فراهم کردهاست.
اگر روسیه کلّ اوکراین را بگیرد، با فشار بینالمللی مواجه خواهد شد. وزیر خارجۀ آمریکا گفت: «تحریمهای بیسابقهای علیه روسیه اِعمال میکنیم که تحریمهای ایران در مقابل آن هیچ است.»
روسیه با چین توافق همکاری استراتژیک ۲۵ساله امضا کردهاست. اقتصاد چین و توان هستهای روسیه با هم است. چین قول داده گاز و نفت روسیه را بخرد و با پولی غیر از دلار مبادله کنند. ما عملاً به سوی بلوکبندیهای تازۀ جهانی میرویم. در بلوکبندی تازه، همکاریها و ارتباطات بین روسیه و چین و ایران برقرار میشود، و همین امر سبب تحولات جدیدی در نظام بینالملل میشود.
زورق: چه اندازه احتمال دارد که این بلوکبندی یک طرح نوین جهانی در پی داشته باشد؟ روسیه با محور مقاومت رابطۀ صمیمانه برقرار کردهاست-بالاخره، پوتین دو بار به ایران آمد. چین هم یک قرارداد ۲۵ساله با ایران امضا کردهاست.
ایران هستۀ مرکزی محور مقاومت اسلامی است . هر قدرت جهانی سه ضلع دارد: ایدئولوژی، توان اقتصادی، و نیروی نظامی. ایران، چین، و روسیه در کنار هم این سه ضلع را خواهند داشت.
رویوران: آقای زورق، شما از زاویۀ محور مقاومت نگاه میکنید؛ خیلیها معتقدند باید از زاویۀ اقتصادی نگاه کرد. تولید ناخالص داخلی چین دارد از آمریکا میگذرد. چین حدود چهار هزار میلیارد با آمریکا و نزدیک به نُه هزار میلیارد دلار با اروپا مراوده دارد.
اگر این بلوکبندی اتفاق بیفتد، رابطۀ چین و غرب (که بازار کالای چین است) به هم میخورد. این امر مانع میشود که چین بتواند از آمریکا عبور کند.
زورق: ولی اگر بخواهیم در یک سطح استراتژیک نگاه کنیم، مسئله مسئلۀ تمدنی است. مسئله این است که تمدن غرب به بنبست رسیدهاست، به این معنا که به هدفهایش رسیدهاست و شعار جدیدی ندارد. کار به جایی رسیده که ۳۰ هزار تروریست از غرب بیرون میآید. غرب دیگر شعار و آرمان تازهای برای جوانها ندارد. حتی یک گروه تکفیری میتواند جوانان آنها را جذب کند، در حالی که ۱۰۰ سال پیش، دانشجویی که از اینجا به غرب میرفت تا آخر عمرش غربی بود و غرب او را جذب میکرد. در یک نگرش خیلی استراتژیک، بالاتر از اقتصاد، یک دوقطبیِ جدید جهانی میتواند این انرژی پتانسیل را مدیریت کند.
رویوران: بله، درست است. به هر حال، بحران اوکراین آغاز یک نظم جدید جهانی است.
زورق: با برداشتی که من و شما مشترکاً داریم، بحران اوکراین میتواند آغاز ایجاد نظم نوین جهانی باشد، ولی اگر برداشت من و شما درست نباشد، بحران اوکراین میتواند آغاز یک جنگ جهانی و اتمی هم باشد. باید دید کدامیک درست درمیآید.