رویوران: بسماللهالرحمنالرحیم الآن اولویت آمریکا از نظر مقابله سیاسی در سطح جهان چین و روسیه است. در سطح منطقه ایران است. بر هم خوردن شرایط منطقه ای و مداخلات آمریکا و مطرح کردن طرح یک کمربند و یک راه که به راه ابریشم و مسائلی از این قبیل میپردازد سبب شده که این منطقه نا امن شود. سفر عمران خان از قبل به روسیه برنامهریزی شده بود. او نمیدانست که بین روسیه و اوکراین جنگ میشود. بهرغم این که جنگ شد این سفر را در زمان خودش انجام داد. در نتیجه واکنش شدید آمریکا و غرب را نسبت به این کار در بر داشت. نوع ارتباط هند با روسیه و خریدهای تسلیحاتی مورد دیگری است که در این زمینه مطرح است. تغییر نخست وزیر پاکستان و آمدن آقای شهباز شریف در نوع ارتباط پاکستان با چین تغییری حاصل نمیکند. چرا؟ به دلیل این که پاکستان برای خرید تسلیحات چین و هواپیماهای چینی اقدام کرده است. لذا ما در این منطقه شاهدیک مرحلۀ چالشی هستیم که غرب تلاش میکند محیط پیرامونی را تا حدی نا امن و متشنج کند. دردسرهایی را برای ایران، روسیه و چین ایجاد کند. در عین حال اتفاقات مهمی هم برای عبور از برخی از این چالشها در حال وقوع است. اولین تصمیم اجلاسی که تحت عنوان بریکس برگزار شد ایجاد یک صندوق و پول مجازی با همکاری بانکهای مرکزی ۵کشور بریکس بود که شامل ۶۰درصد یوآن، ۱۰-۲۰درصد روبل، ۱۰درصد روپیه هند و پول افریقای جنوبی و برزیل است. قرار است این کار مبنایی برای تعامل اقتصادی باشد. حتی طراحیهایی برای ATmها و استفادۀ عملی صورت بگیرد. یعنی عابر بانکها در کشورهای دیگر به صورت داخلی و خارجی وجود داشته باشد. نامگذاری پول جدید و میزان تبدیل آن به ارزهای دیگر میتواند مبنای جدید برای تحول در اقتصاد جهانی باشد. الآن دلار دچار مشکل شده است. برخی از کشورهای اروپایی پذیرفتند که پرداختهای خودشان رابه روسیه با روبل انجام دهند. برخی هم تا کنون تصمیم نگرفتهاند. پایان حاکمیت دلار ممکن است به تورم جهانی و حتی جنگ بیانجامد. مسئلۀ دلار برای آمریکا حیثیتیتر از خیلی مسائل دیگر است. میخواهم بگویم نه تنها آمریکا در محیط پیرامونی ما مشکلسازی میکند، بلکه تلاش میکند در آن طرف هم با ایجاد ساختارهای جدید از موجودیت خودش دفاع کرده و به طرف مقابل ضربه بزند. کمکم مقالههای زیادی هم در مورد پایان حاکمیت دلار در سطح بینالمللی بروز و ظهور میکند.
کاظمزاده: در چند حوزه اتفاقات جدیدی افتاده است. در فلسطین عملیات انجام شده است. دولت ائتلافی در اسرائیل به سقوط نزدیک شده است. در یمن توافقی صورت گرفته است. در پاکستان دولت عمران خان زمین زده شد. پروژهای تحت عنوان افغان هراسی استارت خورده است و به شدت در رسانههای اجتماعی و رسانههای رسمی بین ایران و دولت طالبان تنش ایجاد میکنند. در عین حال تلاش می کنندافغانهای مقیم ایران را تحریک میکنند. بحث نزدیکی ترکیه و عربستان و این که ترکیه کلاً پروندۀ جمال خاشقچی را بست وتقدیم عربستان کرد. از طرفی هم آمریکاییها از عربستان درخواست افزایش تولید نفت را دارند که عربستان در مقابل آن مابه ازاءهایی میخواهد. در واقع چشماندازی که وجود داشت به شدت تیره و تار شده و اثرات آن را بر بازار گذاشته است. خوب است مروری کوتاه و ارزیابی مختصری از تکتک این حوزهها داشته باشیم و در نهایت به این نتیجه برسیم که آیا این رخدادها برای انقلاب اسلامی ایران تهدید یا فرصت است؟
رویوران: بنابر گزارشات موجود نوع نگاه طالبان به ایران خیلی متفاوت شده است. آنها ایران را تکیهگاه خودش میداند. گفتگوها بین ماموران دولت ها در محیطی از تفاهم و صمیمیت و دلسوزی صورت میگیرد. هیچگاه تنش و رقابت و تعارض دیده نمیشود. این خودش نکتۀ مهمی است. آمریکا از افغانستان رفت که طالبان بیاید و می خواست حوزه تنشی بین ایران و افغانستان صورت بگیرد. اما الآن حوزۀ همکاری بین ایران و طالبان اتفاق افتاده است. لذا تلاش بر این است که این همکاری را به چالش تبدیل کنند. آن چه که در مشهد اتفاق افتاد به نظرم تلاشی در این جهت بود. ایران الآن روابط خوبی با طالبان دارد. ایران درخواستی را در بحث ممنوعیت کشت خشخاش مطرح کرد و طالبان دستور ممنوعیت کشت خشخاش را در سراسر افغانستان داد. کشت خشخاش در افغانستان یک توطئه غربی علیه امنیت اجتماعی در ایران و منطقه بود عمدهترین جای که کشت خشخاش در آن صورت میگیرد قندهار پایتخت پشتونهاست. این تصمیمگیری خیلی مهمی است. عمدۀ درآمد طالبان در گذشته از صادرات تریاک بوده است. الآن طالبان در موقعیت فعلی اجتماعی و سیاسی افغانستان تصمیمات درستی دارد میگیرد. حتی اگر از لحاظ درآمدی و پایگاه اجتماعی در قندهار به ضرر خودش باشد. لذا آنچه از سوی غرب اتفاق میافتد تلاش در جهت تخریب این رابطه است. چگونگی رابطه بین ایران انقلابی اسلامی با طالبان خودش داستانی است. اولا طالبان پوستاندازی کرده است. ظاهراً نوع رفتار آن در افغانستان تغییر پیدا کرده است. البته این تغییرظاهر دلالت برتغییر باطن دارد به هر حال باید پشت این ظاهر باورهایی وجود داشته باشد. و اِلا اگر باورها تغییر نکرده باشد این رفتار جابهجا دچار چالش میشود. نوع رفتار با شیعیان و تاجیکها و پشتونها ]که پشتون هانزدیک به ۴۰درصد جمعیت هستند[ اما الآن محبوبیت طالبان بین ۶۰-۷۰درصد است. این نشان میدهد که توانستهاند بقیۀ گروه های مذهبی یا قومی را جذب کنند. به هر حال نوع رابطه بین ایران و افغانستان بسیار مهم است که الآن هدف قرار گرفته است.
کاظمزاده: من به زمان خروج آمریکا از افغانستان و سپردن امور به دست طالبان فلش بک میزنم. برداشت های مختلفی که در ایران وجود داشت و در این جلسه هم یک بار بحث شد که آیا واگذاری قدرت به طالبان برای ایران تهدید یا فرصت است ؟ خیلیها گفتند برای ایران تهدیدزا خواهد بود. منتهی به همان میزان که ما توانستیم جلوی تهدید طالبان را بگیریم به همان میزان کسانی که چشم دوخته بودند به این که طالبان برای ایران چالش شود امروز ناخرسندند و به شدت برای این که اینها را برای ما چالش کنند کار میکنند. چرا این فرایند اتفاق افتاد؟ به نظرم عقبههای خارجی دارد که یکی از آنها به برجام مربوط میشود. الآن چه برجام به نتیجه برسد یا نرسد چالشسازی افغانستان برای ایران برای آنها فرصت است. اگر به نتیجه برسد چون میدانند که موقعیت ایران در منطقه تقویت میشود لذا باید مناطقی غیر از منطقه برای ایران چالش شود تا ذهن ایران از تهدید اسرائیل به جاهای دیگر منحرف شود. به نظر من از نظر تحولات سیاسی و امنیتی الآن افغانستان اول کار است. شاید یکی از دلایلی که طالبان برای ایران چالش نشد نقشی بود که عمران خان در پاکستان ایفا کرد. چون همه میدانند که ارتباط طالبان وپاکستان چگونه است. شهباز شریف که الآن در پاکستان سر کار آمده خیلی متمایل به عربستان است. اصلاً آدم سعودی است. سعودی به این معنی که الآن به اسرائیل نزدیک است. بنابراین پاکستان حتماً به اسرائیل نزدیک تر میشود. شریف چون متمایل به سعودی است حتماً یخهای روابط او با دولت بایدن آب میشود. در واقع به آمریکا هم نزدیک میشود و برای ایران تهدید ایجاد میکند. من فقط خواستم عقبۀ بحث استاد رویوران را یادآوری کنم که چطور ما توانستیم تهدید را به فرصت تبدیل کنیم و آنها دارند این فرایند را معکوس میکنند. با آغاز پروژه چالشسازی افغانیها و ایجاد تنش در روابط ایران و افغانستان و تقویت عقبههای آن که یکی از آنها پاکستان است. من پاکستان را جدای از این مسائل نمیبینم.
رویوران: یک بحث مهم عمدتاً روی حضور ۵میلیون افغانی در ایران است. بعضیها که با تئوری توطئه نگاه میکنند میگویند حضور اینها اتفاقی نیست و اگر در پایان دوره صفویه محمود افغان لشکرکشی کرد و اصفهان را گرفت و ۷-۸سال هم در آنجا حکومت کرد الآن افغانها ۵میلیون نفر آدم در ایران دارند. کافی است ایدهای باشد که اینها را بسیج کند و به آنها جهت دهد و شرایط ایران را بر هم بزند. به نظر من این تئوری مشکلات زیادی دارد. بخشی از این افغانها شیعه هستند و به اینجا پناه آوردهاند. لشکر فاطمیون در سوریه دو برابر ایرانیها شهید دادند. ما شاید ۲-۳هزار نفر بیشتر شهید ندادیم ولی افغانها نزدیک به ۷هزار نفر شهید دادند. این که همۀ افغانیها را با یک چشم نگاه کنیم درست نیست. اینها از بیش از سی سال پیش در ایران حضور داشتهاند. نگاه کردن به این که لشکر بالقوهای هستند که با برنامهریزی وارد ایران شدهاند خیلی شاخص ندارد. تا الآن ثابت نشده موردی که در مشهد اتفاق افتاد یک کار تشکیلاتی بوده است. عمدتاً یک کار فردی بوده است. لذا من فکر میکنم بحث رابطۀ بین ایران و افغانستان به جاهای بسیار خوبی رسیده است. برای تبادل تجاری تقریباً کل مرز را باز کردهاند. الآن کامیونهای ایرانی تا هرات میروند و در آنجا کالا تحویل میدهند. تقریباً بهترین کالا در آنجا کالاهای ایرانی است و جایگاه ویژهای در افغانستان دارد. رابطۀ تجاری ایران بعد از عراق با چین و افغانستان است که بین ۵/۲ تا ۳میلیارد دلار صادرات به افغانستان داریم. لذا این تئوریهای توطئه دربارۀ این که افغانستان نقشی پیدا کرده که با حضور افغانها ایران را از درون به چالش بکشند به نظر من حرف درستی نیست. بیشتر جنگ روانی علیه ایران است که متأسفانه بعد از حوادث مشهد در فضای مجازی خیلی زیاد شد. من خیلی قبول ندارم. تصور میکنم سیاستی که جمهوری اسلامی برای عبور از این مسئله در پیش گرفت و تلاش برای حفظ رابطۀ مثبت بین ایران و افغانستان بسیار درست بود.
کاظمزاده: کارها که اتفاق میافتد اگر ما آن را حاصل اقدام فردی بدانیم در این صورت باید انتظار داشته باشیم که فرد بازداشت شده و ماجرا تمام شود. آیا واقعاً همینطور است ؟ آیا تمام خواهد شد؟ اگر تمام شود، بله فردی است. اما اگر ادامه پیدا کند که به نظر من ادامه پیدا خواهد کرد خارج از ظرفیت فردی است. این اتفاقاتی که میافتد حلقههای یک زنجیر و حاصل اتاقهای فکر است. بنابراین قطعاً حلقههای دیگری هم در کار خواهد بود. برای مقابله با این توطئه نمیتوان فقط در یک عرصه کار کرد. باید کارهای متفاوت در عرصههای متفاوت انجام شود. در واقع ما به یک نهاد نیاز داریم. خدا را شُکردر مورد حادثه تروریستی مشهد سریع مسئولان جنبیدند و سریع افشا شد. چون معمولاً بهترین راه برای خنثی کردن یک توطئه و پروژه افشای آن است. اگر افشا کنید همۀ مخاطبانی که بناست نقش ایفا کنند ماجرا را میفهمند و در آنها تردید ایجاد میشود. الآن رسانه این کار را کرده و به شدت انجام میدهد. اما ما غفلتهایی هم کردیم. در گذشته برای آوارگان فرش قرمز پهن میکردند. اروپائیان و آمریکاییها این کار را کردند. بعداً دیدند برای خودشان چالش میشود. بعد از آن سختگیریهایی انجام دادند. در خیلی از کشورها مثل فرانسه احزاب راست افراطی رشد کردند و قدرت را به دست گرفتند. یکی از موضوعات آنها مهاجران است. میگویند مهاجران برای ما چالش و تهدید میشوند. آنها چکار میکنند؟ یا مهاجران را نمیپذیرند یا آنها را گلچین میکنند. آنها که به درد میخورند را میپذیرند. به دیدۀ فرصت نگاه میکنند. یا نهایتاً در لب مرز اردوگاهی میزنند و هزینۀ آن را به گردن نهادهای بینالمللی میاندازند. میگویند ما اینها را اسکان دادیم پول آن را شما بدهید. کاری که ترکیه برای مهاجران سوریه کرد. ما این کارها را نکردیم. چرا باید ۵میلیون نفر از آنجا راه بیفتند و این مسیر را بیایند و توزیع شوند و تازه ما متوجه شویم؟ شما باید برای اینها کارت صادر کنید. به لحاظ اقتصادی در ایران دولت با وجود این همه مشکل امسال ۵۰درصد هزینۀ کارگر رابالا برد. الآن قیمتها دوباره بالا رفت. شما در اینجا ۵میلیون نیروی کار دارید، حداقل از آنها استفاده کنی. به اینها جواز کار بدهید. دیروز در خبرها داشتیم که پیاز کاران میگویند ما به دنبال کارگر هستیم ولی نیست. اگر به این ترتیب پیش رود و فصل از دستمان برود سال آینده مشکل پیاز خواهیم داشت. این در خبرها آمده بود. با ساماندهی این همه نیروی کار تهدید رابه فرصت تبدیل و آنها را سامان دهی کنید. وقتی حقوق اینها دست دولت باشد حساب کار به دست میآید.
اشعری: در زمینۀ انجام کارهای فرهنگی در افغانستان ما نمیدانیم دولت چکار میکند .اجمالا این که در این ایام ما دیپلماسی فعال با افغانستان داریم. همانطور که آقای کاظمزاده اشاره کردند این ارتباط باید در مجموعۀ نظام تعریف شود و نهادهای مختلفی که میتوانند نقش ایفا کنند، نقش فعالتری را در افغانستان ایفا کنند. به هر حال جامعۀ انسانی یک جامعۀ مکانیکی نیست که شما بگویید ما این عده را اینجا و آن عده را آنجا میچینیم و اینها هیچ تداخلی با همدیگر ندارند. بالاخره جمعیت زیادی از مردم افغانستان سالهای زیادی است که به ایران رفت و آمد میکنند و بعضی از آنها آدمهای خیلی خوبی هستند. ما طلبهها و نیروهای خیلی خوبی داریم. مثل همۀ جوامع آدمهای قانون شکن هم در بین آنها داریم. بنابراین یکی از مسائلی که جمهوری اسلامی باید روی آن تأکید کند ایجاد حس همگرایی ملی بین مردم افغانستان است تا با کوچکترین حادثهای به جاهای مختلف فرار نکنند. در کشور خود بمانند و به نفع آن نقش ایفا کنند. در دوران جنگ در ایران این اتفاق نیفتاد. مردم کما بیش حضور داشتند. در ایام جنگ که من گاهی به دزفول میرفتم عراق به دزفول موشک میزد ولی مردم از شهر تکان نمیخوردند. زیرزمینهایی را تعبیه کرده بودند و در آنجا زندگی میکردند. یک بحث دیگر تقویت فرهنگی مردم افغانستان به طرق مختلف است. یعنی این که ما بتوانیم در آنجا رسانههایی را به نفع آگاهی و آزادی مردم افغانستان ایجاد کنیم. من زمانی که در ارشاد بودم به آستان قدس اصرار میکردم که شما به آنجا بروید و یک چاپخانه بزنید و خبرگزاری راه بیندازید. یک روزنامه راه بیندازید. میشد که این کارها را بکنند اما ما بیشتر به جنبههای فیزیکی زندگی مردم افغانستان رسیدگی کردیم. برای آنها خانه ساختیم و مشکلاتی از این قبیل را برای آنها برطرف کردیم. غربی ها آمدند وکار فرهنگی کردند. یعنی در حقیقت تهاجم فرهنگی کردند.البته نمیگویم که ما کار فرهنگی بصورت خیر خواهانه اصلاً نکردیم. به هر حال الآن خیلی از افراد افغانستانی رابط هستند و دارند کار فرهنگی میکنند. منتها این تجربۀ جهانی است که هر کشوری بخواهد روی کشور دیگر تأثیر بگذارد سعی میکند نخبههای آنها را تربیت کند. الآن دانشگاه آمریکایی بیروت کارش چیست؟ نخبه گزینی که از جهان سوم در آمریکا و انگلیس صورت میگیرد چیست؟ آنها به آنجا میروند درس میخوانند بعد به کشور خودشان برمیگردند. نمونۀ آن رؤسای جمهوری که در همین افغانستان بودند.. از آن طرف هم در جریان هستید که در زمان کرزای وزیر فرهنگ افغانستان در زمان دانشجویی شاگرد دکتر شهیدی در دانشگاه تهران بوده است. به همین دلیل تعلق خاطری نسبت به اسلام و ایران و بزرگان فرهنگ و ادب اسلام و ایران داشت. میخواهم بگویم به جای این که صرفا خدمات معیشتی به آنها ارائه شود خدمات علمی و فرهنگی نیز ارائه شود اگر بخواهیم به نفع فرهنگ اسلامی درافغانستان کار کنیم مکانیزمهایی هست که باید دانشگاهها و حوزه علمیه قم شناسایی کنند و با نخبگان آنها ارتباط داشته باشند. اینها میتوانند به لحاظ سیاسی و فرهنگی اثر گذار باشند. ما آن قدر سرمایه نداریم که برای توده مردم افغانستان مدرسه و دانشگاه دایر کنیم. ولی به نظر من روی نخبهها میتوان کار کرد.
زورق: یکی از مسائلی که در جامعۀ افغانستان و نیزکسانی که از افغانستان در ایران هستند وجود دارد مسئلۀ تحصیل بچههای آنهاست. البته ظاهراً کارهایی شده ولی کافی نیست. بعضی از آنها حتی اوراق هویت ندارند. بعضی از آنها بدون هیچ مدرکی آمدهاند. باید فکری برای تحصیلات اینها بشود. با کمک خود نخبگان افغانستانی و ایرانی مدارس جامع تعلیمات اسلامی برای افغانستانیها بخصوص در قسمتهای شرقی کشور تأسیس شده و به تعلیمات آنها رسیدگی شود. اگر وضع مالی بدی دارند به آنها کمک شود. از بین آنها نیروهای زیادی بیرون میآید که می توانند به اسلام و افغانستان خدمت کنند. وقتی به طبقات محروم لطفی بشود دل سپرده میشوند و در موقع خودش برای دفاع از اسلام جانشان را هم میدهند. غیر از آن بچههای اشرافی هستند که هرچه ناز آنها را میکشی در مقابل به شما لگد میزنند. مسئلۀ دیگر این که اگر دانشگاه آزاد در افغانستان شعبه بزند و برای اداره امور مردم افغانستان کادر تربیت کند خوب است. اگر بتواند در آنجا ساختمان مجهزی ایجاد کند و با هماهنگی وزارت علوم آنجا به دانش آموختگان مدرک هم بدهند اقدام مثبت دیگری است. اگر کتابخانۀ ملی ما با کتابخانه ملی افغانستان رابطه برقرار کند و با فرستادن منابع علمی آنها را تقویت کنند کار مناسبی است ، کتاب خوب خیلی کار میتواند در همه جا بکند. اگر کتابخانه ندارند ایران برای آنها کتابخانۀ ملی بسازد و کتاب به آنها اهدا کند، این اقدام خوبی خواهد بود. یا مثلاً روزنامههای کیهان یا اطلاعات خاص افغانستان روزنامه چاپ کنند. الآن چون طالبان در موضع کشورداری است هر کمکی را نیالز دارد. این اقدامات اثر دراز مدت و امنیتی برای کشور افغانستان دارد که متأسفانه برعکس آن دارد عمل میشود یعنی کشور افغانستان آماج حمله فرهنگی غرب قرار گرفته است. مجلات و روزنامههایی که علیه اسلام و انقلاب اسلامی مخالفخوانی میکنند با تیراژ بالا به کابل برده میشود و به فروش میرسد. همین مجلاتی که از پیروزی اسلام ناراضی هستند و دایم نق میزنند به آنجا برده میشود و فروش میرود. اما مطبوعاتی که مدافع اسلام است در آنجا نیست. ویا کمرنگ می باشد.
اشعری: شاید به این دلیل باشد که تقریباً همۀ رسانههای ما یک دقیقه بعد از ساعت ۱۲ شب روی سایتهایشان قابل دسترسی هستند.
زورق: درست است. یک وقت است که ما میخواهیم تعلیم کنیم و یک وقت است که میخواهیم تبلیغ کنیم. در تعلیم پیام گیرنده به سراغ پیامدهنده میرود. روی سایت میگذاریم و هر کس خواست مراجعه میکند. در تبلیغ پیامدهنده به سراغ پیام گیرنده میرود.
اشعری: منظورم این است که آنها هم برای این که ما بخواهیم کتاب به آنجا ببریم سخت میگیرند. بنابراین ما میتوانیم سایتهایی را تبلیغ کنیم.
زورق: عرضم این است کیهان یا اطلاعات در آنجا روزنامههای خاص افغانستان را در خود کابل تأسیس کنند. با دولت افغانستان قرارداد ببندند و در آنجا چاپخانه درست کنند و روزنامه خاص آنها منتشر کنند. هیئت تحریریه همه افغانستانی باشند.
اشعری: شاید اجازه نمیدهند. بهترین راه این است که خود افغانستانی هائی که به اسلام گرایش دارند شروع کنند و ایران هم پشتیبانی کند.
زورق: بهترین کار این است که افغانستان در دست مردم افغانستان باشد. یعنی اینکه اگر آنها انجام دادند ما کمک کنیم. ولی همۀ راهها را باید رفت. نرفته نباید راهیرا کنار گذاشت. فکر میکنم الآن افغانستان در شرایطی است که از اقدامی که برای آنها امنیت و آزادی بیاورد استقبال میکند. مثلاً اگر ایران حاضر باشد در آنجا برای آنها کتابخانۀ ملی تأسیس کند استقبال میکنند. کمی باید به ویژگی های جامعه شناختی توجه کرد و در پویش های فرهنگی پیشتازان راه پیروزی اسلام در افغانستان را فرا یاد آورد و به شخصیت های سیاسی آنها احترام گذاشت ولی مهم کتابهایی است که شما در قفسهها قرار میدهید. مهم محتواست. به هر حال در کنار روابط اقتصادی باید کارهایی هم از نظر فرهنگی به نفع مردم افغانستان بشود.
رویوران: در پاکستان آقای عمران خان بحث استیضاح و رأی عدم اعتماد را سیاسی مطرح کرد و گفت غرب از من خواسته که دربحث جنگ اوکراین همراه آمریکا باشم و من همراه نبودم. ممتنع بودم و به نمایندهمان هم گفتم. اما به دلیل این که سفری به مسکو داشتم اینها میخواهند من را تنبیه کنند. اینها را علنی گفت. حال این که آیا این مسئله چقدر واقعیت دارد برای ما روشن نیست. اما با این کار برای خودش پرستیژ متفاوتی را ایجاد میکند. این که عمران خان کاملا ضد آمریکایی معرفی شود به نظر من چندان معلوم نیست که بخشی از واقعیت باشد. این که درغرب با عوامل خود برخورد میکنند درست است حتی اگر نوکر آنها هم باشد. ولی میخواهم بگویم تظاهراتی که عمران خان علیه آمریکا راه انداخت منجر به این شد که تقریباً شعار مرگ بر آمریکا در پاکستان رواج پیدا کرد. این بخشی از واقعیت است که در پاکستان آشکار شده است. اخیراً مقداری آمریکا فشار را کم کرده و بیشتر با هند سرگرم کلنجار رفتن است. پاکستان هم روابط خودش رابا چین تعریف کرده است. چین در شمال پاکستان منطقۀ تجاری تعریف و سرمایهگذاری کرده است. در گواتر دهها میلیارد دلار سرمایهگذاری کرده است. الآن به مرحلۀ فروش هواپیماهای جنگی چینی به پاکستان رسیده است. این رخداد نشان میدهد که تحولی در پاکستان اتفاق افتاده است. این تحول اهمیت زیادی دارد. پاکستان خودش را در کمربند راهبرد چین تعریف کرده است. دو یا سه تا از راههای زمینی جاده ابریشم از پاکستان میگذرد. هفت مسیر برای جاده ابریشم تعریف کردهاند که پنج تا از آنها زمینی و دو تای آن دریایی است. لذا در این مسئله از بعد تجارت بین المللی چین نقش پاکستان مهم است. شاید غرب احساس میکند پاکستان بیش از حد به طرف چین رفته است. تلاش میکند آن را به گونهای به سوی حوزه کنترل خود باز گرداند و تحت کنترل قرار دهد. خانوادۀ شریف بیشترین ارتباط را با عربستان دارند. زمانی که نوازشریف محکوم شد قرار شد در ریاض در تبعید بماند. ایشان حدود هفت سال در عربستان ماند و بعد برگشت و دوباره نخست وزیر شد. البته الآن شرایط پاکستان نسبت به قبل فرق کرده است. قبلاً نخست وزیر میتوانست تصمیمات زیادی بگیرد. الآن تکثر خیلی زیاد شده است. حتی در جنگ یمن پارلمان اجازه نداد که پاکستان با اعزام نیرو به نفع غرب و علیه مردم یمن مشارکت داشته باشد. ولی افراد بازنشسته نیروی هوایی پاکستان بهاردوگاههای نظام ائتلاف سعودی – صهیونیستی رفتهاند و هر سورتی پرواز ۳۰هزار دلار از عربستان پول گرفته و در بمباران شرکت کردهاند. اما به صورت رسمی با دولت پاکستان هیچگونه همکاری اتفاق نیفتاده است. به هر حال به تصور من پاکستان الآن در مقطع سیاسی مهمی قرار دارد. انتخاب هم پیمان برای آنها اهمیت دارد. تا الآن بین پاکستان و چین کارهایی شده است. شاید برای این است که غرب برای مهارروابط پاکستان وارد معادله شده است. آنچه که الآن اتفاق افتاده این است که خانوادۀ شهباز شریف به ارتباط با عربستان و غرب معروف هستند. در حالی که عمران خان ژست ملی و ارتباط مستقیم با چین و روسیه داشت. لذا تصور من این است که آنچه اتفاق میافتد را در چارچوب مهار پاکستان توسط غرب میتوان تعریف کرد. مهار به این معنی که حد و مرزش را با چین و ایران کنترل کند. اینها به دنبال بازتعریف روابط خارجی پاکستان هستند.
اشعری: توئیتی که من از عمران خان دیدم ظاهراً ایشان به شدت در تلاش است که انتخابات زودرس در پاکستان برگزار شود. معتقد است اگر برگزار شود نتیجه کلاً فرق خواهد کرد.
رویوران: البته این ادعای خود عمران خان هست اما الزاما این گونه نیست. ایشان ۱۸۰ رأی اعتماد از ۳۲۵ کرسی مجلس را آورد. اما جالب است که ۱۱۰ تا از آنها جزء حزب انصاف هستند. الآن از حزب انصاف ده نفر استعفا دادند. متحدین آن هم جدا شدهاند. انتقاد زیادی روی عملکرد آنها وجود دارد که اخیراً شرایط را تا حدی سیاسی کرده است. البته طرفدارانی هم دارد. آقای شهباز شریف نخست وزیر پنجاب بوده و از طرف مردم هم انتخاب شده است. هرکدام از اینها در پاکستان پایگاههایی دارند. عمران خان پشتون بود. در پاکستان معمول نیست که نخست وزیر پشتون یا بلوچ باشد. معمول این است که از پنجاب یا از سِند باشد. خانوادۀ بوتو از سِند هستند. ولی سایر نخبگان سیاسی اکثرا از پنجاب هستند. پنجاب بیشترین جمعیت را دارد و نقطۀ تمرکز پاکستان است.
کاظمزاده: کاری که آمریکا و متحدانش بخصوص عربستان سر عمران خان آوردند شبیه همان کاری بود که سر عادل عبدالمهدی در عراق و سر سعد حریری و نیزبعد از آن حسان دیاب در لبنان آوردند.
زورق: قبل از آن بدتر از آن را هم سر بینظیر بوتو آوردند.
کاظمزاده:البته شرایط سیاسی و بسترش مقداری با اینها متفاوت بود. ولی این دو کاری که انجام شد تقریباً از یک سنخ و تبار هستند. در عراق زمان عادل عبدالمهدی وقتی اعتراضها ]با دلارهای سعودی[ علیه ایشان شکل گرفت درست زمانی بود که نشست سالانۀ سازمان ملل برگزار میشد. همۀ کشورها راهی سازمان ملل میشدند که با ترامپ دیدار کنند. چون ترامپ هم با عادل عبدالمهدی مخالف بود اجازه ملاقات نداد. بنابراین عادل عبدالمهدی عمداً همان موقع به پکن رفت.وچین و عراق ۴۵۰میلیارد قرارداد بستند و با هم تفاهم کردند. یک هفته بعد از برگشت او اعتراضات ساختگی علیه ایشان صورت گرفت که در نهایت به برکناری او انجامید. آقای عمران خان هم شبیه همین کار را انجام داد. به چین و روسیه نزدیک شد گرچه از غرب نَبُرید. سعی کرد توازن برقرار کند. منتها آنها بر نتابیدند. قبل از اینها امیر کویت قرارداد ۵۰میلیاردی با چین امضا کرد که جزایر بوبیان را به چین بدهد تا آنها ۵۰میلیارد سرمایهگذاری کنند. وقتی امیر برگشت در فرودگاه سفیر آمریکا به دستور ترامپ رفت و موقعی که ایشان از هواپیما پایین آمد گفت باید همین جا قرارداد را لغو کنی. او هم قرارداد را لغو کرد. در لبنان هم ماجرا به همین شکل شروع شد. سعد حریری هم مثل عمران خان بالاخره پرورش یافتۀ غرب بود. منتها نتوانست طبق آن وظیفه و مسئولیتی که برایش تعریف شده بود بازی کند، لذا او را کنار گذاشتند. بعد حسان دیاب آمد. او توانست شرایط اقتصادی لبنان را مهار کند و در نتیجه زیرآب او را هم زدند. الآن میگویند عمران خان عملکرد خوبی نداشت. میگوینددرپاکستان ۱۲درصد تورم وجود دارد. در شرایطی که اقتصاد دنیا بعد از کرونا به هم خورده در کشوری مثل پاکستان ۱۲درصد تورم کارنامۀ بدی که نیست اتفاقا خوب هم هست. این نشانۀ موفقیت عمران خان است. در واقع او قربانی همان سناریویی شد که عادل عبدالمهدی در عراق و سعد حریری و حسان دیاب در لبنان قربانی آن شدند. همان ماجراهایی که در این دو کشور رقم خورد الآن در پاکستان کلید خورد. من فکر میکنم عقبۀ این بحثها به یمن هم مربوط میشود. من از این بابت به توافقی که در یمن صورت گرفت خیلی خوشبین نیستم. فکر میکنم این بازی جدید عربستان است. اتفاقا همزمانی کنار گذاشتن عبدربه ربل با کنار گذاشتن عمران خان با هم ارتباط دارد که فکر میکنم عربستان میخواهد از یک طرف اوضاع آشفتۀ تحت امر خودش را سر و سامان دهد و احتمالا با تغییر قدرت در پاکستان از پتانسیل پاکستان هم بهره بگیرد. اینها برای ما و یمن نشانههای خوبی نیست.
رویوران: ولی در عراق هم با گذشت چند ماه از انتخابات شرایط سیاسی قفل شده است. هیچکس و هیچ حزب و گروهی نمیتواند کابینه تشکیل دهد. الآن واقعاً یک انسداد سیاسی در عراق وجود دارد. هیچکس هم حاضر به کوتاه آمدن نیست. صدر قرار بود در مدت مشخصی کابینه تشکیل دهد. آنها چون یک سوم پارلمان را در اختیار داشتند و تشکیل دولت به دو سوم آراء نیاز داشت، نتوانست کابینه تشکیل دهد ودر نتیجه انصراف داد. الآن رئیس مجلس گروه دیگر را مأمور کرده که این کار را بکند، ولی باز هم همان داستان است. این دفعه فقط جا عوض شده است. باز هم این گروه یک سوم پارلمان رادارد و نمیتواند کاری انجام دهد. عملاً عراق در شرایط انسداد است. جنگ اوکراین و بالا رفتن قیمت مواد غذایی مردم عراق را تحت فشار قرار داده است. مردم تظاهرات کردند گفتند مرز شلمچه راباز کنید. مرز را به دستور مستقیم آقای کاظمی بسته بودند. مرز کردستان باز است. سیب زمینی از ایران اینجا با قیمت ۲۵سِنت به آن طرف میرفت که وقتی به بصره میرسید یک دلار بود. در این جریان کُردها خیلی از قِبَل شیعهها نان میخوردند. بعد تظاهرات مردم در بصره زیاد شد. بنابراین مرز را باز کردند. وقتی باز شد در جنوب عراق پیاز، سیب زمینی، میوه و ماهی پرورشی زیاد شد. من درگزارش یکی از کانالهای عراق دیدم که این کار خیلی در زندگی مردم اثر گذار بوده است. اثر گذاری سیاسی آن این است که می بینند در عمل ایران پناهگاه مردم عراق است و کالای ایرانی برای فقرای عراق امدادرسان است. میخواهم بگویم در نتیجۀ این تحولات وجاهتی برای ایران در عراق به وجود آمده است. عدهای هم مأموریت دارند برای این که این وجاهت را زیر سؤال ببرند لذا به کنسولی ایران حمله میکنند و این بازیها ]با دلارهای سعودی[ در عراق همچنان ادامه دارد. همانطور که گفتم شرایط سیاسی عراق هم انسداد است. دادگاه فدرال گفته تشکیل کابینه باید زمان مشخصی داشته باشد. اگر در این زمان نشد باید به عمراین مجلس پایان داده شده و انتخابات مجدد برگزار شود. این شاید مقداری تأثیر بگذارد. چرا؟ به دلیل این که به هر حال گروههایی که وارد انتخابات شدند پول دادهاند. همین آقای حلبوسی نزدیک به نیم میلیارد دلار خرج کرده که رأی آورده است. در جلسهای که قرار بود مجلس برگزار شود کُردها ۹۰میلیون دلار ریخت و پاش کردند که مثلاً بارزانی رئیس جمهور شود. به هر حال الآن همۀ صحنههای عراق دچار مشکل شده است. ۳۲کرسی حزب دمکرات کردستان داشت. دو نفر استعفا دادد که ۳۰تا شدند. از مجموع ۷۰کرسی، کُردهای عراق عملاً در اقلیت هستند. درست است که بیشترین نمایندگی را دارند اما در صحنۀ کردستان اتحادیه میهنی که اصرار دارد بهرام صالح کاندید باشد میگوید شما اکثریت نیستید. شما ۳۰تا از ۷۰تا هستید. در بین سُنیها هم مشکلاتی پیش آمده است. این نشان میدهد عراق به آزمایشگاهی برای] سرویس های اطلاعاتی [غربیها تبدیل شده که همه جور کثافت کاری سیاسی و اخلاقی را به میدان کشاندهاند و دارند آزمون و خطا میکنند. عراق به یک F کشور ورشکسته به تمام معنا تبدیل شده است. نخست وزیر هم آدم خائنی است. آقای کاظمی کارهای عجیب و غریبی انجام میدهد. در حالی که این آقا الآن به عنوان سرپرست دولت است. حق تصمیمگیری برای بسیاری از کارها را ندارد. چون نخست وزیر اصلی نیست. ولی دارد کار خودش را میکند. حاتم بخشیهایی میکند. مثلاً موافقت نامهای امضا کرده که از بصره تا اردن و بعد تا عقبه لوله نفت کشیده شود که نزدیک به ۳میلیارد دلار هم پول آن را باید عراق تأمین کند. این تاسیسات را به اردن هدیه کرده است. البته هنوز این پروژه شروع نشده ولی هرکس به جای او بیاید این پروژه را متوقف میکند. یعنی معلوم نیست این کارادامه یابد. به هر حال شرایط عراق خوب نیست. ضمن این که متأسفانه آدم بزرگی که بتواند اوضاع را جمع و جور کند هم در عراق وجود ندارد. از طرف بعضی پیشنهاد داده شد که نماز جمعۀ کربلا برگزار شود. چرا برای برگزاری آن اصرار داشتند؟ به دلیل این که آقای شیخ عبدالولی کربلایی و یک نفر دیگر زبان مرجعیت هستند. حداقل مردم میفهمیدند نظر آقای سیستانی چیست. آقای مقتدا صدر هم فعلاً چون زمان تشکیل کابینه را از دست داده انصراف داد تا طرف مقابل بتواند کاری بکند. او هم نمیتواند کاری بکند.
زورق: آیا صدرحاضر نیست با مالکی ائتلاف کند؟
رویوران: مشکل همین جاست. همین آقایی که از ائتلاف وطنی دم میزند که من حاضرم با کُردها و سُنیها کار بکنم چرا حاضر نیست با شیعه کار کند. این خودش یک سؤال است که متأسفانه هیچ جوابی برای آن نیست.
کاظمزاده: این که دولت در عراق تشکیل نمیشود یکسری موانع داخلی دارد که آقای رویوران هم به آن ها اشاره کردند. به نظر من مهمترین چیزی که در این مقطع اثر گذار است بخصوص بعد از جنگ اوکراین این است که ارادۀ غربی برای کنارهگیری آقای کاظمی تا زمانی که مُهرۀ قابل اعتماد دیگری برای آنها باشد وجود ندارد. الآن قرار است نفت و گاز روسیه قطع شود. باید منابع جایگزین آن باشد. آلترناتیوهای مختلفی مثل ایران، ونزوئلا و عربستان وجود دارد. ایران و ونزوئلا برای آمریکا مطلوب نیست. عربستان شرط گذاشته است. ما به ازاء میخواهد. یکی از تقاضاهای عربستان سعودی کمک به آنبرای خروج از تنگنای یمن است الآن دقیقاً مشکل برجام در همین جا گره خورده است. منظور غرب از سپاه وجود حرکت های آزادی بخش در منطقه است. این را عربستان و اسرائیل بعد از جنگ اوکراین اضافه کردند. اگر یادتان باشد در مورد جنگ اوکراین گفتم این جنگ ممکن است بحث برجام را تحت تاثیر قرار دادند. الآن این اتفاق افتاده است. در وضعیت کنونی نفت عراق یکی از آلترناتیوهای قابل اعتماد برای آمریکا و غرب است که بدون چشم داشت بتواند خلأ ناشی از کاهش نفت و گاز روسیه را جبران کند. الآن عراق بعد از عربستان دومین صادر کنندۀ اوپک است. ماه گذشته نزدیک به ۴میلیون بشکه، ۵/۱۱میلیارد درآمد داشته است. آن وقت گزارشها میگوید که عراقیها در مرز شلمچه حصارها را شکستند و رفتند از بازارچۀ ایران کالای ارزان تهیه کنند. یعنی مردم عراق گرسنهاند. شاید هم آنها را تحریک میکنند که به ایران بیایند و برای ما بار اضافی ایجاد کنند. غربی ها دارند از یک طرف افغانیها و ایرانیها و از طرف دیگر عراقیها و ایرانیها را به جان هم میاندازند. من احساس میکنم یک طرح و توطئه در اینجا دارد کلید میخورد.
از طرف دیگر در فلسطین سه نشست برگزار شد. نشستهای شرم الشیخ، عقبه و نقب با حضور اسرائیل و ایادی سازشکار از ارتجاع عرب برگزار شد. به موازات آن هم چند عملیات اتفاق افتاد. دِیر سبع، نقب، بنی کرام و تلآویو. اگر تلآویو را ندیده بگیریم سه عملیات در برابر سه نشست انجام شد. این عملیات را میتوان به این شکل تحلیل کرد که هر زمان اسرائیل میخواهد بدون حل مسئلۀ فلسطین به عربها نزدیک شود و روی مسئله فلسطین خط بکشد، فلسطینیها هم آگاه و بیدارند و به موازات آن به چنین حرکتهایی دست میزنند که بگویند ما زندهایم و مبارزه ادامه دارد. اما یک سؤال هم در اینجا هست. آن هم این است که چطور به این مبارزان سلاح گرم رسیده و در شرایطی که همۀ تدابیر امنیتی وجود دارد و همۀ نیروها آماده باش هستند چگونه یک نفر از جِنین راه میافتد و در عمق خاک اسرائیل عملیات انجام میدهد و بعد هم فرار میکند و در جای دیگری نماز میخواند و بعد شهید میشود. آیا اسرائیل در شرایطی خاص که نیازهای بالاتری را احساس میکند گاهی به خودزنی هم دست میزند؟ یادم هست وقتی در فلسطین مذاکرات صلح به جایی میرسید یک باره از داخل اسرائیل دعوایی شروع میشد و در نهایت به انحلال دولت انجامید و آن توافق نامهای که چندین ماه روی آن کار شده بود هوا شد. من فکر میکنم یکی از کارهائی که اسرائیلیها برای برجام نگه داشتهاند همین است کهکاری کنند که در داخل یک دولت بلاتکلیف باشد تا دولت آمریکا نتواند هماهنگیهای نهایی را با آن انجام دهد. ولی شکی نیست که مرد فلسطین در حال مبارزه مرگ و زندگی هستند.
رویوران: جامعۀ فلسطینی امروز بیش از هر زمانی بر مقولۀ مقاومت اجماع دارند. جالب است همۀ عملیاتی که اتفاق افتاد از جغرافیای متفاوت فلسطین هستند. یعنی دِیرالسبع از فلسطینی ۴۸ است. از خود منطقۀ نقب بوده است. در عملیات اطراف حیفا یک نفر از جای دیگر بود. در اطراف حیفا باز هم یک نفر از اُمالفهم بوده است. در بنی براچ از جِنین بوده و عملیات تلآویو هم از جِنین بوده است. دو نفرهم از ۴۸ بود. از لحاظ سازمانی یکی مربوط به حماس و یکی مربوط به جهاداسلامی برای آزادی فلسطین و عملیات بعدی هم باز مربوط به فتح است. این عملیات کتائبالاقصی خودش نکته و پیام مهمی دارد. فتح که در رأس آن محمود عباس است همچنان در حال سازش با اسرائیل است و با اسرائیل همکاری امنیتی دارد ولی پایگاه اجتماعی و سیاسیاش به سمت مقاومت یعنی سوی جهاد اسلامی و حماس حرکت میکند. بنابراین اگرمحمود عباس خودش را جمع و جور نکند قطعاً منزوی خواهد شد. این خیلی مهم است که در جامعۀ فلسطینی الآن اجماع در بُعد مقاومت در اوج خودش است. چرا طرف در جِنین عملیات انجام میدهد و در کرانه انجام نمیدهد؟ چرا این همه زحمت میکشد و در تلآویو عملیات انجام میدهد؟ به این دلیل که میخواهد از موضع قدرت تمام سیستمهای امنیتی رژیم صهیونیستی رابه چالش بکشد. یعنی بُعد رسانهای و پیامدهی آن خیلی بالاست. هم این که نشان دهد که این رژیم آسیبپذیر است و هم میخواستند در مقابل کنفرانسها بگویند دشمن، جمهوری اسلامی ایران نیست دشمن اسرائیل است. در عین حال میخواستند واقعیتی را نشان دهند که جامعۀ فلسطینی زنده است و از حق خودش چشم پوشی نکرده و مسئلۀ هویت اسلامی فلسطین مطرح است. مسئله، صرفا مسئلۀ شرایط اجتماعی نیست. شرایط اجتماعی کسی که در ۴۸ است با کسی که در کرانه باختری یا تودر غزه زندگی میکند فرق دارد. من یک بار به ژنو رفته بودم. بررسی پروندۀ حقوق بشر اسرائیل مطرح بود. یک وکیل آمده بود که کارتش را به من داد دیدم در گوشۀ کارت پرچم اسرائیل است. دفتر او در تلآویو بود. در آن موقع خودم شک کردم. بعد معلوم شد این آقا جزء مبارزان ضد اسرائیلی است و وکالت اکثر کسانی که زندان میروند را انجام میدهد. اتفاقا نقش بسیار خوبی در ارائۀ اسناد علیه اسرائیل در آن جلسه ایفا کرد. بعد که با او صحبت کردم گفت شرایط اجتماعی ما نسبتا خوب است. ما عرب هستیم و بچه داریم. در اسرائیل برای بچۀ سوم به بالا جایزههای زیادی وجود دارد. میگفت ما از مزیتهای زیادی استفاده میکنیم. میگفت هندوها و ارتدکسها با ما به رقابت برخواستهاند و تا ۱۵بچه میآورند. به هر حال میخواهم بگویم یک نفر که از ۴۸ عملیات انجام دهد اتفاقا پیام مهمی دارد. این که مشکل من هویت اسلامی فلسطین است و من همچنان فلسطینی هستم. درست است که اسرائیل به من تابعیت داده ولی من فلسطینی هستم. افرادی که عملیات انجام میدهند میدانند که طبق قانون در اسرائیل خانوادهاش بازداشت میشوند و خانهاش تخریب میشود. کیفرهای دسته جمعی یک جنایت علیه بشر از نظر کنوانسیون ژنو است ولی اسرائیل این جنایت را تبدیل به قانون کرده و انجام میدهد و همۀ دنیا هم جنایات اسرائیل را فراموش کرده است که یک نفر که عملیات انجام داده چرا خانوادهاش باید هزینه بدهند. ولی متأسفانه این وضع وجود دارد. به هر حال در فلسطین تحولات زیادی در زمینۀ اجتماعی و همبستگی با مقاومت و رویگردانی از سازش در حال وقوع است. اینها به نظرم اهمیت بسیار زیادی دارد که باید رصد شود. شیعه مناسبتهای معنوی زیادی مثل عاشورا یا تولد یا شهادت ائمه دارد. سُنیها جز ماه مبارک هیچ مناسبتی ندارند. در ماه مبارک معنویت به شدت بالا میرود. مثلاً ما ختم قرآن میگیریم ولی سنیها ختم قرآن را در یک نماز میگیرند. من یک بار به طرابلس رفتم. خدا رحمت کند شیخ سعید شعبان گفت بلند شوید تا به نماز تراویح برویم. گفت بیایید حداقل یک بار ببینید. یکی از مهمترین ویژگیهای سُنیها این است که اکثر روحانیون باید حافظ قرآن باشند که بتوانند در نماز تراویح یک جزء را بخوانند. خواندن یک نماز حدود دو ساعت طول میکشد. به هر حال ماه مبارک برای سُنیها ماه معنویت است. در ماه مبارک رمضان امسال معنویت و شهادت در فلسطین فضای ویژه ای را بوجود آورد و مراسم روز قدس در سال جاری با معنویت خاصی برگزار شد.
کاظمزاده: نگاهی به صحنه سیاسی یمن داشته باشیم در مورد یمن این سؤال مطرح است که آیا این آتش بس در راستای تثبیت آتشبس و آغاز مذاکرات است یا نه، تقویت نیروها و سر و سامان دادن برای شروع یک عملیات جدید است؟
رویوران: اولین موضوع در یمن بحث آتشبس است. این آتشبس که اعلام شد از موضع قدرت یمن بود. یعنی از شرق تا غرب و تا جنوب را در یک روز زدند. روز بعد هم آتشبس یک طرفه اعلام کردند. عربستان هم که به شدت نیازمند بود فوراً آبروداری کرد و از طریق سازمان ملل به مدت دو ماه آتش بس را تثبیت کرد. الآن خبرهایی هست و در جاهایی نقض میشود. اما به صورت کلی آتشبس حفظ شده است. اولین کاری که اتفاق افتاد این بود که عربستان عدنان منصور را برداشت و یک شورای ده نفره به جای او گذاشت و یک رئیس هم برای آن تعریف کرد. بعد منصور اختیاراتش را به رئیس شورا واگذار کرد. قبلاً وزیر کشور بود. اولا این کار قانونی نیست. مگر عدنان منصور کیست که بتواند شورا درست کند و اختیارات بدهد. خودش باید تابع قانون اساسی باشد و در قانون اساسی چنین چیزی وجود ندارد. پس کاری که عربستان انجام داده هیچ ارزش قانونی ندارد. منصور در خانۀ خودش در عربستان بازداشت خانگی شد. بحث دوم در پاسخ سؤالی که آقای کاظمزاده مطرح کردند به نظر من آتش بس در جهت پایان جنگ است. از عوامل سعودی به جز طارق که یک ژنرال است و در میدان نیرو دارد و تا حدودی در مأرب ورود پیداکرد بقیه عوامل سعودی خیلی شاخص نیستند. به همین دلیل من تصور میکنم عربستان به دنبال حل بحران است. اما نمیخواهد در یک گفتگوی رو در رو بین عربستان و دولت ملی انصارالله باشد. از کسانی که فرماندهی جنگ علیه مردم یمن و انصارالله را داشتند گروهی درست کرده تا آنها را در مقابل انصارالله قرار دهد تا پایان جنگ را رقم بزنند. بدین ترتیب عربستان آبرومندانه از این دغدغه خارج میشود.
کاظمزاده: من نسبت به این سیاست عربستان بدبین هستم. اگر عربستان میخواست چالش جنگ را تمام کند همان اوایل تمام میکرد. الآن هم که جنگ اوکراین پیش آمد برای خیلیها تهدید و برای عدۀ معدودی فرصت است. اسرائیل و عربستان از معدود بازیگرانی هستند که جنگ اوکراین با تمام مصیبتهایش برای هرکدام از آنها به شکلی به فرصت تبدیل شده است. بعد از این ماجرا قدرت چانهزنی عربستان در مقابل غرب بیشترشده است. درآمدهای نفتی عربستان بیشتر میشود. وقتی درآمد آنها بیشتر و چالشهایش کم شود و اسرائیل هم در کنار اینها قرار بگیرد نتیجهاش غرور کاذب دیگری میشود که برای چه در مقابل انصارالله کوتاه بیاید. خوشبینانهترین سناریویی که برای جنگ یمن در پرتو توافق ریاض میبینم تجزیۀ یمن است. یمن در خوشبینانهترین حالت به دو بخش جنوبی و یمنی که تحت رهبری انصارالله است تجزیه خواهد شد. این طرح از زمان جنگ اوکراین کلید خورد. حاصل جنگ اوکراین هم تجزیۀ اوکراین به دو قسمت خواهد بود. مناطق شرقی تحت حاکمیت روسیه و مناطق غرب تحت حاکمیت غرب خواهد بود. همچنان که بعضی از کشورها مثل کره، یمن و آلمان در جنگ سرد تجزیه شدند. بعد از پایان جنگ سرد قرار بود اینها با هم متحد شوند و بعضی هم شدند. حتی قرار بود کره هم متحد شود. ولی متأسفانه موج جدیدی که شروع شده تجزیه است. من در این فاز میبینم. اوکراین و یمن را جزء کشورهایی میبینم که در اولویت تجزیه قرار دارند.