اردوهای جهادی بیش از همه، در بین مردم با فعالیتهای عمرانی و سازندگی شناخته میشوند ولی هستند گروههایی که موضوع فرهنگ را زمینه فعالیت جهادی خود قرار دادهاند. مدرسه جهادی «خواندن »چنین گروهی است. با یکی از مسئولین این گروه جهادی دراینباره به گفتگو نشستهایم.
مصاحبهکننده: سیده مریم طیار
۱- لطفا کمی از خودتان و نسبتی که با مدرسه جهادی «خواندن» دارید بفرمایید.
بسمالله الرحمن الرحیم. بنده کاظم رستمی هستم؛ از نیروهای مدرسه جهادی «خواندن». فعالیت اصلیام در حوزه ادبیات و شعر است و به همراه دوست عزیز و سرور آقای حامد محقق از ابتدای سال ۹۷ بهصورت رسمی، کار مدرسه جهادی «خواندن» را شروع کردیم. نسبتی که من با مدرسه دارم نسبت خاصی نیست. کار میکنیم.
۲- ایده تشکیل مدرسه جهادی «خواندن» از کجا آمد؟ موسسان اولیهاش چه کسانی بودند؟ چگونه سر و شکل فعلی را به خود گرفت؟ و اصلا چرا مدرسه جهادی؟ و چرا خواندن؟
ایده به وجود آمدن این گروه جهادی، شروع و تداومش، چیزی بود که به صورت مشترک بین ما و یکی دوتا از مسئولین نهاد کتابخانههای عمومی کشور در آن زمان، شکل گرفت؛ آقای دکتر متولیان عمدتا و احتمالا شاید دوستان دیگر. یک ایده کار اولیه جهادی من داشتم، آن دوستان هم ایدههایی داشتند و گفتند و نهایتا به بحث مدرسه جهادی «خواندن» با این اسم و این مشخصات رسیدیم.
بحث مدرسه جهادی «خواندن»، یک ایده اولیه دارد و آن هم میتوانم بگویم به این شکل است که ما نگاه کردیم اردوهای جهادی که برگزار میشود؛ چه در سطح دانشجویی و دانشگاهی و چه بیرون از آن، تقریبا میشود گفت بالای ۹۰ درصد این اردوها و گروههای جهادی، شأن اصلی و اولیه خودشان را فعالیتهای عمرانی میدانند؛ انواع و اقسام فعالیتهای عمرانی و بعضا فعالیتهای امدادی؛ کمکرسانیهای خاص مثل اطعام، سبد مواد غذایی و چیزهایی از این دست. شاید بشود گفت کمتر از ۵-۶ درصد، ۱۰ درصد از گروههای جهادی و اردوهای جهادی هستند که فعالیتهایی غیر از اینها دارند اعم از خدمات آموزشی، خدمات بهداشتی و کارهایی از این دست. البته هستند گروههایی که این کارها را انجام میدهند و فعالیتهای خوبی هم دارند.
ما نگاه کردیم دیدیم در حوزه فرهنگ، نمیگویم کار نمیشود، اما خیلی کم فعالیت میشود خصوصا فعالیت جهادی منظورم است. این ایده از اینجا شکل گرفت که ما گفتیم برای ساختمان ساختن یا کارهای مختلف عمرانی، همیشه وقت هست، همیشه نیرو هست و همه هم دارند انجام میدهند اما کسی برای قشر نوجوان و کودک در مناطق محروم کاری نمیکند که اتفاقا آن زمین بایر، آن ساختمان نیمهساز، آن نیاز اولیه، ذهن و روح و روان این بچههاست نه شاید چیزهای دیگر. بر این مبنا با محوریت کتابخانههای عمومی فعالیتمان را شروع کردیم، چون اسپانسر اصلی کارمان از ابتدا نهاد کتابخانههای عمومی بوده و در مدیریت جدید هم این حمایت ادامه دارد. البته ما برای فعالیتهایی که در بشاگرد انجام میدهیم فقط برای کلاسهای آموزشی از نهاد کتابخانهها کمک میگیریم و برای بقیه فعالیتها وابستگیمان به کمکهای مردمی است.
با این ایده رفتیم سراغ بحث مدرسه جهادی «خواندن» که دوتا سرفصل اصلی دارد. هدف اولیه و هدف اصلی، ترویج مطالعه، کتابخوانی و بار آوردن یک نسل اهل مطالعه و تزریق حال خوب فرهنگی در این حوزه است. یعنی مثلا آن نوجوان، آن دانشآموزی که با کتابخانههای عمومی در ارتباط است یا در مناطق محروم نزدیک کتابخانه ساکن است، با فعالیتهایی که ما انجام میدهیم فضای ذهنیاش، شادابی ذهنیاش تغییر کند و یک سمت و سوی مثبتی پیدا کند. هدف اصلیمان این است. شاید خیلیها فکر کنند هدفمان این است که شاعر یا نویسنده تربیت کنیم یا خطاط یا نقاش. نه، ولی حالا این هم در کنارش هست اگر استعدادی باشد.
کارمان دوتا سرفصل اصلی دارد: اول استعدادیابی و بعد توانمندسازی. استعدادیابی که مشخص است. یک فعالیتهایی انجام میشود و استعدادهای بچهها و علاقمندیهایشان احصاء میشود و آنهایی که مستعدند و علاقمندند انتخاب میشوند و در مرحله بعد کلاسها و آموزشهای ما روی بچهها شروع میشود. نکتهای هم که داریم و از اول هم گفتیم به دوستان، و خودمان هم سعی کردیم عامل باشیم این است که کار فرهنگی یا باید استمرار و تداوم داشته باشد یا اصلا شروع نشود چون کار فرهنگی یک ساختمان یا یک زمین نیست که شما بیایید مثلا فرض کنید عید امسال یک کاری انجام بدهید و بعد دیگر بروید عید سال بعد برگردید. چون کارهای جهادی معمولا فصلی است. گفتیم نه، این کار باید استمرار داشته باشد تا به نتیجه برسد و از همان سال که در بشاگرد فعالیتمان را شروع کردیم، فکر میکنم سالی چهاربار یا بعضی وقتها سهبار، رفتیم و کلاسها و برنامههایمان را با بچهها ادامه دادیم. در ایام کرونا که نمیشد یا کمتر میشد، باز بهصورت مجازی کار ادامه پیدا کرد. بخش توانمندسازی هم متمرکز است روی حوزه مشاوره؛ انواع و اقسام مشاورههایی که خانوادهها و بچهها در حوزههای مختلف نیازمندند، با تیمهای روانشناسی و مشاورهای که آنها هم جهادی هستند انجام میشود.
۳- چطور شد رفتید سراغ بشاگرد؟ مگر آنجا چه فرقی با جاهای دیگر داشت؟
اگر مخاطب شما منطقه بشاگرد را بشناسد و بداند که داریم راجع به کجا حرف میزنیم عمدتا شاید برایش سوال پیش نیاید. اما برای آن دسته از بزرگورانی که احیانا نمیدانند باید عرض کنیم که بشاگرد منطقهای است که در یک روزگاری، نه الان، چون بشاگرد فعلی زمین تا آسمان با بشاگرد مثلا دهه ۵۰ و ۶۰ متفاوت است، در آن زمان که بزرگانی مثل مرحوم حاجعبدالله والی و اینها رفتند و آنجا کار را شروع کردند، شاید به جرأت بشود گفت که یکی از محرومترین و شاید حتی محرومترین نقطه کشور به لحاظ عمق محرومیت و نیازهایی که آنجا وجود داشته، بوده. بشاگرد یک منطقه وسیع، بسیار سخت، خشن، نسبتا کوهستانی و گرم و خشک است؛ در منتهیالیه شمال شرق استان هرمزگان و مرز بین هرمزگان و سیستان و از شمال هم وصل میشود به کرمان منطقه قلعهگنج. در این محدوده یک منطقهای است که به کلاش میگویند بشاگرد. یک زمانی ۹۰۰ تا روستا بوده. اینها در طول این سالها با طرحهای مختلفی منجمله طرح هادی تجمیع شدهاند. الان آماری که من دارم حدود ۴۰۰ تا روستاست. دلیلی که سراغ بشاگرد رفتیم همان آشناییای است که بعضی از دوستان با بشاگرد و مرحوم حاجعبدالله والی و بعضی گروههای جهادی که آنجا کار میکنند داشتند. این دوستان در همان بحثهای اولیه تشکیل گروه توضیحاتی دادند و گفتند که اینجا منطقه به این شکل است و میتواند پایلوت مناسبی باشد برای شروع این کار و ما دیگر رفتیم کار را شروع کردیم و به قول یکی از دوستان عزیزی که این سالها همراه ما بوده: «بشاگرد خاک دامنگیری دارد» و ما این را به چشم دیدهایم. واقعا دست دل ما را گرفت و دیگر نگذاشت از آنجا خیلی جاهای دیگر برویم و مانوری داشته باشیم.
۴- فعالیت سایر گروههای جهادی در بشاگرد به چه صورت است؟
راجع به فعالیت گروههای جهادی دیگر من باید اول یک مقدمهای را بگویم خدمتتان. ببینید ما یک شخصیت بزرگ و بزرگوار انقلابی داریم آنجا به اسم «مرحوم حاجعبدالله والی»، که راجع به ایشان کتابهای زیادی هم نوشته شده. من توصیه میکنم به دوستان بزرگوار که کتاب «تا خمینیشهر» از انتشارت صهبا را حتما حتما حتما بگیرند و مطالعه کنند. واقعا کتاب فوقالعادهای است. سرگذشت بشاگرد و حاجعبدالله والی و گروههای جهادی که آنجا آمدند است. دلیل اهمیت حاجعبدالله والی، جدای از جهادی که آنجا انجام داده، جدای از نقش مولف و موسسی که نسبت به امداد و آبادانی بشاگرد داشته، به نظر من، یک شأن دیگری هم به عنوان یک شخصیت انقلابی در انقلاب اسلامی دارد؛ و اگر بخواهم قیاسش بکنم با شخصیتهای اول انقلاب، به لحاظ همین شأن تالیفی که عرض میکنم، ایشان را با شهید حسن باقری مقایسه میکنم. چرا؟ شهید حسن باقری علاوه بر شأن عملیاتی و رزمندگی و اطلاعاتعملیاتی و کارهایی که انجام داده، یک شأن دیگری به اسم شأن مولف بودن هم دارد؛ یعنی نوع زیست بسیجی، نوع نبرد بسیجی، نوع تاکتیکهایی که نیروهای مردمی و انقلابی دارند، از شناسایی بگیر، از چینش نیرو، نسبت فرمانده به نیرو و خیلی مسائل دیگر، اینها همه از ایدهها و ذهن پاک و نورانی و فعال و فیاض شهید حسن باقری جوشیده و به منصه ظهور رسیده. حاجعبدالله والی در خصوص یک مفهومی به اسم «کار جهادی»، پدیده کار جهادی، ایثارگری، اردوهای جهادی و تمام فعالیتهای این حوزه یک چنین شأنی دارد. یعنی شأن تالیفی دارد، شأن مولف دارد. اردوی جهادی، کار جهادی کردن و خیلی چیزهایی که ما الان داریم میبینیم؛ کار بیمنت، شهرتگریزی، و… همه اینها از لحظه به لحظه زندگی و منش و سلوک فردی و شخصیتی این بزرگوار که خیلی نمیخواهم بگویم مرحوم حاجعبدالله، دلم میخواهد بگویم شهید حاجعبدالله والی، سرچشمه میگیرد. از همین مقدمه میتوانم بگویم که در تمام این سالهای اوایل جنگ تا الان فکر میکنم بسیاری از گروههای جهادی که از قدیم تا الان در کشور تشکیل شدند، کار جدی میخواستند بکنند، یک دورهای یا دورههایی را در بشاگرد بودند و کار کردند؛ چون آنجا اصلا حکم یک دانشگاه برای آموزش کار جهادی دارد. میآیند و میروند و شاید همین مساله هم بعدها به مرور یک آسیبی ایجاد کرده و ذهنیت غلطی در بعضی مسئولین یا حتی مردم ایجاد کرده که ای بابا چرا بشاگرد؟ چه خبر است دیگر؟ ۳۰، ۴۰ سال است! در حالیکه حقیقتا هنوز نیازها فوقالعاده زیاد است. با وجود آبادانی و سازندگی خیرهکنندهای که اتفاق افتاده یعنی آنجاهایی که آن زمان مرحوم حاجعبدالله والی میرفته الان کاملا به لحاظ امکانات و اینها ساخته شده و عالی هست. به لحاظ فرهنگی و اینها که اصولا مردم غیور، خوب و مهماننواز بشاگرد از ابتدا شیعیان فوقالعاده غیور، مهربان، بینهایت مهماننواز و بافرهنگ و اصیلی بودند. آن چیزی که دامنگیرشان بوده عمدتا فقر بوده که الحمدلله در جاهای خیلی زیادی مرتفع شده اما هنوز مناطقی که در بشاگرد بهشدت نیازمند کار و کار جهادی هستند زیاد است.
۵- میتوانید درباره اهداف مدرسه صحبت کنید؟ و آیا این اهداف در طول زمان و با توجه به شرایط دستخوش تغییر شدهاند یا خیر؟
در خصوص اهداف مدرسه فکر میکنم در همان سوالات قبل مفصل توضیح دادم. ولی اینکه اهدافمان در طول زمان تغییر کرده؟ بله حتما تغییر کرده. هر چه شناختمان از آنجا و نیازها کاملتر میشد و میشود، نوع برنامهریزیمان، نوع کلاسهایمان، نوع اساتیدی که دعوت میکنیم متفاوت میشود، بهتر میشود، بهروزرسانی میشود، ایدهها تغییر میکند. من یک مثال فقط بزنم که صرفا هم در حوزه بحث خواندن نباشد. در این دو سال کرونا وقتی دیدیم به دانشآموزان دسترسی نداریم و خوابگاهها تعطیل است و عملا نمیتوانیم کلاسها را برگزار کنیم، خصوصا بحث قرنطینهها بود، آنجا جدا قرنطینه بود، تهران جدا قرنطینه بود و قس علی هذا که همه میدانند، آمدیم یکسری فعالیتهای امدادی را تعریف کردیم یعنی گفتیم حالا که دیگر تیم نمیبریم، کار آموزشی هم فعلا در این ایام انجام نمیدهیم، چه کار میکنیم؟ مثلا در آن صفحهای که در فضای مجازی داریم فراخوان میدادیم. قبلش هم بررسی میکردیم چون تمام کارهایی که در بشاگرد انجام میدهیم با همکاری، همفکری و اصلا مشورت مستقیم و نیازسنجی مستقیم دوستان کمیته امداد امام خمینی(ره) آنجاست که همان دوستان و شاگردان و یاران حاجعبدالله والی هستند؛ چون خود حاجعبدالله هم آنجا وقتی میرود و شروع میکند، بعد از مدتی کار را تحت عنوان مسئول کمیته امداد امام خمینی(ره) بشاگرد ادامه میدهد. بنابراین ما هم با اطلاعاتی که از منطقه میگرفتیم، از دوستانی که در منطقه پیدا کردیم بهعلاوه مشورتها و اعلام اولویتهای دوستان کمیته مثلا به این رسیدیم که تعدادی از بچهها در بعضی روستاها هستند که یا بچههای کوچک یا بچههای شیرخواره که یا مثلا مادر ندارند، مادرشان از دنیا رفته موقع زایمان یا بعدش، یا اینکه احیانا مادر دارند اما بهشدت دچار سوءتغذیه هستند و مادر شیر ندارد یا بخاطر فقری که وجود دارد این بچهها سوءتغذیه دارند. پس آمدیم فراخوان زدیم، یک هماهنگی با مراکز فروش شیرخشک برای بچهها کردیم و توانستیم مقدار خوبی شیرخشک تهیه کنیم و باز مثل همان بحث آموزش یعنی هر سه چهار ماه یکبار یک یا دونفر یا سه نفر میرفتیم و در آن روستاهای هدف برای آن نوزادانی که میدانستیم اینها شیر ندارند و دچار سوءتغذیه هستند با نظارت خانه بهداشت شیرخشکها را توزیع میکردیم. بعدها این نظام توزیع ما به حوزههای دیگری هم از قبیل پوشاک، اسباببازیهای مختلف و… کشیده شد و گسترش پیدا کرد.
۶- تاکنون برای رسیدن به اهداف مدنظر مدرسه جهادی، چه کارهایی عملا انجام شده؟ میزان فراوانی و پراکندگی فعالیتها در طول این سالها به چه عواملی بستگی داشته؟
ما در طول این سالها محدود به بشاگرد نبودیم هرچند عمده تمرکزمان بشاگرد بوده اما کارهای نسبتا خوبی در منطقه بهارستان که منطقه حاشیه استان تهران است و محرومترین نقطه استان تهران محسوب میشود انجام دادیم. کارهای مفید و خوبی بوده؛ در حوزه همین آموزشها و آموزشهای عامالمنفعه در کتابخانهها برای نوجوانها و جوانها. به علاوه یک کار سنگین و بزرگ مشاوره و روانشناسی در آن منطقه انجام شد که با تیم آقای گلزاری در آنجا کار کردیم و این دوستان و بزرگواران فکر میکنم بیش از یکسال، شاید نزدیک دوسال، میآمدند آنجا و در کتابخانههای عمومی به صورت رایگان به مردم و خصوصا خانمها، بانوان، مادران، مشاوره میدادند. یا فرض بفرمایید الان داریم کاری را با همکاری وزارت علوم جلو میبریم که در مرحله طراحی است؛ هم دوستان معاونت فرهنگی وزارت علوم آقای دکتر ذوالفقاری و اینها خوب آمدند پای کار و اعلام آمادگی کردند و هم از این طرف مدیریت جدید نهاد آقای رمضانی خوب همراهی کرده و اعلام آمادگی کرده. إنشاءالله این کار انجام بشود و به ثمر بنشیند یک کار خوب و قابل الگوبرداری هم در یکی دیگر از استانهای جنوبی کشور، در مرکز یکی از آن استانها، رقم خواهد خورد.
۷- بزرگترین دستاوردهای سالهای فعالیت مدرسه جهادی در بشاگرد را کدام موارد میدانید؟ و آیا از این دستاوردها رضایت دارید یا فکر میکنید میتوانست بهتر و بیشتر باشد؟
ببینید من همیشه در جمع دوستان و جمعهای خودمانی که داریم این را عرض کردم، الان هم اینجا تکرار میکنم ولی نمیدانم چقدر برای مخاطب قابل درک باشد، برای خود من یک چیز کاملا عیان و وجدانشده است که به چشم دیدم و برایم صددرصد قطعی و وجدانی است. همیشه به دوستان میگویم ماحصل کار ما و آنجایی که جواب کارمان را دیدیم و میبینیم این چیزهایی که بخواهیم گزارش بدهیم و روی کاغذ بیاوریم که مثلا ما به اینقدر تعداد بچهها آموزش شعر دادیم، اینقدر آموزش مثلا نقاشی، داستان، طراحی، خطاطی و چیزهای مختلف، این نیست واقعا. ماحصل کار ما، هرچند اگر این وسط شاعر خوبی یا نویسنده خوبی تربیت بشود قطعا ما فوقالعاده خوشحالتر خواهیم شد، اما هدف غایی و نهایی گروه را من همیشه میگویم به بچهها که هدفتان را و نتیجه کارتان را اگر میخواهید ببینید بروید در آن درخشش و برقی که چشمهای این بچهها میزند، لبخندهایی که میزنند، رضایتی که از این کار دارند و علاقهای که اصلا به خود بچههای جهادی پیدا میکنند جستجو کنید. ماحصل کار ما این است که بتوانیم مسیر زندگی یک نوجوان، یک دانشآموز را ولو به اندازه اندکی تغییر بدهیم. ببینید ما اصلا به دنبال این نیستیم که مثلا یک کسی را تبدیل کنیم به یک آدم دیگر. نه! ما اگر الان بتوانیم بهقدر یک میلیمتر، یکصدم میلیمتر در مسیر این کودک، این بچه، این دانشآموز کوچکترین تغییر مثبتی انجام بدهیم، در مسیرش، در جهتگیریاش، همین یک میلیمتر، در سی سال آینده صدها کیلومتر انحراف از آن خطی که الان مثلا دارد میرود خواهد شد. فکر نمیکنم هدفی و نتیجهای بالاتر از این باشد. موارد عینی و مصداقی زیادی هم هست؛ مثلا وقتی که ما رفتیم آنجا، مثلا یک جوان فارغالتحصیل از درس و بحث مدرسه و پشتکنکوری بوده که دچار نوعی ناامیدی و افسردگی مطلق بوده است و با کلاسها، با تشویقها، با همان فضاسازی که میشود، و البته قطعا و حتما با مشاورههای دقیق و عالمانه و مثبتی که اساتید همراه ما دادند، از آن حالت ناامیدی الحمدلله کاملا فارغ شده، آمده دوباره با خانواده یک تعامل جدیدی برقرار کرده و نهایتا درس را ادامه داده و دانشجو هست و این مسیر تغییر پیدا کرده. این شاید بزرگترین دستاورد ما باشد.
اصلیترین چیزی که بر موفقیت ما و گروه تاثیر میگذارد اول، دوم و سوم و از همه مهمتر نیت و اخلاص خود برگزارکنندهها و اساتید و بچههای گروه است که هرچه مخلصتر و با نیت پاکتری آمدند نتیجه بهتری گرفتیم بهطور کلی. عامل مهم دیگری که در موفقیت گروه حتما موثر بوده و هست آن میزانی است که اسپانسرهای مختلف اعم از کمکهای مردمی یا جاهایی مثل همین نهاد کتابخانهها که کمک میکند، واقعا به این فعالیتها کمک کرده باشند که در کیفیت برنامهها تاثیر مستقیمی داشته و دارد.
البته از میزان دستاوردها قطعا نمیشود اعلام رضایت کرد. قطعا میشد خیلی بهتر، بیشتر و کاملتر و خوبتر از اینها فعالیت کرد. اما بضاعت ما اینقدر بوده.
۸-تاکنون از مردم بشاگرد، درباره فعالیتهای مدرسه جهادی خواندن و سایر گروههای جهادی که مشغول فعالیتهای عمرانی و... در منطقه هستند، در خصوص میزان رضایت از عملکردها نظرسنجی یا نظرخواهی شده؟ اگر بله، نتیجه چه بوده؟
ما چون نوع کاری که انجام میدهیم مستقیما با خود مردم، بچهها، خانوادههایشان، دانشآموزان و اینها سروکار دارد عملا در هر لحظه در حال گرفتن بازخورد هستیم و شکر خدا بازخورد مثبتی که ما گرفتیم صدها و هزاران برابر بیشتر از آن کار اندکی هست که انجام دادیم.
۹- افق چشماندازی که نهایتا برای مدرسه خواندن تعریف کردهاید، کجاست؟ فکر میکنید چه زمانی این افق محقق شود؟
افق و چشمانداز مدرسه جهادی خواندن در حقیقت آینده و زندگی این دانشآموزها هست. یعنی ما وقتی میتوانیم بگوییم ایدهمان محقق شده و به نتیجه رسیده که ببینیم این بچهها در فضای زندگی و در همه حوزهها علیالخصوص معنویات و در درجه بعدی آن هنرهایی که آموزش میدهیم بتوانند موفق بشوند و زندگی خوب و سالم و بابرکتی داشته باشند. این خودش افق و چشمانداز کار ماست.
۱۰- به نظرتان مدرسه جهادی خواندن چه ظرفیتهای بلااستفادهای دارد که به اندازه کافی مورد توجه قرار نگرفته؟
ظرفیتها که خیلی زیاد است. یعنی ما بهواسطه عدم توانایی مالی و حمایت نشدن، چون حقیقتا این کار، کاری است که نیاز به حضور مستمر دارد، نیاز به رفت و آمد دارد، نیاز به حمایتهای پشتیبانی از خود فعالیتها دارد که چون حمایت جامع و کاملی نبوده، و ما نمیتوانستیم آنطوری که باید و شاید و آنطوری که فکر میکردیم مناسب است برنامهریزی بکنیم، قطعا باعث میشده خیلی از ظرفیتهایی که اساتید و دوستان داشتند مغفول بماند.
۱۱- فارغ از توصیفاتی که خوانده و شنیدهایم، شما به عنوان کسی که بارها به بشاگرد رفته و هر بار چند صباحی با مردم محشور و مأنوس بودید، بشاگرد و مردمش را چگونه مردمی یافتید؟ به نظرتان با چنین مردمی چطور باید رفتار کرد؟
آنچه که من دیدم، این مردم و این بزرگوارانی که در بشاگرد دیدم از نجیبترین، باکرامتترین، باشخصیتترین، مهربانترین، بیآلایشترین و مهماننوازترین مردمی بودهاند که من در زندگیام دیدهام و حقیقتا هر چه در بشاگرد برای این مردم کار بشود، باز هم کم است و هنوز جا دارد.
۱۲- چنانچه افرادی مایل به همکاری با مدرسه جهادی خواندن باشند، پذیرا هستید؟ اگر پاسختان مثبت است، در چه زمینههایی و تا چه میزان و چگونه میتوانند ورود کنند؟
فعالیت در مدرسه جهادی نیاز به طی مراحل خاصی ندارد، منتها ما چون نوعا کار آموزشی انجام میدهیم و آموزشهایمان هم تخصصی است و خیلی در حوزههای دیگر ورود نکردهایم، عمدتا بزرگوارانی میتوانند با ما همکاری کنند که در آن حوزهها تخصصی داشته باشند، سابقه آموزش داشته باشند و بتوانند بیایند و کمکهایی از این دست ارائه بدهند و اگر متخصص باشند استقبال میشود و حتما استفاده میکنیم.
۱۳-از اینکه وقتتان را در اختیارمان گذاشتید و پاسخگوی سوالات بودید بسیار متشکریم.
إنشاءالله که خدا به ما و به شما و به همه توفیق خدمت و استفاده از این ظرفیت عمری که داده را عنایت کند. زنده باشید.