(میزگرد سیاسی بامشارکت:علی اکبر اشعری،حسین رویوران،محمد حسن زورق،احمد کاظم زاده)
محمد حسن زورق:برخی رخدادها و سوانح ناگوار رخ می دهند که هر کدام می تواند در شرایط جنگ روانی که ایران از سوی غرب با آن روبروست،اثرات ناگواری بر افکار عمومی برجا بگذارد.
حوادث ناگواری که بعنوان یک حادثه معمولا در کشورهای دیگر از آنها عبور می شود در ایران بدلیل تمرکز رسانه های وابسته به امپریالیزم آمریکا بر آنها،تبدیل به یک مسئله و حتی گاهی تبدیل به یک چالش و در شرایطی تبدیل به یک بحران می شوند. حوادثی نظیر ریزش ساختمان متروپل در آبادان،آتش سوزی در برخی از ساختمان ها یا حادثه برخورد قطار با بیل مکانیکی ممکن است در هر کشوری رخ دهند و تبدیل به یک چالش سیاسی نشوند ولی در ایران به دلیل اینکه ایران هدف یک جنگ روانی دامنه دار از سوی غرب و رسانه های وابسته به غرب است تبدیل به چالش می شوند این وضعیت از جهت ایجاد روحیه جهادی و کمک به آسیب دیدگان یک فرصت و از جهت تخریب روحیه مردم یک تهدید بشمار می آید.
بعنوان مثال در یک ساختمان آتشسوزی شده، و ۹ نفر هم به خاطر تنگی نفس به بیمارستان منتقل شدند یا در مورد حادثه متروپل آبادان پرسش هائی در افکار عمومی مطرح است اینکه گفته شده اول جواز برای ۶ طبقه دادند بعد روی آن ۶ تا طبقه ۱۰ ساخته شده یعنی ۴ طبقه دیگر هم ساخته شد در مورد مسئله بعد قطار یزد طبس نیز پرسش هائی مطرح است آیا راننده قطار مقصر بوده؟ چرا راننده کنترل قطار را داده به کمک راننده؟ سرعتش چرا بالای ۱۳۰ کیلومتر بوده؟ البته اصل قضیه این است که آن بیل مکانیکی چرا در مسیر قطار بوده؟این پرسش در شرایط جنگ روانی هر یک سوژه ای برای تبلیغات دامنه دار القائی می شوند که در مقابل آنها باید تبلیغات افشائی به اندازه و به هنگام و موثر صورت پذیرد.به هر حال ۱۷ نفر در این حادثه کشته شدند ۵۰ نفر هم مجروح شدند زخمی شدند نکته مهم دیگر این است که تزریق مداوم و پیوسته اخبار منفی به جامعه می تواند پیامدهای خطرناکی در پی داشته باشد مرحوم استاد خوروش در کتاب خود تحت عنوان تاثیر موسیقی بر اعصاب و روان به محرک های انبساطی و انقباظی و سیستم سلسله اعصاب سمپاتیک و پاراسمپاتیک پرداخته است.
اگر محرک های انقباضی در محیط زندگی فرد و یا جامعه خیلی بیشتر از محرک های انبساطی باشد آن فرد یا جامعه با عوارض و عواقب ناخوشایندی روبرو خواهد شد. به همین دلیل است که بعضی از بیماریهای روانتنی وجود دارند به خاطر اینکه تحریکات این دو سلسله اعصاب در کل بدن منتشر می شود فشارخون، زخم معده، زخم روده، بیماریهای قلبی و گرفتگی عروق قلب از این قبیل مشکلات است بیماری قند هم همینطور بخش قابل توجهش مربوط است به فشارهای عصبی در زندگی فردی مشخص شده که اگر یک نفر محرکهای شدید انقباضی در زندگیاش به وجود بیاید اول غمگین میشود بعداً افسرده میشود بعداً به طور مطلق مأیوس میشود حتی از خودش نیز مایوس می شود، یعنی به تواناییهای خودش هم شک میکند و کارایش به شدت پایین میآید منفعل میشود حتی بعضی از روانشناسان وقتی بیماری را دارند رصد میکنند از اولیای بیمار میپرسند که مثلا امروز صبح بلند شد سرش را شانه کرد یا نه، یعنی اینقدر بیتفاوت میشوند که دیگر هیچ چیزی برایشان معنی ندارد اگر یک روز بلند شود و سرش را شانه کند یک علامت مثبت از نظر روانشناس شناخته میشود مرحله بعدی که در زندگی اجتماعی اتفاق نمیافتد ولی در زندگی فردی ممکن است اتفاق بیفتد بیماری اسکیزوفرنی است درمورد بیماری اسکیزوفرنی یک تئوری این است که آب بین سلولی در مغز کم میشود و برای لحظاتی مراکز شنوایی و بینایی وصل میشوند به مرکز خیال و اگر فرد آدمی باشد که خیالها و توهمات غمانگیز و وحشتانگیز داشته باشد .
آن وقت آن تخیلات خودش را میبیند مثلاً آدمهایی که نگران این هستند که ترور بشوند این توهم در ذهنشان هست اگر گرفتار این بیماری بشوند یک لحظه میبینند که یکی آمد جلو یا پشت سر و حمله کرد وشلیک کرد و اینها واقعاً در حالت ترور قرار میگیرند و از ترس بیهوش میشوند بعد از چندی که ارتباط بین مرکز خیال و مراکز شنوایی و بینایی قطع می شود و بیمار بلند میشود و نگاه میکند وضع خودش را بررسی می کند می بیند خونی در کار نیست و سالم است دفعات اول تعجب میکند دفعات سوم و چهارم میرود پیش روانشناس یا روان پزشک، بعد معلوم میشود که گرفتار این بیماری شده است خوب عوارض این بیماری همیشگی است طول این بیماری چند سال بیشتر نیست ولی عوارضش میماند در زندگی اجتماعی تا مرحله قبل از اسکیزوفرنی کاملاً قابل انجام شدن است ببینید مثلاً یک دختری را در نظر بگیرید از یک خانواده ثروتمند تک فرزند باشد یک دفعه پدر و مادرش را از دست بدهد و بعد یک ازدواج ناجور هم بکند یعنی سه چهار شوک منفی در زندگیش به وجود بیاید این آدمها از نوع آدمهایی هستند که در معرض این بیماریها قرار میگیرند بعضی وقتها کارشون به اتاق شوک میرسد یعنی شوک الکتریکی بهشون میدهند اگر ما محرکهای انبساطی را به S1 نشان بدهیم و محرکهای انقباضی را S2 نشان بدهیم کسری به وجود میآید که یک ضریب است ضریب K، ضریب K مساوی است با یک در شرایطی که S1 و S2 با هم مساوی باشند در شرایطی که S1 کوچکتر از S2 این کسر به سمت صفر میل میکند یعنی آن حالتهای بحرانی در این شرایط صورت میگیرد در شرایطی که S1 بزرگتر از S2 باشد فرد آدم با نشاطی میشود با روحیهای بالا میشود یکی از کارهایی که روانشناسان میکنند وقتی که مریض به آنها مراجعه میکند به او میگویند که زندگینامه خودت را بنویس، مریض مینویسد جلسه بعد به او میگویند که نقاط مثبت زندگی خودت را استخراج کن و نقاط منفی را هم استخراج کن و او در استخراج می کند یعنی کاری میکنند که ضریبK در ذهن بیمار بزرگتر از یک شود در حالیکه در ذهن آن مریض به سمت صفر روی کرده است .
تلاش میکنند که نقاط مثبت زندگیش را ببیند جالب توجه این است که روایات ما هم خیلی بر این نسبت تأکید دارد یعنی بر اینکه همیشه طبقات ضعیفتر از خودتان را ببینید این فقط از این بابت نیست که در حق آنها ترحم کنیم ، بله آن هست در جای خودشد مهم است، از این بابت هم هست که قدر داشتههای خودمان را بدانیم برای چی؟ برای این که تعادل و سلامت روحیه داشته باشیم ما یک چیزی داریم به نام «توقع» یک چیزدیگری هم داریم به نام «امکانات» اگر توقع مساوی با امکانات باشد ما حالت عادی داریم نه غمگین هستیم نه شادیم، صبح شما از خانه بیرون آمدید فرزند شما داشت کیف مدرسه را میبست یا نوۀ شما .او نه میخندید نه گریه میکرد داشت کیفش را آماده میکرد. شما به او میگویید که شب تو را به پارک می برم بچه خیلی خوشحال میشود و شما را در آغوش میگیرد و میخندد چرا این حالت در او به وجود میآید این حالت شادی است که ما آن را به او میدهیم شادی، چرا اتفاق میافتد چون میبیند که امکانی را دارد که توقعش را نداشته و در نتیجه حالت شادی در او به وجود میآید حالا اگر توقع کوچکتر از امکانات شود چه می شود شب که شما میروید به منزل ،خسته هستید میگویید که امشب نمیتوانیم برویم پارک کودک میزند زیر گریه، چرا زیر گریه میزند؟ چون توقعی را دارد که امکانش را ندارد، نکته مهم این است که ما یک چیزی داریم به عنوان «توقع عمومی» یک چیزی دیگری داریم به عنوان «امکانات ملی»، مسئولین هر نظامی باید مواظب باشند که همیشه توقع عمومی کوچکتر از امکانات ملی باشد تا مردم شاد باشند و رضایت آنها به دست بیاید نکتهای که وجود دارد این است که امکانات ملی از جنس عینیت است ولی توقع از جنس ذهنیت است.
در ذهنیت میشود فلک را سخت شکافت و طرح دیگر انداخت در عینیت اگر از ارتفاع ۲ متری بیفتیم ممکن است پای ما بشکند یعنی اصلاً شرایط ذهنیت با عینیت تناسبی ندارد. وقتی که ما یک وعده میدهیم در ذهنیت توقع به وجود میآید فوراً هم به وجود میآید تا بینهایت هم میتواند افزایش پیدا بکند اما اگر بخواهیم توقع را اجرا کنیم، بودجه میخواهد آموزش میخواهد نیروی انسانی میخواهد تجهیزات میخواهد و بطور کلی امکانات میخواهد و زمان میخواهد توقع بلافاصله ایجاد میشود در یک زمان ودر لحظه ولی امکانات بلافاصله ایجاد نمیشود اتفاقی که در ایران دارد میافتد این است که مرتب «توقع عمومی» دارد بالامیرود هم به وسیله رسانههای خارجی طوری که برای مردم ایران دنیا یعنی اروپا و آمریکای شمالی برای مردم ایران دنیا دیگر بیافرا نیست دنیا صحرا نیست دنیا آفریقای مرکزی نیست هند نیست دنیا کراچی نیست دنیا عموما سوئیس است سوئد است نروژ است حداقل ترکیه است توقع عمومی را رسانههای خارجی میبرند بالا و ناآگاهی مسئولان داخلی از اینکه هر اقدامی می کنیم و هر حرفی که میزنیم تأثیرش را روی افکار عمومی باید در نظر بگیریم یعنی هر برنامهای باید یک «پیوست افکار عمومی» داشته باشد یک مسئله است بعضی اصلاً از آن غافل هستند بعضی وقتها به عنوان وعده دادن و خبر تازه به مردم دادن و بعضی وقتها برای رأی گرفتن و بعضی وقتها بدون توجه به اثر وعده ای که میدهند خیلی راحت وعده میدهند، در حالی که هر وعدهای که میدهیم مقداری توقع عمومی را بالا میبرد و از طرف دیگر ، امکانات ملی را هم غرب دارد با برنامهریزی کم میکند یعنی محاصره اقتصادی میکند، محاصره بانکی میکند، فشارهای بینالمللی میآورد، بازار جهانی را تغییر میدهد سیاست دامپینگ را پیش میگیرد، امکانات ملی را هم سعی میکند بیاورد پایین نتیجهاش چیست؟
نتیجهاش افسردگی اجتماعی است این وسط ناآگاهی رسانهها از این قبیل مسائل هم به این بحران دامن میزند وقتی رسانهها را شما نگاه بکنید لبریز شده اند از منفی گرایی و منفی بافی، برای بعضی خبر مثبت اصلاً جاذبه ندارد مثبت اندیشی اصلا خریداری ندارد. به این شرایط اضافه کنید سیاست هزار چاقویی که اسرائیل و آمریکا علیه ملت ایران در پیش گرفته اند.این طرح فقط در سیاست و امنیت نیست در حوزه زندگی اجتماعی هم هست در حوزه زندگی فرهنگی و اقتصادی هم هست وقتی مرتب این محرک های منفی دارد میآید یک زخم کاری است که بر افکارعمومی زده می شود هرکدام از این خبرها که من اشاره کردم اینتاثیر را دارد، هر یک از این خبرها یک محرک انقباضی است یعنی مرتب مخرج کسر kدارد بزرگ میشود صورت کسر بزرگ نمیشود بلکه بر عکس کوچک میشود الان رسم شده اخبار مثبت را هم در قالب منفی مطرح میکنند مثلاً کرمانشاه یک فرودگاه بینالمللی دارد خوب اینکه کرمانشاه یک فرودگاه بینالمللی دارد امر مثبتی است .
ولی با این خبر روبرو می شویم که فرودگاه کرمانشاه قربانی فقط ۶۰ پرواز در هفته است میشد خبر این باشد که ۶۰ پرواز هفتگی در فرودگاه کرمانشاه این خبر خنثی بود و یا چنین می شد:شکوفایی پروازهای بینالمللی از فرودگاه کرمانشاه است در این حالت خبر مثبت بود، ولی «فرودگاه کرمانشاه قربانی فقط ۶۰ پرواز است»کاملا منفی است انگار که باید ۶۰۰ تا پرواز باشد این میشود خبر منفی. حکایت لیوان نیمه پر است که نصفش پُر است نصفش خالی میتوانیم بگوییم نصفش پُر است، میتوانیم بگوییم نصفش خالی است میتوانیم بگوییم نصفض پُر و نصفش خالی است بستگی دارد چه سیاست خبری داشته باشیم شرایط جنگ روانی علیه ایران دارد به سمت بحرانی شدن میرود یعنی الان طوری شده که به اصطلاح انگار این یک داوری کلی و قطعی ایجاد شده که این نظام ناموفق است دولت ناموفق است مسئولین فرصت طلب هستند مسئولین کار نمیکنند کسی به فکر مردم نیست این داروی های غلط و ناصواب دارد تبدیل میشود به لایه های رسوب شده در قسمتهای زیرین افکار عمومی و بتدریج تبدیل میشود به یک ماده منفجره از جهت اجتماعی اگر فکری برایش نشود و در یک شرایط بحرانی ممکن است مشتعل بشود مانند برخی از شورش هائی که در گذشته در برخی از شرایط با آنها روبرو بوده ایم.