بحران الگوهای اجتماعی در ایران و راه حل آن

0 356

مدتهاست که بخش وسیعی از نیروهای ارزشی جامعه از رفتار برخی از بازیگران تلویزیون و سینما و فوتبالیست ها گله مند اند و اعلام می کنند که این قشر اجتماعی که معمولا به آنها سلبریتی گفته می شود بیشتر بر اساس فرهنگ غربی موضع سیاسی یا اجتماعی می گیرد و با فرهنگ بومی و مردم بیگانه است. این قشر چه بخواهیم یا نخواهیم جزو الگوهای اجتماعی جامعه فعلی در آمده و بسیاری از جوانان از آنها تبعیت می کنند. این پدیده اجتماعی چرا ؟ و چگونه به اینجا رسید ؟ و الگوهای جامعه ما چرا تغییر کرده ؟ و  راه حل های مشکل الگوهای اجتماعی چیست؟ و اینکه بهترین الگوها چه می تواند باشد؟

شکی نیست که از دیر زمان موضوع الگوهای اجتماعی مطرح بوده و گاهی رهبران سیاسی جامعه، دانشمندان، عرفا  و پهلوانان الگوهای مردم به ویژه جوانان بودند. کتاب شاهنامه فردوسی اثری است که نشان می دهد از دیر زمان پهلوانان الگوهای جامعه ایران بودند و قرن هاست که با تکرار اشعار این شاعر این الگوها حفظ شده بود. همچنین دیوان مثنوی مولانا جلال الدین بلخی نیز الگوی مهمی در جامعه ایران مطرح می کرد در زمینه یافتن معرفت به هستی و خالق آن و انتخاب مرادی که می تواند مرید را به شناخت کمال و تمام برساند. این الگوها تا مدتی پیش همچنان کارکرد اجتماعی بالایی در جامعه ایران  داشت اما در دو دهه اخیر تغییراتی در ایران و کل جهان دیده می شود که ناشی از شدت تحولات در زمینه ارتباطات  و رفتارهای اشتباهی که به وجود آمده است.

واقعیت این است که ورود فضای مجازی به زندگی جوامع مختلف تاثیرات گسترده ای بر رفتارهای اجتماعی آنها گذاشته است. این ارتباط که فاصله های جغرافیایی میان جوامع را برداشته و شرق و غرب عالم را به هم نزدیک کرده حامل فرهنگی است که متاسفانه مسئولین فرهنگی جامعه در رصد ابعاد کامل آن موفق نیستند، چه رسد به اینکه ارائه دهنده راه حلهای مناسب باشند. اغلب نسل بزرگسال و میانسال و سرپرست خانواده های جامعه ایران نسبت به این تحولات بی تفاوت بوده و با تاکید بر سنت های دیرین اجتماعی با پدیده مدرنیته و فضای مجازی به صورت کاملا سطحی به آن نزدیک شده و از ورود به عمق آن خودداری کرده و می کنند در حالیکه قشر جوان دچار شیفتگی نسبت به این پدیده شده و روزانه ساعتهای زیادی از عمر با ارزش خود را در این فضا سپری می کند. امروزه جوانان بر خلاف اکثر بزرگ سالان در اینستگرام، توییتر، فیس بوک … و غیره صفحه دارند و در کنار آن در وات ساب و تلگرام با دیگران در حال رد و بدل کردن محتواهای صوتی و تصویری هستند. جالب اینجاست که در این فضای جدید ارزش های خاصی حاکم است که برای وب گردان معیار شمرده می شود مانند تعداد فالورها یا دنبال کننده ها و اینکه چه کسی زودتر نسبت به پدیده ها واکنش مناسب از خود نشان می دهد. اگر قبول کنیم که این حضور بدون تاثیر پذیری نمی تواند باشد در می یابیم که یک متغیر مهم در فرآیند جامعه پذیری اتفاق افتاده و تعامل متناسب با آن انجام نمی شود.

زمانیکه یک خواننده یا هنرپیشه در فضای مجازی حضور می یابد و وقت می گذارد و یا بر اساس جمعبندی از طرف خود کسی را مامور سر و سامان دادن صفحه خود می کند و چند میلیون دنبال کننده برای خود دست و پا می کند و هر روز آنها را با سوژه های مختلف تغذیه می کند معلوم است چرا این افراد سلبریتی می شوند و در جامعه تاثیر می گذارند. مسئولین سیاسی متاسفانه یا از این فضا دور هستند و یا حد اکثر کانال یا صفحه ای در ارتباط با کار یا ماموریت خود ایجاد می کنند که فاقد جذابیت های لازم است. الگوهای اجتماعی بالقوه هر جامعه که شامل مبتکرین، مکتشفین، اساتید دانشگاه ها، هنرمندان حوزه های ادبی، تجسمی، حرفه های صنایع دستی، حوزه های تولیدی مختلف، صنعتگران و افراد تیز هوش علمی و اقتصادی، آنقدر غرق در کار خود هستند که به زعم آنها وقتی برای چنین کاری ندارند. نتیجه این فرآیند همین وضعیتی است که ما شاهد آن هستیم و از آن اظهار نارضایتی می کنیم.

البته دولت بخش وسیعی از برنامه ریزی وضع موجود را بر گردن دارد . پایه های غلط و ریل گذاری های موجود نادرست است که جامعه را به اینجا رسانده است. زمانیکه دولت ورزشکارانی که در بازیهای جهانی مدال می گیرند تشویق می کند و رسانه ملی آنها را در بوق و کرنا می کند و در بالاترین سطح تکریم می نماید در حالیکه برندگان المپیاد های علمی مورد توجه  کامل قرار نمی گیرند و رسانه ملی گاهی آنها را نمی بیند و در نهایت دچار ضایعه فرار مغز ها می شویم نباید انتظار نتایجی غیر از آنچه موجود است باید داشته باشیم. یک متفکر یا نویسنده پس ازحمایت بسیار به سختی کار پیدا می کند و حقوقی دریافت می کند که شاید یک دهم حقوق یک فوتبالیست و یا هنرپیشه باشد. آیا این شرایط ما را به سوی آینده مطلوب هدایت می کند؟

)

برای برون رفت از شرایط ناهنجار کنونی و ایجاد جامعه با نشاطی که به قول افلاطون اهل علم و فضیلت و افراد دلسوز و خود ساخته در راس الگوهای جامعه قرار گیرند ابتدا باید نسبت به شرایط موجود شناخت کافی پیدا کنیم و حوزه های مختلف اجتماعی اصلاح گردد. اینکه بیاییم و یکسره همه فوتبالیستها یا هنرپیشه ها را قشرهای فاسد اجتماعی اعلام کنیم قطعا غلط است و با واقعیت تطابق ندارد و این رفتار بر اساس عقلانیت نمی تواند باشد. در هر قشری آدم های خوب و بد وجود دارد و صلاح جامعه در دوری از مطلق گویی است. دوم رفتار دولت و رسانه ملی در معرفی الگوهای اجتماعی تا حدی معقول و مصلحت اندیشانه باید عمل کند. درست نیست اشتباه اول را رسانه یا مسئولین انجام دهند ولی زمانیکه اتفاقی می افتد سلبریتی ها متهم شوند. متاسفانه تاکنون سلبریتی از طرف صدا و سیما به دهها برنامه دعوت می شوند و تبلیغ می گردند و زمانیکه یکی از  آنها ترک حجاب می کند یا به آن طرف آب مهاجرت می کند تنها او را مقصر اعلام می کنند. سوم برای معرفی سلبریتی های حقیقی که به این مرز و بوم و این جامعه با جان و دل خدمت بزرگی کرده و یا می کنند باید برنامه هائی تعریف کرد تا مردم با قهرمانانشان آشنا شوند. برای اینکه از انصاف دور نشویم برنامه در باره شهدا، خیرین و امداد رسانان در رسانه ها دیده می شود ولی کمیت آن تناسب ندارد. در جامعه ما افراد خیر زیادی وجود دارند که واقعا استحقاق الگوی اجتماعی شدن را دارند ولی به علت اخلاق نیکویی که دارند در پی تبلیغ عمل خود نیستند. خیرین مدرسه ساز ، خیرین سلامت، گروه های جهادی که در مناطق محروم به ساخت و ساز یا درمان مردم محروم می پردازند و افرادی نابغه که با ابتکارات علمی خود مردم را از زیر فشار تحریم های ظالمانه غرب نجات دادند و همه کسانی که مال و جان و وقت خود را بدون انتظار دنیوی فدای این مردم کردند بهترین الگوهای این مرز و بوم اند که باید به تبلیغ آنها بپردازیم و آنها را سرمشق و الگوی جامعه نوین ایران قرار دهیم.

 

 

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.