(میزگرد سیاسی با شرکت :علی اکبر اشعری،فوآدایزدی،حسن بهشتی پور،حسین رویوران،محمد حسن زورق و ابراهیم متقی)
فوآد ایزدی: در رابطه با بحث نظام جهانی درمورد یکسری از مباحث اجماع هست ودرموردیکسری از مباحث هم که اختلاف نظر هست. بحثی که درمورد آن اجماع هست اتفاقی است که بعد از جنگ جهانی دوم افتاد و جهان دو قطبی شد کسی شک و شبهه ای در این واقعیت ندارد اختلاف نظراگر هست روی این مسئله هست که بعد از فروپاشی شوروی آیا ما یک نظام تک قطبی را تجربه کردیم یا نه نظام تک قطبی شکل نگرفت .این بحث یک مقدمه هست تا به بررسی شرایط آینده برسیم باید دربارۀ گذشته و حال تحلیل عمیقتری پیدا بکنیم تا ببینیم آینده چه میشود. عدهای معتقد هستند که نظم تک بعدی هیچ وقت شکل نگرفت و دلایل خودشان را هم میآورند. عدهای هم معتقد هستند که نظام تک قطبی شکل گرفت منتها تا سال ۲۰۰۷ یا ۲۰۰۸ ادامه یافت و بعد تمام شد یعنی هفده هجده سال بیشتر طول نکشید. این سؤال مطرح است که اگر ما نظر اول را بپذیریم که شکل نگرفت یا نظر دوم را بپذیریم که شکل گرفت ولی فقط ۱۷ یا۱۸ سال دوام آورد،چرا نظام دو قطبی ۴۵ سال طول کشید نظام تک قطبی خیلی کمتر دوام آورد؟ ۴۵ سال که نبود، ۲۰ سال هم نبود! این سؤالی است که باید پاسخ به آن بدهیم زیرا اگر جواب این سؤال را درست متوجه بشویم آن وقت میتوانیم در مورد وضعیت آینده نیز نظر بدهیم. برای پاسخ به این سؤال چند دلیل کارشناسان میآورند که چرا نظم تک قطبی آمریکایی یا اصولاً ریشه نداشت یا اگر داشت زود تمام شد. دلیل اول شکست پروژه جهانی سازی یا جهانی شدن است. یعنی آمریکاییها احساس میکنند بعد از فروپاشی شوروی در آن موانعی که برای گسترش فرهنگ سرمایه سالار در دنیا وجود داشت این مانع ها از بین رفته آمریکا هست و کل دنیا و این ظرفیت وجود دارد که سیستم آمریکایی همه جا مسلط بشود چه در حوزه اقتصادی چه در حوزه فرهنگی چه در حوزه اجتماعی و سیاسی، یعنی اگر دعوائی در شرایط نظام دو قطبی بود آن دعوا تمام شد و یکی از دو طرف دعوا پیروز شد و دیگر رقیبی نیست ودعوایی هم دیگر نیست از آن شرایط داستانی دیگر نیست. چون تاریخ دعواها را مینویسد ودیگرهیچ، پس تاریخ هم پایان پیدا کرد تا انتهای ابدیت نظم لیبرال آمریکایی همین جوری جلو میرود.
حسن بهشتیپور: مارکس هم بحثش این است در دورۀ استیلای جهانی کمونیزم، پایان تاریخ است چون تضادهای طبقاتی از بین میرود .
فوآد ایزدی: از این جهت که گفته شد این ذهنیت آمریکاییها بود که بعد از فروپاشی شوروی نظام تک قطبی جهانی مستولی می شود منتها در عمل چه اتفاقی افتاد؟ در عمل پروژه جهانی سازی دچار چالش شد و چالش هم برای صاحبان سرمایه در دنیا نبود و برای رؤسای شرکتهای چند ملیتی هم نبود اینها نه تنها چالش نداشتند که اتفاقاً وضع آنها خیلی خوب شد اگر به فهرست میلیاردرهای دنیا را نگاه کنید در دهههای بعد از فروپاشی شوروی ثروت آنها افزایش پیدا کرد نه میلیاردر که تریلیارد شدند ، پس چه چیز چالش پیدا کرد؟ چالش بین مردم معمولی کشورهای غربی و طبقه حاکمه بوجود آمد.چرا مردم متوسط مردم وطبقه پایینتراز اینها دچار چالش شدند؟ اتفاقاً به خاطر برداشته شدن موانع قبلی، شرکتهای چند ملیتی -که موتور متحرک جهان سازی بودند- هر جایی خواستند رفتند و مستقر شدند و چون قیمت کارگر از شاخصهای اصلی سود هست ]یعنی اگر شما بتوانید قیمت کارگر را کنترل بکنید سود را بطورجدی میتوانید افزایش بدهید[ رفتند دنبال کارگر ارزان و نتیجه چی شد؟ در این سی چهل سال بعد از فروپاشی شوروی خیلی از این شرکتها به کشورهای دارای کارگر ارزان منتقل شدند افرادی که در کشورهای غربی بعنوان نیروی کار بودند کارگرها، حالا شرکتها هم کارگر دارند هم مدیر دارند به هر حال افراد مختلفی در این شرکتها کار میکنند اینها چه اتفاقی برایشان افتاد؟ کارشان را از دست دادند یا از صنایع تولیدی رفتند. رفتند به بخش خدمات صنایع سرویس دهی همه جای دنیا از نظر شغلی، شغلهای پایینتری هست و درآمد کمتری دارد و این موجی هست که در کشورهای غربی بدلیل پروژه جهانی سازی ایجاد شدکرد که شما نتیجهاش را در آمریکا دیدید یکی از نتایجش انتخاب ترامپ بود. شعار ترامپ چه بود؟ ملی گرایی اقتصادی بود وملیگرایی اقتصادی یعنی چه؟ همان شعار «آمریکا اول» میگفت که دولتهای قبل از من چه جمهوریخواه چه دموکرات وارد این پیمانهای تجاری شدند که ازآن مردم آمریکا ضرر کردند و سیاستمدارهای فاسد دولت ها را کنترل میکردند و میکنند و من میآیم این باتلاق فاسد را در واشنگتن خشک میکنم با این شعار ترامپ سرکار آمد و گفت من میلیاردر هستم ونیازی ندارم که فلان رئیس شرکت یا فلان لابی من را بخرد. من وضع مالیم خوب است و قابل خرید نیستم. پس من چکار میکنم؟ میروم و مشکلات را حل میکنم. خلاصه موفق نشد منتها شعارش جذاب بود از این جهت این پیرمرد پر حاشیه هر غلطی میکرد محبوبیت او حفظ می شد و در نظر سنجیها خیلی اتفاق خاصی برایش نمیافتاد چون موجی ایجاد کرده بود که جذابیتی ایجاد کرد در این شرایط در انگلیس بریکس رأی آورد و در خیلی از کشورهای اروپایی این جریان راست که همان ادبیات ملیگرایانه را دارد رشد کرد در فرانسه- در همین انتخاب اخیر- هم شما دیدید که وضع اینها خیلی بهتر شد. پس این یکی از دلایل دوام نیاوردن نظام تک قطبی این بود که یک واکنش مردمی در کشورهای غربی علیه آن بوجود آمد و اجازه نداد آن مسیر طی بشود و شما دیدید که در انتخابات ۲۰۱۶ خانم کلینتون هم که دموکراتها علاقمند به این توافقات تجاری بین المللی و جهانی سازی وبودند ترامپ میگفت من وارد پروژه جهانی سازی نمیشوم و از آن خارج میشوم گرچه کلینتون هم بدلیل انتخاباتی همین حرف را زد -که الان ادبیات موجود بین دموکراتها و جمهوریخواهها یکسان هست-ترامپ رای آورد. پس این یک دلیل شکست آن پروژه بزرگتری است که آمریکاییها داشتند. تبعات این شکست هم این پدیده ای است که میگویند سیاست هویت ]محور یعنی هویت[ اصالت پیدا کرد. ذهنیت منفی نسبت به مهاجرت افزایش پیدا کرد.برای ادبیات ترامپ که می گفت دیوار میکشم وآمریکا را از مکزیکجدا می کنم محبوبیت ایجاد شد. الان بایدن سیاستهای ترامپ را دارد ادامه میدهد.شما تغییرات خاصی در سیاست بایدن نسبت به ترامپ نمیبینید.دیدید که چندی پیش چهل پنجاه نفر از مهاجران در کامیونی فوت میکنند چرا؟ به خاطر همان سیاستها که دارد ادامه پیدا میکند پس این یک دلیل که پروژه جهانی سازی آمریکائی ادامه پیدا میکرد دلیل دوم داستان چین هست. کارشناسان آمریکایی غالباً میگویند بزرگترین اشتباه راهبردی آمریکا در قرن بیستم اجازه دادن به چین بود که وارد بازارهای جهانی بشود یعنی براساس تحلیل اشتباهی که در زمان نیکسون انجام دادند زمانی که نیکسون میخواست از شوروی جدا شود گرچه بعضی از بازیگران سیاسی آمریکا موافق بودند و میگفتند آمریکا از شوروی جدا بشود.
اقتصادیها موافق بودند میگفتند چین یک میلیارد جمعیت دارد هم کارگر ارزان دارد هم بازار بزرگ دارد و این یک فرصت است برای ما، براساس این ذهنیت که «ما بیاییم و چین را از بلوک شرق خارج بکنیم زیرا تغییر در سیستم اقتصادی چین منجر به تغییر در سیستم سیاسی آن خواهد شد و مسئله چین حل خواهد شد»عمل کردند ولی در عمل چه اتفاقی افتاد؟ چینیها از این فرصت استفاده کردند و سیستم اقتصادیشان را عوض کردند اما سیستم سیاسی را دست نزدند قدرت حزب کمونیزم کمتر که نشد که، بیشترهم شد رهبرشان را هم هر ده سال یکبار عوض میکردند اواسط دوره اوباما دیگر اجماع شد که سر ما کلاه رفته کارشناسان آمریکایی گفتند چینیها سر ما کلاه گذاشتند آن سخنرانی مشهور آقای اوباما بود که چرخش به شرق و الان جمهوریخواهها و دموکراتها با هم علیه چین رقابت میکنند و هرچه ضد چینتر سخن می گویندشما سخنرانی های آنها را نگاه کنید به شدت ضد چینی است. انتظار ما این بود با توجه به دعوایی که اینها با روسیه دارند یک ذره دعوای با چین را کاهش بدهند چون واقعگراها در آمریکا این را میگفتند.آنها میگفتند شما چین و روسیه را با هم متحد نکنید منتها دولت اوباما خیلی ضد چینی بود که خارج از انتظار بود و این برمیگردد به عقبه فکری این مجموعۀ از افرادی که الان در آمریکا وکاخ سفید هستند این را شما از افرادی که در حوزه سیاست خارجی دولت بایدن هستند بپرسید به اینها بگویید شما کدامیک از دکترینهای سیاست خارجی آمریکا را پیروی میکنید؟ اینها خودشان میگویند ما بینالمللیهای لیبرال و اینترنشنالیسم هستیم یعنی بینالمللی گراهای لیبرال، بینالمللی گرای لیبرال چه میگوید؟ میگوید که لیبرالیسم تفکر بسیار خوبی است وهمه جای دنیا باید منتشر بشود حتی اگر نیاز به استفاده از زور باشد باید از زور استفاده کرده که حالا من پیشنهاد میکنم مناظرهای که یک ماه پیش در کانادا بین جان مرشایمر استاد دانشگاه شیکاگو ویکی از نظریهپردازهای اصلی تفکر واقعگرایی لیبرالیستی که استاد دانشگاه هاروارد است و متعلق به همان تفکر است را نگاه کنید اینها یک گروه بودند طرف مقابل آقای مایکل مک فایل بود که سفیر آمریکا بود در روسیه در دوره اوباما که اصالتاً دانشگاهی است استاد دانشگاه استنفورد است چون حوزه کاریش روسیه است سه سال رفت در روسیه سفیر شد و دوباره برگشت به دانشگاه استنفورد. اینها طرف مقابل بودند. ایشان و وزیر خارجه اسبق لهستان این دو تا یک گروه بودند و کار جالبی که کرده بودند رفته بودند نوشتههای آقای مایکل مک فایل را در آورده بود. نوشتههای آکادمیک او را که آنجا خواند وگفت شما در فلان تاریخ و در فلان جا گفته بودید استفاده از زور برای ترویج لیبرالیزم هم جایز است بعضی وقتها باید استفاده کنیم که من پیشنهاد میکنم این مناظره پیاده بشود و دعوای فکری که الان هست دیدنش جالب است
حسن بهشتیپور: اصلاً لیبرالها کاربرد قدرت را از رئالیستها بیشتر توسعه میکنند. کتاب «توهمات لیبرالی و واقعیتهای سیاست بینالملل» که به فارسی هم ترجمه شده آمریکا را به خاطر کاربرد قدرتهای لیبرالی مورد نکوهش قرار میدهد چون لیبرالها تیپهایی هستند که از این چنین اندیشه ها الهام گرفتتد اینها در آمریکا،« کانتیهای جدید» هستند. کانت میگوید اگر جمهوری داشته باشیم به صلح جاودانه میرسیم اینها میگویند اگر دموکراسی داشته باشیم به صلح جاویدان میرسیم اینها میگویند اگر دموکراسی کشور به هم زد تو آن را نابود کن و این سیاستهای واقعی آنان است .
فوآد ایزدی: تناقض زیاد دارند
حسن بهشتیپور: نه اصلاً فراتر از تناقض است سیاست خارجی آمریکا ادامه سیاست داخلی آنها نیست. چون درسیاست خارجی در تفکر رئالیستی آنها میتوانی به هر صورتی که منافع تو اقتضا داشت و ایجاب میکرد عمل کنی.
فوآد ایزدی: حالا این شعار هست و باور هم هست و تناقض هم هست یعنی همان موردی که شما فرمودید شعار لیبرالی میدهند بعد با اسرائیل هم کار میکنند با ایران هم میجنگند ولی از شعارهای لیبرالی استفاده ابزاری میکنند به خاطر این تفکراست که این مجموعه یعنی دموکراتها با چین نمیتوانند بسازند با روسیه نمیتوانند بسازند. الان سیاست خارجی کمی جنبۀداخلی هم پیدا کرده به این معنی که قبلاً آمریکاییها میگفتند ما لیبرال هستیم و دموکراسی داریم و طرف مقابل کمونیسم است الان دیگر در عمل کمونیسم وجود ندارد الان طرف مقابل چی هست میگویند اقتدارگرایی، بعد هم شما بیانیۀ ناتو را نگاه بکنی بحث مبارزه با تروریسم در آن خیلی برجسته نیست و آن تب و تاب دیگر کم و بیش کاهش پیدا کرده به خاطر آن عقبۀ فکری سخت است که به روز شدن درآن مشگل است یعنی نمیتوانند خودشان را بروز بکنند و دعواهای سیاسی داخلی که می کنند و می گویندکه چین اقتدارگراست روسیه اقتدارگراست و مخالفین ما در داخل آمریکا جریان ترامپ مثلاً و به خاطر دعوایی که در درون آمریکا هست این دعوا در سیاست خارجی آمریکا هم تأثیر گذاشته است. یعنی اینکه نمی توانند با چین بطور ظاهری هم شده رفاقت بیشتری بکنند. این کار را نمیکنند زیرا اگر بکنند آن وقت دعواهای داخلی را چکار بکنند؟ دعوای داخلی هم تأثیرگذار است یکی از دلایلی که دولت بایدن خیلی بد با روسیه برخورد کرد بدلایل مسائل داخلی آمریکاست.
برخورد دموکراتها با روسیه وسیع است. ول کن معامله هم نیستند. چون زدن پوتین هدف آنهاست شما ببینید اینها هنوز داستان انتخابات ۲۰۱۶را فراموش نکرده اند. به خانم کلینتون که نماد حزب دموکرات بود از ترامپ شکست خورد یعنی اگر از کسی دیگر شکست خورده بود اینقدر ناراحت نمیشدند ولی از ترامپ شکست خوردن یعنی هنوز در ذهنشان هست. دلیل بعدی که پروژه جهانی سازی آمریکا دچار چالش شد جنگ عراق بود که دموکراتها به دلیل همان تفکر لیبرال اینترنشنالیست علاقمند به جنگ شدند و رأی دادن طیف محافظ کار به جنگ ،به دلیل مسائل ژئوپلتیک و علاقهای که به اسرائیل داشت و تسلطی که در عراق میخواست بیاورد بود که بعد از شکست آمریکا در عراق وشکست پروژه افغانستان وشکست برنامه هایشان در سوریه حتی در لبنان ودر یمن این شکست های پی درپی به نوعی آبروی آمریکا رادر دنیا برد یعنی دردنیا همه متوجه شدند که در حوزه نظامی آمریکاییها خرج و هزینه زیادی دارند ولی در تبدیل این هزینه نظامی به یک دستاورد سیاسی دچار چالش هستندو مجموعه این شکست ها نتیجهاش این شد که دوره تک قطبی آمریکا یا اصلاً شکل نگرفت ویا اگر شکل گرفت همان زمانی که معلوم شد که جنگ عراق دیگر به نتیجه نمیرسد و بحران اقتصادی سال ۲۰۰۷ و ۲۰۰۸ دیگر معلوم شد این ذهنیت که قدرت لیبرال دموکراتیک تا پایان تاریخ قرار است یکه تازی بکند کامل خطاست و معلوم شد خیلی چالشهای جدی وجود دارد .الان ما به چه سمتی داریم میرویم؟ الان داریم یک دوره گذاری را طی میکنیم. دوره گذار ،مجال ریسک کردن کشورهاست. چون خیلی از کشورها متوجه شدند که آن نظم قدیم هر چه بوده دارد منقرض میشود نظم جدید که اندک اندک میآید کشورها تحرکشان بیشتر میشود به خاطر اینکه در نظم جدید یک جایگاه بهتری پیدا بکند حالا ببینید چین به تایوان حمله نمی کند چون چینیها نمیخواهند درگیر بشوند با آمریکا، آمریکاییها میخواهند درگیر بشوند با چین. یک حالت اینجوری هست ولی چرا آقای پوتین الان حمله کرد به اوکراین ولی سال ۲۰۱۴ که کودتا شده بود چرا آن موقع حمله نکرد؟ وزیر خارجه اسبق رومانی میرود در پارلمان اروپا ]به عنوان یکی از نمایندههای رومانی سال ۲۰۱۴ مسئول نوشتن گزارش پارلمان اروپا بوده[ شرکت می کنددر مورد تحولات رومانی ایشان تعریف میکرد میگفت که من در گزارشم نوشتم ]و این را پژوهش کردم و به این نتیجه رسیدم ورفتم صحبت کردم[ که آمریکائی ها در اوکراین کودتا کردند. بعضی از مقامات آمریکا در این کودتا حضور داشتند.آنچه در اوکراین گذشت سبک جدیدی از یک کودتا بود.
تظاهرات را به خشونت میکشی و بعد کشته میگیری که بعد به آن اهداف سیاسیت برسی ایشان چون مسئول بررسی این کار بوده حرفش قابل توجه است پس پروژه آمریکایی ایجاد نظام تک قطبی دچار چالش شد الان ما در دوره گذار هستیم در دوره گذار کشورها ریسک بیشتری میپذیرند و اتفاقی که میافتد این است که هم دنیا با چالشهای جدی مواجه میشود هم فرصتهای جدی بوجود می آید که شما تبعاتش را میبینید. در سریلانکا بنزین نیست ]این گزارش دیروز سی ای ان است[مردم۵ روز در صف بنزین هستند کسی در سریکلانکا طرف رفته بود مصاحبه کرده بود گفته شما چند روز اینجا هستید گفت ۵ روز، الان مشکل غذا و گندم و نان و اینها هم هستش تبعات این چنینی نیزپیدا میکند در مجموع در این شرایط فرصتهای جدید هم دارد ایجاد میشود یعنی قبلاچنین حالتی وجود داشت که داشتید در حوزه بانکی و پولی آمریکاییها مسلط بودند ودلار را هم تحریم کرده بودند. ما نفت میفرختیم ولی پولش را نمیتوانستیم بگیریم و از سیستم بانکی دنیا نمیتوانستیم استفاده بکنیم الان چه برسر برجام توافق بشود چه نشود شرایط عوض شده است چهار پنج تا طرح در کنگره آمریکا داریم اگر توافق بشود این طرحها را به راه میاندازند تا هر منفعتی که برجام ممکن است برای ما ایجاد بکند زیرابش را بزنند ا برای ما فرصت ایجاد میکند چون به نظر میرسد دنیا به این سمت میرود که یک بلوک غربی با محوریت آمریکا یک بلوک غیر غربی باحضورچین، ایران و روسیه ود خیلی از کشورهای آمریکای لاتین وخیلی از کشورهای آفریقایی ممکن است شکل بگیرد و شکل تازه ای به جهان بدهد خیلی از کشورهای آمریکایی به طعنامه پیشنهادی آمریکا در مورد اوکراین رأی ندادند برزیل به قطعنامه آمریکا رأی ندادند.ایران هم رای ممتنع داد مکزیک هم که هزار و خوردهای کیلومتر با آمریکا مرز دارد رأی نداد هندیها الان دارند نفت روسیه را به روپیه میفروشندو تبدیل میکنند به روبل و میدهند به روسیه. هند الان شده کارگزار فروش نفت روسیه. هندی که اینقدربه آمریکا نزدیک شده بود از این جهت در دورۀ گذر فرصتهایی در حوزه اقتصادی وجود دارد.کاری که چینیها چند سال پیش کرده بودند و یک سیستم موازی به سوئیفت را شروع کرده بودند در دوره گذار این گونه کوشش و فرصت هاگسترش پیدا میکند و جدیتر میشود یعنی شما در آینده یک سیستم غربی پیدا میکنید ویک سیستم غیر غربی هم پیدا میکنید و اینها ه برای ما نیزفرصت است ، نکته آخر: به نظر بنده مزیت اصلی ما ]ضمن اینکه در حوزه اقتصادی و تجاری فرصتهایی داریم[مزیت اصلی ما همان قدرت معنایی است قدرت اعتقادی است قدرت الهامبخشی است که جمهوری اسلامی دارد قدرت ایدئولوژی جمهوری اسلامی است.قدرت اسلام انقلابی است.این مزیت ماست یعنی این محور مقاومتی که وقتی انقلاب پیروز شد ونه گفتن به آمریکا و بیرون کردن آمریکاییها را شعار خود قرار دادوبعد حزب الله لبنان به آن پیوست و یک چند گروه دیگر نظیرانصار الله یمن پیوستند آهسته آهسته محور مقاومت در منطقه شکل گرفت. الان محور مقاومت به معنی نه گفتن به آمریکا هم در روسیه جریان پیدا کرده در چین هم جریان پیدا کرده چینیها میدانند اگر غرب درمقابل روسیه به پیروزی برسد هدف بعدی آنها چین است از این جهت مواظب هستند ونگران این لحظهها هستند و این شرایط یک فرصت بزرگ است برای جمهوری اسلامی که آن جایگاه ایدئولوژی خودش را و فکر خودش را و رهبری محور مقاومت را حفظ کند این فرصت بزرگی است که متأسفانه نهادهایی که در حوزه بینالملل کار میکنند به آن خیلی توجه نمی کنند تا بتوانند از این فرصت استفاده بکنند که به نظر من این قوت میتواند موضوعی باشد که باید در مورد آن اندیشه ورزی کرد بنابر این یکی از فرصتها به نظر بنده که مهمترین فرصت ماست فرصت الهامبخشی ما هست روسیه در حد خود در مقابل غرب ایستاده است ایران اولین کشوری بود که درمقابل حرکت غربیها ایستاد. و همین هست که روسها به هر حال حساب ویژهتری برای ما باز کردند. اینها فرصتهای جدی هست که قاعدتاً باید به آنها توجه بشود حالا ما باید در حوزه بینالملل از نظرفرهنگی چه کار بکنیم آیا ساختارهای موجود، وضعیت مطلوب را جواب میدهد یا ن؟ه من به یکی از کشورهای اروپایی چند وقت پیش رفته بودم مسجدی درآنجا هست. جمعه بود ومراسم نماز جمعه برقراربود. در ایام عرفه بود و متاسفانه در آن مراسم به حج و به پیام حج مقام معظم رهبری اشاره ای نشد متاسفانه از این چنین فرصت ها کمتر بطور مطلوب استفاده می شود.
علی اکبر اشعری:اتفاقا فعالیت های فرهنگی می تواند زمینه توفیق بشتر کنش های سیاسی شود.
فوآدایزدی:بله کاملا موافقم الان دنیا دنبال شنیدن حرف جدید است سیستم کمونیستی فروپاشیده سیستم سرمایهداری دچار چالش است مشکل سیستم کمونیستی چه بود این بود که مالکیت خصوصی را به رسمیت نمیشناخت اسلام که این مشکل را ندارد مشکل سیستم سرمایهداری چی هست این است که در سیستم سرمایه داری مافیا میشود .
محمدحسن زورق: اسلام مالکیت را قبول دارد ولی حاکمیت سرمایه را قبول ندارد.
فوآد ایزدی: یک استاد دانشگاه رومانی میگفت اینجا سیاستمدارها ده پانزده درصد شفافیت مالی دارند هشتاد یا هشتاد و پنج درصد عقبه مافیایی دارند گفتم مافیا ایتالیا هست گفت نه خودمان مافیا داریم مقام معظم رهبری فرمودندکه رژیم آمریکا یک رژیم مافیایی است واقعاً آنجا هم همینطور است حالا آنجا شفافیتش بیشتر است در آمریکا کاملاً مافیا را قانونمند کردند اقتصاد اسلامی نه مشکلات کمونیستها را دارد و نه مشکلات سیستم سرمایهداری را و یک چیزی هم اضافه دارد وآن اخلاق است. منتها در تفکر اومانیستی اصولاً اخلاق جایگاهی ندارد چون اینها فرد محور هستند رسالت را به فرد میدهند نمیتوانند بحث اخلاق را مطرح کنند چرا چون اخلاق خوب دارند اخلاق بد هم دارند این اومانیستها چی میگویند؟ میگویند من خودم تصمیم میگیرم از کجا معلوم حرف شما درست باشد؟
علی اکبر اشعری: مردم خیلی کشورها هستند که تشنه شنیدن حرف حق هستند. آنها همه می توانند مخاطبان پیام انقلاب اسلامی باشند. آنها می پرسند چگونه است که شما توانسته اید بیش از چهل سال در مقابل آمریکا مقاومت کنید. خود مسئله ولایت فقیه می تواند برای آنها الهام بخش باشد ادبیات کلاسیک ایران نیز برای آنها جاذبه دارد.
حسن بهشتیپور: متاسفانه در ایام کرونا دوست عزیزمان جناب آقای مهندس شیخ الاسلام که عضو هیئت علمی مجله فرهنگ اسلامی بودند را از دست دادیم همچنین دوستان دیگری که در این جلسات حاضر می شدند. حضرت آیت الله سید هادی خسروشاهی و جناب آقای نادر طالب زاده برای همۀآنها از درگاه خداوند طلب مغفرت و رحمت داریم.