از زمان اشغال عراق توسط امریکا در سال ۲۰۰۳ نام مقتدی صدر و جریان صدری در این کشور شنیده می شود به عنوان یک بازیگر سیاسی،اجتماعی و دینی محلی است که تقریبا در همه حوادث سیاسی این کشور نقشی داشته است. در یک سال اخیر و در جریان اعلام انتخابات پارلمانی و تشکیل دولت بیش از گذشته نام مقتدی مطرح گردید. متوقف کردن فرآیند تشکیل دولت در یکسال گذشته و اشغال ساختمان پارلمان و ساختمان قوه قضائیه در منطقه سبز بغداد از سوی صدریها در دو ماه اخیر که به درگیریهای خونین میان طرفداران صدر و ارتش عراق انجامید این پرسش را مطرح ساخت که این جریان در ساختار سیاسی عراق چه جایگاهی دارد و تا چه حد مؤثر است؟ و اساسا این جریان در زمان صدام کجا بود و چرا از این توان بر ضد رژیم سفاک بعثی که قاتل شهید صدر پدر بود استفاده نکرد؟ و چرا رفتار این جریان سیاسی تا این حد جنجالی و اختلاف بر انگیز است ؟ و چرا شخصیت رهبری این جریان علیرغم نا پایداری و تصمیمات سیاسی متعارض همچنان و تا بحال از پایگاه اجتماعی گسترده ای برخوردار است؟
پاسخ به این پرسشهای چالشی نیاز به شناخت دقیق تاریخ و جامعه شناختی عراق دارد و اساسا در یک مقاله محدود نمی گنجد ولی به علت حساسیت موضوع و ضرورت آن به شکل بسیار مختصر به تحلیل این مسئله می پردازیم. جریان صدری و رهبر آن سید مقتدی صدر یک پدیده سیاسی- دینی خاصی است که محصول جامعه عراق و حوادث خونین و سرکوب های بی سابقه اجتماعی در این کشور است. سید محمد محمد صدر پدر مقتدی یکی از مراجع حوزه نجف بود که نامش پس از سرکوب بزرگترین انتفاضه شیعه علیه نظام بعثی موسوم به انتفاضه شعبانیه در سال ۱۹۹۱ ظهور کرد. ایشان از لحاظ علمی در درجه بالایی از اجتهاد نبود و آثار خطی زیادی بجای نگذاشت آنهم در زمانی که مجتهدینی مانند ایت الله العظمی خوئی و سیستانی در حوزه نجف حضور داشتند و حتی برخی از علمای نجف در اجتهاد صدر دوم تشکیک کردند اما از لحاظ اقدام و شجاعت برای مدیریت جامعه شیعه در این شرایط بسیار سخت سیاسی که تنها بیش از ششصد هزار شیعه در سرکوب انتفاضه مردم عراق کشته شده بودند زبان زد عام و خاص شد. سید محمد محمد صادق صدر از شهرت بی سابقه پسر عمویش ایت الله العظمی سید محمد باقر صدر استفاده کرد که نه تنها یکی از مراجع به نام حوزه نجف بود که با کتابهای مختلفش از جمله کتاب فلسفتنا، اقتصادنا و بانک غیر ربوی در اسلام نو آوری جدیدی در علوم دینی پدید آورد و شهرت جهانی یافت و رهبری فکری و معنوی و سیاسی جامعه عراق و تشکل های سیاسی دینی را در اختیار داشت و به همین علت نظام صدام در سال ۱۹۷۹ ایشان را به همراه خواهرش بنت الهدی اعدام کرد.
پدر مقتدی در چنین شرایط سختی تصدی مرجعیت و رهبری سیاسی شیعه را به عهده گرفت که نظام به علت جنگ اشغال کویت و سرکوب انتفاضه شعبانیه مردم عراق، دچار فرسایش شدید نیرو در مناطق شیعی شده بود و ناگزیر به مدارا در برابر این پدیده جدید بود. در دهه نود میلادی هم نظام نیاز به بازسازی نیروهای حزبی و امنیتی خود به ویژه در مناطق شیعه داشت و هم شیعه پس از کشتار عظیم جوانانشان نیازی به سامان یافتن مجدد داشتند . محمد محمد صادق صدر محصول چنین شرایطی سختی بود که شیعه به علت سکوت برخی مراجع یتیم بودند و با ایشان شیعه احساس می کرد دیگر رهبر دارد. خطبه های حماسی شهید صدر دوم در مسجد کوفه که به عنوان مهمترین منبر ایشان انتخاب شده بود حس رضایتمندی اعتراض اکثریت شیعه عراق را تا حد زیادی پاسخ می داد و آنها را جذب خود می ساخت. این پیوند ناگسستنی میان صدر پدر و قشر وسیعی از شیعه عراق در چنین شرایط روانی و سیاسی شکل گرفت و طبیعی است که در ناخودآگاه شیعه عراق باقی بماند. سید صدر دوم بر خلاف رویه مرجعیت در نجف تنها در محدوده عراق اقبال پیدا کرد و در خارج مرزها هیچ وکیلی و یا مقلدی نداشت. در سال ۱۹۹۸ رژیم جنایتکار صدام طی یک حادثه ساختگی تصادف شهید صدر و دو فرزند ارشدش مصطفی و مومل را به شهادت رساند و سپس برای کنترل پیامدهای این اقدام جنایتکارانه به محاکمه و اعدام راننده خاطی و تکریم فرزند شهید یعنی مقتدی صدر دست زد. نظام بعثی به خوبی می دانست که ترور صدر دوم آسان نخواهد بود و به همین علت ترور ایشان را با یک حادثه ساختگی انجام داد و نه یک اعدام سیاسی. شهید صدر چهار پسر داشت و پس از این ترور تنها دو فرزند به نامهای مقتدی و مرتضی از ایشان باقی ماندند.
پنج سال پس از ترور شهید صدر دوم یعنی در سال ۲۰۰۳ امریکا به عراق حمله کرد و این کشور را اشغال کرد.با برداشته شدن کابوس صدام و حزب بعث از سر شیعیان عراق، تشکل های شیعی قدیم و جدید در این صحنه نمایان شدند. حزب الدعوه که در سال ۱۹۷۹ پس از به شهادت رساندن صدر اول فراخوان مهاجرت به ایران را داده بود و عمده نیروهایش در ایران و اروپا پراکنده شده بودند به عراق بازگشت و فعالیت خود را از سر گرفت. چند شاخه ای که از حزب الدعوه منشعب شده بوند نیز در عراق فعال شدند. تشکل های دیگر اسلامی نیز بودند که به عراق بازگشتند و در محیط های محدود استانی نیز فعال شدند. در چنین شرایطی مقتدی صدر با اتکا به ارث پدر رهبری جریان صدری را برعهده گرفت. این رفتار موروثی در خاندانهای مرجعیت بر خلاف فرهنگ رایج شیعه و حوزه بود. مقتدی با اتکا به وصیت پدر در اینکه پس از ایشان آیت الله سید کاظم حائری فرد اعلم است موفق شد وکالتی از ایشان بگیرد و تحت نام مرجعیت انتقال ارث سیاسی پدر به خود را انجام دهد. در زمان حاکمیت حزب بعث در عراق قریب به اتفاق افراد ناگزیر به پیوستن به حزب بعث بودند و در فعالیتهای این حزب با علاقه یا اکراه مشارکت داشتند. این حزب برای دانش آموزان، دانشجویان، سندیکاهای کارگری و کارمندی شاخه هایی ایجاد کرده بود و این اقشار را در چارچوب حزب سازماندهی می کرد و به همین دلیل می توان گفت که اکثریت مردم عراق بالاجبار عضو حزب بعث بودند و در فعالیت های سرکوبگرانه آن کم و بیش مشارکت داشتند. با سقوط صدام و حزب بعث بسیاری از افراد که در حزب بعث فعالیت داشتند احساس ترس کردند از اینکه در معرض قصاص بستگان قربانیان قرار گیرند و یا به خاطر فعالیتهای سرکوبگرانه حزبی محاکمه شوند. این قشر اجتماعی برای یافتن پناهگاه از خشم اجتماعی پیوستن به جریان صدری را بهترین و ایمن ترین راه دانستند چرا که این جریان دارای سیستم گزینش حزبی ندارد و یک جریان مردمی- مسجدی است و پوشش خوبی برای افراد آسیب پذیر سیاسی می تواند باشد. این اقدام اجتماعی جریان صدری را از لحاظ سیاسی فربه و تاثیر گذارتر کرد و در عین حال از لحاظ رفتاری نامنظبط ساخت.
سید مقتدی صدر که از این واقعیت خبردار است همواره درخواست تبدیل این جریان به حزبی دارای عضویت و تشکل شناخته شده رد کرده و با اجرای قانون ریشه کنی بعثیها در درون این تشکل مخالفت دارد چراکه این اقدام می تواند این جریان را دچار چالش کند و محدود سازد. از این تحلیل فرایندی در می یابیم که جریان صدری یک جریانی است که از افراد مؤمن و وفادار به شهید صدر و بعثیهایی که از این تشکل به عنوان سپر امنیت اجتماعی استفاده می کنند و قشر منفعت طلبی که برای کسب منافع نامشروع و بهرمندی از شرایط جدید متشکل شده است. این طیف های گوناگون نمایندگانی در راس این تشکل دارند و بر مقتدی صدر تاثیر می گذارند. جریان مؤمن صدری از همان ابتدای فعالیت به مقتدی فشار آورد تا این جریان پالایش شود ولی اصرار مقتدی بر حفظ همه طرفداران سیاسی خود منجر به این شد که شکافهای عمیقی در این جریان پدیدار شود و سرانجام شیخ قیس خزعلی سخنگوی این جریان در راس مجموعه ای از مؤمنان این جریان جدا شد و تشکل عصائب اهل حق را اعلام کرد. همچنین شیخ اکرم کعبی فرمانده جیش المهدی شاخه نظامی جریان صدری، با گروه دیگری از مؤمنین این جریان جدا شد و موجودیت تشکل سازمان نجباء عراق را اعلام کرد. همچنین گروه دیگری از افراد متدین جریان که طرفداران ایت الله یعقوبی از شاگردان شهید صدر دوم بود تحت نام حزب فضیلت نیز جدا شدند. با خروج افراد مؤمن از جریان صدری نیروهای بعثی سابق و منفعت طلبان تاثیر بیشتری پیدا کردند. جریان بعثی سابق در جریان صدر بر اساس تفکر ناسیونالیستی سابق خود به سمت تفکرعربیت، این جریان را می کشاند و بر برقراری رابطه با محیط عربی از جمله با عربستان و اردن و مصر اصرار می ورزد. این جریان به علت سوابق بعثی و گرایشهای قومی خود با ایران اسلامی مشکل دارد و همواره بر علیه جمهوری اسلامی شعار می دهد یا اقدام می کند. البته جریان منفعت طلب درون جریان پایبندی ایدئولوژیکی ندارد و تلاش می کند با بزرگ کردن صدر و این جریان سیاسی هم جهت با منافع خود تغییر موضع بدهد. در جمعبندی می توان گفت که متاسفانه با خروج اغلب افراد مؤمن از این تشکل، غلبه از آن جریانهای دیگر شده است که بر رفتار سیاسی مقتدی و عموما جریان صدر نمایان شده است.
این کانونهای قدرت اصلی جریان در حال حاضر به علت سیاست زدگی برای حفظ افراد ساده این جریان کرامت هایی برای رهبران خود مطرح می کنند مانند اینکه شهید صدر دوم معصوم بود و این عصمت در خانواده ایشان ساری و جاری است و یا اینکه بعضیها ادعا می کنند که صدر و العیاذ بالله امام زمان یا حد اقل نائب بلا منازع ایشان است که به زودی تقیه را کنار می گذارد و ماهیت خود را آشکار می سازد! تالیف “کتاب عشق ابدی در سیره پدرم” از سوی مقتدی در سال ۲۰۰۷ و اشاره او در این کتاب به اینکه پدرش ویژگیهای معصوم را داشت نشان می دهد امکان تاثیرگذاری فکری بر رهبری این جریان در چارچوب جنون عظمت و امثال اینها وجود دارد. متاسفانه برخی ها تاریخ را فراموش کردند که انگلیس برای اجرای سیاستهای استعماری خود جریان بهائیت را در سال ۱۸۴۴ از طریق یک روحانی ضعیف النفس در شیراز ایجاد کرد و جریان وهابیت را از طریق روحانی سنی در سال ۱۷۹۲ در شبه جزیره عرب پدید آورد و قادیانیه در پاکستان در سال ۱۸۸۹ را پایه گذاری کرد و هم اکنون در عراق چهار جریان انحرافی صرخی ها،یمانی ها،مولوی ها، و جند السماء را در عراق پدید آورده و همه امکانات حوزوی و رسانه ای و مراکز تبلیغ فکری را در اختیار آنها قرار داده است. آنچه نگران کننده است اینکه این چهار جریان عراقی که توسط افسران امنیتی که به دستور نظام سابق به حوزه رخنه کرده بودند پدید آمده و جالب است عمده رهبران آنها اساسا شیعه نیستند.این جریانها علیرغم وفور امکانات و حمایت رژیم عربستان سعودی موفقیت چندانی نداشتند اما اگر جریان صدری با شخصیتی مانند مقتدی که فرزند یک مرجع شناخته شده حوزه نجف است به این راه کشیده شود قطعا عراق و شیعه در برابر یک خطر جدی قرار خواهند گرفت.
برای تکمیل ترسیم تصویر سیاسی دقیقتری و به روزتری از جریان صدری شواهدی از افراد مؤثر و منحرف این جریان ارائه می شود که ممکن است تلاش داشته باشند برای به انحراف کشیدن جریان صدری:
۱- خانم دکتر مها الدوری یکی از مهمترین نمایندگان ادواری جریان صدری است که در شبکه های مختلف به طور جنجالی از صدر حمایت می کند. او همانطور که از فامیلش مشخص است سنی است و دختر یکی از افسران بلند پایه گارد ریاست جمهوری صدام است و از بستگان عزت دوری نفر دوم بعد از صدام شمرده می شود که متهم به اعدام صدها شیعه ممتنع از جنگ با ایران است. این خانم اخیرا در جریان تحصن صدریها در ساختمان پارلمان عراق گفت بعید نیست امام زمان در کنار شما و زیر سایه صدر فعالیت می کند.
۲- مصطفی الهایم خبرنگار شبکه الحره امریکا که اخیرا استعفا داده و معمم شده و در همه محافل از صدر حمایت می کند. او در اکثر سخنرانیهایش تاکید می کند که سید مقتدی صدر همان امام زمان است.
۳- شیخ محمد عبودی وکیل صدر در استان ناصریه است. او همواره می گوید سیدم مقتدی، سلام الله علیک، شما از انبیاء برتری چرا که ادم وسوسه شد و تو نشدی و ذو النون مردمش را ترک کرد و تو نکردی و تو بیش از ایوب صبر کردی و این سری است که افراد طاهر و پاک تنها درک می کنند.
۴- شیخ عدنان العبادی یکی از روحانیون صدری همواره می گوید اگر هزار بار با مقتدی کشته شویم و زنده شویم از او دست نمی کشیم واو مسیر ما به سوی خداست.
۶- شیخ حسن سبتی از روحانیون صدری می گوید من از شهید صدر دوم شنیدم که به مقتدی می گفت ای فرزند زهرا وای فرزند امام حسین و جالب است که اخیر مقتدی شروع کرد از این واژگان استفاده کردن و بیانیه های خود را به با مقتدی فرزند امام حسین مذیل می کند
۷- شیخ عباس زیدی همواره تردید می کند که مقتدی همان حجت است و اوست که فرزند صدر دوم معصوم است و هرکس با او مخالفت کند کافر است.
این نمونه از گفته های سران جریان صدری نشان می دهد یک سازمان دقیقی در درون این جریان سیاسی فعال است تا از سادگی و تعبد مردم عراق سوء استفاده کند تا این مردم همواره و بدون هیچ تردیدی در رفتار رهبران این جریان، از فرامین مقتدی و دستیارانش تبعیت کنند. به عنوان نمونه اینکه ایت الله سید کاظم حائری اخیرا مقتدی را از وکالت عزل می کند و از لحاظ شرعی در باره تبعیت از ایشان تشکیک می کند و بخاطر برائت ذمت از مرجعیت کنار می رود و مردم عراق را به سوی تبعیت از ایت الله العظمی خامنه ای فرا می خواند، ما می بینیم بجای دغدغه پیدا کردن سران صدری در باره تقلید از سید کاظم حائری و ضرورت تبعیت از ایشان که یکی از ارکان فقهی مذهب شیعه است به این مقوله بی تفاوت می شوند و ایران را متهم می کنند که آقای حائری را تحت فشار قرار داده تا به این جریان خیانت کند. سیاسی کردن مسائل فقهی و تعبدی و اعلام بی تفاوتی نسبت به اینها با بهانه های سیاسی قطعا این تشکل را به بی راهه خواهد برد. نکته دیگر اینکه نیروهای سرایا السلام شاخه نظامی جریان صدر اخیرا به منطقه سبز با سلاح های سبک و نیمه سنگین حمله کرده و پس از ناموفقیت در اشغال این منطقه با دستور مقتدی از این منطقه عقب نشینی می کند. سید مقتدی در فرمان عقب نشینی سرایا السلام از منطقه سبز به نیروهایش حمله می کند و می گوید در این درگیریها قاتل و مقتول هر دو در آتش و عذاب اند. اینجا این سئوال مطرح است که این نیروها با دستور چه کسی وارد جنگ شدند مگر می شود تصور کرد که اینها سنگرهای مقابل داعش در سامرا را به این سادگی رها کرده و به بغداد امده و بدون دستور از بالا وارد جنگ شدند. بعد گفته اینکه قاتل و مقتول در آتش اند معنایش چیزی جز دور کردن هرگونه اتهام به رهبران جریان و تصویر سازی در اینکه این نیروها غیر منضبظ اند و خود دست به چنین اقدامی زده اند و باعث کشته شدن بیش از چهل نفر شده اند. اینگونه رفتارهای سیاسی و غیر شرعی نشان می دهد جریان صدر در حال حاضر در حال استحاله است از یک جریان دینی به یک جریان سیاسی و اگر به این جریان کمک نشود از این شرایط خارج گردد، آینده این جریان و عراق به شدت آسیب پذیر خواهد بود.