کارآگاهان در بررسی پرونده های جنائی به نخستین پرسشی که می پردازند این پرسش است «ذی نفع کیست؟» حتی ممکن است در یک پرونده جنائی[ مثل قتل ] به این پرسش برسند:«ذی نفعان چه کسانی هستند» و متعاقب این پرسش ،پرسش دیگری مطرح می شود:«ذی نفع اصلی کیست».
درپرونده «مهسا امینی» نیز دقیقا همین پرسش ها و یا همین پرسش مطرح است:«ذی نفع اصلی کیست» در مورد رخدادی که برای مهسا امینی اتفاق افتاده دو روایت در رسانه ها ذکر شده است:نخستین روایت ،روایتی است که در ویکی پدیا نیز آمده است« مهسا(ژینا) امینی(۲۰ شهریور ۱۳۷۹ ـ ۲۵ شهریور۱۴۰۱ ) دختر ۲۲ ساله ایرانی بود که در ۲۲ شهریور ۱۴۰۱ پس از دستگیری از سوی گشت ارشاد در تهران ،در اثر ضربات ماموران گشت ارشاد و پلیس امنیت اخلاقی نظام جمهوری اسلامی ایران دچار شکستگی جمجمه و مرگ مغزی شد»
ظاهرا این روایت هنوز مورد قبول خانواده وی واقع نشده است.
بنا به روایت نیروی انتظامی جمهوری اسلامی :«براساس نتایج به دست آمده و بازبینی دوربین های مداربسته نامبرده روز سه شنبه مورخ ۲۲ شهریور ماه جاری همراه تعدادی از افراد به دلیل پوشش نامناسب توسط ماموران پلیس امنیت اخلاقی تهران بزرگ و به منظور اخذ تعهد و توجیه به یکی از مقرهای پلس هدایت شدند که وی در جمع سایر مراجعه کنندگان در سالن اجتماعات به طور ناگهانی بیهوش شده و بلافاصله با همکاری پلیس و اورژانس به نزدیکترین بیمارستان جهت مداوا منتقل شده که متاسفانه اقدامات درمانی مثمر ثمر واقع نشد»
بطور طبیعی روایت اول مورد استقبال بسیاری از رسانه ها بویژه رسانه های غربی و عربی از جمله ایران اینترنشنال،بی بی سی،رادیو فردا،کیهان لندن،یورونیوز،میدل ایت آی،دویچه وله و…… قرار گرفت.
بنابر روایت اول یک قتل اتفاق افتاده است و در نتیجه یک پرونده جنائی باز شده است ولی بنابر روایت دوم یک اتفاق منجر به مرگ رخ داده و قاعدتا پرونده مختومه است.
بنابر روایت اول باید به دنبال ذی نفع اصلی در این پرونده بود. بی تردید ذی نفع در این پرونده خانواده مقتول نیستند چون خانواه ای نمی تواند جگر گوشه خود را به هر دلیلی،بدست مرگ بسپارد.
در این پرونده نیروی انتظامی و پلیس امنیت اخلاقی نمی تواند ذی نفع اصلی باشد چون این حادثه هیچ نفع و سودی برای نیروی انتظامی نداشته و برعکس خسارت های معنوی نیز داشته است.
بطریق اولا ذی نفع اصلی در این پرونده جمهوری اسلامی ایران نیز نیست چون این رخداد و شبیه آن برای هیچ نظام سیاسی مطلوب نیست.میلیون ها نفر خانم در ایران زندگی می کنند که پوشش آنها شبیه پوشش مهسا امینی بوده است و تاکنون چنین حادثه ای رخ نداده.
پس ذی نفع اصلی کیست؟ اتفاقا گزارشی که ویکی پدیا با استناد به منابع غربی و عربی از این رخداد بدست می دهد می تواند ما را به سوی شناخت ذی نفع اصلی هدایت کند. ویکی پدیا می نویسد:
«مهسا امینی سه روز بعد در ۲۵ شهریور ۱۴۰۱ بر اثر شدت جراحات ناشی از ضربات وارده در بیمارستان کسری تهران درگذشت. مرگ او موجب بروز واکنش ها و اعتراضات گسترده ای در نقاط مختلف ایران و جهان شد. واکنش ها به کشته شدن او در شهر های ایران و فضای مجازی سبب شد که هشتگ فارسی# مهساـ امینی با گذر از مرز ۱۸۰ میلیون توییت و ری توییت ترند جهانی شود و رکورد جهانی تاریخ توییتر را بشکند. قتل او زمینه ساز اعتراضات گسترده ای علیه نظام جمهوری اسلامی شده است.»
بنابر این گزارش آنچنان برجسته سازی توسط رسانه های غربی در این مورد شدید بوده که هشتک مهساـ امینی بزبان فارسی از ۱۸۰ میلیون توییت و ری توییت گذشته و یک رکورد جهانی در تاریخ توییتر بجای گذاشته است. آیا این رکورد جهانی در مورد تمام خشونت های پلیس های کشورهای جهان پی در پی شکسته می شود؟بدنیست بدانیم سالانه در حدود هزار نفر در آمریکا با شلک آگاهانه و آزادانه پلیس آمریکا کشته می شوند یعنی روزانه نزدیک سه نفر ولی توییتر و سایر رسانه های غربی در مورد این کشته های پی در پی چنین امواج خبری بر نمی انگیزند . واشنگتن پست در مورد گزارش قتل هائی که بدست پلیس آمریکا صورت می گیرد در تیر ماه ۱۳۹۶ نوشت:
تعداد قربانیان شلیک توسط پلیس آمریکا امسال به ۱۰۰۰ نفر خواهد رسید
- ۱۱ تیر ۱۳۹۶ – ۱۰:۲۳ اخبار بین الملل خبرگزاری تسنیم- اخبار آمریکا
تازه ترین گزارش یک روزنامه مشهور آمریکایی نشان میدهد که پلیس آمریکا در شش ماه نخست امسال ۴۹۲ نفر را به ضرب گلوله از پای درآورده است.
پلیس آمریکا در شش ماه نخست ۲۰۱۷ میلادی بیش از ۴۹۲ نفر را با شلیک گلوله به قتل رسانده است و این مساله نشان می دهد که تعداد قربانیانی که توسط پلیس آمریکا تا پایان امسال به قتل خواهند رسید برای سومین سال متوالی به ۱۰۰۰ نفر خواهد رسید.
بر اساس این گزارش، واشنگتن پست از سال ۲۰۱۵ میلادی همه تیراندازی های مرگبار پلیس آمریکا را ثبت و ضبط کرده است. این روزنامه افزود: تعداد تلفات ناشی از تیراندازی پلیس آمریکا تا ۱۶ ژوئن امسال مشابه با آمارهای سال گذشته بوده است.
روزنامه واشنگتن پست فاش کرد که از سال ۲۰۱۵ میلادی تعداد تیراندازی های پلیس آمریکا دو برابر بیشتر از آماری بوده است که از سوی “اف بی آی” اعلام شده است.
جفری آلپرت جرم شناس دانشگاه کارولینای جنوبی در این باره تاکید کرد: این آمارها نشان می دهد که تیراندازی هایی که ماموران پلیس آمریکا در آن نقش داشته اند، در طول زمان باثبات و پایدار بوده است. برخی مناطق با افزایش تیراندازی و برخی مناطق با کاهش روبرو شده اند ولی میانگین تغییری نکرده است. این جامعه ما در قرن ۲۱ است.
روزنامه واشنگتن پست از سال ۲۰۱۵ میلادی پس از آنکه مایکل براون جوان ۱۸ ساله در شهر فرگوسن ایالت میسوری در اوت ۲۰۱۴ میلادی هدف گلوله پلیس قرار گرفت، آمارهای تیراندازی ماموران پلیس آمریکا را به دقت زیر نظر دارد.براون یکی از سیاهپوستان متعددی بوده که طی ۳ سال گذشته هدف تیراندازی و رفتارهای خشن پلیس آمریکا قرار گرفته است. این اقدامات خشونت آمیز موجب اعتراضات و بحث و جدل های ملی در سراسر آمریکا در خصوص ریشه های نژادپرستانه در سیستم قضایی و پلیس آمریکا شده است.»
یکی از صدها انسانی که در آمریکا سالیانه بوسیله پلیس آمریکا کشته می شوند،جرج فلوید بود. بگزارش ویکی پدیا
«جورج فلوید (به انگلیسی:George Floyd ) یک سیاه پوست آمریکایی بود که در ۲۵ مه ۲۰۲۰ ،مدتی پس از آن که درک شووین، یکی از افسران پلیس شهر مینیاپولیس از ایالت مینه سوتا در ایالات متحدۀ آمریکا،زانوی خود را برای حدود ۹ دقیقه(۸:۴۶ ) برروی گردن وی گذاشت. رهگذرانی که در حال عبور بودند این حادثه را با دوربین موبایل ضبط و در شبکه های اجتماعی به صورت گسترده منتشر کردند. در این فیلم، مرد سیاهپوستی که به نظر میآید حدود چهل سال سن دارد، به سختی در حالی که تقلا میکند نفس بکشد، به پلیس سفیدپوستی که وزنش را روی گردن او انداخته میگوید: «نمیتوانم نفس بکشم.» صدای شاهدان عینی نیز شنیده میشود که به مأمور پلیس میگویند به آقای فلوید اجازه تنفس بدهد. شاهد دیگری به پلیس میگوید که از بینی آقای فلوید خون میآید. دیگری میگوید که بهتر است پایش را از روی گردن او بردارد. اما افسران حاضر در محل به مردم اجازهٔ نزدیک شدن نمیدهند و حتی کمی تنش هم ایجاد میشود. »
و«چهار افسری که در واقعه بازداشت و مرگ جرج فلوید دست داشتند، فردای روز حادثه به مرخصی اجباری فرستاده شدند اما جیکوب فری، شهردار مینیاپولیس، اعلام کرد که این افراد اخراج شدهاند. سه روز پس از حادثه، افسر پلیسی که زانویش را بر روی گردن جرج فلوید گذاشته بود، بازداشت شد. در روز ۲۹ مه، دادستانی مینیاپولیس اعلام کرد که افسر پلیس بازداشت شده، به اتهام «قتل» محاکمه خواهد شد و تحقیقات درباره سه مأمور پلیس دیگر نیز ادامه دارد. اداره پلیس گفته که فیلم دوربینهای متصل به لباس مأموران را در اختیار دارد و از آنها تحقیق میکند. اداره پلیس مینیاپولیس همچنین از اف بی آی (پلیس فدرال آمریکا) خواسته که درباره نقض حقوق شهروندی مرد سیاهپوست تحقیق کنند…..»
و:«در ۲۹ مه، درک شووین، یکی از افسران پلیس، به اتهام قتل درجه سه (غیرعمد) بازداشت شد. عوامل دادستانی گفتند که در حال تحقیق هستند و امکان این که با در دسترس قرار گرفتن شواهد جدید، نوع اتهام تغییر کند، وجود دارد. در ۳ ژوئن، مقامات دادستانی ایالت مینهسوتا اعلام کردند که اتهام قتل درجه دو (شبه عمد) نیز به پرونده وی اضافه شدهاست. همچنین براساس اسناد دادگاه، سه افسر دیگر هم که قبلاً اخراج شده بودند، به دستیاری و همیاری در قتل متهم شدند.»
البته آن بازتابی که مرگ مهسا امینی در رسانه های غربی ، عربی و عبری دیده شد درباره مرگ جرج فلوید دیده نشد و یا کمتر دیده شد در حالیکه مرگ جرج فلوید کوچکترین ابهامی نداشت یک پلیس به قصد کشتن قربانی زانوی خود را روی گلوی قربانی گذاشت و با خونسردی تمام او را کشت. نکته ای که مرگ مهسا امینی را حساس تر می کند آمادگی گروههای برانداز اعم از منافق و تکفیری و تجزیه طلب برای اجرای سناریو جنگهای تروریستی و داخلی در ایران بود. همزمان با این اتفاق شورش هائی که عموما سازمان یافته بودند آغاز شد و مقدار زیادی اسلحه وارد کشور شد و در میان جوانان برانگیخته شده توزیع گردید و تعداد قابل توجهی از نیروهای امنیتی،انتظامی و بسیجی مورد ضرب و شتم و حتی حمله مسلحانه قرار گرفتند که منجر به شهادت و مجروح شدن گروهی از آنان شد.
آنچه باید به آن هم توجه کرد هویت قربانی است. او کرد است پس مرگ او می تواند یک گسل قومی را فعال کند او از شهری است که در آن شهر هموطنان ما شافعی مذهب هستند پس مرگ او یک گسل مذهبی را نیز می تواند فعال کند و شهر او سقز در آذربایجان غربی و در نزدیکی ترکیه و کردستان عراق است پس اگر جنگ تروریستی در ایران آغاز شود از طریق ترکیه و اقلیم کردستان عراق می تواند مورد حمایت لجستیک قرار گیرد.
این شواهد و شواهد دیگر یک روایت سوم را می تواند به ذهن متبادر کند:« مهسا امینی قربانی یک توطئه برای آغاز شورش و جنگ داخلی در ایران شده است تا ایران نیز سرنوشت سوریه و لیبی را تجربه کند.»
اگر این روایت را در نظر بگیریم باید نگران آینده بیش از گذشته باشیم. بویژه نیروی انتظامی و خانواده مرحومه مهسا امینی – در دو سوی مسئله- باید تمام شواهد و قرائن را در نظر بگیرند. آیا کسی بوده که بتواند در روایت سوم نقش داشته باشد؟آیا کسی یا کسانی از وابستگان به تروریست ها مهسا را نشان کرده بودند تا از او یک قربانی بسازند و برنامه های براندازی خود را آغاز کنند؟
مرگ غم انگیز مهسا امینی در ایران مرگ های سیاسی در اروپا را که مقدمه «مسلمان کشی » در شبه جزیره ایبری و اندلس قرار گرفت به یاد می آورد. بهر حال باید نام مهسا در ایران را در کنار نام های فلورا و ماریا در اندلس دید و از جمله مرگ هائی دانست که برخی از کشته دختران جوان و زیبا برای آغاز درگیری های فرقه ای و جنگهای داخلی استفاده کرده اند.
ژینا به معنی زندگی بخش است. ژینا زندگیش را به هموطنانش بخشیده است اگر چنانچه هموطنانش بتوانند توطئه ای که ژینا قربانی آن شد را کاملا کشف و خنثی کنند و دست دشمن را در آستین کسی که خود را دوست معرفی می کند ببینند و گرنه ژینا آنها را نخواهد بخشید .
نظر شما چیست؟
به نظر من ذی نفع اصلی اسرائیل و عربستان سعودی و غرب است. چراکه آنها به دنبال از بین بردن ایران و تجزیه آن هستند
اصلا فکر کردید که در ایران چندنفر توییتر دارند و هرکدامشان چند توییت برای این موضوع می زنند این اعداد غیر واقعی هستند
کل بلوک غرب به همراه اسرائیل و آل سعود دست به دست هم داده اند که بگویند دنیا در مقابل ایران ایستاده و ایران منزوی شده اصلا ایران یک طرفه و کل دنیا یک طرف اومدن ربات هایی ایجاد کردند که کارش اضافه کردن هشتک مهسا امینی هستش. در میدان شکست خوردن دارند عملیات روانی انجام میدهند
اصلا هم اینطوری نیست کی گفته این توییت ها جعلی هستش شماها دارید میگید
با نظر فرشاد مخالفم با یک حساب سر انگشتی که اصلا نیازی به محاسبات دقیق هم نداره همه میفهمند که این توییت ها رباتیکه اگه خواستی حاضرم با دلیل و مدرک ثابت کنم