سعید بن العاض و مروان بن حکم در گفتگوهای خود با طلحه و زبیر به آنچه که می خواستند دست یافتند . آنها توانستند طلحه و زبیر را نسبت به یکدیگر حساس کنند و مکنونات قلبی آنها را بسنجند و براساس آنچه در درون طلحه و زبیر می گذرد برنامه ریزی کنند تا بتوانند هم به وسیله آنها علی را تضعیف کنند و هم نهایتاً آنها را از سر راه بردارند و به تمام این اهداف رسیدند .
آنها می کوشیدند پیروزی بر علی را در جشم طلحه و زبیر امری امکان پذیر و آسان جلوه دهند و از این رو سخن از نحوه تصمیم گیری آنها پس از پیروزی بر علی به میان می آوردند .
با حرکت طلحه و زبیر و عایشه به سوی بصره بسیاری از نخبگان اموی از آنان جدا شدند . البته کسی که ضرورت داشت همراه این شورشیان جدید به بصره حرکت کند یعلی بن امیه بود که مادر خرج شورش محسوب می شد و بودجه شورشیان در اختیار او بود ولی دیگر به حضور تمام عیار عناصری نظیر مروان بن حکم ، سعید بن العای ، عمرو بن العاص و مغیره بن شعبه در تمام طول مسیر در میان شورشیان نیاز جدی نبود .
کارها بخوبی برنامه ریزی شده بود . طلحه و زبیر مثل دو گلوله برف از قله یک کوه بلند برف پوش به حرکت درآمده بودند و با هر چرخش – که با پول و برنامه مستقیم و غیر مستقیم امویان صورت می گرفت – بر حجم این دو گلوله برفی افزوده می شد و از آنها یک بهمن بزرگ بوجود می آمد ، بهمنی که در تاریخ بنام جنگ جمل مشهور شده است .
* * *
یعلی بن امیه ، همسر رسول الله عایشه را سوار بر شتری کرد که آن را به ده ها دینار طلا خریداری کرده بود . شتر گران قیمتی بود . یعلی برای این جنگ با دست و دلبازی خرج می کرد . پیدا بود یعلی بن امیه این شتر گران قیمت را خریداری کرده تا ارزش جایگاه عایشه را در جشم مردم برجسته تر سازد . البته عایشه یکی از نه همسر رسول الله بود و مسلماً عزیزترین آنها نبود . رفتار پیامبر با همسرانش بگونه ای نبود که بتوان تشخیص داد کدام همسرش را بیشتر یا کمتر دوست دارد . ولی در مورد یکی از همسرانش قضیه کاملاً برعکس بود و پیامبر با صراحت اعلام کرد که خدا بهتر از او به من عطا نکرده است و آن همسر خدیجه بود : همسری که اولین ایمان آورنده به پیامبر بود و در شرایطی در راه پیام و پیامبر از خودگذشتگی می کرد که هیچ نشانه ای از پیروزی پیامبر در افق حوادث دیده نمی شد . او تمام ثروتش را در راه اسلام فدا کرد و بدین وسیله محاصره اقتصادی بنی هاشم در شعب ابی طالب را تا حدی خنثی نمود و هرگز از پیامبر درخواستی را نکرد که پیامبر یا نخواهد یا نتواند آن را اجابت کند و از لحظه ای که به عقد ازدواج پیامبر درآمد فرش خانه اش شد و ابداً در امور سیاسی و نظامی دخالت نکرد تا در شعب ابی طالب جان به جان آفرین تسلیم نمود .
ولی عایشه از هیچ جهت با خدیجه قابل مقایسه نبود . خدیجه زن کاملی بود که به همسری پیامبر درآمد در حالی که عایشه دختر نوجوانی بود که همسر پیامبر شد . پیامبر همه آرزوهای خدیجه بود در حالیکه عایشه می خواست بوسیله پیامبر به همه آرزوهایش برسد . خدیجه فرزندان متعددی برای پیامبر آورد ولی عایشه در حسرت داشتن فرزند قرار داشت و از این رو به خواهرزاده اش ابن زبیر عشق می ورزید و از همه شایان توجه بیشتر آنکه خدیجه به دلیل ثروتش می توانست نقش های مردانه بر عهده بگیرد و در امور سیاسی دخالت کند ولی ترجیح می داد یک زن موفق باشد . ولی عایشه از پذیرش نقش های مردانه ابائی نداشت و از این رو وارد یک بازی خون بار سیاسی شد . زبیر ، طلحه و عایشه به همراه یعلی بن امیه و مردانش به سوی مصر حرکت کردند در حالیکه همه چیز برای آنها در هاله ای از ابهام قرار داشت . این سه در دنیای آرزوهایشان به روی ابرهای رویاهایشان حرکت می کردند در حالی که گاه هیچ مرزی بین رویاهایشان و کابوسی که آن ها فرامی گرفت وجود نداشت . در طول مسیر این کاروان گذرش بر آبی افتاد که به آن حوأب می گفتند . به گزارش ابن خلدون « . . . سگان آن نواحی بر ایشان پارس کردند . عایشه از آن مرد (راهنما) نام آن آب را پرسید . گفت : آب حوأب . عایشه گفت مرا بازگردانید که “روزی زنان پیامبر در نزد او بودند ، گفت کاش می دانستم کدام یک از شماست که سگان حوأب برایش پارس خواهند کرد” . سپس شتر خود را خوابانید و یک روز و یک شب آنان را نگه داشت . . . »
گزارش کاملاً گویاست . عایشه در مسیر حرکت از مکه به بصره به نقطه رسیده و در آن نقطه با شگفتی خود را مصداق پیشگویی پیامبر یافته بود . دقیقاً همان طور که شورشیانی که از بصره و کوفه و مصر به مدینه آمده بودند و در سه نقطه ذو خشب ، اعوص و ذوالمروه اردو زدند که پیامبر از پیش کسانی که در آن نقاط اردو خواهند زد را نفرین کرده بود .
پیامبر در زمان حیاتش نشانه هایی را در اختیار نزدیکانش قرار داده بود تا بوسیله آن نشانه ها بتوانند در شرایطی که در برابر بازی بزرگ معاویه قرار می گیرند حق را زا باطل تشخیص دهند و بوسیله معاویه بازی نخورند . در مدینه ، مردم مدینه و بدنه اجتماعی شورشیان با پیشگویی های پیامبر روبرو شدند و عناصر عملکردی شورش سعی کردند با تغییر مکان اردوگاههای خود مردم را اغفال کنند و چنین وانمود کنند که پیامبر اماکن خاصی را نفرین کرده بود نه اینکه حرکت نفرینی افرادی که در این اماکن اردو می زنند را با نفرین خود ، افشا کرده باشد .
و اینک عایشه در حوأب در مقابل افشاگری شگفت انگیز پیامبر قرار گرفته بود . او خودش شاهد بود که پیامبر چگونه خشم و رنجش عمیق خود را از یکی از زنانش که دست به حرکت می زند و از حوأب می گذرد تا به سوی مقصد نهایی خود عبور کند ابراز کرده و گفته بود «کاش می دانستم کدام یک از شماست که سگان حوأب برایش پارس خواهند کرد ؟ »
و عایشه هرگز نمی خواست مصداق این پیشگویی دردناک باشد . از این رو ایستاد و فریاد کشید : «مرا بازگردانید ! » و یک روز و یک شب کاروان را در آن منزل نگه داشت . ولی افسوس او دیگر نمی توانست به اختیار خودش برگردد . او اسیر سیاست دمشق شده بود . چه کسانی و با چه تمهیدی عایشه را آرام کردند ؟ و چگونه او را ترسان و هراسان نمودند ؟ و وقتی که او را به سوی بصره می بردند چه احساسی داشت و در چه شرایطی به سر می برد ؟ بدیهی است که این پرسش ها را تاریخ نمی تواند با دقت و ذکر جزئیات پاسخ دهد ولی می توان پذیرفت اگر عایشه همسران پیامبر را در مکه در حالی وداع گفت که بر او می گریستند ، حالا او خودش بر خودش و سرنوشت اندوهبارش می گریست . مشکل عایشه این نبود که در حوأب امکانات لازم را نداشت تا با اختیار خود به مکه یا مدینه بازگردد ، مشکل عایشه این بود که قبل از آنکه به حوأب برسد و با پیشگویی شگفت انگیز پیامبر روبرو شود و پیامبر را به یاد آورد باید خدا را به یاد می آورد و از خودش می پرسید آیا حرکت من با دستورات خدا در قرآن مجید تطابق دارد ؟ آیا قرآن برای من توصیه هایی دارد ؟ آنگاه این آیات را به یاد می آورد که خدا در قرآن خطاب به او و همسران پیامبر می گوید :
« . . . ای پیامبر ! به زنانت بگو اگر خواهان زندگی دنیا و زینت های آن هستید بیایید تا شما را بهره مند سازم و به وجهی نیکو رهایتان کنم .
و اگر خواهان خدا و پیامبر او و سرای آخرت هستید ، خدا به نیکوکارانتان پاداش بزرگ خواهد داد .
ای زنان پیامبر ! هر کس از شما مرتکب کار زشت درخور عقوبت شود ، خدا عذاب او را دو برابر می کند و این بر خدا آسان است .
و هر کس از شما که به فرمانبرداری خدا و پیامبرش مداومت ورزد و کاری شایسته کند دوبار پاداش دهیم و برای او رزقی کرامند آماده کرده ایم .
ای زنان پیامبر ! شما همانند دیگر زنان نیستید ، اگر از خدا بترسید . پس به نرمی سخن مگویید تا آن مردی که در قلب او مرض هست به طمع افتد و سخن پسندیده بگویید .
و در خانه های خود بمانید و چنان که در زمان پیشین جاهلیت می کردند . زینت های خود را آشکار مکنید و نماز بگزارید و زکات بدهید و از خدا و پیامبرش اطاعت کنید ! »
خدا در قرآن خطاب به زنان پیامبر – از آن جمله عایشه – فرمان می دهد که در خانه های خود بنشینید . ولی عایشه از خانه خود بیرون زده بود و بدین آرزو که شوهر خواهرش به حکومت برسد و به اینکه از او پرچمی برای تمرد در مقابل علی بوجود آورند تن در داده بود و همراه صدها مرد از تیره ها و انگیزه های گوناگون که یا به طمع اجرت اموی یا در حسرت امتیازات قومی و یا به هوای غنائم جمع شده بودند قریه به قریه و شهر به شهر به سوی بصره می رفت تا حالا در میدان جنگ علیه نزدیکترین یار پیامبر و وصی او حضور پیدا کند او وجاهت اجتماعی خود را که صرفاً از رابطه همسری خویش با پیامبر بدست آورده بود عملاً سپر بلای سیاست های جاه طلبانه معاویه کرده بود و آگاهانه و یا ناآگاهانه به بازیگران عرصه سیاست و قدرت این فرصت را می داد که از موقعیت خانوادگی او برای در هم شکستن ارکان امامت محمدی و حرمت خاندان نبوی استفاده کنند .
وقتی که قرآن نتوانست او را نسبت به موقعیت خطیری که در آن قرار گرفته بود هشیار کند صدای پارس سگان حوأب چه می توانستند کرد ؟