[گفتگوی سیاسی و فلسفی،دکتر محمد حسن زورق و دکتر حسین رویوران]
حسین رویوران: به نظرم آنچه همزمان با سالگرد انقلاب از سوی مخالفین ایران صورت گرفت خیلی مهم است اهمیتش هم در این است که اولاً آنهایی که اغتشاشات را مدیریت کردند به گونهای همین مراسم را هم مدیریت کردند و در حدود ۳۰ نقطه درکشورهای اروپایی کانادا و آمریکا، کسانی را در روز ۲۲ بهمن بصورت موازی با تظاهرات مردمی که در ایران به حمایت از انقلاب اسلامی و جمهوریاسلامی ایران صورت گرفت جمع آوری کردند.در یک شهر اروپائی توانستند صد نفر را با پرداخت ها و مخارجی که صرف کردند جمع کنند و در شهر دیگر هزار نفر را پول نسبتاً خوبی هم خرج شده بود چون ایرانیان ساکن خارج انگیزههای ذاتی بالایی برای مخالفت با ایران ندارند مگر اینکه پول بلیط و هتل را بگیرند تا انگیزه پیدا کنند امروز نیز برای چنین مخارجی بانی وجود دارد دولت های انگلیس،آمریکا،اسرائیل و سعودی پول خوبی خرج کردند و یک مراسم ۲۲بهمنی بصورت معکوس داشتند که این پدیده اتفاقاً پدیدۀ جدیدی است و در گذشته نظیر آن را نداشتیم و این اقدام نشان دهنده این واقعیت است که تصمیم غرب اصرار بر ادامه این روند است. غرب فعلا هیچ چهره شاخصی برای ستیزش با انقلاب ندارد از این رو رضا پهلوی را علم کرده و سعی کرده گروههای مختلف و گاهی حتی متخاصم را دور هم جمع کند.
محمدحسن زورق: یعنی از منافقین قطع امید کردند و ناچار رو به سلطنت طلبها آوردنده اند.
حسین رویوران: بله ولی در بین آنها همچنان دعواست در آنچه بعنوان تظاهرات انجام دادند نیز دعوا بود مخصوصاً بین منافقین و سلطنتطلبها این دعوا همچنان در آلمان و در فرانسه اتفاق افتاد ولی امروز منافقین هم پرچم سلطنت طلبی را پذیرفتند با آرم شیرخورشید منافق و سلطنت طلب و …. دور هم جمع شده اند. این یک گام جدیدی است ودر همان راهبرد هزار چاقو قرار گرفته است. حالا ممکن است یک نفر سؤال بکند که این سرمایهگذاری براساس چه توجیه و یا دلیلی صورت میگیرد؟ اینجا در ایران نظام با این تظاهرات میلیونی که شاید هم بیش از هر سال است نشان داد که از پایگاه اجتماعی بالایی برخوردار است اتفاقاً حرکت های اعتراضی هم تقریباً کم رنگ شده تنها چیزی که از آن باقی مانده حرکت های چند نفری هستند که میآیند در بالکن خانه چند دقیقه شعار میدهند چیز دیگری از آن باقی نمانده چیزی که دولت های غربی دارند انجام میدهند به نظرم آماده شدن برای مرحله دیگر است بعنوان مثال کوموله به بقیه گروه های ضد انقلاب میگفت ما با شما در مانیفستی که نوشتید و بر یکپارچگی ایران تاکید کردید مخالفیم و ما این را قبول نداریم ولی تمهیدات غرب به گونهای بود که اینها را موقتا ساکت کرد و این مانیفست را تلویحا قبول کردند در حالی که در مصاحبه تلویزیونی که ۳ ماه پیش یک مسئول کوموله با یک نفر از منافقین داشت صحبت میکرد، در مورد حرکت مخالفین گفت ما با شما یکی نیستیم نه اهدافمان یکی است نه فرهنگمان یکی است و ادعای تجزیه طلبی داشت .
او می گفت اعتراض شما سیاسی است ولی اعتراض ما تجزیه طلبانه و قومی است. به این امید فعالیت می کنند که تجزیه طلبی ازخارج به داخل منتقل بکنند و میزان تجزیه طلبی هم به اندازه ای خواهد بود که دیگر یک کشور مسلمان نیرومند انقلابی بنام ایران در منطقه وجود نداشته باشد. این انتظار غرب از اپوزیسیون است. تصور پای بندی اپوزیسیون به یکپارچگی ایران به نظرم خطاست قطعاً خطاست و باید تحلیل بشود که چکار دارند میکنند روی چه حساب و کتابی کار میکنند. خدا رحمت کند آیت الله هاشمی رفسنجانی میگفت ما آلترناتیو نداریم ولی غربی ها الان دارند سعی میکنند آلترناتیو را خلق کنند و آن را تعریف بکنند تا مانیفست داشته باشد و این آلترناتیو مخلوق غرب را به سمت داخل سرازیر بکنند در اعتراضات اخیر جمعبندیها این است که منافقین هستههای جدیدی ایجاد کردند منافقین از هستههای قدیمی استفاده نکردند نسل جدیدی از تروریست ها را دارند که نه با انگیزه اعتقادی که با انگیزه اقتصادی و پول فعالیت می کند. امروز در منافقین انگیزههای مالی مهم است و ریخت و پاش مالی زیادی کردند منافقین برای ایجاد تشکیلات جدید همچنین گروههای مسلح خودشان را در اختیار اسرائیل قرار دادند تا از کمکهای مالی آنها نیز برخوردار بشوند.
محمد حسن زورق: بحث آلترناتیو کردید ذهن من متوجه این قضیه شد که منافقین نمیتوانند آلترناتیو باشند چون به هر حال یک گروه تروریستی بودند خود آمریکاییها یک موقعی آنها را در به اصطلاح لیست تروریستی خودشان آورده بودند بعد خارج کردند. اینکه یک مدتی در لیست تروریستی بودند خود این یک پاشنه آشیلی است که در آینده ایجاد اشکال میکند منافقین برای غرب بیشتر وسیله هستند تا هدف، گروههای مارکسیستی و سوسیالیستی هم به تاریخ پیوستند آن موجودیتی که میخواهد از خودش در مقابل حرکت انقلاب اسلامی دفاع کند سلطنت طلبی در مقیاس جهانی است بنابر این فقط بحث ایران نیست سلطنت طلبی حتی در انگلیس زیر علامت سئول است و یک شهروند انگلیسی گفته بود که ما پادشاه را انتخاب نکردیم چطور شده این فرد پادشاه شده البته حالا به ضرب پول و ثروت زیادی که در غرب هست در بعضی از کشورهای غربی رسماً نظام سلطنتی وجود دارد ویک انسجام شکنندهای هم وجود دارد. در همین همسایگی خودمان در عربستان سعودی، یک رژیم رسماً سلطنتی حاکم است سلطنت طلبی امروزاحساس خطر میکند در این منطقه گذشته از عربستان سعودی درکشور اردن یک کشور رژیم سلطنتی حاکم است این رژیم هم احساس خطر میکند خیلی از کشورهای اروپایی سلطنتی هستند مثل انگلستان ،سوئد،بلژیک،نروژ و اسپانیا آنچه که باعث می شودکه رضاپهلوی به قول شما در رأس اوپوزسیون قرار داده بشود فقط پول نیست پنجاه میلیارد دلار پول نقد پدرش در حساب های بانکی خود برای او گذاشت حالا معلوم نیست از آن ۵۰ میلیارد چقدرش باقی مانده آنچه که باعث شده در رأس اوپوزسیون قرار بگیرد فشار رژیمهای سلطنتی در اروپا و منطقه ماست یعنی اگر بتوانند بازگشت به سلطنت را در ایران عملی کنند که یک کار بسیار بعید به نظر میآید آن گاه می توانند امید بیشتری برای بقایای نظام های سلطنتی در جهان داشته باشند.
حسین رویوران: در مانیفستی که اینها مطرح کردند برگزاری یک رفراندوم برای اینکه به قدرت برسند دیده شده.
محمد حسن زورق: البته این قدم اول و برای کسب مشروعیت نمادین است همین که میگوید رفراندوم برقرار کنیم که یک گزینهاش سلطنت باشد یعنی یک حرکت ارتجاعی برای احیاء نظام سلطنتی و اگر یک چنین رفراندومی ایجاد بکنند حتماً از آن نظام سلطنت در میآید که مطلوب غرب است چون اجازه داده نمیشود چیز دیگری در بیاید آنچنان که از رفراندم فرمایش بحرین نیز نظام آل خلیفه در آمد این همان نقطه امیدی است که برای همه رژیمهای سلطنتی در منطقه مطرح است البته این یک روزنه خیلی تاریک و باریک است و چندان واقعیتی نمی تواند پیدا کند.
حسین رویوران: جمعبندی من این است که یک: تغییر نظام در ایران همچنان جزو اولویتهای دشمن است دو: دشمن همچنان امیدوار است به تغییر به همین دلیل دارد سرمایهگذاری میکند این سرمایهگذاری بدون امید نمیتواند باشد.
محمد حسن زورق: چرا نمیتواند باشد؟ یک فرض این است که امیدوار است فرض دوم این است که ناگزیر است با آن مبانی که عرض شد نگرانی غرب مبتنی بر این فرض است که اگر این موج جمهوریخواهی نهادین در منطقه توسعه پیدا کند برای غرب خطرناک است جمهوری خواهی نهادین[نه نمادین، جمهوریخواهی که در غرب وجود دارد نمادین است نهادین نیست وآن چیزی که تغییر میکند نماد قدرت است نه نهاد قدرت اما در ایران این اتفاق نیفتاد در ایران هر رئیس جمهوری که آمد نهاد قدرت هم تغییر کرد یا رهبر قبلی که امام بودند و از دنیا رفتند قدرت کاملاً منتقل شد به یک نهاد جدید، کسانی که در نهاد قدیم بودند کلاً حاشیه نشین شدند ولی در غرب اینطوری نیست در نهاد قدرت ، تراست های بینالمللی قرار دارند که قدرت فراقانون دارند و قدرت فرا کشوری دارند وقدرت جهانی دارند نمادش هم این آدمهایی هستند که میآیند و میروند]نهاد قدرت در غرب از جمهوریخواهی که در ایران آغاز شده احساس خطر میکنند و میخواهد این حرکت را کنترل کند که به جاهای دیگر سرایت نکند الان به همان شکلی که در مقابل ایران ایستادند در مقابل یمن هم ایستادند قدرت یمن قدرت زیادی نیست آنچه که باعث شده درمقابل آن بایستند اضطرار است نه اختیار یعنی غرب گزینه دیگری ندارد که با انقلاب اسلامی روبهرو بشود یا ماهیتاً تغییرش بدهد یا رسماً تغییرش بدهد.
حسین رویوران: نکتهای که به نظر می آید این است که من البته قبول دارم گاهی اضطرار هم هست چون غرب اولویتهاش تغییر کرده به سمت مهار چین و روسیه روی آورده ولی روی اضطرار ناچار است با ایران برخورد بکند چرا؟ چون ایران به روسیه به ادعای غرب، کمک میکند و پهپادهای ایرانی درجنگ حضور دارند و ادعا می کنند که اخیراً توافقی بین ایران و روسیه صورت گرفته که یکسری از تولید پهپادهای پیشرفته در روسیه انجام بگیرد و در مقابل روسیه به ایران سوخوی ۳۴ و ۳۵ تحویل دهد که هواپیماهای نسبتاً بسیار پیشرفتهای هستند و از نسل پنجم هواپیماها مدرن شمرده میشود که به قول آنها معادلات را تغییر میدهد سفری که آقای رئیسی به چین داشت ۲۰ پروتکل تا الان امضاء شده توافق قبلی یک چهارچوب بود و نیاز به توافقهای اجرایی داشت این توافقهای اجرایی الان امضاء شد اهمیت اجرائی دارند و چین باید بیاید و مبلغ تعیین شده در قرار داد که ۴۰۰ الی ۶۰۰ میلیارد دلار در ایران سرمایهگذاری بکند پس نزدیک شدن ایران به روسیه در ابعاد صنایع نظامی و چین در ابعاد اقتصادی اهمیت ایران را برای غرب بیشتر میکند، چون ایران یک ضلع مثلث است که الان به وجود آمده است و در مقابل غرب در کنار چین و روسیه دارد عرض اندام میکند جالب این است که بسیاری از موتورهای جتی که تاحالا روسیه استفاده میکرد .
برای صادرات گاز در حد نورستریم یک و دو و همچنین بقیه اینها آلمانی است و مال شرکت زیمنس است شعبه شرکت زیمنس در کانادا مسئول نگهداری این موتورها بوده یعنی همه موتورها بصورت جفت است یعنی زاپاس دارد وقتی یکی برای تعمیر می رود دیگری جایگزین میشود تا آن برای بازسازی برودآلمان الان از تعمیر آنها امتناع کرده و ایران جایگزین آلمان شده چون مهارت نگهداری این تنوع توربو موتور بزرگ در خود روسیه وجود ندارد ایران ساخت و نگهداری اینها موتورهارا دارد یعنی ماشینهایی درست کرده و تولید میکند که این نوع موتورها را می سازد و جایگزین زیمنس شده و هم جایگزین رویزرویس شده و تأمین کننده این نوع موتورها برای روسیه شده است این یک پرستیژ بزرگی هم هست که ایران جایگزین آلمان و انگلیس آن هم در یک صنعت بسیار ظریف و تأثیرگذار شده است میخواهم این را بگویم نزدیک شدن ایران به دو قدرت جهانی که علیه آمریکا هستند اتفاقاٌ غرب را در جایگاهی قرار نمیدهد که به اولویتها ی زیادی بپردازد و ایران را نادیده بگیرد ایران در اولویت آن ها قرار میگیرد در نتیجه و به همین دلیل ما از یک مرحلهای وارد یک مرحله دیگری داریم میشویم ممکن است حالا سرمایهگذاریهای چین وآوردن ۴۰۰ یا ۶۰۰ میلیارد دلار به ایران و ریختن آن در اقتصاد ایران میتواند به ایران در بُعد مهار بیکاری و ایجاد پایههای جدیدی برای جهش صنعتی و ایجاد مناطق آزاد و انتقال تجربه کمک کند به هر حال چین بر اساس همین سرمایهگذاریها [ولی از طرف غرب]تبدیل به کارخانه جهانی شد با مناطق آزاد FreeZone موفق شد به اینجا برسد الان چیزی که ایران از چین میخواهد همین است اینکه همین تجربه را در مورد ایران ایجاد بکند و منطقه ای را هم تعیین کردند برای انتقال هزاران کارخانه و ایجاد مناطق آزاد در زمینههای مختلف هست چین هم به هر حال اقتضای جدیدی دارد بر اساس قدرت خرید چین یکی از کشورهایی است که این ویژگی را دارد قدرت خریدش در داخل آن دو برابر بیرون است و اگر بر اساس قدرت خرید حساب بشود چین سالها است که از آمریکا گذشته و تولید ناخالص چین بر اساس قدرت خرید میشود ۳۱ تریلیارد دلار در حالی که آمریکا ۲۵ تریلیارد است در حالی که بر اساس محاسبه دلار، آمریکا میشود ۲۱ تریلیارد.
و نیم چین میشود ۱۸ تریلیارد شما ببین تفاوت را، من میخواهم این را بگویم که جهان به سمت انتقال قدرت دارد حرکت میکند و این انتقال یک نوع یکسره سازی در نظام بینالمللی ایجاد میکند و این یکسره سازی نمیتواند بدون تنش باشد به هر حال قدرتهایی هستند مثل آمریکا که توان بازگشت به توسعه را ندارد به دلیل رکود و پیری سیستم و خیلی از مسائل دیگربه همین دلیل دنبال بحران سازی برای طرف مقابل است چون خودش را نمی تواند به پای چین برساند سعی می کند چین را از پا در آورده برای اینکه آن را باز بدارد نه اینکه خودش بتواند برود جلو، برای روسیه الان مشکل اوکراین درست کردند حالا برای چین هم مشکل تایوان را دارند درست میکنند و ممکن است چین را هم درگیر یک جنگ فرسایشی بکنند [در تایوان]به هر حال به نظر من در مقابل تحولات جدید و شتابانی قرار گرفتیم که ایران در قلب این تحولات قرار گرفته به همین دلیل غرب قطعاً ایران را در اولویت قرار می دهد یعنی اشتباه است تصور دیگری داشته باشیم بعضیها میگویند اولویت غرب به سمت چین تغییر پیدا کرده پس ما از اولویت آمریکا خارج شدیم و اینها برنامهای برای ما ندارند نه اتفاقاً من تصور میکنم ایران جزو اولویتهاست و به زودی روی برنامههای دیگری کار میکنند قبلاً از داخل به بیرون میخواستند تغییر را انجام بدهند الان از بیرون به داخل.
روژه گارودی
محمدحسن زورق: یک قدرت جهانی سه ضلع دارد ضلع نظامی، ضلع اقتصادی وضلع ایدئولوژیک. غرب یک موقعی که قدرت جهانی بود[ و هنوز هم تاحدودی هست]این سه ضلع را با هم داشت یعنی هم اقتصادش، اقتصاد شماره یک دنیا بود هم قدرت نظامیش قدرت شماره یک دنیا بود و الان هم هست و هم قدرت ایدئولوژیکش [درچهارچوب های سکولاریزم، ماتریالیسم و لیبرالیسم به اصطلاح این چهارچوب ذهنی جهانگیر بود]الان قدرتی در دنیا نیست که این سه ضلع را با هم داشته باشد: روسیه یک قدرت نظامی هست وچین حتماً یک قدرت اقتصادی است و ایران قدرت ایدئولوژیک است آن چه باعث شد که ایران بتواند در لبنان وعراق و سوریه و یمن و افغانستان و در نیجریه و…. حضور داشته باشد حضور ایدئولوژیک بود که به طبعش یک اتفاقاتی هم میافتاد همگرایی ایران و چین و روسیه به معنی جمع شدن سه ضلع قدرت جهانی درکنار هم است این یک نکته، نکته دوم این است که ایران برای غرب خطر ذاتی و داخلی است نه خطر منطقهای و بیرونی به چه معنی؟ اصل قدرت غرب، قدرت ایدئولوژیکش است اینکه چهارچوب ذهنی که تحت عنوان فلسفه غرب مطرح شدو یک افق جهانی جدیددرست کردند مثل اومانیسم ویا لیبرالیسم ویا دموکراسی ویا فلسفه اصالت رفاه ویا فلسفه اصالت لذت و به همۀ این هدفها هم حداقل در غرب رسیدند و در بعضی از کشورهای دیگر تا حدودی رسیدند.
مثل ژاپن و چین تا یک حدی کل کشورهای اسکاندیناوی منتهای مراتب فلسفه رفاه و فلسفه لذت میتواند هدف مقطعی باشد ولی نمیتواند هدف غائی باشد هدف مرحلهای میتواند باشد یعنی برای یک مرحله مردم را دور خودش جمع میکند وقتی به آن رسیدند مردم یک مرحله فراتر میخواهند این مرحله فراتر را غرب ندارد امروز غرب نگران تغییر ماهیت مردم خودش است یعنی اینکه انسان غربی افق جدیدی رویش باز بشود و لیبرالیزم را و سکولاریزم را کنار بگذارد اگر روزی این اتفاق بخواهد رخ بدهد از ناحیه اسلامی است که با قرائت امام خمینی مطرح شده است نه با قرائت آل سعود یا هر گروه دیگری که قرائتهای استعماری داشتند الان غرب دارد احساس خطر میکند. ساده نیست که یک کسی مثل روژوگارادی که سوسیالیست بود وجزء جناحی بود که طرفدار آلمان نبودند چون فرانسویها دو دسته بودند یک گروه طرفدار آلمان بودند این جزو آنها نبود اوعضو پارلمان فرانسه بود بعد از انقلاب اسلامی در ایران مسلمان شد و شیعه شد و بعد در نقد تمدن غرب کتاب نوشت و محاکمه شد و زندان شد و…. یا یک کسی مثل حامد الگار اصلاً انگلیسی است و بعد انقلاب اسلامی ایران مسلمان میشود و شیعه میشود و یا اینکه ترجمه کتاب مثنوی مولوی در آمریکا پرفروش میشود و…. مشکلی که الان غرب پیدا کرده این است که قدرت هضم مسلمانان در فرهنگ خودش را از دست داده است.حدود ۵۰ سال است یعنی تقریباً از آستانه انقلاب اسلامی ایران این پدیده اجتماعی رخ نموده است. قبلاً هر کسی میرفت غرب، غربی میشد و برمیگشت دیگر خودش نبود یک شبه غربی بود. اصلاً سعی میکرد یک جور دیگر فکر کند یک جور دیگر زندگی کند این قدر غرب جاذبه داشت و غرب زده را تسخیر میکرد اما الان طوری شده که مسلمانها در غرب بر ایمان خود پافشاری می کنند و دیگر محلول در تمدن غرب نیستند ، قبلاً مثل یک حبه قند بودند که افتاده در یک بشکه آب و کاملا محو شده بطوریکه دیگر دیده نمیشد اما الان اینطوری نیست حتی تا ۳۰ سال پیش فرآیند تظاهر به اسلام به این شدت نبود الان شما بروید روز عاشورا در لندن سینهزنی میبینید یعنی مسلمانان در برابر فرهنگ کاملاً غرب عایق شده اند واین پدیده در کنار پدیده احساس یأس و احساس پوچی در انسان غربی که نتیجۀ برخورداری مفرط از رفاه است شرایط جدیدی را بوجود آورده است. قبل از رفاه آدم تلاش میکند به رفاه برسد وقتی که به رفاه رسید میگوید بعد چی؟حالا دنبال معنی زندگی می گردد همه این تحولات قائم به وجود نظامی است به نام جمهوری اسلامی ایران و اگر این نظام نباشد غرب می تواند همه را حل و فصل کند.
حسین رویوران: همه تئوریهای امنیتی و سیاسی میگویند خیلج فارس برای غرب یک اولویت است به دو دلیل اول امنیت اسرائیل و دلیل دوم نفت است. به نظر من الان ما وارد مرحلهای فراتر از این سطح از تئوری شدیم الان نفت به عنوان یک کالای استراتژیک نه اینکه جایگاهش را از دست داده ولی موقعیتی که در گذشته بوده الان نیست و یک جاهایی هم که قیمت نفت سقوط کرده برای اینکه عرضه بیش از تقاضاست الان هم ۲ میلیون بشکه اوپک پلاس تصمیم گرفته کم بکند برای اینکه قیمت را در سطح فعلی نگه دارد میخواهم این را بگویم که عوامل جدید که حساسیت غرب را نسبت به ایران و انقلاب افزایش میدهد اولا بحث خلیج فارس است خلیج فارس منبع پسانداز پول عظیمی است که در ماشین اقتصاد غرب جریان دارد و این پول هم باید به دلار باشد که هم قیمت دلار را نگه دارد وهم چرخه های اقتصاد غرب را بچرخاند چون میدانید مهمترین جایگاه دلار دربحث خرید انرژی است ثانیا کشورهای نفت خیز عرب دراین منطقه شده قلک غرب در بحران سوریه یک نمونهاش است که غرب دستور میدهد ۲۰۰ میلیارد دلاربرای آموزش و تربیت تروریست سرمایهگذاری میشود آمریکا به محمد بن سلمان دستور می دهد و ۵۰۰ میلیون دلار به اوکراین پرداخت می شود.
اتفاقاً غرب در بحث دیگردیدیم میآیند به عدنان قاشقچی تکلیف میکنند که این پول را شما بیا و بده تا یک معاملهای بین آمریکا و مخالفین نیکاراگوئه صورت بگیرد در همه حال صورت ظاهر را هم حفظ می کنند ولی این حفظ ظاهر هزینه دارد ،هزینه ها را عمدتا رژیم های وابسته به غرب پرداخت می کنند و قلک غرب همین شیخنشینهای خلیج فارس هستند آن موقع هم عدنان قاشقچی به عنوان یک فرد سعودی بطور رسمی و یا غیر رسمی بودجه را تامین می کند مثلاً در همین بحران زلزله ترکیه برای حفظ دولت اردوغان بالاترین کشوری که دارد کمک میکند کیه؟ امارات است تا الان ۴۰ هواپیما فرستاده عمدتاً به ترکیه حالا به سوریه هم فرستادند امارات چون نقش پیدا کرده رابط سوریه امارات است الان از طرف غرب سفارتش را در دمشق باز کرده وزیر خارجهاش به سوریه رفته وبازدید از مناطق زلزله زده کمکهایی میکند همانطور که عمان برای آمریکا یک پل ارتباطی با ایران است. میخواهم این را بگویم که غرب الان برای شیخنشینهای خلیج فارس نقشهای جدیدی تعریف کرده به دلیل پولهای زیادی که دارند و توان خرج کردن بدون حساب و بدون بازرسی هم دارند و در مقابل ملت هایشان هم پاسخگو نیستند. و اینکه ساختارهایی که در کشورهای دیگر وجود دارد و در اینها وجود ندارد و این شرایط اتفاقاً حساسیت ها را نسبت به منطقه و تحولات آن بیشتر میکند .این منطقه تحت تأثیر جمهوری اسلامی ایران هست و تحت تاثیرانقلاب هست و به هر حال محور مقاومت در همین منطقه شکل گرفته است و به نظرم این شرایط حساسیت غرب را نسبت به ایران افزایش میدهد. تعریفهای جدیدی که اینها دارند انجام میدهند.در اسرائیل یک عملیات صورت گرفت فورا سه مسئول بزرگ آمریکایی: وزیر خارجه، رئیس سی آی ای و مشاور امنیت ملی به منطقه آمدند این نشان میدهد که بحث امنیت اسرائیل همچنان در اولویت است و بحث نفت اولویت است مخصوصاً بعد از تحریم روسیه و حذف یا تضعیف موقعیت روسیه در بازار انرژی . این ها به عنوان ابزاری در مدیریت نظام بینالمللی است. نقشهای جدید هم تعریف شده و به نظر میآید ما وارد یک مرحله جدیدی شده ایم و نگاه غرب به ایران با تعریفهای جدید صورت می گیرد که باید این تعریف جدید را کشف بکنیم پرسش این است که تعریفهای جدید بر اساس چه معیارهایی و چه شاخصهایی و چه حساسیتهایی و چگونه صورت می گیرد؟
محمد حسن زورق: این سؤال مهمی است ولی ما غرب را از بیرون میبینیم نه از درون.متأسفانه اطلاعات ما از درون هیئتهای حاکمه غرب خیلی کم است ولی میشود با گمانه زنی گزینههایی را در نظر گرفت. غرب باید متوجه شده باشد واحتمالاً هم متوجه شده و باید متوجه شده باشد که تاریخ در حال پوست انداختن است و مرحلهای از تحول تاریخ دارد صورت میگیرد. هر تحولی هم که در تاریخ صورت میگیرد معمولاً بدون بازگشت است مثال بزنم: جهان قبل از میلاد حضرت مسیح با جهان بعد از میلادحضرت مسیح تفاوت ماهوی کرده یعنی آنچنان تفاوت پیدا میکند که بالاخره امپراتوری روم بعد از ۳۰۰ سال در مقابل پیام مسیح تسلیم میشود و خود امپراتور روم یعنی کنستانتین مبلغ مسیحیت می شود و میگوید اصلاً دینی غیر از مسیحیت نباید در قلمرو ما باشد همینطور جهان قبل از حضرت موسی و جهان بعد از حضرت موسی با هم فرق میکند و نیز جهان قبل از بعثت پیغمبر(ص) با جهان بعد از بعثت پیغمبر(ص) کاملا با هم فرق میکند آثار تمدنی هم که درهر مرحله ایجاد شده با مراحل قبل و بعد متفاوت است مخصوص دورانی است که یک تمدن وجود داشته آثار تمدنی خاصی قابل مشاهده است بعنوان مثال آثار سنگی عظیم در مصر و آسیای غربی و اروپای شرقی احتمالاً مربوط به دوران ثمود است در شرقش تخت جمشید قرار گرفته است در غربش استادیوم گلادیوترها در روم است در مرکزش قصر نرون در بعلبک قرار گرفته است و بعضی از آثار آن در اردن و مصر است. وقتی تمدن ثمود متلاشی شد وپایان یافت از آن قبیل آثار دیگر هرگزساخته نشد و عصر ثمودتمام شد و رفت. تمدن فعلی هم اگر بخواهد با حرکت تاریخ نسازد نابود میشود.
تجربیات تاریخی اینطور نشان میدهد هرجامعه ای ناگزیراست با تحولات و حرکت تاریخ همراه بشود من تصور میکنم قاعدتا نظریه پردازان غرب باید دو دسته شده باشند یک دسته کسانی هستند که میگویند وضع موجود باید ادامه پیدا بکند و حرکت تاریخ را ما تغییر میدهیم یعنی جلوی حرکت تاریخ میایستیم و تاریخ را فریز میکنیم. افراطیترین چهره این گروه کسانی نظیر بوش و ترامپ بوده اند. خیلی محکم گفتند این است و جز این نیست تا حدی در آمریکا اینها حاکم بوده اند و نشانهای از تعقل فلسفی در سیاست غرب دیده نمی شود. ولی حتماً در داخل غرب گروههایی هستند که فکر میکنند ما برای آینده جهان و جهان آینده باید برنامهریزی داشته باشیم جهانی که در آن جهان نشود بیش از این روی به اصطلاح اتوکراسی و استبداد فریب کارانه غربی ایستادگی کرد باید وضع جدیدی تعریف بشود به دلیل اینکه سطح سواد در دنیا از بالا رفته و مردم با حقوق خود آشنا شده اند و از همه مهمتر به دلیل اینکه ۴۰ سال است یک کشور جهان سومی بنام ایران در مقابل غرب ایستاده و غرب نمیتواند آن را از بین ببرد «زمانه با تو نسازد تو با زمانه بساز»غرب باید با تحول تاریخ بویژه در ظرف جغرافیائی تمدن اسلامی کنار بیاید سون تزو در۲۰۰۰ سال قبل از میلاد گفت اگر با دشمنت نمی توانی بجنگی با او متحد شو کسانی که در چین سرمایهگذاری کردند و محصولات چینی را در دنیا میفروشند اینها همه چینی نیستند اکثراً همان تراسهای چند میلیتی غربی هستند اینها باید جزء بخشی قرار بگیرند که میگویند که بالاخره دنیا دنیای جدیدی دارد متولد میشود و ما نمیتوانیم جذمیت داشته باشیم.
حسین رویوران: شاید حزب دموکرات آمریکا به عنوان یک نمونه مصغری از تحولاتی است که درخود آمریکا دارد اتفاق میافتد. این حزب دو قطبی شده.نماد یک قطب برنارد ساندرز است گروهی درمیانه و گروهی هم در جناح راست این حزب هستند که بایدن متعلق به جناح راست است برنارد ساندرز که حالا به گونهای نوآم چامسکی هم در همین فضا حرکت میکند میگویند.
برناردساندرز
نظام سرمایهداری یک نظام وحشی است و روز به روز هم وحشیتر میشود ۱۰ سال پیش قیامی تحت عنوان در مقابل وال استریت اتفاق افتاد که به آن جنبش ضد وال استریت میگفتند. آن موقع می گفتند نود درصد ثروت آمریکا در دست یک درصد جمعیت آن است و امروز می گویند یک سوم ثروت آمریکا در دست کمتر از ۱۰۰۰ نفر است.بله کمتر از ۱۰۰۰ نفر درمیان ۳۴۰ میلیون جمعیت آمریکا این چهرهها اتفاقاً نسخههایی دارند میدهند و میگویند درنظام آمریکا که پولدارها را معاف از مالیات میکند در حالی که بقیه را مشمول مالیات میکند با این تعریف که سرمایه متراکم بشود و بتواند پایهای بشود برای ایجاد اشتغال باید به فکر تقسیم ثروت بود. مدتی پیش محاکمه مالی ترامپ بود در ۴ سالی که این مردرئیس جمهور آمریکابودفقط ۷۴۰ دلار مالیات داده بود او کسی است که بیش از ۴ میلیارد دلار پول دارد در حالی که یک کارمند جزء ماهانه بیش از این مقدار دارد مالیات میدهد در آمریکا مالیات بالاست ولی نه برای ثروتمندان میخواهم این را بگویم که این چهره ها نسخههای اصلاحی دارند میدهند ومی گویند مالیات برای پولدارها ایجاد کنید یعنی نظامی با عدالت بیشتر بوجود آورید و اینکه تمرکز سرمایه در بین افراد محدود که الان باشگاه تریلیاردها نام گرفته این شاخص خوبی نیست شاخص اتفاقاً کاهش تفاوتهای طبقاتی است این اندیشه ها نشان میدهد که یک گفتمانی که در آمریکا دارد مطرح میشود مخصوصاً از طرف جریان چپ حزب دموکرات نسخههایی را ارائه داده است با این تصور که میشود این نظام را تعدیلش کرد مشروعیت اجتماعیاش را بالا برد و شکافهای طبقاتی را که کرد لذا میخواهم بگویم که غرب هم اینگونه نیست که از بیرون دیده می شود از داخل باید به آن نگاه کرد.
نوآم چامسکی
در داخل هم نسخه پیچی هائی دارد میشود و مسائلی دارد مطرح میشود و جالب است اخیراً روزنامه جام جم مصاحبهای با آقای نوآم چامسکی داشته اوبحث افول غرب را دارد مطرح میکند او درباره دو بحث نظر دارد اول بحث ساختار است او می گوید که ساختار سیاسی در آمریکا به بن بست رسیده است و به دلیل توحش و سرمایهداری گرفتار بن بست شده است و بحث دوم بحث جدیدی تحت عنوان جایزه جمعیتی است او میگوید غرب اشتباه کرد که شعارجامعه رفاه را مطرح کرد و گفت فرزند کمتر زندگی بهتر و گفت بر اساس تئوریهای مالتوسی هر چه جمعیت کمتر باشد بهتر و جمعیت زیاد وبال است چون بهداشت و آموزش و خدمات اجتماعی می خواهد در حالی که آنچه که الان چین و هند دارند به دست میآورند جایزه جمعیت است و این خود نگاه به جمعیت را به عنوان یک شاخص و یک متغیر مهم در پیشرفت مطرح می کند و این بحث جدیدی است که آقای چامسکی مطرح می کند میخواهم بگویم که ما تغییراتی هم در نوع فکر برخی از نظریه پردازان غربی می بینیم.
محمد حسن زورق: هم به فرصت ها و هم به تهدیدات باید توجه داشت می دانیم که انسانها از نظر آگاهی به دو دسته تقسیم میشوند یا خودآگاه و خداآگاه هستند یا ناخودآگاه و ناخداآگاه هستند و انسانها از نظر افق دید به دو دسته تقسیم میشوند یا افق آنی دارند یا افق آتی.این عناصر را اگر در یک قالب قرار بدهیم ۴ گروه آدم پیدا میشود یک گروه آدمهایی هستند که ناخودآگاه و ناخداآگاه هستند و افق دیدشان آنی است کف اینها همانهایی هستند که در هر جامعهای به عنوان اوباش شناخته میشوند.
الوات و اوباش در هر جامعهای هستند سقف اینها کسانی هستند که افق دید بالا دارند ولی در اثر ناخودآگاهی و ناخداآگاهی بیشتر به نیازهای زیستی نگاه میکنند تا نیازهای سرشتی سقف این گروه هم میشود تمدن غرب که یک تمدن کاملاً مادی و مبتنی برفلسفه رفاه است انسانهای خودآگاه و خداآگاه که افق دیدشان آنی است تبدیل میشوند به آدمهای گوشهگیر زاهد و عابدی که حداکثر گلیم خودشان را از آب بیرون بکشند در هر جامعهای هم هستند میماند گروه چهارم که کسانی هستند که به به خودآگاهی و خداآگاهی رسیدنده اند و افق دیدشان آتی است حالا در رابطه با اولیاء الله و معصومین: که این افق دید به بلندای دنیا و آخرت است وحشت غرب الان از این گروه چهارم است واز همین گروه است که احساس خطر میکند از گروه اول احساس خطر نمیکند چون بعضی وقتها گروه اول برایش فرصت هستند مثل شعبان بیمخ درمقابل قیام ملی شدن صنعت نفت، از گروه دوم هم احساس خطر نمیکند چون هم ذات خودش است از گروه سوم هم احساس خطر نمیکند چون کاری به کارش ندارند میخواهند گلیم خودشان را از آب بیرون بکشند غرب از گروه چهارم احساس خطر میکنند الان در کشور ما گروه چهارم از سوی سه گروه دیگردرخطر قرار دارند.
این گروهها در همه جوامع هستند منتها فراوانی آن ها فرق میکند ما هم از گروه اول داریم [لاتها، الواتها، آدمهای اوباش آدمهایی که حاضر هستند ۲ میلیون بگیرند آدم بکشند]از گروه دوم داریم [کسانی که چشم به رفاه و فلسفه لذت دوختند به اصطلاح همت بلند دارند اما افق دیدشان پوشیده از تمنیات مادی است و فراماده و فرا طبیعت را اصلاً احساس نمیکنند]گروه سوم هم داریم که کاری به کار کسی ندارند دنیا را آب ببرد اینها را خواب میبرد متأسفانه گروه دوم در ما نفوذ دارند و برای گروه دوم ایدهآل بازگشت سلطنت است و همینها هستند که اگر غرب اینها را سازماندهی کند میتواند خیلی از آنها استفاده بکند ما باید متوجه تهدیدات و ضعفهای خودمان باید باشیم وگرنه حرکت تاریخ مکانیکی نیست که اجبارا یک مرحله سپری بشود و اجباراً یک مرحله جدید به وجود بیاید تحول تاریخ تابع اراده انسانها نیز هست.