خبرگزاری فارس مازندران ـ سرویس فرهنگی|چند روز پیش، یکی از همکاران بنا به ماموریت سازمانی به راهیان نور رفت و عکسی از خود برایم فرستاد و زیر عکس نوشت: (قتلگاه شلمچه)…
بعد از احوال پرسی و زیارت قبولی، برایش نوشتم: (قتلگاه) یادآور چهرهای از جنگ است که مشترک در بیشتر جنگهای تاریخ است و آن مشترک، چیزی نیست جز «کشته شدن» در حجم زیاد…
یک سوی جنگ، فریاد بلند پیروزی میشنوی و سویی دیگر، پشتهای از پیکرهای بیجان و بر زمین افتاده را میبینی و در این میان، قتلگاه با ضرب آهنگی از دالان روح و احساس میگذرد و بوی غربت را به مشام و تصویر انفعال را به خاطر میآورد؛ انفعال سربازانی زمینگیر در برابر دشمنی ظالم و البته قوی.
به گواه تاریخ، شلمچه و کربلای ۵ را نباید تنها قتلگاه دانست، بلکه میبایست(جلوهگاهی) از شجاعت رزمندگان و تدبیر فرماندهانی فرض کرد که با پیروزیهای بزرگ و بنبست شکنشان، شادی را برای ایرانیان به ارمغان آوردهاند.
اینکه تنها دو هفته پس از پیروزی عراق در عملیات کربلای ۴ و راه افتادن کارناوالهای شادی از سوی حزب بعث، یگانهای نظامی ایران، بزرگترین عملیات غافلگیری را طراحی و به اجرا درآورد و دشمن سرمست از پیروزی را در بهت فرو برد، نامش اگر شکوه تدبیر نباشد، پس چیست؟ آری اینجا شلمچه است، (جلوهگاه) تدبیر و شجاعت.
شاید برخی با خواندن یادداشت، صاحب آن را به بازی با کلمات متهم کنند که هروله کنان در میانه ی (قتلگاه) و (جلوهگاه) گام برمیدارد اما نباید از قدرت و اعجاز واژهها غافل بود و آن را دست کم گرفت.
واژهها با جورچین شدن در کنار هم قادرند تاریخی بسازند و گفتمانی بیافرینند. وقتی «قتلگاه»،را برای شلمچه به کار میبری دور از انتظار نیست شلمچه را میزبانی بیابی با رخساره اندوه بار که به مهمانهایش خوش آمد بگوید و وقتی در سودای برنامهریزان، شلمچه، «جلوهگاه» شجاعت و تدبیر تعبیر میشود، شلمچه را بر بلندای تاریخ خواهی دید که بر طبل شجاعت و تدبیر میکوبد و روح مسافران خسته از راه دور و دراز را مینوازد. آری، خوب که گوش تیز کنی، از عمق خاک غربت و اندوه گرفته شلمچه و در همهمه واعظان و مداحانی که از شلمچه، تنها مصیبتهایش را از برند، فریاد شجاعت و تدبیر رزمندگان و فرماندهان را هم خواهی شنید.
یادداشت: جواد صحرایی