به گزارش خبرگزاری فارس از همدان، «شهید»؛ شاهد شهود عرفانی شد و نقش هرچه خوبی را در چهارفصل گیتی نمایان کرد و چشم ستارگان آسمان را روشن، ققنوس هشت جنت که هفت آسمان را مجذوب خود کرده است، همان عاشقی که در وادی مقدس عاشقی، پر پرواز گشود و فرشتگان را نوازشگر روح نابش کرد.
«شهید»… همان ستاره خاکنشین همیشه بیدار شبهای خون و آتش که تا لمس شعلههای بصیرت و حقیقت در مقتل عشق رزم عاشقانه کرد تا پیوندی ابدی در بزم عارفانه؛
عشق در منشور نور هشت هزار ستاره درخشان راه عاشقی، مأوای جاودانگیاش را به تصویر کشید تا درس استواری را در دل حادثه بر تارک تاریخ بنشاند و حالا میخواهیم هر روز را با نامی و یادی از این ستارهها، شب کنیم و کار را با تبرک و مدد از این عارفان عاشق آغاز؛ باشد که ادای دینی باشد بر آن همه رشادت، شهامت، مجاهدت و شجاعت… برگ سبزی، تحفه درویش، تا چه قبول افتد و چه در نظر افتد.
۳۰۸۹/ تبرک لحظاتمان با شهید رسول پیرحیاتی
بسمه تعالی
و لا تقولوا لمن یقتل فی سبیل الله امواتا بل احیا عند ربهم یرزقون
کسانی که در راه خدا شهید میشوند را مرده مپندارید بلکه آنها زندهاند و نزد خدای خود روزی میگیرند.
با نام خدا آغاز میکنم و این چنین وصیتنامهام را شروع میکنم
عموی عزیزم سلام امیدوارم حالت خوب باشد خودت خوب میدانی که در این برهه از زمان کشور عزیز اسلامیمان در معرض یورش قدرتهای بزرگ جنایتکار و مزدوران داخلی قرار گرفته است، ایران عزیز به رهبری امام بزرگوارمان احتیاج به جانبازی ما دارد و ما اگر در آن زمان نبودیم به ندای هل من ناصر ینصرنی حسین جواب دهیم امروز باید به ندای امام جواب دهیم و مردانه بجنگیم و جواب خون هزاران شهید به خون خفته که در چند روز اخیر در بانه مظلومانه سر از تنشان جدا شد و به همسرشان و پدرشان هدیه دادند را بدهیم.
چون زمان حمله فرا میرسد ما نیز به فرمان امام وصیتنامههای خود را مینویسیم. عموجان! زمانی این نامه به دستتان میرسد که شاید من نباشم و یا سرم از بدنم جدا باشد و پیکر غرق به خونم به دستتان برسد که امیدوارم در مرگ من گریه و زاری نکنید و به قول امام شاد باشید که توانستید شهیدی در راه خدا هدیه کنید.
عموی عزیزم میخواهم برای آخرین بار از شما خداحافظی کنم، عموجان! در مرگ من سیاه نپوشید. وقتی که جسد مرا در تابوت گذاشتید وصیتنامه را سر قبرم بخوانید تا مردم بدانند من کورکورانه شهید نشدم بلکه با فکر، راه خود را انتخاب کردم، جسد مرا در میان مردم بچرخانید تا بوی وطن بر من زند و بدانند که من در راه اسلام جانم را فدا کردم.
سلام مرا خدمت زنعمویم که حق مادری به گردن من دارد برسانید و به او بگویید که او را مانند مادرم دوست دارم مبادا در غم از دست دادن من شیون کند.
به همسرم سلام گرمم را برسانید، سلامی که از میان دود و آتش برمیخیزد، به او بگویید که من مردانه جنگیدم و مردانه در راه خدا شهید شدم همسرم در سختیها و بدبختیها با من یکرنگ بود و همه سختیها را تحمل کرد به او بگویید که پسرعمویت تا آخرین لحظات زندگی به فکر تو بود و غم تو را در سر داشت.
به امید پیروزی اسلام بر کفر جهانی